خاطرم از تو پر است
جای مردی و زنی دیگر نیست...
چه غم از ترک شن و ماسه و سنگ
که مرا
کیسه پر از لعل و دُر است...
لعل..
یاد لب شیرین نگار...
دُر ولی در چشمم..
آن زمانی که نگه در نگهم میدوزی
قطره قطره بچکد بر کاغذ...