كابالا، تعاليمي مخالف اصول آفرينش
خداوند در قرآن بيان ميكند كه تورات كتابي الهي است و براي روشنگري انسانها نازل شده است:ما تورات را كه در آن هدايت و نور بود، [بر موسي] نازل فرموديم. بنابراين تورات نيز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامين مرتبط با موضوعاتي چون وجود خداوند، يگانگي او، خصوصيات او، آفرينش بشر و ساير موجودات، هدف از آفرينش انسان و قوانين اخلاقي خداوند براي بشر ميباشد. اما تورات اصلي، امروز موجود نيست.
آنچه امروز در اختيار داريم نسخة تغيير يافته تورات ميباشد كه به دست بشر تحريف شده است.
قابل توجه است كه تورات واقعي و قرآن اصول مشتركي دارند؛ در هر دو خداوند به عنوان خالق جهان شناخته شده، مطلق است و از آغاز وجود داشته است. هر چه غير از خدا مخلوق اوست كه توسط او از هيچ به وجود آمده است. او كل جهان، اجرام آسماني، ماده بيجان، بشر و همه موجودات زنده را خلق كرده و شكل داده است.
با توجه به اين حقايق در كابالا به تفاسير كاملاً متفاوتي برميخوريم. تعاليم آن دربارة خدا كاملاً مخالف «حقيقت آفرينش» است.
محقق آمريكايي «لنس اس. اوينز» در يكي از كتب خود دربارة كابالا ديدگاه خويش را دربارة ريشة احتمالي اين تعاليم چنين بيان ميكند: تعاليم كابالا مفاهيم مختلفي دربارة خدا ارائه ميدهد كه بسياري از آنها از ديدگاه «ارتودوكس» منحرف شناخته شدهاند. اصليترين انگاره دين يهود اين است كه «خداي ما يكي است.»
اما كابالا ادعا ميكند در حاليكه خدا در درجة اعلي و به صورت يگانهاي توصيفناپذير ـ كه در كابالا Einsofبه معناي «لايتناهي» ناميده ميشود ـ وجود دارد، يكتاييش لزوماً در تعداد زيادي صورت الهي تجلي يافته: تعدد خدايان كاباليستها اين را «سيفراث» (sefrroth) به معناي چهرههاي خدا مينامند، چگونگي نزول خداوند از مقام يكتاي لايتناهي به تعدد خدايان، معمايي است كه كاباليستها بسيار در آن تعمق كردهاند.
بديهي است كه اين تصوير چند چهره از خدا راه را براي مشرك خواندن كاباليستها باز ميكند؛ اتهامي كه آنها را به تندي و نه كاملاً با موفقيت رد كردهاند.
در خداشناسي كاباليستها نه تنها ديدگاه تكثر خدايان وجود دارد بلكه خداوند صورت دوگانه مذكر و مؤنث به خود گرفته: "Hokhmah"، "Binah": پدر و مادر آسماني كه اولين شكلهاي خدايي بودند. كاباليستها براي توضيح چگونگي آميزش اين دو و ايجاد آفرينش بعدي، صراحتاً از استعارههاي جنسي استفاده ميكنند. از خصايص جالب اين خداشناسي سري اين است كه بر مبناي آن بشر خلق شده بلكه خود به گونهاي موجودي خدايي است.
اوينز اين اسطوره را چنين تشريح مينمايد: كابالا تصوير پيچيده خدا را به گونة ديگري نيز نشان ميدهد: موجود يگانهاي شبيه انسان، به گفتة يك كاباليست خداوند اولين انسان ازلي و نمونة اولية آن بود. انسان خصوصيات دروني، ابدي و الهي و ساختاري مشتركي با خدا دارد.
يك رمز شكاف كاباليست اين برابري آدم با خدا را تأييد ميكند و ميگويد: در زبان عربي ارزش عددي اسامي "آدم" و "يهوه" به صورت يكسان 45 است. بنابراين بر اساس تغيير كابالا يهوه مساوي است با آدم؛ يعني آدم خدا بود. به اين ترتيب اعلام ميشود كه همة انسانها در بالاترين درجة درك مانند خدا بودهاند.چنين خداشناسي، گونهاي از اسطورههاي الحادي را در بر دارد و اساس انحطاط يهود است.
كاباليستهاي يهودي مرزهاي عقل سليم را چنان نقض كردهاند كه حتي ميكوشند بشر را خدا بخوانند. به علاوه بر اساس اين، الهيات بشريت نه تنها خدايي است بلكه فقط و فقط يهوديان را شامل ميشود و ديگر اقوام انسان به شمار نميروند. در نتيجة اين انديشة فاسد در يهوديت كه اساساً بر مبناي اطاعت و فرمانبرداري از خدا بنا شده بود، گسترش يافت و هدفش اقناع خودبيني و غرور يهودي بود.
كابالا علي رغم اين طبيعت خود كه با تورات متناقض بود، در يهوديت راه يافت و شروع به فاسد كردن آن نمود. يك نكته جالب توجه ديگر دربارة تعاليم منحرف كابالا، شباهت آن به انگارههاي كفرآميز مصر باستان است.
چنانكه مصريان باستان معتقد بودند ماده هميشه وجود داشته. به عبارت ديگر اين انديشه را كه ماده از هيچ به وجود آمده مردود ميدانستند. كابالا نيز از همين عقيده دربارة انسان دفاع ميكند و مدعي است انسانها خلق نشدهاند و عهدهدار تنظيم و ادارة وجود خود ميباشند. به عبارت امروزي، مصريان باستان ماديگرا بودند، كابالا را ميتوان «اومانيسم سكولار» ناميد جالب توجه است كه اين دو مفهوم: مادهگرايي و اومانيسم سكولار، از ايدئولوژيهايي ميباشند كه دو قرن است بر جهان حكمراني ميكنند.
بايد پرسيد چه نيروهايي وجود دارند كه مفاهيم مصر باستان و كابالا را از ميان تاريخ كهن به زمان حاضر منتقل كردهاند؟