بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پان تركيسم و يهود (قسمت ششم): انقلاب 1908:مقدّمه حضور يهوديان در«فلسطين»
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
از جمله مقدمات ظهور صهيونيسم در اراضي«فلسطين»،نفوذ يهوديان در ميان سران و درحوزه قلمرو عثماني بود.اين اقدام«با خريد اراضي پهناور متعلّق به«عبد الحميد»،معروف به«چيفتليك»آغاز شد.
يهودي ها موفّق شدند حكومت را وادار به وضع قوانيني كنند كه به آنهاامكان ميداد زير پوشش شركتهايي با نامهاي بيگانه و غير عثماني،اين اراضي را خريداري كنند.
به موجب آن قوانين،اين شركتها اشخاص حقوقی بشمار ميرفتند.حال آنكه قبلا چنين كاريهرگز مجاز نبود.» (1)
البته پيشتر هم با وجود ممانعتهايي كه «عبد الحميد» ايجاد كرده بود،خريد وفروش زمين در«فلسطين» كم و بيش وجود داشت؛چرا كه بسياري از عناصر خود فروخته عربحاضر ميشدند در قبال پول كلان صهيونيستها كمر خم كنند و ناموس خود را در معرض حراجقرار دهند.بنابر برخي از اسناد تاريخي،بسي پيشتر معامله زمين توسط افرادي همچون «مونتفيوري» صورت ميگرفت.«اين فرد با حمايتهاي مالي برادر زنش «روچيليد»(2)
هیچ مشكلي براي عملي ساختن خواسته شوم خود در جهت استقرار يهوديان نداشت.با اين حال،مسلّم است كه انقلاب 1908،حركت خزنده و پنهاني صهيونيستها را آشكار و قانوني ساخت،به گونهاي كه «ممنوعيّت مهاجرت يهوديان و خريد زمين از سوي آنها برداشته شد و سيل مهاجرت به «فلسطين» و خريد زمين و ايجاد نهادهاي مستعمراتي يهود در آنجا به راه افتاد.
از ديگر سو،وعدههاي مالي جنبش صهيونيسم به رهبران جديد عثماني براي بهبود وضع مالي و ساختار اداري آنها،يكي از عوامل ايجاد همكاري تركهاي جوان با صهيونيست ها بود.»(3)
اين حركت،پيوسته سيري صعودي و شتابناك داشت.«در اواخر سال 1913 براي دادن مجوّز مالكيّت به يهوديان در«فلسطين» ،قانوني به تصويب مجلس رسيد.پس از تصويب اين قانون براي اولينبار،گروهها و سازمانهاي صهيونيستي زمينهاي خريداري شده را به نام خود ثبت كردند.»(4)
با آن كه در اين هنگام،«هنوز از«اعلاميّه بالفور» و فتح «بيت المقدس» به دست «آلبني» صهيونيستخبري نبود، استقرار تدريجي حكومت صهيونيستي بطور نيمه پنهان آغاز گشته بود.در اين ميان،لغو منع مهاجرت يهوديان به «فلسطين» باعث شد كه جمعيّت يهوديان به 23 هزار نفر افزايش يابد.
با افزايش تعداد مهاجران،مستعمرههاي بيشتري در فلسطين ساخته شد.»(5)
گفتني است كه«ساخت «تل آويو» كنوني نيز در سال 1909 با گذاشتن اولين سنگ بناي آن از سوي مهاجران جديد در حومههاي «يافا» آغاز شد.»(6)تا بعدها پايتختي مناسب براي رژيم صهيونيستي گردد!
همگام با رشد روز افزون مهاجرت يهوديان و خريد املاك مسلمانان در«فلسطين» ،حركت تبليغاتي و فرهنگي صهيونيستها نيز اوج گرفت. «در سال 1908،آنان به انتشار دو روزنامه و چند نشريه عبري زبان براي تأثير گذاري بر يهوديان موجود و مهاجران جديد پرداختند.ايجاد مدارس ابتدايي و دبيرستانها كه از قبل آغاز شده بود نيز گسترش يافت.در سال 1912 نيز يك دانشگاه صنعتي در «حيفا» ساخته شد.»(7)
بدين ترتيب بايد گفت كه اين انقلاب،دستاوردهاي عظيمي براي صهيونيستها داشت. «با اين انقلاب،زمام كشور به دست يهوديان فراماسونر و دونمه نظير«طلعت»، «جاويد»، «جمال»، «انور» و«نيازي» سپرده شد.»(8)
اگر عدّهاي همچنان اين انقلاب را بدون نفوذ و حضور يهوديان و دونمههاارزيابي ميكنند،خوب است براي بازنگري نتايج تحقيقات خود در منابع خود يهوديان گذريكنند و بنگرند كه آنان،خود چگونه به طرّاحي و هدايت اين انقلاب ميبالند.اگر همين واقعيتهاي اعتراف شده با صداقت در تحقيقات ذكر شود،نقاب از چهره بسياري از مجهولات و مجعولاتتاريخي بر خواهد افتاد.واقعيت تلخ قتل عام ارمنيان كه به دست سران همان انقلاب صورت گرفت،يكي از همين نمونههاست.
قتل عام ارامنه
«ارامنه كه در شمال شرقي آسياي صغير در نواحي مرزي «روسيه» سكونت دارند،1500 سالاست كه يك جزيره مسيحيّت را در ميان اقيانوس مسلمانان ترك تشكيل دادهاند.در طول اين مدّت عربها در زمان جنگهاي صليبي، مغولها،تاتارها،كردها و سرانجام تركها سرزمين آنان را زيرپا نهادهاند.»(9)
اكنون،نوبت تركان انقلابي بود كه يكي از رقّت بارترين تصاوير قرن معاصر را به رخجهانيان بكشانند.داستان قتل عام ارامنه از آنجا شروع شد كه «در اوايل سال 1915،نبردهايخشونت باري در ناحيه مرزي،ميان تركيه و روسيه در گرفت.«انور» به بهانه كمك بعضي از ارامنه به روسها از فرصت استفاده كرد تا به تعبير خودش مسأله ارامنه را براي هميشه حل كند و بعداز خاتمه جنگ،تركيه ديگر از اين لحاظ مشكل نداشته باشد.»(10)
{ناگفته نماند در مقاله دیگری به قتل عام شیعیان توسط ارامنه در دو سوی ارس نیز مفصلا پرداخته خواهد شد.}
البته نميتوان دليل اصلي اين قتل عام را همدستي ارامنه با روسها دانست.در حقيقت،اين يك بهانه واهي بود، زيرا اصولا انقلاب تركيه با هر ملّيّتي به جز ترك مخالف بود.سفير انگليس درگزارش محرمانه مورّخ 29/5/1910 به وزارت خارجه دولت متبوعش،در اين مورد مينويسد:الهامبخش تشكيل «كميته تركهاي جوان» در بندر«سالونيك»، يهوديان بودهاند.«نهضت تركهاي جوان»يك حركت مشترك يهودي-تركي بر ضدّ ديگر عناصر امپراتوري يعني عربها،يونانيها،بلغارها وارمنيها ميباشد.»(11)
همان گونه كه از اين گزارش مستفاد ميشود،تركها تنها با ارمنيها ضدّيّتنداشتهاند «چنانكه در اسناد محرمانه ذكر شده،اين ضدّيّت با ديگر اقوام از جمله قوم كرد نيزاستمرار داشته است.از همين رو،بلافاصله پس از حل به اصطلاح ريشهاي مسأله ارامنه،دولتتركيه به مسأله كردها پرداخت.
در سالهاي جنگ جهاني اول،سازماني به نام «اداره كل امور مهاجران و عشاير وابسته به وزارت كشور عثماني تشكيل شد.اين سازمان، اساسنامه محرمانهاي داشت كه به موجب آن كردهابايد از مساكن خود ريشه كن گشته، به سوي ولايات دورتر كوچ داده ميشدند.طبق يك
دستورسرّي،برنامه كوچ بايد به گونهاي ترتيب مييافت كه حداكثر تلفات به بار آيد.»!!!(12)
اتّخاذ اين تدابيردر مورد ملّيتّهاي تركيه،چهره كريه انقلابيها را هر چه بيشتر نمايان ميكند.
«در فوريه 1915،كميته مركزي«حزب اتّحاد و ترقّي»براي مذاكره پيرامون نقشه قتل عام ارمنيان تشكيل جلسه داد.
در اين جلسه مخفي،تقريبا همه سران حزب حضور داشتند از جمله «طلعت» ،«انور»، «ضياء گوگالپ»، «شكري»، «بهاء الدين شكير»، «دكتر ناظم» «حسين جاهيد»، «قرهكمال»، «خليل حسن فهمي»، «آقا اوغلو احمد»، «جاويد» و «ملوان زاده رفعت». تنها دو تن از اعضاغايب
بودند:يكي «جمال پاشا» كه در جبهه مصر ميجنگيد و ديگري «پطرس حلاجّيان» كه فرديارمني بود و به همين خاطر به جلسه دعوت نشد.»(13)
«ضياء گوگالپ» كه در اين جلسه نيز حضور داشت-قبلا پيرامون يكپارچگي ملّت ترك درتركيه گفته بود: «ضعف تركيه از ساختار داخلي آن ناشي ميشود كه يكسره ترك نيست.پس بايدقبل از هر چيز تركيه يكسره ترك شود.طبقه روشنفكر بايد به ترك گرايي طبيعي و غريزي مردم رو كنند و در يك فرهنگ موجوديت يابند:يا مبدل به ترك شوند يا نابود گردند.»(14)
افراد ديگري نيز كه در اين جلسه حضور داشتند،به نوبه خود مطالبي ايراد كردند.از جمله «دكتر ناظم» دبير كل «حزب اتّحاد و ترقّي» كه از يهوديان دونمه بود!!!،گفت: «ما چرا اين انقلاب را انجام داديم»؟ هدف ماچه بود؟ آيا بدين خاطر بود كه مأموران سلطان عبد الحميد را از اريكه به زير كشيم خود به جايآنها بنشينيم؟ من نميخواهم اين گونه فكر كنم...من زنده ماندن تركها-و فقط تركها-را در اينسرزمين و حاكميّت مستقل آنها را آرزو ميكنم.بگذار عناصر غير ترك،از هر ملّيّت و ديني كههستند و نابود شوند.اين كشور را بايد از عناصر غير ترك پاك كرد.»(15)
همو در جاي ديگر ميگويد: «براي يك لحظه،تشكيل يك دولت ارمني در ولايات شرقي را تصور كنيد!چنين دولتي سنگ قبر طرح هاي توراني است.»(16)
آنچه در کلام این یهودی مخفی موج می زند فقط و فقط رایسیسم ترکی (نژاد پرستی) صرف است و این بهترین وسیله تجزیه امپراتوری عثمانی است چراکه دیگر نمی توان همکاری دیگر نژاد ها را با این حکومت توجیه نمود ، جالب این است در سخنان دکتر ناظم یهودی ترک نما
حتی مسلمان بودن نیز شرط در امان ماندن از هجمه انقلابیون نیست چرا که وی می گوید :
« عناصر غير ترك،از هر ملّيّت و ديني كههستند و نابود شوند ».
اين جلسه پس از بحث هاي طولاني و دستيابي به اتفاق نظر در مورد قتل عام ارامنه،پايانيافت. ««انور» نقشه خود را با بر كنار ساختن استاندار مسلمان و ميانهرو«وان»و منصوب كردن شوهر خواهر ريا كار و بيثباتش «جواد بيگ»،آغاز كرد.همو بود كه در 15 آوريل هر چه ارمني يافت به هلاكت رساند.او ابتدا در دهكده «اركانتس» 500 مرد ارمني را گرد آورد و تير باران كرد.
سپس در 80 دهكده ديگر همين جنايت را باز آفريد.در اين ميان،صدها زن ارمني مورد تجاوزقرار گرفتند و هزاران مرد شكنجه شدند تا محل اختفاي سلاحهايشان را بروز دهند.طبق آمار «خليفهگري ارمنيان استانبول» از جمعيّت 2 ميليون و 700 هزار نفري ساكن در امپراتوريعثماني،تنها در حدود 500 هزار نفر زنده ماندند.»(17)
بازماندگان نيز با وضعي رقت بار از امپراتوري اخراج گشته،به بيابانهاي عراق و شام رانده شدند.در ميان راه، نيروهاي ترك رفتاري بس ناجوانمردانه با زنان و كودكان داشتند كه تاريخ از ذكر آن شرم دارد.اگر چه در مورد تعداد قربانيان اين قتل عام-كه 3 ماه به طول انجاميد-اتفاق نظر وجود ندارد امّا همگان تصديق ميكنند كه از حدود 5/2 ميليون ارمني،حداقل هشتصد هزار تن در اين قتل عام كشته شدند.
«طبق گزارشي كه يك هيأت منتخب دولت انگليس در اكتبر 1916 به مجلس عوام آن كشورارائه داد و از دو ميليون ارمني مقيم تركيه،يك سوم آنان به قتل رسيدند،يك سوم به خاك روسيه فرار كردند و يك سوم ديگر در شهرهاي بزرگ تركيه مانند «قسطنطنيّه» و «ازمير» پراكنده شدند وبا وضع فلاكت باري مواجه گشتند.
روش معمول در قتل عام ارامنه،احضار كليّه مردان هر منطقه بود.آن گاه،آنها را دسته دسته با طناب به يكديگر ميبستند و به سوي مقصدي دور دست روانه ميكردند.سپس در طول راه،راهزنان كرد يا ديگران سرشان را ميبريدند...از آن پس به زنان وكودكان دستور ميدادند كه خود را براي عزيمت به «حلب» در كاروانهاي بزرگ آماده كنند و سربازاني را به نام محافظ،همراه با ايشان روانه ميكردند.»(18)
در واقع این یک سیاست کثیف نژاد پرستانه بود تا سرزمین های ترک نشین را به هر قیمتی از غیر ترکها تصفیه نماید.
جنايات همين سربازان در طول مسير،سبب گشت كه كارنامه سياه انقلاب 1908 بسي ننگينتر جلوه كند.
بسياري از پژوهشگران بر آنند كه عامل اصلي اين جنايت،يهوديان و دونمهها بودهاند.حضورو نفوذ يهوديان در «كميته تركهاي جوان» آنقدر زياد بود كه«لوتر»سفير انگليس غالبا«كميتهمركزي تركهاي جوان»را«كميته يهودي حزب اتّحاد و ترقّي» ميناميد.او همواره در مورد اتّحاد و همبستگي يهوديان با تركهاي جوان و محافل فراماسونري و اينكه انان مشوقان اصلي«حزب اتّحاد و ترقّي»بودند،سخن ميگفت.(19)
يك محقّق و نويسنده فرانسوي«در كتابي با عنوان(Ie de Rnier bal dugroan Soir)با شواهد و دلائل بسيار اثبات ميكند كه يهوديان عثماني وعوامل صهيونيسم جهاني در اين اعمال وحشيانه با آلمانها و ژون تركها همدستي داشتند و تعداد زيادي از كارگردانان اين قتل عام،يهودي بودهاند.»(20)
روي هم رفته اسناد تاريخي فراوان بر اين واقعيت صحّه ميگذارند كه يهوديان عامل اصلي قتل عام ارامنه بودهاند.دستوري كه به دفتر اطلاعات «حلب»صادر شده،به روشني اين حقيقت را نشان ميدهد.اين دستور بدين شرح است:
«به دفتر مخابرات حلب به دستور«انجمن اتّحاد و ترقّي»،حكومت عثماني تصميم دارد كه تمام ارمنيهاي ساكن در تركيه را نابود كند.كساني كه با اين تصميم مخالفت ورزند دوستان تركيه به شمار نميآيند هر چند كه شيوه هاي انتخاب شده براي تحقّق اين هدف از پيش تعيين شده،ناراحت كننده باشد.بايد صداي وجدان خاموش شود و احساس خالص انسانيّت مهار گردد.عمليّات نابود سازي اين ملّت مسيحي؛بدون هيچ گونه ملاحظهاي حتي در حق زنان و بيماران،قابل اجرا ميباشد.طلعت پاشا:وزير كشور.»(21)
در واقع آنچه در پس این پیام نهفته است انتقام گرفتن یهودیان از مسلمانان و مسیحیان (غیر یهودیان) است ، از دیدگاه آنان فرقی نمی کند این قربانی از چه نژاد یا دینی است ، فقط آنچه مهم است این است که غیر یهودیان کشته شوند.
اين دستور همچنين در بردارنده فرمان قتل عام ارامنه به محض رسيدنشان به«حلب»و«شام»است.ميبينيد كه كارگزار اصلي اين جنايت، «طلعت پاشا» است كه «دكتر ناظم» نيز به عنوانطرّاح با وي همكاري داشته است. ناگفته نماند كه «طلعت پاشا» در همان هنگام،رئيس لژفراماسونري «گرانداوريان»بود او خود درباره اين قتل عام گفته است:
«من در طول 3 ماه توانستم مسأله ارامنه را كه «عبد الحميد» در مدت 3 سال نتوانسته بود آن راحل كند-يكسره سازم.»(22)»
امّا طبق شواهد موجود و اعترافات سران رژيم صهيونيستي،مسأله ارامنه هنوز از ديد يهوديان خاتمه نيافته است.«نشريه «سوبسدنيك» در سال 1985 از قول«مناخيم بگين»نخست وزير سابق رژيم صهيونيستي ادّعا كرد كه «قره باغ» كوهستاني،وطن پدران يهوديان است.امروزه نيز 2 تن از نظريه پردازان يهود همين ادعا را تكرار ميكنند.يكي از آنان«آيزنبار»،تاريخشناس صهيونيست و ديگري«وايزمن»رئيس جمهور وقت رژیم صهيونيستي است.»(23)
ناگفته نماند كه اكنون «قره باغ» موضوع جنگي طولاني ميان «ارمنستان» و «آذربايجان» از جمهوريهاي «اتّحاد «جماهير شوروي» پيشين است و شايد روابط گسترده اقتصادي،سياسي و نظامي رژيم صهيونيستي با «آذربايجان» با همين انگيزه نيز باشد.
باري،قتل عام ارامنه توسط يهوديان و دونمهها به بهانه محو ملّيتهاي غير ترك هميشه به عنوان لكّه ننگي بر دامن آنان باقي ميماند.امّا اينك توجّه خاصّ اسرائيل به «قره باغ» سؤال برانگيزتر است و اين خود ميتواند موضوع تحقيقي ديگر باشد.
و تحرکات مشکوک جمهوری آذربایجان علیه جمهوری اسلامی ایران را می بایست در همین راستا ارزیابی نمود . برای نمونه چندی پیش مرزبانان آذربایجانی در اقدامی تحریک آمیز در مرزهای مشترک با ایران اقدام به پوشیدن لباس سربازان رژیم صهیونیستی نمودند و اسلحه
اسرائیلی بدست گرفتند که البته با مانور مقتدرانه تیپ مستقر در جلفای ارتش (لشگر 21 حمزه آذربایجان) سیاستمداران باکو سریعا دستور به تغییر ظاهر نظامیان خود دادند!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاری از گروه تحقیقات جنبش مصاف
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
www.masafportal.com
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پینوشت:
(1)-نويهض(پيشين)،ص 151.
(2)-مؤسسه اطلاعات خاورميانه.(پيشين)ص 140.
(3)احمدي(پيشين)،ص 58.
(4)-همان،صص 61 و 62.
(5)-همان،ص 58.
(6)-همان.
(7)-همان،ص 59.
(8)-جندي(پيشين)،ص 289.
(9)-باربر(پيشين)،ص 228.
(10)-همان.
(11)-مجله آراكس،شماره 65،ارديبهشت ماه 73،ص 4.
(12)-مجله آراكس،شماره 63 و 64،فروردين ماه 73،ص 4.
(13)-مجله آراكس،شماره 54،ارديبهشت ماه 72،ص 1.
(14)-مجله آراكس،شماره 63 و 64،فروردين ماه 73،ص 6.
(15)-مجله آراكس،شماره 54،ارديبهشت ماه 72،ص 2.
(16)-همان،ص 14.
(17)-باربر(پيشين)،صص 228 و 229.
(18)-همان.
(19)-مجله آراكس،شماره 54،ارديبهشت 72،ص 14.
(20)-رائين(پيشين)،ص 42.
(21)-هابيس(پيشين)،ص 44.
(22)-باربر(پيشين)،ص 229.
(23)-نشريه آوريل،شماره 27،سال نهم،اسفند 71