رئيس مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري
حضور بنيادهاي آمريكايي و اسرائيلي در كليه انقلاب هاي رنگي
رئيس مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري با بيان اينكه انقلاب رنگي معمولاً در مقطع انتخابات تحقق پيدا ميكند، رهبر اين انقلاب ها را كساني عنوان كرد كه قبلا در حاكميت بوده اند و گفت: در كليه انقلابهاي رنگي، بنيادهاي غيردولتي آمريكايي – اسرائيلي حمايتهاي مؤثري را، البته به صورتي غيرعلني، از مخالفان نظامهاي وقت به عمل آوردهاند.
به گزارش رجانيوز، انقلاب اسلامي ايران شايد در ظاهر، نوعي تغيير در سطح حاكمان سياسي يا نهايتاً دگرگوني در نوع حاكميت تلقي شود ولي تحليلگران امروز بخوبي مي دانند كه اين رخداد نه صرفاً يك اتفاق سياسي و نه محدود در يك منطقه جغرافيايي كه يك نقطه عطف اثرگذار در روند تحولات سياسي و فرهنگي پس از خود در جهان به حساب مي آيد. گسترش نگرش ايجاد شده در انقلاب اسلامي ايران كه به عنوان "هويت جديد اسلامي" با "تأكيد عملي بر اسلام رهايي بخش" در جهان، بويژه جهان اسلام، خود را نشان داده بود، رويارويي سخت افزاري با اين انقلاب الهام بخش را از جانب برتري طلبان غرب بدنبال داشت.
امروز رويكرد سخت افزاري غرب و امريكا در قالب تشكيل و حمايت گروههاي ترور، تحريم ها، جنگ تحميلي و اتفاقاتي از اين دست به عنوان تصميماتي زودهنگام و عجولانه براي مواجهه با انقلاب اسلامي ارزيابي مي شود. تاريخ تحولات سي سال اخير نشانگر اين واقعيت است كه چنين مواجهههاي آشكار و غير واقع بينانهاي هميشه يا با شكست كامل مواجه بوده و يا در ارزيابي نهايي نتايج درخوري را براي برتري طلبان به همراه نداشته است.اما انديشه تماميت خواهانه استكبار براي بازيابي و احياي هژموني خود در جهان در محاق فرو نرفت. چه بسا شكست تئوري هايي كه خوشبينانه روند حركت جهان را سير به سوي سكولاريسم و ايمان به ايدئولوژي ليبرال مي دانستند، غرب و امريكا را به گرايش دوباره به سمت پروژههاي طراحي شده براندازي سوق داد. پروژههايي كه بر خلاف رويكرهاي عجولانه و سخت افزاري، نوعي تحمل برنامهريزي شده و خزيدن نرم را توصيه مي كرد. فروپاشي بلوك شرق در اوخر دهه هشتاد ميلادي، نوعي اثبات كارآمدي اين پروژه ها به حساب مي آمد. ايالات متحده روش خود را در همسو سازي حاكميت ها با تكيه بر اين رهيافت ادامه داد. مدل مواجهه با دولت صربستان، انقلاب مخملي در اوكراين و گرجستان، تغيير حاكميت در قرقيزستان و تحركات گسترده در لبنان در همين چارچوب تحليل ميشود.
انتخابات دهم رياست جمهوري در ايران داراي ويژگيهاي منحصر بفرد و بي سابقهاي در فضاي رقابت سياسي در ايران به حساب مي آيد، كه اتفاقاتي كه در جريان آن رخ داد، انتخابات 22 خرداد 88 را به يك رخداد سياسي بي سابقه در تاريخ سياسي ايران بدل كرد.
بسياري از تحليلگران با كنار هم قرار دادن برخي از نشانهها و زمينههاي اين عناصر، به امكان در ميان بودن پروژههاي امريكايي نظير انقلابهاي رنگي يا مخملي اشاره ميكنند.
در همين راستا سلسسه نشست¬هاي تخصصي در تير و مردادماه 1388 با عنوان «بررسي تطبيقي متغيرهاي سياسي و اجتماعي انقلابهاي رنگي» و با حضور اساتيد و صاحبنظران اين حوزه در مركز مطالعات، تحقيقات و آموزش وزارت كشوربرگزار شد. در اين نشست ها تعدادي از صاحبنظران در حوزه روابط بين الملل، علوم سياسي و ارتباطات به بيان ديدگاههاي خود در اين خصوص پرداختند.
آنچه در ادامه ميآيد، مشروح سخنراني دكتر ذاكر اصفهاني است؛ كه در تيرماه 1388 ارائه گرديده است، كه متن كامل اين سخنراني به شرح ذيل است:
بسم الله الرحمن الرحيم
در پايان دهه 80 قرن بيستم، با فروپاشي بلوك شرق دوران جنگ سرد به نفع ايالات متحده آمريكا خاتمه يافت؛ آمريكاييها اين رخداد را دال بر برتري ارزشهاي ذاتي نظام ليبرال سرمايهداري قلمداد كردند. البته، خود برتر بيني پديدهاي نوظهور و مختص به ايالات متحده آمريكا نيست. به عنوان نمونه، در قرن 18 و 19 وضعيت مشابهي براي اروپاييها پيش آمد و اروپاييها را بر آن داشت كه ايده «مركزيت اروپايي» را مطرح نمايند. نظريهپردازاني امثال هگل را هم اگر نژادپرست به شمار ميآوريم عمدتاً به اين دليل است كه ميبينيم اساساً تحت تأثير چنين گفتماني نظريهپردازي كردهاند.
جنگ جهاني دوم، موقعيت برتر اروپا را گرفت و به ايالات متحده آمريكا منتقل كرد. از آن زمان به بعد است كه ميبينيم به عنوان نمونه در گفتگوي مقامات رسمي آمريكايي با انگليسيها- به جاي گفتمان سابق از اصطلاحاتي نظير «اروپايپير» استفاده ميشود و به دنبال تلقين اين مطلب هستند كه ديگر دوران «مركزيت اروپايي» سپري شده و روزگار آمريكايي شدن فرارسيده است.
ايالات متحده آمريكا پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، اظهار ميكند كه با جزاير متفرقي روبهرو است كه به شكل پايگاههاي تروريستي مانع از تحقق نظام ليبرال سرمايهداري جهاني شدهاند. ايالات متحده آمريكا براي مقابله با اين جزاير متفرق عمدتاً به رويكرد «ضربهزدن پيشدستانه» متوسل ميگردد. مدل انقلاب رنگي از جمله مهمترين روشهاي مورد استفاده ايالات متحده آمريكا ذيل همين رويكرد كلي «ضربهزدن پيشدستانه» محسوب ميشود. به عبارتي، انقلاب رنگي در واقع يك نوع برخورد و تهاجم نرم آمريكايي است.
همانطور كه گفته شد انقلاب رنگي در واقع يك نوع جنگ نرم به شمار ميرود جنگهاي نرم نوعاً در عرصه رسانه اتفاق ميافتد به اين صورت كه كشور مهاجم رسانههايي را كه در اختيار دارد عليه كشور هدف مورد استفاده قرار ميدهد و در مقابل، كشور مورد هجوم نيز در تلاش است كه تمامي توان و ظرفيت رسانهاي خود را به منظور دفاع از امنيت ملي خود بسيج نمايد. مارشال مك لوهان يكي از صاحبنظران برجسته حوزه رسانه و مطالعات فرهنگي بر اين عقيده است كه:
«جنگهايي كه در آينده رخ خواهند داد به وسيله تسليحات متعارف و در ميدانهاي نبرد نخواهند بود، بلكه اين جنگها مبتني بر تصوراتي رخ خواهند داد كه رسانههاي جمعي به مردم القا ميكنند.» در اين راستا، رسانهها با شيوههاي گوناگون فضاي ذهني گروههاي هدف را در جهت اهداف و خواستههاي از پيش تعيين شده شكل ميدهند.
مدل انقلاب رنگي، با آن مدل كلاسيك انقلاب كه مستلزم برخورد خشونتآميز توأم با خونريزي جهت تغيير كلي و زيربنايي ساختار سياسي بوده و برانديشههاي لنين استوار است تفاوت دارد. نظريهپرداز اصلي مدل انقلاب رنگي فيلسوف سياسي 81 سالهاي به نام جين شارپ است. او عضو ارشد انديشكده آلبرت انشتاين بوده و در دانشگاه هاروارد تدريس ميكند. ايشان مطالعاتي در ابعاد شخصيت گاندي و نيز بررسي انقلاب اسلامي ايران انجام داده است. معروفترين كتاب او با عنوان «از ديكتاتوري تا دموكراسي» به فارسي ترجمه و در سال 1372 منتشر شده است. جين شارپ در اين كتاب در ده فصل مباني نظري و راهكارهاي عملياتي انقلاب رنگي را توضيح داده و به عنوان نمونه 198 مورد از اقدامات عملي براي رويارويي با نظام حاكم را برميشمارد؛ كه سخنراني، نامهنگاري، صدور بيانيه، استفاده از پوششهاي نمادين، تعقيب و مراقبت مسئوولان، راهاندازي اجتماعات و تظاهرات اعتراضگونه، كاريكاتور، اعطاي جايزه، مهاجرت اعتراضي، اعتصاب و به طور كلي هرگونه نافرماني مدني از جمله اين اقدامات عملي است. نظرات جينشارپ تا به حال به زبانهاي بسياري نظير روسي، اسپانيولي، عربي، فارسي، آذري، قرقيزي و اندونزيايي ترجمه شده است.
يك انقلاب رنگي معمولاً در مقطع انتخابات تحقق پيدا ميكند. كساني رهبري اين انقلابها را عهدهدار ميشوند و به عنوان چهره مخالف نظام موجود خود را معرفي ميكنند كه به نوعي در حاكميت بوده و براي افراد جامعه شناخته شده ميباشند. سردمداران انقلاب رنگي به منظور سلب مشروعيت از نهادهاي حاكميتي، شعارهاي دموكراسيخواهي و آزاديخواهي را مطرح ميكنند و بيشتر تجمعات را سعي ميكنند در مقابل نهادهاي حاكميتي اصلي نظير پارلمان، وزارت كشور، سازمان پليس و صدا و سيما ساماندهي و برگزار نمايند.
در كليه انقلابهاي رنگي انجام شده تا به اكنون، بنيادهاي غيردولتي آمريكايي – اسرائيلي حمايتهاي مؤثري را، البته به صورتي غيرعلني، از مخالفان نظامهاي وقت به عمل آوردهاند. به گونهاي كه حتي همصدا با جريان معترض سعي ميكنند كه درخصوص سلامت انتخابات شبههپراكني نموده و باعث ابطال نتايج آن گردند.
همانطور كه گفته شد، در حال حاضر ايالات متحده آمريكا به عنوان سردمدار نظام ليبرال سرمايهداري دچار خود برتر بيني شده و براي ارزشهاي ذاتي نظام خود قائل به اصالت و برتري است. از اين رو مصمم است كه تمامي جهان را در زير سيطره نظام ليبرال سرمايهداري درآورد. در راستاي اين امر، آنجايي كه آمريكا از روش انقلاب رنگي استفاده ميكند به طور مشخص به دنبال كسب نتايج زير است:
1- تسلط بر مناطقي كه از نظر جغرافياي سياسي داراي اهميت راهبردي ميباشند؛
2- كنترل مسير انتقال انرژي و جلوگيري از تسليحاتي شدن آن؛
3- حذف يا مهار نظامهايي كه مانع گسترش سلطه آمريكا هستند؛
4- ممانعت از ايجاد اتحاديههاي نظامي و امنيتي در خاورميانه و آسياي ميانه؛
5- همسو كردن كشورهاي موردنظر با سياستهاي آمريكا؛
6- فرصتسازي اقتصادي براي ايالات متحده آمريكا؛
7- مهار بيداري اسلامي.
بررسي شرايط كشورهايي كه انقلابهاي رنگي در آنها با موفقيت و به نفع آمريكا تمام شده است گوياي اين واقعيت است كه اساساً چنين انقلابهايي در كشورهايي امكان موفقيت پيدا ميكنند كه نظام وقت در حل مشكلات مردم ناكارآمد بوده و فاقد مقبوليت عمومي باشد و چرخش نخبگان به طور مناسب در آن اتفاق نيفتاده باشد. در همين راستا ميتوان از عوامل زير به عنوان دلايل اصلي شكست انقلاب رنگي آمريكايي در ايران ياد كرد:
1- صلابت ايدئولوژيك و به عبارتي اقتدار نرم نظام جمهوري اسلامي ايران بينظير است؛
2- ساختار سياسي و حاكميتي نظام جمهوري اسلامي ايران آسيبناپذير است؛
3- مردم ايران از يك فرهنگ اجتماعي متقن و ريشهدار برخوردار ميباشند؛
4- جريانات سياسي و رهبران فكري و عملياتي مخالف نظام جمهوري اسلامي ايران مورد اعتماد مردم نيستند؛
5- جريان مخالف نظام جمهوري اسلامي ايران نه تنها داعيه حذف مفاسد مالي را ندارد كه خود در معرض اتهام از اين نظر است.
منبع : رجا نیوز
v