0

لطیفه های بانمک

 
samanehtajafary
samanehtajafary
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 2436
محل سکونت : خراسان رضوی

لطیفه های بانمک

 

لطیفه های بانمک

لطیفه های بانمک

 

گل

معلمّ: چرا زنبورها گل می خورند؟

شاگرد: حتما دروازه بانیشون خوب نیست.

 

 

استخوان و بشقاب

کله پوک سر سفره با عصبانیت به پسرش نگاه کرد و گفت:«مگه صد دفعه نگفتم وقتی غذا می خوری استخوان ها را بذار گوشه ی بشقابت؟»

پسر کله پوک سرش را انداخت پایین و جواب داد:«چرا گفتید. ولی بشقاب من گرده، اصلاً گوشه نداره.»

 

 

سطل آشغال

کله پوک به پسرش گفت:«ببین اتاقت چه قدر شلوغه. همه جا آشغال و خرت و پرت ریختی. تو چرا این قدر شلخته ای؟»

پسر کله پوک به آرامی جواب داد:«عوضش سطل آشغال اتاقم تمیز تمیزه. ببین پدر.»

 

 

جاروبرقی

لطیفه های بانمک

کله پوک از پسرش پرسید:«پسرم چرا گریه می کنی؟»

پسر کله پوک همان طور که گریه می کرد، جواب داد:«داشتم قفس قناریم رو تمیز می کردم که قناری ناپدید شد.»

کله پوک با تعجب گفت:«قفس قناری رو با چی تمیز می کردی؟»

پسر کله پوک با خونسردی جواب داد:«با جاروبرقی!»

جمعه 20 بهمن 1391  2:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها