0

ضرر باغ تاک

 
samanehtajafary
samanehtajafary
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 2436
محل سکونت : خراسان رضوی

ضرر باغ تاک

 

ضرر باغ تاک

ضرر باغ تاک

باغبانی بود و باغی داشت معروف به باغ تاک . باغ تاک همیشه سر سبز و خرم بود و هیچ وقت ضررو زیانی نداشت. همه مردم شهر میوه های اون باغ رو دوست داشتند و همیشه برای خرید محصولاتش صف می کشیدند .باغبون باغ تاک ،آدم خوش قلب و مهربونی بود. بیشتر وقتها بدون اینکه کسی بفهمه از میوه های باغ ،مقدار زیادی به فقرا می بخشید.باغبون هیچ وقت رهگذرها و مسافرا رو از خوردن میوه های باغش منع نمی کرد.

خلاصه باغبون باغ تاک ،پیرمرد مهربونی بود که لنگه نداشت اما از قضا پسری داشت که مثل خودش نبود .البته پسرش آدم بدی نبود اما فکرهای اشتباهی داشت .پسر باغبون فکر می کرد که کارهای پدرش باعث ضررو زیان می شه و نهایتا اونها رو فقیر و بدبخت می کنه.یه روز که یواشکی متوجه شد پدرش میوه های رایگان به فقرا می ده با ناراحتی به باغبون پیر اعتراض کرد که نباید این طوری رفتار کنی .این طوری داری خیلی ضرر می کنی ولی متوجه نیستی ! باغبون پیر گفت پسرم من ضرر نمی کنم این کارهای خوب، ضررو زیان نیستند خیر و برکتند.

بگو مگوی باغبون و پسرش بالا گرفت و نتیجه ای هم نداشت تا اینکه قرار شد یک نفر بین اونها قضاوت کنه . به پیشنهاد پسر قرار شد معلم اون این قضاوت رو به عهده بگیره. سراغ معلم رفتند و ماجرا رو گفتند معلم گفت دوست دارید جوابتون رو از تو قرآن پیدا کنم ؟ باغبون و پسرش با تعجب گفتند مگه می شه ؟معلم، قرآن رو باز کرد و سوره والعصر رو خوند و بعد به پسر گفت ترجمه ی این سوره رو برام بخون .پسر، قران رو گرفت و شروع کرد به خوندن :

به نام خداوند بخشنده و مهربان .قسم به عصرو زمان .که همه انسانها در حال ضرر و زیان بزرگی هستند .غیر از آنها که با ایمان به خدا ،کارهای خوبی انجام بدهند و همدیگر را به سوی صبر و بردباری، و طرفداری از حق راهنمایی کنند.

خوندن قرآن که تموم شد همه ساکت موندند. پسر باغبون توی فکر فرو رفت. با خودش فکر می کرد قرآن کتاب خداست و حرفهای خدا رو می زنه پس حتما تا حالا، این من بودم که ضرر می کردم. باید از پدرم جلو بزنم و ضررهای قبلی مو جبران کنم . بنابراین با خودش تصمیم هایی گرفت و فکرهایی کرد .

ضرر باغ تاک

گرچه به کسی چیزی نمی گفت ولی از رفتارش می شد فهمید که چه تصمیم هایی گرفته .پسر باغبون کم کم یه نیکوکار واقعی شد بعد از اون هر وقت که دچار وسوسه های شیطانی می شد،دوباره سراغ قران می رفت و سوره والعصر رو می خوند و دربارش خوب فکر می کرد .پسر باغبون ،باغبونی شد بهتر از پدرش و باغ تاک باغی شد بهتر از همیشه .

راستی شما تا حالا سوره والعصر رو با ترجمش خوندید؟چطور می تونید جزء ضرر کنندگان دنیا نباشید؟

 

پنج شنبه 10 اسفند 1391  12:10 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها