![](http://img.mobin-group.com/images/554eyd_resize.jpg)
باز عيد اومد و وقت خريده! شاید حافظ در اين دوران زندگي ميکرد، در وصف بهار دلانگيز اينطور ميسرود:
نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عيد مي آيد و اجناس گران خواهد شد
قيمت ميوه، شيريني، آجيل و لباس
باز سرويسگر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق ليست به من خواهد داد
و سرا پاي وجودم نگران خواهد شد
مي زنم ساز مخالف دو سه روزي اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
مي رسد مرحله ي سخت و نفس گير خريد
نوبت گند ترين کار جهان خواهد شد
کل عيدي و حقوقم، به شبي خواهد رفت
بر سر جيب ِبغل ،فاتحه خوان بايد شد
يک الف آدم و يک عائله آنهم پر خرج
وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد
پول را با علف خرس يکي مي دانند
فکر کرديد که منطق سرشان خواهد شد
هانيه نعره بر آرد که ندارم مانتو
کامران از پي او تيز دوان خواهد شد
که پدر، کفش و کت و پيرهني ميخواهم
بعد از او نسترنم مرثيه خوان خواهد شد
سام هم لنگه ي جوراب به پا مي گويد
شستم از پنجه اش امسال عيان خواهد شد
قيمت پسته به قلب من ِآسيب پذير
باز هم واي که آسيب رسان خواهد شد
زير بازارچه با قيمت ماهي يا گوشت
آسمان دور سرم پُر دَ وَران خواهد شد
مغز گردو شده مانند طلا مثقا لي
مغزم از قيمت آن سوت کشان خواهد شد
کمرم گشت که در خانه تکاني سرويس
حاليا نوبت اين فک و دهان خواهد شد؟