توسل خلیفه اول و دوم اهل سنت، به پیامبر اکرم(ص)!
شبکه های وهابی ادعا می کنند که حتی پیامبر(ص) هم حاجت کسی را روا نکرده و مورد توسل صحابه واقع نشده است. این در حالی است که خلفای اهل سنت به پیامبر اکرم(ص) توسل جسته اند.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، کارشناسان وهابی که همواره بحث توسل به اولیای الهی را زیر سوال می برند این بار نیز، دامنه بحث توسل و شفا را به نبی مکرم اسلام(ص) کشانده و گفتند: خود پیامبر هم حاجت کسی را روا نکرده و مورد توسل صحابه واقع نشده است، تا چه رسد به امامان و امامزادگان پس از ایشان.
تکرار این سخنان در شبکه های وهابی، در حالی صورت می گیرد که اگر کسی، اندک اطلاعی از منابع و کتب اهل سنت داشته باشد، خواهد دید که توسل به پیامبر اکرم(ص) قبل و بعد از رحلت ایشان، حتی توسط خلفای اهل سنت صورت پذیرفته است.
در اینجا به ذکر چند مورد بسنده می کنیم:
1. توسّل عمر بن خطاب به رسول اکرم(ص): بخارى در صحیح خود از انس نقل مىکند: هر گاه قحطى مىآمد، عمر بن خطاب به عباس عموى پیامبر اکرم، متوسل مىشد و مىگفت: اللَّهُمَّ إِنَّا کُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّنَا فَتَسْقِینَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا فَاسْقِنَا(1)؛ خدایا، ما در زمان پیامبر ، به او متوسل مىشدیم و باران رحمتت را بر ما نازل مىکردى و اینک به عموى پیامبر متوسل مىشویم، بارانت را بر ما نازل فرما.
2. توسّل ابوبکر به پیامبر اکرم(ص): پس از انتشار خبر فوت پیامبر اکرم(ص)، در شهر مدینه و آگاهى ابوبکر از رحلت آن حضرت، وی از محل سکونتش، حرکت کرد و خودش را به منزل پیامبر رسانده وارد مسجد شد و با هیچ کس سخن نگفت. نزد دخترش عایشه رفت و بدن پیامبر را مشاهده کرد که در بُردى پیچیدهاند، کنار بدن رسول الله(ص) نشست پارچه را از صورت پیامبر(ص) کنار زد و خودش را روى بدن انداخت و بوسید و گریه کرد و خطاب به آن حضرت گفت: بِأَبِی أَنْتَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ، لاَ یَجْمَعُ اللَّهُ عَلَیْکَ مَوْتَتَیْنِ، أَمَّا الْمَوْتَه الَّتِی کُتِبَتْ عَلَیْکَ فَقَدْ مُتَّهَا(2)؛ اى پیامبر حق، خداوند دو مرتبه مردن را از تو برداشته و فقط مرگى را براى تو مقدّر فرموده بود که سپرى شد. زینى دحلان، مفتى شهر مکّه در ادامه نقل این حدیث مىگوید: قال أبو بکر: طبت حیّا و میّتا، وانقطع بموتک ما لم ینقطع للأنبیاء قبلک، فعظمت عن الصفه، و جللت عن البکاء، ولو أنّ موتک کان اختیارا لجدنا لموتک بالنفوس، اذکرنا یا محمّد! عند ربّک، ولنکن على بالک(3)؛ ابوبکر گفت: اى رسول خدا، زندگى و مرگت پاک و طاهر و با برکت بود. با مرگ تو وحى الهى براى همیشه قطع شد. مقام و شأن تو برتر از توصیف است و اجازه گریه نمىدهد و اگر مرگ تو در اختیار ما بود، با جان های خود از مرگت جلوگیرى مىکردیم. اى پیامبر خدا، در پیشگاه پروردگارت ما را یاد کن و فراموش نفرما.
3. تبرّک و توسّل شافعى به قبر ابوحنیفه: قبر ابوحنیفه، امام حنفی ها در منطقه اعظمیّه بغداد زیارتگاه عمومى است و خطیب بغدادى از علماى بزرگ اهل سنّت از على بن میمون نقل مى کند که از شافعى، پیشواى شافعى ها شنیدم که مى گفت: إنّی لأتبرّک بأبی حنیفه وأجیء إلى قبره فی کلّ یوم یعنی زائرا، فإذا عرضت لی حاجه صلّیت رکعتین و جئت إلى قبره و سألت اللّه تعالى الحاجه عنده الخ(4)؛ یعنی: هر روز به زیارت قبر ابوحنیفه مى روم و به قبر او تبرّک مى جویم و هرگاه برایم حاجتى پیش آید، دو رکعت نماز خوانده و در کنار قبر او دعا مى کنم ... .
4. توسّل شخص نابینا به پیامبر اکرم(ص) به دستور خود آن حضرت:
ترمذى از عثمان بن حنیف نقل مى کند: مردى نابینا محضر پیامبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد: از خدا بخواه که سلامتى و بینایى را به من باز گرداند. حضرت فرمودند: اگر بخواهى دعا مى کنم و اگر صبر کنى برایت بهتر است. عرض کرد: براى من دعا کن. حضرت فرمود: وضویى نیکو بگیر و این دعا را بخوان: اللّهمّ إنّی أسألک وأتوجّه إلیک بنبیّک محمّد نبیّ الرحمه، یا محمّد! إنّی توجّهت بک إلى ربّی فی حاجتی هذه لتقضی لی، اللّهمّ فشفّعه فیّ(5)؛ ترجمه: خداوندا، بواسطه پیامبرت که رسول رحمت است به تو روى آورده ام و حاجت خود را از تو طلب مى کنم، اى محمّد بوسیله تو به پروردگارم روى آورده ام تا حاجتم روا شود، خداوندا او را شفیع من قرار ده.
حاکم نیشابورى نیز در موارد متعدد کتاب مستدرک آورده و شهادت بر صحّت آن داده و نوشته است: این حدیث، شرایط کتاب صحیح بخارى و صحیح مسلم را دارد.(6) و همچنین طبرانى و هیثمى دو تن از علماى بزرگ اهل سنّت با تصریح به صحّت روایت، آن را نقل کرده اند.(7)
223
منابع:
1) صحیح بخارى، ج2، ص16، ح1010، کتاب الإستسقاء، باب 2، باب سؤال الناس الإمامه استسقاء اذا قَحَطُوا .
2) صحیح بخارى، ج 2، ص 70، کتاب الجنائز، باب الدخول على المیت بعد الموت، ج 5، ص 143، کتاب المغازى، باب مرض النبی صلى الله علیه و آله.
3) الدرر السنیّه فى الردّ على الوهابیه، ص 34، ط. مکتبه ایشیق، استانبول، 1396 در ط. مصر 36، سیره زینى دحلان، در حاشیه سیره حلبى، ج 3، ص 391، چاپ مصر.
4) تاریخ بغداد، ج 1، ص 135؛ و خوارزمى در مناقب ابى حنیفه، ج 2، ص 199 و ابن جوزى در منتظم، ج 16، ص 100.
5) صحیح ترمذى، ج 5، ص 229 ح 3649، ط. دار الفکر بیروت، تحقیق عبدالرحمن محمّد عثمان و سنن ابن ماجه، ج 1، ص 448.
6) مستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 313، 519 و 526.
7) کتاب الدعاء، ص 320؛ معجم الکبیر، ج 9، ص 31 و مجمع الزوائد: ج 2، ص 279.