سلطان نادان!
«چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی در حدود سال 550 هـ.ق تالیف شده است. نظامی عروضی در این کتاب، ویژگیهای شاعران، عالمان، پزشکان، منجمان و... را بیان کرده است.
در این کتاب، نام گروهی از شاعران، نویسندگان، منجمان و پزشکان آمده و اطلاعاتی در باره آنها نقل شده است که در کتابهای دیگر نیامده است.» حکایت زیر از چهار مقاله انتخاب شده است:
آوردهاند که محمود غزنوی به شهر غزنین بر بالای قصری در باغ هزار درخت، در چهاردری نشسته بود. او رو به ابوریحان بیرونی (از دانشمندان زمان محمود) کرد و گفت: «من از این چهار در،از کدام بیرون خواهم رفت؟ حکم کن و آن را بر پارهای کاغذ بنویس و در جایی بگذار که من بعد آن را ببینم و بدانم که پیشگویی تو تا چه حد درست بوده است.»
ابوریحان، اسطرلاب خواست (اسطرلاب وسیلهای بود که در قدیم برای اندازهگیری وضعیت ارتفاع ستارگان در آسمان و دیگر امور فلکی به کار میرفت) او پس از مشاهده حرکت ستارگان، ساعتی فکر کرد و بعد پیشبینی خود را از خروج سلطان نادان از قصر بر کاغذی نوشت و آن را زیر پای محمود گذاشت.
سپس، محمود دستور داد تیشه و بیل آوردند و دیواری که به سمت مشرق بود، خراب کردند و او از آنجا بیرون رفت!
سپس محمود گفت: «آن کاغذ پاره را بیاورید!»
کاغذ را آوردند ابوریحان بر آن نوشته بود: «سلطان از این چهار در، از هیچ کدام بیرون نخواهد رفت، بلکه بر دیوار شرقی دری را خواهند کند و از آن در بیرون خواهد رفت.»
هنگامی که محمود این را خواند، خشمگین شد و فریاد زد: «او را از بالای قصر به پایین پرتاب کنید!»
همین کار را کردند اما با تدبیر یکی از وزیران سلطان نادان، زیر پای ابوریحان توری گستردند و ابوریحان بر آن افتاد و از مرگ نجات پیدا کرد.
مدتی بعد، محمود از کرده خود پشیمان گشت و وقتی از زنده بودن ابوریحان آگاه شد، دستور داد او را بیاورند محمود به او گفت: «حتم دارم که از این بلایی که بر سرت آمد بیخبر بودی!»
ابوریحان گفت: «خیر از این اتفاق هم آگاهی داشتم!»
سلطان گفت: «دلیلت چیست!»
ابوریحان تقویمی آورد و آن روز را در تقویم نشان داد و همه دیدند که در احکام آن روز نوشته بود: «مرا از جایی بلند بیندازند، ولی به سلامت بر زمین آیم و تندرست برخیزم...»
این سخن و کار ابوریحان نیز بر سلطان محمود نادان خوش نیامد خشمگینتر شد و گفت: «او را به زندان ببرید و باز دارید و شش ماه در حبس بماند!»