0

مثل یک مرغابی

 
samanehtajafary
samanehtajafary
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 2436
محل سکونت : خراسان رضوی

مثل یک مرغابی

مثل یک مرغابی

مثل یک مرغابی

 

در کنار ده ما

 

 

دیده می شد یک رود

رود ما دور و بَرَش

 

پُر مرغالبی بود

من خودم می رفتم

در کنار آن رود

توی آب خنکش

چند تا ماهی بود

تک و تنها لب آب

می نشستم گاهی

در خیالم با دست

می گرفتم ماهی

آسمان وقتی بود

صاف صاف و آبی

می پریدم در آب

مثل یک مرغابی

آه، این رود الان

نیست دیگر در ده

چون که یک سالی هست

آب آن خشکیده

نیست دیگر اینجا

ماهی و مرغابی

مانده توی ده ما

غصه ی بی آبی

 

دوشنبه 7 اسفند 1391  4:23 PM
تشکرات از این پست
fatemeh_75
دسترسی سریع به انجمن ها