عوامل عدم تمكين بيماران مبتلا به نارسايي احتقاني قلب دچار بستري مكرر در بخش هاي ويژه قلب
مقدمه: يكي از مهمترين چالشها در كنترل بيماريهاي قلبي، عدم تمكين اين بيماران و بستري شدن مكرر آنها در بخش هاي مراقبت ويژه قلب است. مطالعه حاضر با هدف، تبيين مفهوم تمكين و عوامل موثربر عدم تمكين در بيماران مبتلا به نارسايي احتقاني قلب دچار بستري مجدد، انجام شده است. روش ها: با استفاده از رويكرد كيفي، تعداد 42 نفر در طي 6 ماه (آبان ماه 1386 لغايت فروردين ماه 1387) مورد مصاحبه قرار گرفته و داده ها به روش آناليز محتوا(Content Analysis) تجريه و تحليل گرديد. جمع آوري داده ها با مصاحبه باز و يادداشت در عرصه در دو بيمارستان آموزشي دانشگاه علوم پزشكي تهران انجام شد. يافته ها: آناليز محتواي داده ها نشان داد انجام هر اقدام غير علمي براي ايجاد «حس خوب بودن» به معني تمكين در بين مبتلايان به نارسايي احتقاني قلبي مي باشد به نحوي كه بيماران از آن به عنوان يك متغير راهبردي براي حل مشكل اصلي خود يعني «چگونگي تامين راحتي در زندگي روزمره»، استفاده مي كردند. همچنين كدهاي اوليه 3 درونمايه (Theme) را شكل دادند كه شامل: عوامل ممانعت كننده مربوط به بيمارو خانواده؛ عوامل ممانعت كننده مربوط به درمان و تيم درمان؛ و عوامل ممانعت كننده اقتصادي و اجتماعي به عنوان دلايل عدم تمكين در بين اين بيماران مي باشند. نتيجه گيري: با مطالعه به روش كيفي معناي تمكين و عوامل زمينه ساز عدم تمكين در نزد مشاركت كنندگان به شكل كاملتري نمايان گرديدكه مي تواند به عنوان زيربناي تصميم گيري و برنامه ريزي مراقبت و تدابير درماني در حل اين مشكل بهداشتي، كاهش بستري شدن مكرر در بخش هاي ويژه قلب و آماده كردن بيمار و خانواده براي مراقبت از خود مد نظر قرار گيرد. پيشنهاد مي شود قبل از ترخيص، ابتدا معناي تمكين و عوامل موثر بر عدم تمكين در نزد بيماران مورد توجه قرار گيرند تا از بستري شدن مكرر اين بيماران پيشگيري بعمل آيد.
نسخه قابل چاپ
آسيب پذيري سازماني و مديريت بخش هاي بستري در مواجهه با بحران
هدف: ارزيابي آسيب پذيري در بيمارستان شامل سه عنصر آسيب پذيري ساختاري، آسيب پذيري غير ساختاري و آسيب پذيري مديريتي و سازماني است. هدف از انجام اين پژوهش ارزيابي آسيب پذيري سازمان و مديريت يك بيمارستان منتخب نظامي در مواجهه با بحران بود. مواد و روش ها: اين مطالعه به صورت مقطعي - مشاهده اي، در سال 1387 در بخش هاي بستري يک بيمراستان منتخب نظامي شهر تهران انجام شد. گردآوري داده ها از طريق پرسش نامه در مقياس ليکرت به صورت 8 گزينه اي انجام گرفت. براي آناليز داده ها از نرم افزار آماري SPSS 16 استفاده شد. يافته ها: بيشترين و كمترين ميزان آسيب پذيري ساختاري به ترتيب در بخش جراحي عمومي (%76.5) و اورژانس (%52.22) مي باشد. بالاترين ميزان آسيب پذيري غيرساختاري در بخش هاي داخلي و اتاق عمل (%73.5) و كمترين در بخش كودكان (%36.44) مي باشد. بخش مراقبت هاي ويژه بالاترين (%80.27) و بخش هاي اتاق عمل و داخلي كمترين ميزان آسيب پذيري (%69.06) را در عوامل مديريتي و سازماني داراست. نتيجه گيري: با توجه به بالا بودن ميزان آسيب پذيري بيمارستان ها در مقابله با بحران ها، لازم است مديران ارشد و سياست گذاران مرتبط تمهيداتي جدي در خصوص كاهش آسيب پذيري اعمال نمايند.
مقايسه اثر انتونكس و اكسيژن خالص بر شدت درد زايمان
مقدمه: طي سالهاي اخير، در اكثر كشورهاي توسعه يافته با استفاده از آموزش و ساير مداخلات سعي در افزايش به كار گيري انتونكس استنشاقي شده است. در مطالعه حاضر اثر بخشي انتونكس و اكسيژن خالص را بر شدت درد زايمان مورد مقايسه قرار داده ايم. مواد و روشها: مطالعه حاضر يك مداخله تجربي است كه جهت انجام آن 60 زن باردار با حاملگي ترم در بيمارستان فاطمه زهرا (س) نجف آباد اصفهان به صورت مبتني بر هدف انتخاب شدند و در دو گروه مورد و شاهد به روش تخصيص تصادفي گمارده شدند. گروه مورد انتونكس و گروه شاهد تنها اكسيژن استنشاق كردند. با استفاده از پرسشنامه استاندارد درد مك گيل، شدت درد زايمان اندازه گيري شد. هر دو گروه از نظر شدت درد و نوع زايمان، مقايسه شدند. اطلاعات با استفاده از آزمون آماري كاي دو تجزيه و تحليل شدند و P<0.05 از نظر آماري معني دار لحاظ شد. نتايج: ميانگين شدت درد زايمان بعد از تجويز انتونكس در گروه مورد در مقايسه با گروه شاهد به طور معني دار كاهش داشت (p<0.001). همچنين ميزان سزارين در گروه مورد در مقايسه با گروه شاهد كاهش يافت ولي اين اختلاف معني دار نبوده است .(p=0.52) نتيجه گيري: پس مطابق يافته ها، استشاق انتونكس در اكثريت زنان سبب كاهش موثر درد در حين زايمان مي شود.
عوامل فردي مرتبط با بستري مجدد بيماران مبتلا به نارسايي احتقاني قلب
مقدمه: حدود 5 ميليون نفر در ايالات متحده مبتلا به نارسايي احتقاني قلب مي باشند و هر ساله بيش از 1.5 ميليون مورد جديد تشخيص داده ميشود. بستري مجدد در بيماران مبتلا به اين بيماري حدود 10 تا %50 طي 6-3 ماه بعد از ترخيص است. هدف: پژوهش حاضر به منظور تعيين عوامل فردي مرتبط با بستري مجدد بيماران مبتلا به نارسايي احتقاني قلب (كلاس 2 و 3) در بخش داخلي قلب بيمارستانهاي وابسته به دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي در سال 1387 انجام گرفت. مواد و روشها: پژوهش حاضر يك مطالعه توصيفي همبستگي است. تعداد 110 نفر از زنان و مردان مبتلا به نارسايي احتقاني قلبي به روش نمونه گيري سهميه اي مبتني بر هدف از محيط پژوهش انتخاب شده و بر اساس سابقه بستري طي 6 ماه گذشته در دو گروه قرار گرفتند. اطلاعات، با استفاده از پرسشنامه از خود بيمار و رجوع به پرونده جمع آوري شد. داده هاي پژوهش با استفاده از آزمون هاي آماري و نرم افزار SPSS 15 مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته ها: 61.8% نمونه هاي پژوهش طي 6 ماه گذشته بستري مجدد داشتند و سه عامل (سن بالاتر و سطح تحصيلات و درآمد پايين تر) بر ميزان بستري مجدد اين بيماران تاثير گذار بود. به اين صورت كه سن، رابطه مستقيم و سطح تحصيلات و درآمد رابطه غير مستقيم با ميزان بستري مجدد اين بيماران داشت. نتيجه گيري: اين مطالعه نشان داد كه عوامل فردي كه برخي از آنها غير قابل تعديل هستند خطر بستري مجدد در بيماران مبتلا به نارسايي احتقاني قلبي را افزايش مي دهند.
توانايي محاسبات دارويي پرستاران در بخش مراقبت ويژه
اهداف: ارايه شكل هاي مختلف داروها، به ويژه شكل محلول آنها كه به صورت ميلي گرم، ميلي اكي والان يا غلظت/درصد مورد استفاده قرار مي گيرند و معمولا توسط پرستاران به بيمار عرضه مي شوند مي تواند منشا وقوع خطا باشد. مطالعه حاضر به منظور بررسي خطاي محاسبات داروهاي محلول مورد مصرف در بخش مراقبت ويژه انجام شد. روش ها: در اين مطالعه توصيفي، جامعه مورد مطالعه را پرستاران شاغل در بخش هاي مراقبت ويژه بيمارستان هاي دانشگاه علوم پزشكي مازندران تشكيل دادند. 36 نفر به طور تصادفي انتخاب شدند و به پرسش نامه اي حاوي اطلاعات دموگرافيك و پنج سوال اختصاصي در مورد سه داروي اصلي مورد مصرف در موارد بحراني به روش حضوري پاسخ دادند. پاسخ ها در سه سطح ضعيف، متوسط و خوب ارزيابي شدند. يافته ها: توانمندي اكثريت پرستاران مراقبت ويژه براي محاسبه ميزان داروها در حد متوسط است (55.5%). تفاوت قابل ملاحظه اي بين پرستاران زن و مرد براي محاسبه داروها وجود نداشت. نتيجه گيري: قدرت محاسبه پرستاران در ارتباط با داروهايي كه واحدي غير از ميلي- يا ميكروگرم دارند ضعيف يا متوسط است و خطاي زيادي در محاسبات اين داروها دارند. لذا پيشنهاد مي شود آموزش هاي لازم ضمن خدمت براي كليه پرستاران ويژه در حيطه محاسبات دارويي ارايه شده و در آموزش پرستاري به اين مساله توجه بيشتري شود.
تاثير مديريت كيفيت فراگير در تعيين نيازهاي آموزشي پرستاران بخش هاي ويژه
اهداف: اين پژوهش با هدف بررسي تاثير اجراي مدل مديريت كيفيت فراگير بر تعيين نيازهاي آموزشي پرستاران بخش هاي ويژه انجام شد. روش ها: اين پژوهش روي 80 نفر از پرسنل بخش هاي ويژه بيمارستان حضرت رسول (ص) و فيروزگر كه به طور تصادفي انتخاب شده بودند اجرا شد. آزمودني ها در دو گروه آزمايش (پرستاران بيمارستان حضرت رسول) كه مديريت كيفيت فراگير روي آنها اجرا شده بود و گواه (پرستاران بيمارستان فيروزگر) كه هيچ گونه آموزشي نديده بودند تقسيم شدند. پرسش نامه هاي مديريت كيفيت فراگير و نيازسنجي آموزشي به عنوان پس آزمون در هر دو گروه تكميل شد. يافته ها: نتايج حاصل از تعيين نيازهاي آموزشي پرستاران گروه آزمايش به طور معني داري بالاتر بود. همچنين بين نيازهاي آموزشي و مولفه هاي مديريت كيفيت فراگير در ارايه خدمات پرستاري تفاوت معني داري وجود داشت. نتيجه گيري: مديريت كيفيت فراگير در تعيين نيازهاي آموزشي پرستاران موثر است و مي تواند نيازسنجي بهتر و مدون تري را موجب شود. در بيمارستان هايي كه مديريت كيفيت فراگير اجرا مي شود، پرستاران سعي مي كنند كه دانش خود را به وسيله يادگيري روش هاي نوين آموزشي ارتقا دهند و براي موفقيت هر چه بيشتر در مراقبت هاي بهداشتي تلاش ميكنند.
پژوهش مبتني بر نشانگرهاي زيستي در پرستاري
مقدمه: بسياري از تشخيص هاي پرستاري، که قسمتي از فرآيند پرستاري هستند، با تغييرات نشانگرهاي زيستي بدن مرتبط است. لذا، مي بايست به منظور شناخت، بررسي و برنامه ريزي مداخلات پرستاري، مستندات علمي مبتني بر پژوهش هاي کمي در حيطه نشانگرهاي زيستي بدن نيز در برنامه آموزش پرستاري مدنظر قرار گيرد. لازمه اين نوع تحقيقات، تعامل و تشريک مساعي بين رشته اي متخصصان پرستاري و علوم پايه است. در اين مقاله مروري، با تبيين اهميت نقش پژوهش هاي کمي، برخي نشانگرهاي زيستي نظير گازهاي خون، حداکثر اکسيژن مصرفي، سيتوکيناز و استرس اکسيداتيو براي تشخيص پرستاري معرفي شده است. نتيجه گيري: لازمه به کارگيري برخي اقدامات مراقبت پرستاري، تعامل و تشريک مساعي بين رشته اي متخصصان پرستاري و علوم پايه در انجام تحقيقات باليني با تمرکز بر نشانگرهاي زيستي است.