اولويت اخلاق در اقتصاد اسلامى
داود الهامى
اسلام تحصيل مال و معيشت و يا به تعبير جامعتر «اقتصاد» را در زندگى بشر داراى اهميت مىداند ولى نه بسان جوامع سرمايهدارى كه آن را اصيل دانسته و تمام فضائل اخلاقى و عواطف انسانى را فداى آن مىنمايند. بلكه آن را يكى از امور مؤثر در زندگى قرار داده و نقش مهم اخلاق و فضيلت را هم ناديده نگرفته است و در هر شرائط اولويت را به اخلاق و فضيلت داده است.
و لذا در روايات زيادى مسلمانان را به اصلاح كار و معيشتيكديگر موظف نموده و توانگران را به دستگيرى از فقيران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها كه از اين وظيفه مقدس اخلاقى و اجتماعى شانه خالى كنند و در اثر دست زدن به راههاى زيانبار بازرگانى انحصارى و زيادهطلبى، توازن اقتصادى را به خطر مىافكنند، به شدت تهديد و نكوهش كرده است.
مرحوم كلينى از هاشمى از امام صادقعليه السلام روايت كرده كه فرمود:
«...من لم يهتم بامور المسلمين فليس منهم». (1)
ترجمه: هركس شب را روز كند بدون اينكه قصدش رسيدگى به امور مسلمانان و اصلاح كارهاى آنان باشد، مسلمان نيست.
باز از آن حضرت منقول است كه فرمود: «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس منهم و من سمع رجلا ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم». (2)
ترجمه: هركس صبح كند بدون آنكه قصدش رسيدگى به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نيست و هركس صداى مردى را بشنود كه مسلمانان را به يارى مىطلبد و به يارى او نشتابد، مسلمان نيست.
كلينى از «سماعة» روايت كرده كه گفت: از امام صادقعليه السلام سئوال كردم: گروهى سيرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتى گردآوردهاند، درحالى كه برادران مسلمانشان شديدا احتياج دارند، و زكات هم براى آنها كفاف نمىدهد، آيا رواست آنها سير باشند درحالى كه برادرانشان در اين روزگار سخت گرسنه هستند؟!
امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا يظلمه ولا يخذله ولا يحرمه، فيحق على المسلمين الاجتهاد فيه والتواصل والتعاون عليه والمؤاساة لاهل الحاجة والعطف منكم تكونون على ما امرالله فيهم رحماء بينكم متراحمين». (3)
ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نبايد به او ستم كند و نبايد او را تنها بگذارد و خوارش نمايد (ونسبتبه وضع او بىتفاوت باشد) و نبايد او را محروم كند (وبا داشتن ثروت اضافى او را در فقر و فلاكتبگذارد) پس بر مسلمانان لازم است كه در برادرى و برابرى باهم كوشا باشند و بر كمك و رسيدگى به هم و بپا خواستن به يارى حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا (4) نسبتبه هم مهربان و بخشاينده باشند.
كلينى از ابو بصير از امام صادقعليه السلام روايت كرده كه فرمود:
«ايما رجل من شيعتنا اتى رجلا من اخوانه فاستعان به في حاجته فلم يعنه و هو يقدر الا ابتلاه الله بان يقضي حوائج عدة من اعدائنا يعذبه الله عليها يوم القيامة». (5)
ترجمه: هرگاه يكى از شيعيان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش يارى بخواهد واو با اينكه تواناست، كمكش نكند، خدا او را به قضاى حاجتهايى گروهى از دشمنان ما، مبتلا مىكند تا بر اين كار او را در روز قيامت عذابش كند.
كلينى و صدوق از «فرات بن احنف» از امام صادقعليه السلام روايت كرده كه فرمود:
«ايما مؤمن منع مؤمنا شيئا مما يحتاج اليه وهو يقدر عليه من عنده او من عند غيره اقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه مزرقة عيناه مغلولة يداه الى عنقه، فيقال: هذا الخائن الذي خان الله ورسوله، ثم يؤمر به الى النار». (6)
ترجمه: هر مؤمنى برادر مؤمنش را از چيزى كه به آن احتياج دارد و از خود يا از ديگرى بتواند آن چيز را به او برساند، محروم كند، خداوند او را در روز قيامتبا روى سياه و چشمان برگشته و دستان به گردن آويخته، بازداشت مىكند و اعلان مىشود: اين همان خائنى است كه به خدا و رسولش خيانت كرده، سپس امر مىشود او را به آتش افكنند.
كلينى از مفضل بن قاسم روايت كرده كه گفت: امام صادقعليه السلام فرمود:
«من كانت له دار فاحتاج مؤمن الى سكناها فمنعه اياها قال الله عزوجل: ملائكتي ابخل عبدي على عبدي بسكنى الدار الدنيا و عزتي و جلالي لا يسكن جناني ابدا». (7)
ترجمه: هركس خانهاى داشته باشد و مؤمنى به سكناى آن محتاج باشد و او محرومش كند، خداوند مىفرمايد: فرشتگان من اين بنده من در دنيا، از اسكان دادن بنده ديگرم در خانهاش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هيچگاه در بهشت من ساكن نمىشود.
قرآن مجيد مىفرمايد:
ارايت الذي يكذب بالدين فذلك الذي يدع اليتيم و لا يحض على طعام المسكين فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون والذين هم يراءون و يمنعون الماعون. (8)
ترجمه: آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مىكند، مشاهده كردى؟ او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مىراند. و ديگران را به اطعام مسكين تشويق نمىكند. پس واى بر نمازگزارانى كه نماز خود را به دست فراموشى مىسپارند، آنها كه ريا مىكنند و ديگران را از ضروريات زندگى منع مىنمايند.
«ماعون» از ماده «معن» به معنى چيز كم است و بسيارى از مفسرين معتقدند كه منظور از آن در اينجا اشياء جزئى است كه مردم مخصوصا همسايهها از يكديگر به عنوان عاريه يا تملك مىگيرند مانند مقدارى نمك، آب، آتش(كبريت)، ظروف و مانند اينها.
بديهى است كسى كه از دادن چنين اشيائى به ديگران خوددارى مىكند، آدم بسيار پست و بىايمانى استيعنى آنها به قدرى بخيلند كه حتى از دادن اين اشياء كوچك مضايفه دارند درحالى كه همين اشياء كوچك گاه نيازهاى بزرگى را برطرف مىكنند و منع آن، مشكلات بزرگى در زندگى مردم ايجاد مىنمايد.
جمعى گفتهاند: منظور از «ماعون» زكات است.
در روايتى از امام صادقعليه السلام آمده است كه در تفسير ماعون فرمود:
هو القرض يقرضه والمتاع يعيره و المعروف يصنعه: ماعون وامى است كه انسان به ديگرى مىدهد و وسائل زندگى است كه به عنوان عاريه در اختيار ديگران مىگذارد و كمكها و كارهاى خيرى كه انسان انجام مىدهد. (9)
در روايت ديگرى از امام صادقعليه السلام اين معنى نقل شده و در ذيل آن آمده است كه راوى گفت: ما همسايگانى داريم كه وقتى وسائلى را به آنها عاريه مىدهيم آن را مىشكنند و خراب مىكنند، آيا گناه استبه آنها ندهيم؟ فرمود: دراين صورت مانعى ندارد. (10)
مرحوم صدوق از امام صادق از پدران بزرگوارش در حديث مناهى رسول اكرمصلى الل.ه عليه وآله روايت كرده:
«نهى رسول اللهصلى الله عليه وآله ان يمنع احد الماعون جاره».: ترجمه: رسول خدا از ندادن لوازم خانگى (ازقبيل: ديگ، كاسه، سطل، آب، نمك، آتش و نظائر اينها) به همسايه نهى كرده.
و فرموده: «من منع الماعون جاره منعه الله خيره يوم القيامة و وكله الى نفسه و من وكله الى نفسه فما اسوء حاله... و من احتاج اليه اخوه المسلم فى قرض و هو يقدر عليه فلم يفعل حرم الله عليه ريح الجنة ... و من اكرم اخاه المسلم فانما يكرم الله عزوجل». (11)
ترجمه: هركس كه آنها را از همسايهاش دريغ دارد، خدا در روز قيامتخيرش را از او دريغ مىدارد واو را به خود وامىگذارد و چه بسيار بد استحال كسى كه خدا او را به خود واگذارد و هركس برادر مسلمانش به او محتاج باشد و از او قرض بخواهد و او با وجود اينكه مىتواند قضاى حاجتش برآورد، كوتاهى نمايد و حاجتش را برنياورد خداوند نسيم بهشت را بر او حرام مىگرداند، تا آنجا كه فرمود: وكسى كه به برادر مسلمانش احسان كند به خدا احسان كرده است.
صدوق از مفضل بن عمر از امام صادقعليه السلام روايت كرده كه فرمود:
«ايما مؤمن حبس مؤمنا عن ماله و هو محتاج اليه لم يذقه الله من طعام الجنة ولا يشرب من الرحيق المختوم». (12)
ترجمه: هر مؤمنى كه از مؤمن ديگر مالش را مخفى كند (باوجود اينكه او محتاج است)، خداوند از طعام بهشتبه او نمىچشاند و از شراب طهور بهشت هم محروم مىسازد.
اين نوع رسيدگى به امور مسلمين و دستگيرى از درماندگان آنها يك وظيفه عمومى مسلمانان است، ولى برخى از آنان كه از لحاظ تقوى و انسانيت مراتب بالاترى دارند، ديگران را بر خويشتن مقدم مىدارند و خود را براى آسايش ديگران به زحمت مىاندازند به اين معنى زندگى را بر خود تنگ مىگيرند تا ديگران را به آسايش برسانند و آنچه دارند به نيازمندان مىبخشند.
پس اقتصاد اسلامى هيچگونه برخورد با اخلاق و فضيلت ندارد و در هر شرائط اولويتبا اخلاق مىباشد ولى در ساير مكتبهاى اقتصادى دنيا، مساله درستبر عكس استيعنى همهجا اولويتبا اقتصاد است و تا زمانى فضائل و سجاياى انسانى را بكار مىبندند كه سد راه منافعشان نشود واگر روزى مشاهده كردند كه بين اخلاق و اقتصادشان ناسازگارى وجود دارد، به ارزشهاى انسانى و مكارم اخلاق پشتپا مىزنند، رهبران اين مكتبها اخلاق را تنها از ديدگاه مادى مىنگرند و چگونگى آن را منحصرا وابسته به كيفيت روابط توليد و تابع خصوصيات اقتصادى مىدانند.
رعايت اعتدال در انفاق و بخشش
آئين مقدس اسلام مسلمانان را به رعايت اعتدال و ميانهروى دعوت مىكند و حتى در انفاق و بخشش هم توصيهاش اين است كه بايد دور از هرگونه اسراف و سختگيرى باشد.
چنانكه قرآن مجيد به يكى از اوصاف ممتاز «عبادالرحمن» كه اعتدال و دورى از هرگونه افراط و تفريظ در كارها مخصوصا در مساله انفاق است، اشاره كرده مىفرمايد:
والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما. (13)
ترجمه: آنها كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند نه اسراف مىكنند و نه سختگيرى، بلكه درميان اين دو حد اعتدالى دارند).
يعنى آنان انفاق عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگيرى دارند نه آنچنان بذل و بخششى كنند كه زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگير باشند كه ديگران از مواهب آنها بهرهمند نشوند.
در تفسير «اسراف» و «اقتار» كه نقطه مقابل يكديگرند مفسران سخنان گوناگونى گفتهاند كه روح همه آنها به يك موضوع برمىگردد و آن اينكه «اسراف» آن است كه بيش از حد و در غير حق و بيجا مصرف گردد و «اقتار» آن است كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
امام صادقعليه السلام در روايتى تشبيه جالبى براى «اسراف» و «اقتار» و «حد اعتدال» به كار برده است، هنگامى كه آن حضرت ا ين آيه را تلاوت فرمود: مشتى سنگ ريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود اين همان «اقتار» و سختگيرى است، سپس مشت ديگرى برداشت و چنان دستخود را گشود كه همه آن را به روى زمين ريخت و فرمود: اين «اسراف» استبار سوم مشت ديگرى برداشت و كمى دستخود را گشود به طورى كه مقدارى فرو ريخت و مقدارى در دستش باز ماند و فرمود اين همان «قوام» و حد وسط است. (14)
از آنجا كه رعايت اعتدال در همه چيز حتى در انفاق و كمك به ديگران، شرط است در آيه ديگر مىفرمايد:
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا. (15)
ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (وترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى واز كار فرومانى.
اين تعبير كنايه لطيفى است از اين كه دست دهنده داشته باش و همچون بخيلان كه گوئى دستهايشان به گردنشان با غل و زنجير بستهاند و قادر به كمك وانفاق نيستند،مباش. واز سوى ديگر، دستخود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بىحساب مكن تا سبب شود از كار بمانى و مورد ملامت اين و آن قرار گيرى.
در شان نزول اين آيه آمده است كه پيامبرصلى الل.ه عليه وآله در خانه بود سائلى بر در خانه آمد چون چيزى براى بخشش آماده نبود، و او تقاضاى پيراهن كرد، پيامبرصلى الل.ه عليه وآله پيراهن خود را به او داد و همين سبب شد كه پيامبر نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود. اين پيشامد زبان كفار را باز كرد گفتند: محمد خواب مانده و يا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را به دست فراموشى سپرده است و به اين ترتيب اين كار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت و مصداق «ملوم محسور» شد آيه فوق نازل گرديد و به پيامبرصلى الل.ه عليه وآله هشدار داد كه اين كار تكرار نشود. (16)
امام صادقعليه السلام فرمود: «ان السرف يورث الفقر و ان القصد يورث الغنى». (17)
ترجمه: اسراف و ولخرجى موجب فقر و ميانهروى باعث غنى مىگردد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: «الكمال كل الكمال في ثلاثة فذكر فيالثلاثة التقدير في المعيشة». (18) ترجمه: كمال در سه چيز است: از جمله حساب در زندگى.
امام باقرعليه السلام فرمود: «ما خير في رجل لا يقتصد فيمعيشته ما يصلح لا لديناه ولا لآخرته». (19) ترجمه: خير و خوبى در كسى كه در زندگى خود ميانهرو نيست، وجود ندارد. زيرا اين كار نه براى دنياى او فائده دارد و نه براى آخرتش.
علىعليه السلام فرمود: «من المروة ان تقتصد فلا تسرف». (20) ترجمه: از كرامت انسانى است كه اسراف نكند و ميانهرو باشد.
در روايتى آمده است كه مردى وارد خدمت امام صادقعليه السلام شد و تقاضاى وام كرد و چون قدرت پرداخت نداشت از امام خواست تا هنگام توانائى مهلت دهد.
امام صادقعليه السلام از او پرسيد آيا به هنگام برداشت محصول آن را پرداختخواهى نمود؟
گفت: نه به خدا قسم. فرمود: از سود كسب و تجارت ادا خواهى كرد؟ گفت: نه به خدا قسم. فرمود: تا زمانى كه متاعى بفروشى؟ گفت: نه به خدا قسم. (يعنى متاع قابل فروش هم ندارم) امام همين كه ديد كاملا نيازمند و مستحق است فرمود: «فانت اذا ممن جعل الله له في اموالنا حقا» دراين صورت تو از كسانى هستى كه خداوند در اموال ما براى تو حقى قرار داده است.
امام مبلغى به او داد و توصيه فرمود كه:
«اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و كن بين ذلك قواما ان التبذير من الاسراف قال الله : ولا تبذر تبذيرا و قال ان الله لا يعذب على القصد». (21) ترجمه: از خدا بترس نه اسراف كن و نه سختيگرى و روشى ميان اين دو برگزين زيرا «اسراف» از «تبذير» استخداوند فرموده: هرگز اسراف و تبذير مكن. سپس امام فرمود: خداوند به خاطر ميانهروى كسى را عذاب نمىدهد.
پىنوشتها:
1) كافى، ج2، ص 163، (باب الاهتمام بامور المسلمين) - وسائل، ج11، ص 559.
2) كافى، ج2، ص 164 - وسائل، ج11، ص 559 و 560.
3) فروع كافى، ج1، ص 176 - (نوادر الصدقة).
4) اشاره به آيه 39 از سوره «الفتح»
5) اصول كافى، ج2، ص 366 -المحاسن، ص 99.
6) كافى، ج2، ص 367 - عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص100.
7) كافى، ج2، ص 367.
8) سوره ماعون.
9) تفسير نورالثقلين، ج5، ص 679.
10) تفسير نورالثقلين، ج5، ص 679.
11) الفقيه، ج2، ص 197 و 198 - وسائل، ج11، ص 600.
12) عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص 100.
13) سوره فرقان، آيه 67.
14) تفسير نورالثقلين، ج2، ص 29 - وسائل، ج12، ص 42.
15) سوره اسراء، آيه 29.
16) تفسير نمونه، ج12، ص 91 و 92.
17) وسائل الشيعة، ج12، ص 41.
18) وسائلالشيعة، ج12، ص 42.
19) وسائلالشيعة، ج12، ص 42.
20) تفسير عياشى، ج2، ص 288.
21) تفسير عياشى، ج2، ص 288.
v