بانوی مکرمی که در سال پنجم هجرتِ رسول خدا و بعد از دو برادر خود، برای سومین بار کانون گرم بیت عصمت با قدوم مبارکش غرق در سرور شد، گویا حجتی است بر خلق تا کسی نتواند از سختی راه و انبوه مشکلاتش گلایه کند. زینب علیهاالسلام که به حق زینت پدر بود، آیینه ای تمام نما از زن آرمانی تعالیم اسلام است.
در اوج قله عفاف
عفاف حضرت زینب علیهاالسلام نمونه ای کامل برای زنان و دخترانی است که خود را دوستدار اهل بیت علیهم السلام میدانند. یحیی که در زمان امیر المۆمنین علیه السلام مدتی طولانی در مدینه از همسایگان زینب کبری علیهاالسلام بوده است به خداوند متعال سوگند می خورد که حتی شَبَحی از زینب علیهاالسلام را نیز ندیده و صدایی از او نشنیده است!(1)
این بیان تاریخی ذهن را به سرعت به سوی پاسخی میبرد که مادر همین دختر، به پرسش رسول خدا صلی الله علیه وآله داده بود. امیرالمۆمنین علیه السلام میگوید: روزی رسول گرامی اسلام از ما پرسید «بهترین چیز برای زن چیست؟» اما هیچ یک از اصحاب نتوانست جواب درست را بگوید. سۆال را برای فاطمه علیهاالسلام بردم و او گفت: «هیچ چیز برای زن بهتر از این نیست که هیچ مردی را نبیند و هیچ مردی نیز او را نبیند».(2) و این زینب علیهاالسلام است که تلاش کرده است تا بهترین را برای خود داشته باشد.
بر بلندای کوه جهاد
اما آنگاه که هنگامه انجام تکلیف الهی فرا میرسد و دین خدا و حجت حق یاری میطلبد، این سیمای کامل عفاف، در بین نامردان مرد نما، آنچنان به خروش میآید که کوفیان انگشت به دهان و حیران میمانند.(3) خطبه ای که حضرت زینب علیهاالسلام در هنگام ورود کاروان به کوفه میخواند همه را به یاد خطبه های پدرش میاندازد:
«...یَا أَهْلَ الْكُوفَةِ وَ یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْلِ فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ فَمَا مَثَلُكُمْ إِلَّا «كَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَكُمْ دَخَلًا بَیْنَكُمْ»(4) أَلَا وَ هَلْ فِیكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ النَّطَفُ وَ الصَّدْرُ الشَّنَف ؛
ای اهل کوفه، ای اهل فریب و یاری نکردن، اشکهاتان همیشه جاری و صدای گریه هاتان همیشه بلند باد. داستان شما به هیچ ماجرایی شبیه نیست مگر ماجرای آن زنى كه رشته خود را پس از محكم بافتن، یكى یكى از هم مىگسست. سوگندهاتان را وسیله فریب قرار داده اید. آیا در شما جز تملق های کثیف و سینه های پر از دشمنی چیز دیگری هست؟...»(5)
این بانو که در پس طوفان سهمگین کربلا، کاروان یتیمان و بیوگان را رهبری کرده، چهل منزل از کربلا و کوفه تا شام همیشه تاریک، پرستاریشان نموده است، آنجا که بسیاری را، زرق و برق آیینه ها و شوکت پوشالی کاخ و درباریان به صف ایستاده لال میکند
این بانو که در پس طوفان سهمگین کربلا، کاروان یتیمان و بیوگان را رهبری کرده، چهل منزل از کربلا و کوفه تا شام همیشه تاریک، پرستاریشان نموده است، آنجا که بسیاری را، زرق و برق آیینه ها و شوکت پوشالی کاخ و درباریان به صف ایستاده لال میکند، در برابر یزید ایستاده، یاوه گویی هایش را جواب میدهد. در مجلس یزید خبیثی از اهل شام یکی از دختران امام حسین علیه السلام را برای کنیزی از یزید درخواست میکند اما با پاسخ کوبنده زینب کبری علیهاالسلام مواجه میشود.
یزید از اینکه زنی بی اجازه، به جای او پاسخ داده، برآشفته شده، میگوید این کار به کسی جز من ربط ندارد و من هرکار بخواهم خواهم کرد. حضرت در جواب این گزافه گویی، میفرماید:
«تنها در صورتی میتوانی چنین کاری را کنی که از دین ما خارج شده، دینی غیر از این ما را برگزینی».(6)
یزید برآشفته تر از قبل، میگوید: «آنها که از دین خارج شده اند، پدر و برادر تو هستند نه کس دیگر!» اما زینب کبری علیهاالسلام این بار چنان جواب تحقیر آمیزی به یزید میدهدکه یزید پاسخی برای آن ندارد. حضرت میفرماید:
«تو، اگر مسلمان باشی(!) به دین خدا و دین پدر و برادرم هدایت شده ای».(7)
بر فراز آسمان بندگی
آن پرده نشین عفاف و راست قامت میدان جهاد، در عرصه نماز و عبادت ظاهری نیز نمونه و خستگی ناپذیر است. آنچه از امام سجاد علیه السلام نقل شده است به خوبی بیان گر این مطلب است. زین العابدین علیه السلام در مورد عمه گرامی خود فرمود که تنها در شب یازدهم محرم (شب بعد از واقعه سنگین عاشورا)، عمه ام را دیدم که نماز شبش را نشسته خواند. در نقل دیگری نیز آن جناب فرمود:
«عمه ام زینب با تمام مصیبت هایی که بر او وارد شده بود در مسیر شام نماز شبش را ترک نگفت».(8)
علاوه بر اینها اوج بندگی آن بانو در دو مورد به نمایش گذاشت شد. روز یازدهم آنگاه که حضرت بر پیکر مقدس برادر حاضر شد، دو دست خود را زیر آن بدن پاک برده، آن را به سمت آسمان بلند کرد و فرمود: «خدایا این قربانی را از ما قبول بفرما»!!(9) و چون در مجلس کوفه ابن زیاد برای تحقیر آن بانو از او پرسید : «نظرت در باره کاری که خدا با برادرت کرد چیست؟» حضرت بی درنگ پاسخ داد: «جز زیبایی چیزی ندیدم» !!(10)
نشستن بر اوج قله عفاف، ایستادن بر بلندای کوه جهاد، و در درگاه الهی خضوعی کامل و تمام، جلوه هایی از عظمتِ کسی است که زینت پدری چون علی علیه السلام گشته است و برای آن کس که زینت علی علیه السلام است، جز این نمیتوان انتظار داشت
بگیر حتی اندک
هرچند شاید تصور شود نمیتوان مانند این الگوهای آسمانی شد، اما نباید این امر، انسان را از تلاش برای هرچه نزدیک تر شده به آنها باز دارد. امیر مۆمنان علیه السلام در فرمایشی خود را چنین معرفی میکند:
«بدانید که امام شما از دنیایش تنها به دو لباس کهنه و دو قرص نان بسنده کرده است».(11)
ایشان بلا فاصله میفرماید:
«بدانیدکه شما را یارای چنین کاری نیست اما با پرهیزکاری، تلاش، پاکدامنی و استقامت مرا یاری کنید».(12)
حضرت در بیانی دیگر یکی از یاران خود را معرفی کرده، خصوصیات اخلاقی او را بیان میکند و سپس میفرماید:
«بر شما باد این خصلت ها، در رسیدن به آنها با یکدیگر مسابقه دهید».
و بازهم بلا فاصله میفرماید که اگر دیدید نمیتوانید همه این خصلت ها را کسب کنید، مأیوس نشده، از تلاش برای به دست آوردن هر آنقدر که توان دارید کوتاهی نکیند، زیرا «به دست آوردن مقدار اندک، بهتر از رها کردن کامل یک چیز است».(13)
نشستن بر اوج قله عفاف، ایستادن بر بلندای کوه جهاد، و در درگاه الهی خضوعی کامل و تمام، جلوه هایی از عظمتِ کسی است که زینت پدری چون علی علیه السلام گشته است و برای آن کس که زینت علی علیه السلام است، جز این نمیتوان انتظار داشت. باشد که چنین زنان بزرگی، الگوهایی برای تک تک زنان و بلکه مردان این مرز و بوم و عالم قرار گرفته، راه سعادت و رشد سریعتر و دقیق تر پیموده شود.
پی نوشت:
1) عوالم العلوم، ج11، قسم2، ص955:حدّث یحیى المازنی، قال: كنت فی جوار أمیر المۆمنین علیه السّلام فی المدینة مدّة مدیدة، و بالقرب من البیت الّذی تسكنه زینب ابنته، فلا- و اللّه- ما رأیت لها شخصا، و لا سمعت لها صوتا
2) دعائم الإسلام، ج2، ص: 215.
3) راوی پس از نقل خطبه ی حضرت زینب تصریح میکند که مردم را دیدم که حیران و انگشت به دهان مانده بودند: «فَرَأَیْتُ النَّاسَ حَیَارَى قَدْ رَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِم» ر.ک: الإحتجاج، ج2، ص305 و الأمالی (للمفید)، ص: 323.
4) سوره نحل، آیه92.
5) پیشین.
6) حضرت به جای اینکه بگوید از «اسلام» خارج شوی، میفرماید «از دین ما» تا با این کار مبارزه ای منفی نیز در جهت دفع شعار دستگاه اموی انجام داده باشد. یزیدیان دائما چنین شعار میدادند که حسین علیه السلام و یارانش از دین اسلام خارج شده اند!
7) الإحتجاج (للطبرسی)، ج2، ص: 310 و إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)،ص: 254 و الإرشاد، ج2، ص: 121و وقعة الطف، ص: 272و اللهوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 187.
8) عوالم العلوم ج11-قسم2؛ ص953.
9) همان، ص 958
10) اللهوف (ترجمه فهرى)،ص: 160 و بحار الأنوار، ج45، ص: 116.
11) نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 417، خطبه 45.
12) همان.
13) همان، ص: 526.