0

مهارت های سخن گفتن در نهج البلاغه

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

مهارت های سخن گفتن در نهج البلاغه

 


NAHGOLBALAGHE[WwW.Kamyab.IR]

سخن گفتن، کلید ارتباط با دیگران است . با مردم چگونه «رابطه کلامی » بر قرار کنیم؟ آغاز سخنان چگونه باشد که جذاب باشد؟ لحن گفتار، چه تاثیری بر مخاطب ما می گذارد؟ کلام، در چه صورت بر دل ها می نشیند و مقبول طبع قرار می گیرد؟ اصلا درباره چه چیز هایی باید سخن گفت و از چه گفتاری و چگونه گفتاری باید پرهیز کرد؟ چه روشی بر محبت و محبوبیت می افزاید و چه شیوه ای ایجاد تنفر می کند؟

اینها همه، سۆال هایی است که به «ادب و آداب گفتار» مربوط می شود و شیوه های کامیابی در کلام را باید آموخت، تا از طریق رابطه گفتاری، هم دانسته ها و خواسته های خویش را بهتر بیان کرد، هم بر دیگران تاثیر مثبت گذاشت و هم کلام را پل ارتباطی با دیگران ساخت .

 

برخی «پرحرف » اند

«حرافی » ، گاهی هم سر از «وراجی » در می آورد . اگر از پرحرفی دیگران خسته می شوید، لابد دیگران هم از پرچانگی شما دچار خستگی می شوند وبه ستوه می آیند. پس، باید از تکرار ملال آور و پرحرفی آزار دهنده پرهیز کرد و ظرفیت طرف و اشتیاقش را برای شنیدن در نظر گرفت .

 

 

برخی «بد دهان » اند

بد حرف زدن، زشت گویی، تندی در گفتار، هتاکی و بی حرمتی، از آفات کلام به شمار می آید . بسیاری از دوستی های دیرین و روابط صمیمی، گاهی به خاطر کلامی نسنجیده و اهانت آمیز و تحقیر کننده یا دل آزار، بر هم می خورد .

اگر جواب «های » ، «هوی » است، جواب سخن مۆدبانه هم پاسخ احترام آمیز است .

حضرت علی (علیه السلام) فرموده است:

« اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الخطاب »

زیبا سخن بگویید و خطاب کنید، تا جواب زیبا هم بشنوید .

 

گروهی «دهن لق » اند

قدرت رازداری و حفظ اسرار، نشانه کمال است .

آنان که هیچ حرفی را نمی توانند نگاه دارند و حتی آنچه را نیز که سفارش شده «به کسی نگویید» ، در اولین فرصت «لو» می دهند، قابل اعتماد نیستند و از «محرم راز» بودن درمی آیند و وجهه خودشان را از دست می دهند .

خیلی «حرف های مگو» وجود دارد که باید در صندوق سینه محبوس باشد و به بیرون درز نکند، چه رازهای شخصی، چه امور مربوط به حیثیت و آبروی دیگران، چه اسناد طبقه بندی شده، چه اسرار محرمانه یک نظام و تشکیلات، چه پرونده های قضایی و .. . .

پس، باید تمرین کرد که هر حرف را نزد . تازه، بعضی از حرف ها هم بی اساس و شایعه است و بازگو کردن آنها، نوعی دامن زدن به شایعات دروغ است و این گناه به شمار می رود و به آلوده شدن فضای جامعه می انجامد . باز هم کلامی از حضرت امیر (علیه السلام) که فرموده: « لا تحدث الناس بکل ما تسمع » هر چه را می شنوی، برای مردم بازگو مکن .

 

 

بعضی «خام گفتار» اند

حرف هم مثل غذا، باید بپزد، دم بکشد، وقتی پخته شد «عرضه » گردد .

پختگی سخن به آن است که در ورای آن، اندیشه و درنگ و مصلحت اندیشی و عاقبت نگری باشد .

وقتی حرفی نسنجیده از دهان بیرون پرید، دیگر نمی توان عوارض و عواقب و پیامدهای آن را جمع کرد .

مزن بی تامل به گفتار، دم                                         نکو گو، اگر دیر گویی چه غم؟

خیلی ها پشیمان می شوند که فلان سخن را چرا گفتند، یا با فلانی چرا آنگونه حرف زدند . آرزو می کنند که کاش کمی فکر کرده بودند . ولی، این «حسرت بعدی»، هرگز جای آن «اندیشه قبلی » را نمی گیرد . در حالی که با لحظه ای تدبر، می توان جلوی بسیاری از پشیمانی ها را گرفت .

 

پس، «اول اندیشه، و آنگهی گفتار» را از یاد نبریم

تیر سخنت، به آب شلیک مکن                                  بیهوده و بی حساب، شلیک مکن

حرف و عمل تو، چون سلاح است و خشاب                  هشدار که بی خشاب، شلیک مکن

 

برخی «دشوارگوی » اند

اگر قلمبه گویی، سخت گفتاری، پیچیده سخن گفتن و سنگین حرف زدن، سبب شود که گوینده با شنونده نتواند «رابطه » برقرار کند، از این سخن گویی چه سود؟ تازه، بعضی ها به این شیوه می بالند!

راحت و روان حرف زدن، یک هنر است، به خصوص آنجا که مخاطبان عام و عوام اند، یا کودکان، یا کم سوادان پای کلام به گوش نشسته اند .

پس، باید تمرین کرد که روان و آسان حرف زد، سخنرانی کرد، تدریس نمود، سۆال کرد، جواب سۆال داد، خاطره گفت و مقاله نوشت . یعنی این سهولت در گفتار، در کار معلم و نویسنده و خطیب و واعظ و پرسشگر و جوابگو، یک «هنر» به حساب می آید . البته با تمرین هم می توان به این مرحله رسید، مثل هنرمند شدن و مهارت در هر رشته و حرفه دیگر .

 

کسانی «موقع نشناس » اند .

مگر هر حرف را، در هر جا، با هر گروه و در هر شرایط باید گفت؟

شناخت این نکته و رمز و راز که در کجا و با که، چه سخنی و با چه لحنی و به چه مقدار باید گفت، چیزی است که در علوم ادبی به آن «بلاغت » گفته می شود، یعنی مراعات مقتضای حال!

مثلا در مجلس عزا و ختم، شوخی کردن، یا در محفل جشن، سفره دل و غم و غصه را باز کردن، یا با کسی که کم حوصله است به جر و بحث نشستن، یا نزد دانای فرزانه ای، پرحرفی کردن و توضیح واضحات دادن، یا با آدم ناشناس و غریبه، اسرار را در میان گذاشتن و … همه اینها البته هر کدام به نوعی نشانه «موقع نشناسی » است و این، یعنی پاشیدن بذر در زمین شوره زار، یا آب دادن به درخت خشکیده .

باز هم کلام امام علی (علیه السلام):

 

«لا تتکلمن اذا لم تجد للکلام موقعا»

اگر زمینه و جای سخن نیافتی، حرف مزن .

گروهی «خجالتی » اند

شرم و حیا نسبت به کارهای زشت و گناه، بسیار مقدس و خوب است . اما در مورد کارهای شایسته و حرف های خوب و سۆال های مفید و پاسخ های لازم و اعتراض های تکلیفی، نه تنها خوب نیست، بلکه عامل عقب ماندن و مانع خیر و سبب محرومیت است.

ریشه این خجالت، یا تربیت خانوادگی و نوع تربیت است، یا احساس حقارت و کمبود است، یا ترس از ریخته شدن آبروست، یا نداشتن تمرین قبلی است، یا هر عامل دیگر .

باید این مشکل را به نحوی حل کرد . داشتن اعتماد به نفس و دل به دریا زدن و سد را شکستن، موفقیت های بعدی را در پی دارد . سختی در همان «نوبت اول » است .

 

پس، باید تمرین کرد . هر چند سخت است، ولی با اقدام، آن هراس درونی فرو می ریزد و تمرین، سبب می‌شود که مثلا حرف زدن در جمع یا سۆال در کلاس یا خواندن متنی در یک مراسم یا کنفرانس دادن در حضور دیگران و … برای انسان عادی شود .

 

حرف زدن، این کار به ظاهر ساده که همگان با آن سر و کار داریم، آن هم از صبح تا شب، در خانه و بیرون، با آشنا و ناآشنا، برای خود فوت و فن خاص دارد . آموختنش هم لازم و مفید نیست . بی جهت نیست که غربی ها درباره «آیین سخنرانی » کتاب می نویسند و شرقی ها در زمینه «فن خطابه » دست به تالیف می زنند .

از این روش سود بجوییم تا کلام، پل ارتباطی ما و دیگران شود .

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

چهارشنبه 23 اسفند 1391  12:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها