0

خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

 
aliasghar313
aliasghar313
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1389 
تعداد پست ها : 1342
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

با سلام خدمت دوستان عزیز راسخونی

راستش من خاطرات زیادی از راسخون دارم!

خیلی زیاد...

3 سال و نیم پیش ...به قصد اینکه  1 سرویس دهی وبلاگ دهی خوب پیدا کنم اومدم راسخون ! راستش من اولین بار توسط دوست عزیزم با نام کاربری GraySe7en با راسخون آشنا شدم! تا اینکه ما شروع کردیم به وبلاگ نویسی ! 

بعد از 1 مدت فهمیدم که راسخون فقط 1 سرویس دهنده وبلاگ نیست بلکه خیلی چیزای زیادی داره...شروع کردم به جمع کردن حسنه ! و از فروشگاه رایگانی که اونوقت داشت خرید میکردم!

تو 1 سال اول زیاد توی انجمن ها نبودم تا این که یه مدتی اومدم ببینم اینجا چه خبره! خیلی جذب راسخون شده بودم ! روزی 10 ساعت و شاید هم بیشتر مینشستم و در راسخون میگشتم!

چه مسابقه های زیادی که برگزار شد و من برنده شدم و چه خاطره هایی که از در کنار هم بودن من و دوستانم پیش اومد!

یادش بخیر...اول سال 1 نشریه درست کردم با عنوان راسخون! برای مدرسه ! مسابقه هم اجرا کردم!

راستش هرچی که چیز تبلیغاتی و بروشور های راسخون رو بین دوستانم تقسیم میکردم!

راستی تابستون پیش اینقد جذب شده بودم که خوهرم هم جذب راسخون شد!و اون هم مثل من...

کلا خونمون شده بود راسخون ! به هرجا نگاه میکردی نشونه هایی از راسخون میدیدی!

تو مدرسه همه به اسم راسخون میشناختنم! حتی 1 بار یکی از ناظما خواست صدام بزنه گفت راسخونی :)

تو این مدت سعی و تلاش میکردم که قسمتی از راسخون رو به دست بگیرم ! خلاصه چند با با مسئول انجمن ها صحبت کردم و با اصرار فراوان قرار شد که تالار نوجوان تاسیس بشه و بنده مدیرش بشم 

خیلی خوشحال بودم! دوست داشتم که همیشه تو راسخون باشم! ولی در واقع راسخون همیشه پیش من بود. "یار همیشه همراه"

خلاصه این مدت کمی کم سر میزدم به راسخون ! آخه امتحانا و درسا و...

ولی هر طور که شده بود سعی میکنم که به راسخون بیام ولی وقت نمیکنم که پست بزارم و...

کاش دوباره اون لحظه ها تکرار میشد! انشاالله که امسال هم تابستون که شد همش میام راسخون

راستش یکی از خوش ترین لحظه ها این بود که با هر دردسری بود به اینترنت وصل شدم(اینترنتم قطع شده بود) و رفتم و دیدم که برندگان مسابقه وبلاگ نویسی عیدانه رو زدن!

من مشهد مقدس برنده شده بودم! الحمدالله کارت هدیه به دستم رسید و با جلسه قرآن که به مشهد رفتیم اونجا خرجش کردم !

تو این مدتی که تو راسخون بودم خیلی چیزای زیادی یاد گرفتم ! دوستان زیادی پیدا کردم! به موفقیت هایی دست پیدا کردم!

و همش رو مدیون کارکنان راسخون و دوستانی که تو این مدت زحمت کشیدن هستم!

تو این مدت دوستان زیادی هم در دنیای مجازی پیدا کردم ! از جمله bivafa و qolameali و qodrat و farshon و samsam و architect0811 و reza_rasekhekhoon و و و و...

از جمله کسایی که خیلی دوستشون دارم rasekhoon_ravabet که واقعا خیلی زحمت میکشن و در کل خیلی دوستشون دارم!

و همچنین iman_karbala....

این سرگذشت من از راسخون بود!

یازهرا!

چهارشنبه 16 اسفند 1391  2:08 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m farshon abdo_61 fatemeh313 ravabet_rasekhoon mahdi522 qodrat mehdi0014 azim88 bivafa javid1000 reza_rasekhekhoon
azim88
azim88
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 401
محل سکونت : کرمان

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

سلام تبريك و تهنيت عرض مي كنم به تمام مردم ايران زمين بخاطر تولد 5سالگي راسخون، انشالله تا ظهور مهدي صاحب الزمان (عج) هر روز و هر روز پربارتر و موفق تر باشد

و اما خاطره اي كه مي خوام بگم اينه:

اولا اگر بگم كه راسخون زندگي من شده اغراق نكرده ام و كاملا از ته دل گفته ام چون صبح كه پا ميشم ميام پاي كامپيوتر اولين چيزي كه باز مي كنم سايت راسخون هستش و آخر شب هم كه مي خوام برم بخوابم آخرين چيزي كه مي بندم سايت راسخونه و از اون روزي كه عضو راسخون شده ام روزي نشده كه من به راسخون عزيزم سر نزنم

خب همه اينها دليل داره و اون اينه كه راسخون من رو به زندگي و راه صحيح برگردوند و از مرتكب شدن به معصيت بازداشت ، حالا مي پرسيد چطوري؟!

من قبل از اين كه با راسخون آشنا بشم بيشتر وقتم رو در اينترنت گشت وگذر در سايت هاي بد و مبتذل صرف مي كردم و حتي فيلترشكن گرفته بودم ولي برحسب اتفاق و يا خواست و لطف خداوند براي من ، در روز بعد از سالگرد آزادسازي خرمشهر يعني در 91/3/4 من هم از بند معصيت آزاد شدم به اينگونه كه در حين جستجو در اينترنت به سايتي برخوردم كه مسابقه شميم آزادي را در سه محور برگزار مي كرد و جوايز ارزنده اي داشت براي جواب دادن به اين مسابقه چند روز درگير پيدا كردن جوابهايش شدم تا آنها را پيدا كردم و تا به خودم اومدم ديدم بيش از يك هفته گذشته و من حتي به اون سايتهاي كثيف فكر هم نكردم و كاملا مشغول اين سايت خوب شدم، همين بود كه من دگه توبه كردم و فيلترشكنم را نابود كردم و به راه درست برگشتم و اون سايت ، سايتي نبود جز راسخون كه تا الان مانند يار هميشه همراه واقعي در كنار من است و زندگي ام را مديون آن مي دانم و هرچي كه مي خواستم توي راسخون بود از جمله انواع نرم افزار براي كامپيوتر و موبايلم و خبرهاي دسته اول و اگر هيجان مي خواستم مسابقات روزانه و ويژه آن و اگر حوصلم سر ميرفت سري به بازيها و فيلمهاي آن ميزدم ، البته هرچند كه در مسابقه شميم آزادي شانس نداشتم و برنده نشدم ولي جوايز خوبي از راسخون گرفتم كه همين بس فردا پدر و مادرم عازم مشهدمقدس هستند و وسايلشون رو داخل كيفي كه از راسخون برنده شده ام گذاشته اند.

خلاصه راسخون يه جورايي دست من رو گرفت و از فساد بيرون آورد ، خدا خير و بركت به سازندگان و تمامي مديران اين سايت بدهد.

اين حرفها رو با صداقت و صراحت گفتم كه كاربران اينترنت بدانند خيلي راحت ميشه با اين سايتهاي پاك خودمون رو مشغول كنيم و بديها رو دور بريزيم

اجرتان با آقا صاحب الزمان (عج)

چهارشنبه 16 اسفند 1391  6:41 PM
تشکرات از این پست
farshon abdo_61 mahdi522 mehdi0014 ravabet_rasekhoon AliFanoodi bivafa javid1000 rasekhoon_m mina_k_h
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

 

با عرض سلام خدمت تمامی دوستان گل راسخونی.

 

وقت همگی بخیر و شادی.

 

 

بسیار ممنون و سپاسگزارم از این تاپیک.

 

تبریک به تمام راسخونی گل بابت 5 سالگی سایت دوست داشتنی ما راسخون.

 

میلاد راسخون عزیز نورباران باد. 

 

 

 

راستش امسال هم با شادی با راسخون عزیز گذشت و اما یکی بهترین خاطرات من به نمایشگا دیجیتال بر میگردد.

 

من با دوستم نمایشگاه رفتم و مسوول غرفه نمایشگاه، آقای بکتاش عزیز و دوست برادر گلم bivafa  را ملاقات کردم.

 

دوست من از این تعجب کرده بود، با توجه به اینکه راسخون یک محیط مجازی است

 

چقدر کاربران و مسوولین با هم صمیمی هستند و همین شد که ایشان نیز عضو راسخون شدند.

 

این در حالی بود که من یکسال به ایشان از مزایای راسخون می گفتم.

 

 

من به داشتن دوستان عزیز چون شما افتخار می کنم و امیدوارم لیاقت دوستی شما را داشته باشم.

 

 

و اما خاطره بد من مثل همیشه نرسیدن ایمیل های من به راسخون است که همیشه مرا ناراحت میکنه چون

 

مسولین را دچار مسئله می کنه ولی خوب این خوبی دارد

 

که من با دوستان عزیزم در راسخون تماس تلفنی می گیرم.

 

 

 

 

در اینجا لازم است از آقایان نجاران، مردانی، خواجه و بکتاش تشکر کنم.

 

در ضمن از دوستان عزیزم mohammad_43-bivafa , farshon و reza rasekhoon بابت تمامی محبت هایی که به من داشتند قدردانی میکنم.

 

 

 

 

 

 

 

پیشاپیش سال نو را به تمامی دوستانم تبریک و تهنیت می گویم و

 

برای تمامیتان بهترین ها و زیباترین ها را برایتان خواستار و خواهانم.

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

چهارشنبه 16 اسفند 1391  9:15 PM
تشکرات از این پست
farshon mahdi522 mina_k_h qodrat AliFanoodi mehdi0014 ravabet_rasekhoon azim88 bivafa javid1000 reza_rasekhekhoon rasekhoon_m
majnon313
majnon313
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 287
محل سکونت : قم

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

ترین های راسخون وامارهای راسخون خیلی برایم جالب بود

جمله ای دروصف راسخون

راسخ درعلم یعنی ثابت وپابرجا وبدون تزلزل درترویج فرهنگ ناب اسلامی

 

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم وترحم علی عجزنا واغثنا بحقهم

چهارشنبه 16 اسفند 1391  11:28 PM
تشکرات از این پست
mahdi522 abdo_61 AliFanoodi qodrat mehdi0014 azim88 bivafa javid1000 rasekhoon_m
majnon313
majnon313
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 287
محل سکونت : قم

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

ترین های راسخون وامارهای راسخون خیلی برایم جالب بود

جمله ای دروصف راسخون

راسخ درعلم یعنی ثابت وپابرجا وبدون تزلزل درترویج فرهنگ ناب اسلامی

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم وترحم علی عجزنا واغثنا بحقهم

چهارشنبه 16 اسفند 1391  11:36 PM
تشکرات از این پست
mahdi522 abdo_61 AliFanoodi mehdi0014 ravabet_rasekhoon azim88 bivafa javid1000 rasekhoon_m
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

راسخون

پس ازطلیعه نورانی فجربیداری ودرپایان سال 86دیده به دنیای مجازی گشود.

راسخون، اتصال مشترک قلبهای کاربران باشبکه گسترده مجازی درتمام نقاط ایران زمین است.

بهترین دوست همیشگی مادرتمام لحظات عمرماست ، راسخون زندگی ماست.

همگان باراسخون هیچگاه تنهانیستند.

راسخون ، ای تلاشگربی وقفه.

ای قلبهای راسخ درعمل باکاربران وارسته ات.

ای پل ارتباط مجازی کاربران بایکدیگرومسئولان دلسوزومهربانش.

پیش بسوی راسخونی پایداروهمیشگی.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 17 اسفند 1391  7:38 AM
تشکرات از این پست
mina_k_h abdo_61 qodrat AliFanoodi mehdi0014 ravabet_rasekhoon azim88 bivafa javid1000 rasekhoon_m
nikbakht88
nikbakht88
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 5887
محل سکونت : تمام ایران سرای من است

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

ضمن سلام و تبریک سالروز ولادت سایت همیشه سرافراز راسخون

طی دوره حضورم در سایت، چندین مرحله را گذروندم. یکی از مراحل، اشتیاق برای جمع آوری حسنه و امتیاز بود. که دلیلش را خیلی ها می دونند، فروشگاه رایگان!! (خدا را شکر که تحول یافت و رویکردها تغییر کرد).

حساب کتاب کرده بودم که اگر فرضا چند هزار مقاله ارسال کنم، میزان حسنه هایم به حدی می رسد که قادر به خرید لپ تاپ باشم، حداقل دو هزار مقاله ارسال کردم و پیغام دریافت شد به ایمیلم ارسال شد. سیستم دریافت مقاله به مشکل برخورد کرد و مدتی غیر فعال شد، پس از افتتاح مجدد، متوجه شدم به دلایلی هیچ کدوم از آنها توسط واحد مربوطه دریافت نشده و اون همه جستجو و ارسال و آن هدف والا هیچ!!

الان این موضوع خاطره شده و درس عبرت. 

در یک کلام راسخون را به جو سالم و فرهنگی تشبیه و به آن افتخار می کنم.

راستی! جای برخی ها خیلی خالیه.

با آرزوی موفقیت روز افزون برای موسسه و کلیه راسخونی های گرانقدر.

پنج شنبه 17 اسفند 1391  11:31 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014 ravabet_rasekhoon AliFanoodi abdo_61 qodrat azim88 bivafa javid1000 farshon rasekhoon_m
shahidalamdar
shahidalamdar
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 11
محل سکونت : کرمان

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

سلام.باتشکربسیارازهمه ی راسخونی های عزیز.تولدراسخونوبهتون تبریک میگم.کادوی من اینه             که باتمام وجوددعامیکنم خداوندشمارو ازراسخون قراربده.انشاالله سایتتون صدوبیست سال بلکه            بیشترزنده باشهheart.

پنج شنبه 17 اسفند 1391  1:40 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mehdi0014 AliFanoodi abdo_61 azim88 bivafa javid1000 rasekhoon_m
majida1365
majida1365
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 2352
محل سکونت : اصفهان
جمعه 18 اسفند 1391  4:56 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi mehdi0014 ravabet_rasekhoon abdo_61 azim88 bivafa javid1000 reza_rasekhekhoon rasekhoon_m
ar6681
ar6681
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 370
محل سکونت : کرمان

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

تولد تولد ، تولدت مبارك

مبارك مبارك ، مباركه مبارك

راسخون اينك پنجمين سال تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . .

خاطره ي من از راسخون خيلي براي خودم جذاب است البته خاطرات زيادي از راسخون دارم ولي اين كه مي خواهم بگويم براي خودم هيجاني تر بود. يك بار كه من در راسخون برنده شده بودم (معمولا جوايز راسخون به درب خانه ما 4 يا 5 روز مي رسد) روز چهارم كه گذشت جايزه نرسيد و من مطمئن بودم كه فردايش مي رسد ولي فرداش يادم رفت و با بابا و مامانم رفتيم بيرون كه خريد كنيم توي شهر بوديم كه يك دفعه يادم آمد هيچكس خانه نيست و اگر پست بيايد ديگر جايزه را نمي بينم براي همين چون بابام هنوز كار داشت از ماشين پياده شدم و تا درب خانه مان حدود يك كيلومتر بيشتر دويدم تا درب را باز كردم ديدم كاغذي از لاي درب افتاد نگاهش كردم ديدم نوشته كه پست آمده ولي بخاطر نبودن ما به پست برگشته و براي گرفتن آن بايد به پست مراجعه كنيد. بخاطر همين بابام را مجبور كردم كه به پست برويم ولي وقتي آنجا رفتيم گفتند بايد فردا بياييد و من فردايش صبح زود پا شدم و رفتم جايزه ام را گرفتم.

جمعه 18 اسفند 1391  5:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014 abdo_61 ravabet_rasekhoon azim88 bivafa javid1000 rasekhoon_m
qodrat
qodrat
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 12046
محل سکونت : تهران

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

با سلام خدمت شما

تبریک می گم تولد 5  سالگی راسخون رو .

انشاالله که انجمن و سازوکار های موجود در اون، روز به روز دینی تر بشه و در  اون مسیر قدم برداریم.

افرادی که بعد از ما میان در مورد ما و عملکرد ما قضاوت می کنند.

خاطره تلخ و شیرین که زیاد هست.

اما یه خاطره برام جالب بود بگم، چرا که ربط داره به مسئول محترم روابط عمومی آقای خواجه، با اون صدای گیراشون.

بی حس شدن پای آقای خواجه

 تو یکی از این نمایشگاه ها زمانی که  ساعت نمایشگاه تموم شد مسئولین راسخون گفتند که مارو تا یه جایی برسونن.

ما هم که خیلی دوست داشتیم بیشتر با این عزیزان باشیم علی رغم اینکه می دونستیم جا نیست و اذیت می شن قبول کردیم.

من بودم و bivafa بود و آقای خواجه بود و مسئول نمایشگاه ها (اقای بکتاش) و اون یکی مسئول نمایشگاه ها.

حالا شما حساب کنید همه قراره با یه ماشین مسیر رو بریم.

با یکی دو تا راننده صحبت کردیم تعدادمون رو دیدن قبول نکردن خلاصه یکی از این راننده ها بالاخره قبول کرد ما رو برسونه.

اقای بکتاش چون از همه قد بلندتر و هیکلی تر بودن نشستن جلو  بقیه همه نشستن عقب!!!!! .

اول همکار آقای بکتاش رفت داخل ماشین بعدش به ترتیب منو و bivafa و آقای خواجه فشرده فشرده خودمونو جا کردیم تو ماشین.

ما یه 45 دقیقه، یه ساعتی تو راه بودیم. اقای بکتاش که اصلا مشکلی نداشت، راحت .

اما عقب اوضاش فرق می کرد.

همکار آقای بکتاش هی تکون می خورد و پاهاشو جابه جا می کرد که بی حس نشه. بی وفا هم هر چند وقت یه بار همین کار رو انجام می داد. منم نمی دونم جام خوب بود یا چی خیلی نیاز نداشتم تکون بخورم (بعد از آقای بکتاش که جلو نشسته بود راحتترین نفر بودم)

بنده خدا ، آقای خواجه اونم بعضی مواقع تکون می خورد ، ما وقتی رسیدیم به جایی که قرار بود از هم جدا بشیم  اقای خواجه پیاده شد  تازه فهمیدم چقدر اذیت شده.

بنده خدا پاشون بی حس شده بود.  برای اینکه تعادلشو حفظ کنه تکیه داد به ماشین.با هم دست دادیم و منم عذرخواهی کردم که مزاحم شدم.

 و بعد خداحافظ  خداحافظ .

 

جمعه 18 اسفند 1391  6:05 PM
تشکرات از این پست
mina_k_h AliFanoodi mehdi0014 ravabet_rasekhoon abdo_61 azim88 bivafa javid1000 farshon rasekhoon_m
bivafa
bivafa
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 1735
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

سلام،

 مسابقه رو که دیدم یاد خاطره نویسی سالگرد سال گذشته افتادم که خاطره بنده با آن آب و تابی که داشت به عنوان خاطره نخست انتخاب شد و هدیه اش را از راسخون دریافت کردم...

به نوبه خودم تبریک و شادباش ویژه به خاطر 5ساله شدن راسخونی که به اندازه شاید 50سال شکوفایی داشته است...

تا چند ماه قبل دانشجو بودم و بعد از فارغ التحصیلی چندماهی بیکار تا از ابتدای آبان ماه اعزام به خدمت سربازی شدم و همین مسئله سبب شد که دیگه نتونم اونطور که باید و شاید به راسخون برسم و این به نوعی خاطره بیسار ناخوشایندی در ذهنم رقم زد...

اما از اتفاقات شیرین راسخونی من در سال جاری میشه به حضور در 2 تا از نمایشگاه هایی که در تهران به مناسبت های مختلف ایجاد شده بود و راسخون هم در اونها شرکت داشت نام برد...تفاوت حضور من با بقیه عزیزان این بود که بنده تنها به عنوان مراجعه کننده مراجعه نکرده بودم بلکه در نمایشگاه رسانه های دیجیتال و الکامپ مدتی را به عنوان همکار و شایدم مهمان در کنار مسئولین عزیز راسخون حاضر بودم و این تجربه ی جدید و دوست داشتنی بود...هم از لحاظ بودن در کنار مسئولین راسخون و هم آشنا شدن با تعداد زیادی از کاربران گرامی سایت و پی بردن به دیدگاه عامه مردم نسبت به فضای مجازی،راسخون و...

از توفیقات یکی از همین نمایشگاه ها آشنا شدن با 2-3تا از بهترین دوستانم شد که در واقع از مدیران خوب انجمن هایمان نیز میباشند...واقعاً این آشنایی و رفاقت برایم  ارزش بسیاری داشت...

همچنین آشنا شدن به مسئول یکی از غرفه های همجوار راسخون سبب شد تا با کمک گرفتن از ایشون برای یکی از دوستانم در شهرمون کار عظیمی صورت بگیره!! در واقع قضیه برمیگرده به انجام خدمت سربازی این دوست و... 

روی هم رفته خاطرات زیبا و دوست داشتنی خیلی زیاد است و مطمئنم الان خیلی هاش رو که ارزش تعریف کردن از جا انداختم !

و خاطره تلخم هم رفتن بهترین و شایسته ترین مدیرمون از جمع گرم راسخون بود...نیازی به بردن اسمش نیست چون همه میشناسیمش و الان هم خیلی جاش خالیه...

میدونم که متن پستم به اون ضورت دلچسب نبود...بگذارید به حساب خستگی!اگر  حوصله و وقت بیشتری داشتم قطعاً متنی زیباتر و خاطرات دلچسب تر و شنیدنی تر براتون مینوشتم.

راستی دوستان یه خبر جدید و داغ که چندروز پیش کسب کردم... ظاهراً مدیردوست داشتنی مون کار امریه اش درست شده و احتمال بازگشتش به راسخون بعد از پایان 2 ماه آموزشی خیلی زیاده×××دعا بفرمایید.

یا علی

 


bivafa_rasekhoon@yahoo.com

 

یک شنبه 20 اسفند 1391  11:18 PM
تشکرات از این پست
javid1000 farshon mina_k_h reza_rasekhekhoon qodrat rasekhoon_m ravabet_rasekhoon
javid1000
javid1000
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 53859
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

 

به نام یگانه آموزگار هستی

 

 

 

با سلام و احترام و عرض ادب

تولد پنج سالگی سایت راسخون رو ، به همه دست اندرکاران محترم و افرادی که واقعا" خالصانه و بدون هیچ چشمداشتی در این سایت زحمت می کشند و به همه کاربران دوست داشتنی و فهیم سایت راسخون که در بین همه سایتها در ایران الگو هستند ، تبریک می گویم.

امیدوارم که با مشارکت خوب همه اعضاء هر سال این سایت بهتر از سال قبل شده و به امید خدا که همینجوری باقدرت و افتخار به راه خودش ادامه بده...

برای همه اعضاء آرزوی دلی خوش و تنی سالم و جیبی پر پول دارم.

 

خاطره ی خوش:

سال پیش در همین حوالی بود که توسط دوست عزیز،برترین کاربرراسخون آقا مهدی گل(mehdi0014)وبرادر عزیزم(hamed_yurdum) با سایت راسخون آشنا شدم ، پس از طی مراحلی و آشنا شدن با نحوه ی ایجاد و ارسال و معرفی پست ها توسط آقامهدی همشهری عزیز و دوست داشتنی...تونستم طی مدت کــوتاهی به جدول برترین کاربران پیش خودشون راه پیدا کنم..

یادمه،بعد از سیزده بدر بود که تو دانشگاه وقتی سر کلاس درس(استاتیک) نشسته بودم برادرم بهم زنگ زدوگفت:مدیریت تک تک تالارهای تلفن همراهو واست گرفتمangel اونقدخوشحال شدم که اون ساعت هیچی از درس نفهمیدم(محیط طوری بود که پیش خودم میگفتم کاربرطلایی!تعدادپست!مدیر!)وواقعیتی که وجود داشت:هیچکدوم ازاینا نه بخاطرامتیازبودونه حسنه،چون میدونستم امتیاز وحسنه کاربرد قدیمی خودشوازدست داده بود(نه میشد شارژخرید نه میشدمث سابق کلاباحسنه خریدکرد)و این امتیازها فقط تا کاربر طلایی2یا1 معناومفهوم پیدا میکردوحتی برای جمع کردنش علاوه بر ارسال چشمگیر وبیشمار پست،برای تک تک مقالات و..کـلیک و به جمع یک امتیاز آنها میپرداختیم(از سیر تا پیازش...cheeky).واینم از خاطره ی زیبای مدیر شدنsmiley

 


خاطره ی تلخ:

در این اواخر با توجه به خرید لوازم جانبی کامپیوتر از فروشگاه داشتم..(پس از ثبت فاکتوردرفروشگاه) بعد از دو روز اعلام کردن که از این مدل محصول تمام شده  اگر می شود با مدل دیگر عوض کنیم ، بخاطر اینکه از مدل پشنهاد شده قبلا خرید کرده بودیــم(توسط پسرعموم)...قبول نکردم، وبـعدا اعلام شد که از همون محصول یکیش مونده بود،واست فـرستادیم....

بـعد از رسـیدن محصول با کلی تست و امتحان مشخص شد که این محصول مشکل داره،باتوجه به اینکه تو دانشگاه بودم وکسی هم نبود اون محصولو بفرسته پدرمو مجبور کردمو گفتم: یه دقیقه برو اونو بفرست بنده خدا بااین وضعش(قطع پای کامل از ناحیه لگن(جانباز))رفته بود که بفرسته بهش گفته بودن این اسپیکر شکستنیه،علاوه بر کارتن خودش باید درست بسته بندی و ارسال بشه و...( از اینکه نیم ساعت پدرمو اونجا سرپا نگه داشته بودم واقعا خجالت کشیدم )؛...

علاوه بر مشکل اساسیش(عدم شناسایی فلش مموری)مشکل خراشیدگی و آمدن صدای آرمیچر در حالت عمودی هم وجود داشت...بعد از تماس های پیاپی که هر روز داشتم،گفتم باشه قبوله با یه مدل دیگه از اسپیکر بفرستین ولی گفتن بخاطر اینکه باید خرید محصول باید ثبت بشه این کار شدنی نیست...با توجه به اینکه با هر کدوم از مسیولین صحبت کردم اقای نجاران مدیر ارشد عزیزمون با صحبتهایی که داشتیم فرمودن هزینه پست پیشتازتون هم درصورت ممکن متقبل میشیم و..ولی روز بعد که تماس گرفتم آقای کیانی عزیز فرمودن : وقتی با تاکسی رفت و آمد میکنین باید هزینشوهم بپردازید آقای نجاران نمیتونند چنین چیزی بگن همچین چیزی ممکن نیست...و نمیتوانیم محصولو هم عوض کنیم همون محصول خودتونو دادیم تعمیرش کردن همونو میفرستیم....

مساله هزینه محصول یا پیشتاز ویا تعویض نبود ولی از اینجور رفتارنامناسب وصحبت کردن واقعا شکه وناراحت شدم...broken heart
 

در پناه حق باشید.

بیست و يکم اسفند ماه یک هزار و سیصد و نود و یک شمسی

**یا مرتضی علی**

مدیریت:تالارهای دانشگاه،دانشجو

مدیریت سابق تالارهای تلفن همراه

صفحه اختصاصی:

civilica.com/p/98085

اولین مدرسه عشق که تأسیس شد  /  درس عشق علی و فاطمه تدریس شد
گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه ازلــی  /  اولـین کلمه که آمـوختند علـی بود علـی

دوشنبه 21 اسفند 1391  2:30 AM
تشکرات از این پست
farshon mina_k_h Mohebbane_zahra qodrat rasekhoon_m ravabet_rasekhoon hasantaleb hamed_yurdum siasport23
fazli1184r132
fazli1184r132
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 4054
محل سکونت : تهران

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

 

با سلام و احترام و عرض تبريک به خاطر 5 سالگي راسخون خدمت خانواده بزرگ راسخون

خيلي خوشحالم که خداوند توفيق داد امسال رو در کنار سايت بسيار خوب و بروز راسخون باشم و با دوستان بسيار خوبي هم در رهگذر اين سايت آشنا شدم و توفيق همکاري با آنها رو داشتم و انشاء اله خواهم داشت.طبعا در طي اين آشنايي خاطرات بسيار زيادي هم داشتم.

يکي از اين خاطرات بر ميگرده به اوايل امسال قبل از اينکه تغييراتي در سايت اعمال بشه و بنده طي يک هفته در مسابقات روزانه به عنوان نفر اول برنده شدم و اين قضيه توام شد با تغييرات سايت و اطلاعات مربوط به مسابقات را نمي تونستيم مشاهده کنيم . طي مکاتبات زيادي که با مسئولين سايت داشتم موفق نشدم به نتيجه اي برسم چون مي گفتند ما چيزي که نشون بده شما برنده شديم پيدا نمي کنيم خلاصه از ما اصرار و از اونها انکار باز خداروشکر که ايميلي که مطلع مي کنه که برنده شدي رو داشتم و اون رو به دوستان گفتم که بالاخره بعد از 3 يا 4 ماه با يک پک اسما و يک پک کامپيوتري قضيه فيصله پيدا کرد.حا اينکه من يک پازل هزارتيکه و يک ام پي تري پلير به عنوان جايزه نفر اول ثبت شده بود.البته من احساس کردم که بزرگواران راسخوني چون نتونسته بودند مدرکي پيداکنند و به حرف بنده ي حقير اعتماد نداشتند اين قضيه اتفاق افتاد.خوب اين هم يکي از خاطراتي بود که در مدت همسفري با راسخون براي من رقم خورده بود.

با تشکر فراوان از همه ي اهالي راسخون

انشاء اله که هميشه پر طروات و برقرار باشين.

 

 

 

دوشنبه 21 اسفند 1391  10:06 AM
تشکرات از این پست
moghvemat naeme65 shaparak110 qodrat rasekhoon_m farshon ravabet_rasekhoon nobovat felandi parnaz senobary sparow felfel always_rasekhoon
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

پاسخ به:خـــاطـــره یا جـــمــله راسـخـــونـــی خود را با ما در میان بگذارید

با سلام  

خاطره ای که دارم  تو نمایشگاه قران  اون موقع تازه عضو شده بودم هیچ کس و نمیشناختم  اما رفتم دم غرفه آقای بکتاش استقبال گرمی کردن و یه پازلم دادن  با بو گیر

گفتم روز قبل کاربر بی وفا و عبدو اونجا بودن  دفعه بعد نمایشگاه الکام  توسط یکی از عزیزان دعوت شدم  رفتیم این بار اقای بکتاش نبودن بر گشتیم

خاطره مهمم  از راسخون  یه روز کاربر ارشیتکت  تو یکی از تاپیک های من پست گذاشته بودن منو یادتون میاد 

خیلی فکر کردم یادم نیومد 

بعد ایشون فرمودن یه روز شما درمورد قلیون پست گذاشته بودید   که کاربر ارشیتکت تذکر دادن  منو اشتباه گرفته بوودند   گفتم به نظر شما  به من میاد در مورد قلیون پست بذارم ایشون مسر  بودن و  میگفتن بله   وقتی فهمیدن من خانوم هستم و معلم  گفتن شاید اشتباه شده     

از تعجب شاخ در آورده بودم 

من 

قلیون

 

دوستان  راسخونی من  : کاربر  s4d3gh  - salamat  - noora - zaahra  -yasbaghery  - nazanin fateme -architecht -

مدیران محترم  nikbakht - gholamali 

 

جمله راسخونی   :   تا خون در  رگ ماست راسخون  همره ماست

دوشنبه 21 اسفند 1391  10:57 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh qodrat rasekhoon_m ravabet_rasekhoon mahdi522
دسترسی سریع به انجمن ها