بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
بررسی جریان اصلاح طلب در مسیحیت
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
بررسی مسئله رهبانيت :
از زمان حواريون تاكنون ، برخی مسيحيان به تقليد از مسيح تجرد و زهد را شيوه زندگی خود قرار دادهاند. عيسی هرگز ازدواج نكرد و تعليم داد كه افرادی به خاطر ملكوت خدا مجرد به سر خواهند برد(متي 12:19). البته بيشتر رسولان ، از جمله پطرس ، ازدواج كرده بودند ، ولی پولس مجرد میزيست و وضع او نادر بود. تجرد در آغاز با عقيده به بازگشت قريب الوقوع عيسی و فرا رسيدن روز پايانی ارتباط داشت. با گذشت زمان و روشن شدن اينكه بازگشت عيسی نزديك نيست ، برخی مسيحيان ، به نشانه حيات جديدی كه بايد در مسيح ايجاد كرد و به نشانه روابط جديد در جامعه مسيحيت-روابطی كه نه بر قرابت جسمانی ، بلكه بر ايمان به خدا استوار بود-تجرد را برگزيدند.
بايد ياد آور شد كه از همان روزگار حواريون،زندگي زناشويی از ديدگاه مسيحيان راه طبيعی پيروی از مسيح و ادای شهادت به تعاليم او بود. پيوسته در طول تاريخ مسيحيت ، تجرد يك شيوه استثنايی برای افرادی محدود از مسيحيان تلقی شده است ، كه احساس میكنند به طور خاص دعوت شدهاند تا حيات ايمانی خود را به آن شيوه ادامه دهند.
هنگامی كه در قرون نخستين ، طوفان آزارهای سخت ، بر مسيحيان وزيدن گرفت ، آنان براي پيروی از انجيل در ميان آن خطرهای بزرگ ، گروه كوچكي با روابط تنگاتنگ پديد آوردند. هنگامی كه در زمان قسطنطين ، مسيحيت دين فرمانروايان شد و بيشتر شهروندان مسيحيت را پذيرفتند، سطح دينداری مردم به طور طبيعی پايين آمد و بسياری از مسيحيان به گونهای زيست میكردند كه با تعاليم مسيح و شيوه زندگي او شباهتی نداشت. اين دگرگونی وضع اجتماعی حركت به سوی رهبانيت در صحرا را در پی داشت. البته روشن است كه يهوديان پيش از مسيحيان به اين كار اقدام كرده بودند و همان طور كه در بخش يهوديت گذشت، گروه هايی به نام اسنی قبل از ميلاد، ديرهايی را نزديك قمران در كرانه بحر الميت تأسيس كرده بودند. اين گروه ها عقيده داشتند كه جامعه دنيوی به گونهای با شرّ آلوده شده است كه دست يافتن به نجات در آن ممكن نيست و در تلاش برای دور نگه داشتن اعضای خود از ابتلای به گناه و فساد جامعه، به زندگی در صحرا، پناه بردند.
در قرن های سوم و چهارم ، برخی مسيحيان همان مسلك را پيمودند و شهرهايی، مانند اسكندريه و انطاكيه را رها كردند و زندگی زاهدانه در بيابان را برگزيدند تا در گوشه تنهايی به دعا و راز و نياز بپردازند. به محض آنكه شهرت يكی از راهبان مقدس مقيم در صحرا بالا می گرفت، مردم گروه گروه برای دريافت ارشاد و نصيحت و گذارندن اوقاتی در عبادت و در كنار او، به زيارت وی میرفتند. برخی از اين زائران نزد وی ميماندند و شيوه زندگی او را بر می گزيدند. بدين گونه، نخستين دستههای رهبانی كه دارای زندگی مشترك بودند، در اطراف صومعههای ناسكان و گوشهگيران گرد آمدند.
اين پديده، نخست در بيابان مصر مشاهده شد و به زودی مناطق صحرايی سوريه و جزيرة العرب را فرا گرفت. از پيشگامان تنسك و گوشهگيری در مصر، آنتوني (م.356 ميلادي) و مكاريوس (م.390 ميلادي) بودند كه سختترين گونه زهد را انتخاب كردند. پاكوميوس (م.346 ميلادي) ياران و شاگردانی گرد آورد و نه صومعه بنا كرد كه در هر يك از آنها صد راهب به عبادت مشغول بودند. وی نخستين كسی بود كه برای سازماندهی زندگی رهباني گروهی، آيين نامهاي تنظيم كرد.
در مقابل آنچه گذشت، برخی از پدران كليسايی معنا و مفهوم ديگری برای رهبانيت مطرح كردند. آنان به فساد جامعه بشريی معتقد نبودند و ترك آن را لازم نمی ديدند. اين افراد مشغله زيادی داشتند و فعالانه در بحث و جدل های الهيات و مسائل سياسی عصر خود شركت ميكردند. با اين وصف، همه آنان هر چندی يك بار برای دعا و تفكر به صحرا می رفتند، همراه اين احساس كه با چنين عملی میتوان اشتغالات را مهار كرد و به يادآورد كه هدف زندگی پيروی كامل از تعاليم انجيل است.
باسيل قانونی را برای راهبان وضع كرد كه هنوز هم كليساهای شرقی از آن پيروی میكنند. سپس ديرهای باسيلی در همه مناطق بيابانی سوريه، جزيرة العرب و مناطق كم جمعيت آناتولي و يونان تأسيس شد و راهبان به پند دادن و ارشاد شهرونداني كه به زيارت ايشان میآمدند میپرداختند و از مسافرانی كه در بيابان راه گم كرده يا برای فرار از ظلم و ستم و مشكلات به آنجا آمده بودند، پناهگاه و امكانات استراحت و آرامش آنان را فراهم می كردند.
اصلاح مذهبی:
آفت هايی نيز زندگی كليسای كاتوليك را در قرون ميانه به پرتگاه نابودی كشاند، كه شايد زشتترين و ناهنجارترين آنها سايمونی (Simony) باشد، كه عبارت بود از" فروش منصب های روحانی و امتيازات كليسايی". علاوه بر اين، پاپ ها، اسقفان و كشيشان تقريباً تمام نقش های مهم كليسايی را در انحصار خود داشتند و نقش قابل توجهی برای عامه مردم قائل نمی شدند و آنان را در امور دين و ايمان در نادانی باقی میگذاشتند.
البته اقداماتی اصلاحی نيز در كليسای قرون ميانه پديد آمد. برخي از اين اقدامات در عين پذيرفتن اقتدار پاپ ها، اصلاح مفاسدی را كه چهره كليسا را زشت كرده بود، در نظر داشت. برخی ديگر كليسای كاتوليك را نمیپذيرفت و براي پيگيری يك زندگی مسيحی بهتر و همراه پرهيزكاری بيشتر تلاش میكرد. از اين رو، در ميان اين گروه برخی اوقات افكار و عقايدی پديد ميآمد كه با ايمان سنتی كليساها هماهنگ نبود و موجب تكفير آنان میشد. كليسا و دولت دست به دست هم دادند و برای زدودن آن بدعت ها، با شيوههای غالبا بسيار قساوت آميزی، با آنها جنگيدند.
شورش های قديمی تر:
مشهورترين شورش ها بر ضد فساد كليسا عبارت بود از:
نهضت بوگوميل ها (در بالكان از قرن دهم تا دوازدهم ميلادی)،
البيجي ها (در جنوب فرانسه در قرن های دوازدهم و سيزدهم ميلادی)،
ولدي ها(در شمال ايتاليا از قرن دوازدهم تا عصرما)، وايكليف(درانگلستان، در قرن چهاردهم ميلادی) و هوس(در بوهيميا، در قرن پانزدهم ميلادی). در سال 1232، دادگاه های تفتيش عقايد برای رسيدگی به بدعت ها تأسيس شد و كسانی كه به نظر گردانندگان آن دادگاه ها گمراه بودند، اگر حاضر به توبه نبودند، به اعدام محكوم میشدند.
مارتين لوتر:
در حالی كه بسياری از كارگزاران كليسا مردم را به اصلاح دين فرا میخواندند، جريان بخشش نامهها غوغايی برانگيخت و شكاف در كليسای غربی را قطعی كرد. قضيه از اين قرار بود كه، تنی چند از واعظان پر شور، مناطق مختلف اروپا را زير پا گذاشتند و در همه جا اعلام كردند كه هر مؤمنی میتواند با پرداخت مقداری پول به كليسا خود را از مجازات باز خريد كند و نجات دهد. در اين هنگام مارتين لوتر(م.1546) قيام كرد و در سال 1517 اعلاميهای مشتمل بر 95 ماده انتشار داد كه در آنها با كاتوليك ها مخالفت كرده بود.
برخی از اين موارد عبارتند از:
- نجات فقط از راه ايمان به دست میآيد؛
- كتاب مقدس تنها منبع ايمان مسيحی است؛
- نبايد معتقد بود عشای ربانی قربانی است؛
- رهبانيت و نذر كردن برای آن باطل است؛
- افراد غير روحانی بايد نقش مهمتری در مراسم عبادی و رهبری دينی داشته باشند؛
- كليساهای محلی بايد از كليسای رم مستقل شوند؛
-برخی اعمال كاتوليكی، مانند حج، روزه و اعتراف به گناه بايد ترك شود؛
- بايد با كارهای غير قانوني، مانند فروش بخشش نامهها و مناصب روحانی، برخورد شود.
لوتر در صدد بود كليسا را طبق تعاليم اصلی كتاب مقدس اصلاح كند (و به همين دليل، نهضت وی اصلاح انجيلی ناميده شد). وی همچنين میگفت بايد به ايمان جامعه مسيحيان نخستين باز گرديم. لوتر و فرمانروايان آلمان را تشويق میكرد كه سلطه پاپ را مردود شمارند و مردم را به پذيرش اصلاح انجيلی او مجبور كنند. اكنون كليسای انجيلی اصلاح شده در كشورهای اروپای شمالی(آلمان، نروژ، سوئد، دانمارك و فنلاند) گسترش يافته است.
مصلحان ديگر:
ديری نپاييد كه با پديد آمدن اختلاف ميان پيروان لوتر در برخی امور مربوط به ايمان و چند دستگي آنان، حركت اصلاح از هم پاشيد و برخي از ايشان كليساهای ويژهای تأسيس كردند. زوينگلی(Zwingli) (م.1531) رهبری اصلاح دين در سوئيس را بر عهده گرفت و در مسأله حضور مسيح در عشای رباني از لوتر جدا شد.
همچنين ژانكالون(Calvin)(م.1564) كه يكی از بر جستهترين مصلحان بود، مفهوم روحانيت را مردود دانست و انديشه انتخاب پيشين در رستگاری را به مسيحيت وارد كرد. بيشترين تأثير وی در سويس، هلند، فرانسه و اسكاتلند بود.
آناباتيست ها يعني طرفداران تجديد تعميد، نهضت واحدی ايجاد نكرده بودند، بلكه چند گرايش پروتستان كه تعميد كودكان را نمیپذيرفتند و تأكيد بر آن داشتند كه فرد بايد از روی بينش عيسی را به عنوان منجی بپذيرد، به اين نام خوانده شدند. اين گروه ها بر پرهيزكاری باطنی، عمل روح القدس در فرد مسيحی، ساده زيستن، مسالمت جويی، نفي خشونت و ابطال سلطه كليسايی و كشوری اهتمام داشتند.
كليساهايی كه از اين موج فكری و عقيدتی پديد آمدهاند، عبارتند از: كويكرها ، موراوي ها ، منوني ها و تعميدي ها. (كويكرها را دوستان(Friends) يا انجمن دينی دوستان نيز مينامند.)
اصلاح در انگلستان:
اصلاح پروتستان در انگلستان، با يك جدايی كه در روزگار هنری هشتم پديد آمده بود، آغاز شد. اين پادشاه در حالی كه اعتقادات كاتوليك ها را قبول داشت، اقتدار پاپ را رد میكرد و هنوز كليسای انگلستان با اين ويژگی مشخص ميشود و با چند كليسای ديگر در كشورهاي مختلف، كليساهای انگليكان را تشكيل ميدهند. در دوران اليزابت اول، دختر هنری هشتم بسياری از عناصر عقيده پروتستان به كليسای انگلستان راه يافت و به طور مشخص نمودهای انگليسی اصلاح نيز پديدار شدند:
پيوريتن ها(Puritans) كه میخواستند كليسای انگلستان را به شيوه كالون و پيروانش پاكسازی كنند؛
نهضت متديست ها(Methodists) كه با تلاش جان وزلی(John Wesley) تشكيل يافت و در مقابله با ايمان مبتنی بر الفاظ الهيات، بر پرهيزكاری باطنی اصرار ورزيد.
لازم به ياد آوری است كه همه اين امواج پروتستانی به ايالات متحده آمريكا سرايت كرد و آن كشور اكنون بزرگترين سرزمينی است كه اكثر مردم آن پروتستان هستند؛ همچنين امواج مذكور به استراليا، زلاند نو و آفريقای جنوبي راه يافت و ميسيونرها آن رابه آسيا، خاورميانه و آفريقا بردند.
اصلاح متقابل:
كليسای كاتوليك از روي ناچاری به وارد بودن تعدادی از اتهامات مطرح شده مصلحان اعتراف كرد و بسياری از پيروان آن كليسا گفتند كه تخلفات مورد اعتراض مصلحان واقعيت دارد و بايد بیدرنگ آنها را از ميان برداشت. از سوي ديگر، كاتوليك ها مشاهده كردند كه مصلحان، به دليل انگيزه اصلاحی خود، عناصر مهمي از ايمان مسيحی را به فراموشی سپردهاند. بر اثر اين انديشه، نهضتی پديد آمد كه برای اصلاح كليسای كاتوليك از درون میكوشيد. اين نهضت اصلاح متقابل ناميده شد و دعوت پاپ براي برگزاری يك شورای اصلاحی بين سال های 1545 تا 1563 نخستين گام برای تحقق آن بود. اين شورا به مناسبت شهری كه ميزبانی آن را بر عهده داشت، شورای ترنت ناميده شد و ارتدوكس ها و پروتستان ها در آن شركت نكردند.
شورای مذكور به اكثر تخلفات مورد نكوهش مصلحان پايان بخشيد و مجددا به منظور كوبيدن انديشههای مصلحان، بر تعاليم كاتوليكي سنتي تأكيد ورزيد. از جمله كساني كه براي تثبيت اصلاح متقابل میكوشيد، اعضای رهبانيت های نوبنياد، مانند كوپوچيان و ژزوئيت ها بودند و همه سعی می كردند كليسای كاتوليك را از درون ، با اتكا بر قدرت و پاپ و نه قيام بر ضد آن ، اصلاح كنند. كشورهايی كه فعاليت های اصلاحی متقابل در آنها ادامه يافت، سرزمين هايی با اكثريت كاتوليك بودند؛ مانند اسپانيا، ايتاليا، لهستان و ايرلند.
واكنش كليسای ارتدوكس:
بحث و بررسی الهيات در دوران امپراطوری بيزانس در كليسای ارتدوكس شكوفا شد و اين شكوفايی كه ريشه در سنت های قديمی داشت، تا سقوط قسطنطنيه ادامه يافت. در قرن شانزدهم،ارتدوكس ها لازم ديدند موضع خود را نسبت به مسائل مورد نزاع كاتوليك ها و پروتستان ها بيان كنند. با آنكه يكی از پاتريك های قسطنطنيه به نام لوكاريس (م.1638) به مواضع كالون گرايش بسيار داشت، كليساهای ارتدوكس اعلام كردند كه در بيشتر مسائل مورد بحث به سنت ها وفادار هستند و مواضعی مانند مواضع كليسای كاتوليك دارند.
برگرفته از كتاب : آشنايی با اديان بزرگ،