بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
(قسمت سوم باب) اندر احوالات "میرزا حسینعلی نوری"
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
نویسنده : سید کاظم موسوی
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
میرزا حسینعلی در 1233،در تهران به دنیا آمد. پدرش، میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ، از مستوفیان و منشیان عهد محمد شاه قاجار بود. حسینعلی مانند برادرانش آموزش های مقدماتی ادب فارسی و عربی را زیر نظر پدر، معلمان و مربیان گذراند .
در زمان ادعای بابیت سید علی محمد شیرازی ، از نخستین گروندگان به باب بود که به ترویج بابیگری، به ویژه در نور و مازندران پرداخت .
گزارش منابع بابی و بهائی نسبت به جانشینی باب یکسان نیست. عده ای از بابیان صبح ازل، برادر حسینعلی را جانشین باب و "من یظهرالله" می دانستند اما در مقابل، میرزا حسنیعلی که خود نیز تا مدت ها ظاهراً مطیع برادر بود، ادعای من یظهراللهی و سپس خدایی کرد.
وی بدین منظور و براي دستيابي به زعامت بابيان، به نام صبح ازل، دستور جمع آوري کليه آثار علي محمد شيرازي را صادر کرد تا با مطالعه و محو آنها آيه نويسي را آغاز کند و مدارک وصايت صبح ازل را محو سازد.
در منابع مختلفی ازجمله رساله آقا علی محمد اصفهانی، تذکره الغافلین آخوند ملا محمد جعفر نراقی و . . آمده است:
مکمل و متمم تمام اين مقدمات و به انجام رساننده همه آن خيالات، جمع کردن اغلب توقيعات و نوشتجات خودش را آنچه دليل بر اظهار عبوديت و خضوع خود و اقرار بر مرآتيت و وصايت حضرت ثمره بود، در هر ولايت و در پيش هرکس بود، الواح به جميع ولايات از طرف حضرت صادر نموده که حضرت ازل جميع خطوط توقيعات حضرت نقطه را خواسته اند. در هر جایي که گمان داشتند فرستادند و بردند از جمله نوشتجاتي که در ولايت بوده، والده جناب آقا ميرزا محمد علي را با خودش و خدمتکاري به طهران فرستادند، برود به تاکور و تمام نوشتجات را حمل نمايد و يک بقچه از آن نوشتجات را با کمال خوف، مخفيانه حمل کرده نزد مهجوره آوردند مابقي آن نوشتجات که بقدر دو يخدان بود، تماماً را خود حمل کرده به طهران آورده، حضرات برداشته و خدمت ايشان بردند. سِر اين مطلب و جمع آوري توقيعات مبارکه را غالباً ندانستند و نمي دانند ليکن مردمان با ذکاوت، نقاد و نفوس بافطانت وقّاد البته مي دانند براي چه بوده و در انجام خيال ايشان چه فايده داشته است.
اولاً، مداومت و ممارست به آن آيات مبارکه، تا ملکه برايش حاصل شود که در وقت ادعا به همان سبک بتواند چيزي بگويد و بنويسيد.
ثانياً، خطب و مناجات و آيات به لسان فطرت که از آن حضرت ظهور کرده، در نزد خلق نباشد که اگر وقتي کلمات ايشان را در مقابل آن کلمات گذراند، حق از باطل و صحيح از سقيم فرق داده مي شود.
ثالثاً آن خط بديع، بالمره مفقود گردد که خط ايشان در انظار اولوالابصار جلوه نمايد.
رابعاً اتم و اهم مقصود ايشان اين بود، توقيعات و آيات و احکامي که مخصوص بر وصايت و ولايت حضرت ثمره است و نصوصي که در حق آن حضرت نازل شده به کلي از ميان خلق مرتفع شود و از اين قبيل نوشتجات و احکام در دست اهل بيان نباشد که بيچاره ها پس از شنودن ادعاي اني انا الله حيران و سرگردان در وادي جهل و خذلان لاعلاج از قبول و تصديق ايشان باشند. غافل از آنکه فطرت سليم و عقل مستقيم و نيت خالص، اين تدبير و مکاید و افکار و اغدار را مي داند.
دعوی خدایی میرزا حسینعلی
میرزا حسینعلی نوری زمانی که در زندان"عکا"بسر می برد، ادعای خدایی خود را چنین بیان می داشت:
«بشنو آنچه را كه وحي مي شود از مصدر بلا بر زمين غم و اندوه از سدره قضا برما به اينكه نيست خدایي جز من زنداني يكتا».( مبین، نوشته بهاءا...،1308ه.ق، ص286)
«به تحقيق، افتخار كرد هواي زندان به سبب آنچه را كه بالا رفت به سوي آن هوا، نفس خدا. اگر باشيد شما از دانايان».(همان مأخذ).
« آن كس كه جهان را براي خودش خلق كرد او را منع مي كنند كه حتي به يكي از دوستانش نظر افكند»(همان مأخذ،ص233)
از بهاء الله پرسيدند، شما كه خود را خدا مي دانيد، چرا بعضي از مواقع، مي گویي اي خدا و در بعضي از نوشته هايت، از او استمداد مي طلبي ؟ بهاء الله جواب داد::
« باطن من ظاهر من را مي خواند و ظاهرم باطنم را، در جهان معبودي غير از من نيست ليكن مردم در غفلت آشكارند».(همان مأخذ،ص405).
ميرزا حسينعلي بهاء، مدعي است كه او همان خدایي است كه تورات آن را "يهوه"، انجيل به عنوان " روح حق " و قرآن به " نبأ عظيم" از آن ياد كرده است.
همچنین در زيارت نامه هایي كه ميرزا بهاء، جهت بهائيان نوشته است، آمده:
«أشهد أنّ بجمالك ظهر المعبود و بوجهك لاح وجه المقصود و بحكمتك فصل بين الممكنات ».( مجموعه مبارکه)
(شهادت مي دهم به اينكه چهره معبود با جمال تو ظاهر گرديد و وجه مقصود به ظهور اسماء تو آشكارا شد و به واسطه كلمه تو در ميان ممكنات تفصيل داده ش ).
و از اين رو است كه ميرزا بهاء، به مريدانش سفارش مي دهد كه بگويند :
« أللّهم إنّي أسئلك بشعراتك الّتي يتحرك علي صفحات الوجه ».( ادعیه حضرت محبوب)
(خدايا تو را به موهایي كه در صورتت مي جنبد سوگند مي دهم ).
معجزه آیه نگاری:
از بررسي همه جانبه آثار بهائيان چنين بر مي آيد که ميرزا حسينعلي، پس از کسب مقدمات کتابت و قرائت، به نحوي نا منظم، در مدارس و مجالس درس، به اکتساب علوم متداول مشغول بوده است ولي حسينعلي ميرزا، پس از تسلط بر بابيان و دستيابي بر منصب "الوهيت" و "ربوبيت"، در شأن خود نيافت که سوابق تحصيلي خود را ملاک فضل و کرامتش کند. از اين رو تمامي تصريحات گذشته را به نحوي از انحا مورد تأويل و تجديد نظر قرار داده، چنين وانمود کرد که در هيچ مدرسه و نزد هيچ معلمي درس نخوانده و او چون خداي بي همتاست، علمش ذاتي است، نه اکتسابي و گاهي به زبان اهل اسلام، خود را "اُمّي" مي خواند تا از اين طريق شأن و مقام خود را به صرف ادعا، بالابرد و مريدان بهائيش، خضوع و خشوع بيشتري در اقبال اوامر و نواهيش مبذول دارند. از جمله در نامه ای به ناصرالدین شاه قاجار می نویسد:
« و من علومي را نخوانده ام و به هيچ مدرسه اي نرفته ام، اگر خواهي، از همشهري هايم جويا شو».
همچنین "عباس افندی"درباره فضایل پدر خود می نویسد:
«جمال مبارک، لسان عرب نخواندند و معلم و مدرسي نداشتند و در مکتبي وارد نشده اند».( مفاوضات، ص27)
با چنين زمينه سازي هایي، حسينعلي ميرزا مدعي شد که نوشته هاي او"آيات" و"آيه نگاري هايش" دليل و حجت دعاويش هستند.
شیوه نگارش قلم مبارک!
عباس افندي درباره شيوه نگارش و نثر و نظم آثار عربي حسينعلي ميرزا مي نويسد: «فصاحت و بلاغت جمال مبارک در زبان عرب و الواح عربي العبارة محير العقول فصحا و بلغاي عرب بود و کل، مقر و معترفند که مثل و مانندي ندارد».(همان)
در حالي که بهائيت نتوانسته است، حتي نام يک اديب متشخص زبان عرب را در جامعه ايران يا عرب ذکر کندکه در صورت ملاحظه آثار علي محمد شيرازي و حسينعلي ميرزا، زبان به تمسخر نگشوده باشد.
اتفاقاً زعماي بهائي، خود به اين مسئله اذعان کرده اند که دانشمندان و ادباي عربي شناس، از عدم رعايت اصول زبان عربي
توسط حسينعلي ميرزا، ايرادهاي بس زياد گرفته اندکه حسينعلي ميرزا در مقام پاسخ بر آمده و نوشته است:
«يا معشر العلماء لا تفرقوا کتاب الله بما عندکم من القواعد والعلوم انه لقسطاس الحق بين الخلق قد يوزن ما عند الامم بهذا القسطاس الا عظم و انه بنفسه لوانتم تعلمون».(کتاب اقدس، ص28)
حاصل آنکه علما نبايد نوشته هاي اين کتاب را با قاعده هاي صرف و نحو بسنجند بلکه بايد قاعده هاي ادب عرب را با اين نوشته هاي من بسنجند.... در حقيقت، معني چنين پاسخي اين است که به قول احمد کسروي: «چون عربي را درست نمي دانم و غلط مي نويسم، شما بايد آن قاعده هايي را که براي درست نوشتن است، کنار گذاريد و شما نيز غلط نويسيد: بهتر بگويم معنايش آن است که هر غلطي گفتم، گفته ام. شما نبايد ايراد گيريد..».(بهائی گری، ص46)
وي همچنین در پاسخ اعتراضات حاج محمد کريم خان کرماني مبني بر اشتباه هاي فاحش نظم و نثر آثار مدعيان بهائيت مي نويسد:
«کلمات من، روي لسان قوم نازل شده است نه روي قواعد مجعوله».(اقتدارات، ص196)
اما در نهایت چاره ای جز این ندید که به لزوم رعایت قواعد زبان عربی اعتراف کند و چون خود قادر به رفع اشتباهاتش نبود، مریدان را امر به تصحیح و تجدید نظر در آثارش کرد. در واقع کاري را که خداوند (حسينعلي ميرزا) از عهده آن بر نمي آمد، به عهده خلق واگذاشت!(مراجعه شود به کتاب ایام تسعه، اشراق خاوری، ص7)
احکام بهائی
بهائیان معتقدند، احکام و مقررات ادیان و کیش های باستانی مطابق احتیاجات امروز بشر نیست و نمی تواند سعادت بشر را فراهم کند. بنابراین احکام و مقرراتی لازم است که مطابق نیاز بشر متمدن امروز باشد و چنین احکامی را فقط در بهائیت می توان یافت.
بهاءا... این احکام بسیار مدرن! را در کتاب "اقدس" آورده که صرف نظر از غلط های صرف و نحوی به ذکر نمونه هایی از آن بسنده می کنیم.
بهاءا...ضمن تقلیدی ناقص از اسلام(که آن را منسوخ می داند)، احکامی را نازل کرده است:
وی دو مکان را برای حج بهائیان معین کرده است؛ خانه سید علی محمد باب درشیراز و حسینیه شیعیان در بغداد. بعد از آن هم در ادرنه و عکا و. . . دستور بنای زیارتگاه صادر شده است.
بهاءا... طی حکمی در اقدس مجازات کسی که عمداً خانه ای را بسوزاند، کشتن او دانسته است. در عصر تمدن که بهاءا... خود را خدای آن می داند در مقابل آتش زدن یک خانه هرچند گلی باشد، چنین حکمی مایه حیرت است.
در حکم عجیب دیگری آمده،« هرگاه بیمارشدید به پزشک حاذق مراجعه نمایید». این حکم زمانی نازل شد که هر کودک نابالغی هم می داند که به وقت بیماری باید چه کند.
یکی از احکام مبتکره باب که بهاء هم آن را تثبیت کرد تقسیم سال به 19 ماه و هر ماه به 19 روز است. در این صورت در هر سال، چهار پنج روز باقی خواهد ماند. آنها این چند روز را روزهای بخشش نام نهاده و پیروان را به خورانیدن خود و دیگران مأمور ساختند. از این اعجاز آمیز تر، نام ماه ها و روزهای بهائی است از جمله شهر البهاء و یوم الجلال. اگر فرضاً نواقصی هم در سعادتمندی بشر بود با تغییر نام ماه ها و روزها به عربی مهمل رفع گردیده، دیگر جای نگرانی نیست!
از این دست احکام بدیع در بهائیت کم نیست. مثلاً دستور به گرفتن ناخن ها، شستن پاها، کوتاه کردن مو تا روی گوش، تجدید اثاثیه هر 19 سال، دفن مرده در بلور و سنگ های قیمتی، داغ زدن بر پیشانی دزد و . . .