0

تصنیف زیبای شبانگاهان تا حریم فلک

 
voiceofrain
voiceofrain
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 2005
محل سکونت : اصفهان

تصنیف زیبای شبانگاهان تا حریم فلک

شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم

شرر ریزد بی‌امان به دل ساکنان فلک ناله سازم
دل شیدا، حلقه را شکند، تا برآید و راه سفر گیرد
مگر یک‌دم گرم و شعله‌فشان، تا به بام جهان بال و پر گیرد

 

خوشا ای دل بال و پر زدنت، شعله‌ور شدنت در شبانگاهی

به بزم غم، دیدگان تری، جان پرشرری، شعله آهی
بیا ساقی تا به‌دست طلب، گیرم از کف تو، جام پی در پی
به داد دل، ای قرار دلم، نوبهار دلم، می‌رسی پس کی؟

 

چو آن ابر نوبهارم من، به دل شور گریه دارم من

می‌توانم آیا نبارم من؟

 

نه تنها از من قرار دل، می‌رباید این شور شیدایی

جهانی را دیده‌ام یکسر، غرق دریای ناشکیبایی
بیا در جان مشتاقان، گل‌افشان کن، گل‌افشان کن
به روی خود، شب ما را، چراغان کن، چراغان کن

 

چو آن ابر نوبهارم من، به دل شور گریه دارم من

می‌توانم آیا نبارم من؟

بـازم با گریه خوابم برد       بـازم خواب تــــو را دیدم

دوباره....

چقدر غمگینم و تنـــها  چقدر می خوام که باز بـارون بباره

 

بزن بــارون  ببار آروم  بروی پلکای خسته ام

بزن بــارون تو می دونی هنوزم یاد اون هستم

 

پنج شنبه 26 بهمن 1391  11:36 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها