بسم الله الرحمن الرحیم
میرزا علی محمد شیرازی و فرقه بهائیت
در زمانی که ایران، صحنۀ تاخت و تاز سیاست های روس و انگلیس از شمال و جنوب بود وتنها چند سال از شکست فتحعلی شاه از روسیه و از دست دادن شهرهای قفقاز می گذشت، و فقط دو سال بود که به واسطۀ تهدید و فشار دولت انگلیس – در زمان محمّد شاه – افغانستان را از ایران جدا کرده بودند، دولت روس و انگلیس، برای دست اندازی به ایران و تأمین منابع استعماری خود، شدیداً به رقابت پرداخته بودند.
در این دوران که بیشتر مردم ایران، بر اثر از دست دادن قسمتی از کشور خود و سلطۀ اجانب و شیوع ظلم و فساد و تعّدی درباریان بی رحم و حکّام سنگدل و فقر و پریشانی عمومی به ستوه آمده بودند و در هر شهری عَلَم مخالفت با دولت برافراشته شده بود، زمینه برای ظهور حرکت هایی تحت عنوان مهدویّت از هر جهت آماده بود.
یک خارجی به نام کینیاز دالگورکی – منشی سفارت روسیه در تهران – میرزا علی محمّد را – که بعضی از علائم، مثل سیادت، روحانیّت، جوانی و هم نامی با پیامبر را دارا بود – فرد مناسبی برای ادّعای مهدویّت تشخیص داد و بدین صورت، عمّال خارجی به مذهب سازی برای ایجاد اختلاف در بین مسلمین، اقدام کردند.
میرزا علی محمد که ابتدا خود را باب؛ یعنی نایب خاصّ امام زمان می دانست، چون کارش بالا گرفت، خود را امام زمان خواند و بعد به این هم قناعت نکرد و ادّعای پیغمبری و سپس خدایی کرد.
البتّه خود او در آغاز، جرأت چنین ادّعایی را نداشت وطبق اسناد موجود گواهی سخنان خودش، او به همین مقدار قانع بود که او را باب بدانند ولی با گذشت زمان و جمع شدن عدّه ای در اطراف او و تحریک کسانی که در پشت صحنه، سرنخ این ماجرا را در دست داشتند، ادّعای خود را به قائمیّت و مهدویت تغییر داد.
در کتاب "ظهورالحق" که مورد قبول فرقۀ بهائیت است، ص 173 می خوانیم:
«باب در اواسط سال 1265 ه ق در زندان ماکو طیّ نامه ای به ملّا عبدالخالق نوشت: أنا القائم الحقّ الذی أنتم بظهوره توعدون؛ من آن قائم حقّی هستم که شما به آمدن او، بشارت داده اید».
قرائن و اسنادی که در تاریخ زندگی او جمع آوری شده، نشان می دهد که ادّعای "امام زمانی" او از سه ناحیه سرچشمه می گیرد:
1. از ناحیۀ دولت استعماری روسیۀ تزاری در آغاز.
2. از ناحیۀ دولت استعماری انگلیس در تحریک او و ادامۀ راه.
3. از ناحیۀ جاه طلبی که بر او مستولی بود.
به هر حال، با اعلام اینکه امام زمان ظهور کرده – آن هم در ایران نه مکّه و کنار کعبه که محل ظهور اوست – صدها نفر از افرادی که فریب خورده بودند، همراه با علمای شیخیّه، به تحریک و تبلیغ انگلیس، به سوی او شتافتند، این امر باعث زد و خوردهایی در کشور شد.
سیّد علی محمّد باب، از شیراز به اصفهان منتقل شد و شش ماه در آن جا در خانۀ معتمد الدّولۀ گرجی – حاکم اصفهان که یک ارمنی تازه مسلمان بود – جای گرفت؛ در این مدّت، تبلیغات وسیعی کرد، سپس او را به ماکو فرستادند و در قلعۀ چهریق زندانی کردند، در آن جا توبه نامه ای به خط خود نوشت و از امام زمانی استعفا داد!
در زمان ناصرالدّین شاه قاجار، با روی کار آمدن امیرکبیر، آن مرد سیاست و غیرت، بود که امیر، دستور اعدام میرزا علی محمّد را داد و او را در میدان مشق تبریز، تیرباران کردند و بدین وسیله صدای فتنه و فریب، برای مدّتی خاموش شد.
امّا سران معروف بابیّه از ایران گریختند و به عکّای فلسطین رفتند و یکی از سران آنها به نام میرزا حسینعلی که خود را بهاء الله معرّفی می کرد، به ریاست این فرقه رسید و آنها به نام بهائی معروف گردیدند و مبلّغ همان خط و راه میرزا علی محمّد شدند؛ البتّه همۀ اینها در سایۀ حمایت بی دریغ انگلستان از این فرقه بود.
پس از چندی، عباس افندی – پسر میرزا حسینعلی – به پاس خدمات صادقانۀ خود و پدرش به انگلستان، به لقب "سِر" (لقب سِر عنوانی است که تنها به نخست وزیران انگلیس و یا کسانی که کار بسیار مهمّی کرده باشند، توسّط ملکۀ انگلیس داده می شود) که یکی از القاب مهمّ انگلیسی است مفتخر شدند!
آری فرقۀ بهائیت در ایران، مذهبی دست ساختۀ انگلیس بود و افراد این فرقه نیز عامل اجرای سیاست های انگلیس، تا سال 1332 و سپس مجری سیاست های آمریکا در ایران بودند. حتّی در حدود یک قرن بعد از تأسیس بهائیت، دیدیم که با کمال تأسّف افراد این گروه در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی به عالی ترین مقامات مملکتی رسیدند
و حتّی نخست وزیر ایران – امیر عبّاس هویدا که 13 سال در این سمت بود – بر اساس اسناد باقی مانده از سازمان اطّلاعات و امنیت کشور (ساواک) یک بهائی بود.
منبع: کتاب حضرت مهدی علیه السّلام از ظهور تا پیروزی