0

لبخند بزنید

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

لبخند بزنید

 اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.
 
1- هر وقت لواشک رو گذاشتی گوشه لُپت و تونستی نَجُوییش، یعنی بر نفست مسلط شدی!
 
2- اصلا گیریم دست فیل به نوک دماغشم برسه، چجوری می خواد انگشتشو بکنه تو دماغش؟
 
3- یکی از سرگرمی هام اینه که سر امتحان الکی هی کف دستمو نگا کنم و مراقب احساس زرنگی کنه بیاد خفتم کنه ببینه هیچی کف دستم نیست بهش بخندم! اصلا به عشق همین حرکت می رم دانشگاه.
 
4- رفتیم بهشت زهرا یه نفر اومد خرما تعارف کرد، بابای ما حواسش نبود حالش بد بود گفت: مبارک باشه!
 
5- میلی گرم میلی گرم تو باشگاه آب می کنی، با خون دل
بعد یه شب شام کامل می خوری کیلویی برمی گرده سر جاش بی شرف!
 
6- به یک سری ها هم باید گفت: عزیزم وقتی ساکتی چهرت خیلی جذاب می شه!
 
7- یه سری هم هستن هنوز رو ماشین ها میان می نویسن «لطفا مرا بشویید»
اینا آخرین بازمانده های نسل دایناسورها هستن
 
8- یارو کلا دو ترم رفته کلاس زبان بعد وقتی داره حرف می زنه، وسط حرفش یهو قفل می کنه می گه «آمممممم ... فارسیشو یادم رفته!»
 
9- گوگل جان! ای دانای عقل کل، بذار حداقل دو تا حرف از نوشتمو تایپ کنم بعد حدس بزن! آبرو حیثیتم رفت جلو بابام
 
10- مردی یک شب رو کرد به آسمان و به ماه گفت: چرا همسر من یک گل رز را که یک روز براش زنده می مونه و بعد خشک می شه دوست داره، ولی من که هر روز براش می میرم و زنده می شم رو دوست نداره؟
ماه جواب داد: خیلی قشنگ بود، با اجازه شِر می کنم!
 
11- توهمی که هیچ وقت عملی نشد:
امروز از اینجا تا اینجا می خونم، فردا بقیه ش ...!
 
12- ترجیح می دم پولم رو به سیگاری بدم که روش صادقانه نوشته «سرطان زا»
تا اینکه آبمیوه ای بخرم که به دروغ نوشته «100 درصد طبیعی»
 
13- فک کنم این سوسکا از مشکل مثانه رنج می برن
آخه یه سره تو دستشویین
 
14- قانون اصلی رانندگی:
اگه خری من از تو خرترم!
 
15- بالاخره یک روزی می رسه که مامانت می گه درس خوبه به شرطی که به فیس بوکت لطمه نزنه!
 
16- پیرمرده به زنش می گه بیا یاد قدیما کنیم، من تو پارک باهات قرار می ذارم تو پاشو بیا. پیرمرده می ره تو پارک می شینه، یکی، دو ساعت طول می کشه زنش نمیاد. نگران می شه، می ره خونه می بینه زنش نشسته تو خونه داره گریه می کنه. می گه: چی شده؟ زنش می گه بابام نذاشت بیام!
 
17- یارو زنگ می زنه به پلیس و می گه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن، پلیس میگه برو صندلی جلو بشین!
 
18- یارو داشت واسه دوستش تعریف می کرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتوانستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد.
دوستش می گه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی.
یارو می گه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این می گی زندگی!
 
19- از تفریحات روزانه ام اینه که
تو اتوبوس یا مترو یهو از جام بلند می شم
ملت که هجوم میارن به سمت صندلی خالی
از جیبم موبایلم رو درمیارم و دوباره می شینم!
 
20- خدا رو شکر فیس بوک رو دیر کشف کردیم. وگرنه الان مدرک سوم راهنمایی هم نداشتیم.
 
21- به یارو می گن چرا خودکشی کردی؟ افسرده ای؟
می گه نه بابا، می خواستم تو اوج خداحافظی کنم!
 
22- شما هم وقتی شبا یهو از خواب بیدار می شید، گوشیتونو با یه چشم چک می کنید؟
 
23- یارو می ره سمعک بخره فروشنده می گه:
همه جورشو داریم از هزار تومنی تا یک میلیون تومنی
طرف می پرسه: هزار تومنی اش چطوری کار می کنه؟
فروشنده می گه: این اصلا کار نمی کنه، فقط مردم با دیدنش بلندتر حرف می زنن!
 
24- زنگ زدم به بابام می گم یه کارت شارژ بخر واسم. نمی دونم چرا یهو آنتن گوشیش رفت! من هی می گفتم الوو الوو ... بابام می گفت: هی الو الو نکن اصلا صدات نمیاد!
 
25- چند وقت پیش برای درک برخی مسائل رفتم یه کم بتادین تو دستم ریختم و اومدم جلو مامانم سرفه کردم گفتم وای دارم خون بالا میارم!
مامانم زد تو سرم گفت از بس که میری تو اون اینترنت بی صاحاب، برو توالت فرشامو کثیف کردی!
بابام که داشت اخبار نگاه می کرد
داداش کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین می پرید و می گفت آخ جون اگه بمیری اتاقت مال من می شه!
 
26- هر کسی را بهر کاری ساختند
بعضی ها رو هم همینجوری جاست فور فان ساختن
 
27- یه فامیل داریم رابطه اش با زنش تیره و تاره
زنش می خواست بره پیش مشاور خانواده جلسه ای 60 تومن بده
مرده وقتی فهمید به زنش گفت: جلسه ای 30 تومن بده به خودم، به خدا باهات خوب میشم
 
28- طرف می ره انگلیس راننده تاکسی می شه
ازش می پرسن سختت نیست فرمون سمت راسته؟
می گه نه فقط بعضی وقتا حواسم نیس تف می کنم تو صورت مسافر بغلی!
 
29- یکی از فانتزیام اینه که تو عروسی اقوام یهو داد بزنم:
داماد چقدر عنتره عروس ازون بدتره!
 
30- ما تو خونمون سینه خیز می ریم سمت سماور که کسی نفهمه
اگه یکی بفهمه یه سینی چای رفته تو پاچمون!
 
31- اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی چقدر از بار درس هایی که قرار بوده بخونیم کم کرده هر شب دعاش می کنین!
 
32- وقتی ازتون می پرسن «طرف چی گفت؟» لطفا دیالوگ طرف رو بگین، نه برداشت خودتون رو از حرف طرف!
 
33- خواهرم اولین امتحان دانشجویی شو داده با قیافه آویزون اومده
می گم چته؟
می گه اگه بیفتم از دانشگاه بیرونم می کنن؟!
یه لحظه فک کردم دیدم دهه هفتادیه هیچی نگفتم بهش!
 
34- ماشین مشتی ممدلی نه بوق داره نه صندلی؟، صندلی هاش فنر داره، نشستنش خطر داره
از همون موقع داشتن ذهنمونو برای خرید پراید آماده می کردن!
 

 

چهارشنبه 18 بهمن 1391  10:49 AM
تشکرات از این پست
farshon saeid63 zahra_53
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لبخند بزنید

مدیرمحترم

باسلام

برای جذابیت پستتون لطفا"هنگام زدن پستهای خنده دارازشکلکهای خنده داراینترنتی هم استفاده نمایید.باتشکر

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 18 بهمن 1391  11:19 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43 zahra_53
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:لبخند بزنید

 
 
 هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. 
 
اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.
 
1- اگه اسمم مراد بود اونوقت زندگی بر وفق هوشنگ می شد.
 
2- آیا می دونید که با زدن راهنما می تونید سرعت ماشین کناری تون رو تا چندین برابر افزایش بدین؟
 
3- داشتم تو اتوبان می رفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش برده بود و داشت می افتاد، باباش هم اصلا حواسش نبود. رفتم کنارش هر چقدر بوق می زدم نمی فهمید. آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا ایستاد بهش گفتم: پس چرا حواست به بچه ات نیس؟
یه دفعه دو دستی زد تو سرشو گفت: اصغر پس ننت کووو؟
 
4- لاف جدید دختران دم بخت: من خواستگار پرایددار هم داشتم ولی قبول نکردم!
 
5- افسر راهنمایی یه آقایی رو به علت سرعت غیرمجاز نگه می داره.
افسر: می شه گواهینامه تون رو ببینم؟
راننده: گواهینامه ندارم. بعد از پنجمین تخلفم باطلش کردن.
افسر: میشه کارت ماشینتون رو ببینم؟
- این ماشین دزدیه؟
- آره همینطوره ولی بذار یه کم فکر کنم ... فکر کنم وقتی داشتم تفنگم رو می ذاشتم تو داشبورد کارت ماشین صاحبش رو دیدم!
- یعنی تو داشبورد یه تفنگ هست؟
- بله، همون تفنگی که باهاش خانم صاحب ماشین رو کشتم و بعدش هم جنازه اش رو گذاشتم تو صندوق عقب.
- یه جسد تو صندوق عقب ماشینه؟
- بله قربان همینطوره.
با شنیدن این حرف افسر سریع با مافوقش تماس می گیره. طولی نمی کشه که ماشین های پلیس ماشین مرد رو محاصره می کنن و سروان برای حل این قضیه پیچیده به پیش مراد می آد.
سروان: ببخشید آقا میشه گواهینامه تون رو ببینم؟
مرد: بله بفرمایید.
گواهینامه مرد کاملا صحیح بود!
سروان: این ماشین مال کیه؟
مرد: مال خودمه جناب سروان، اینم کارتش.
اوراق ماشین درست بود و ماشین مال خود مرد بود.
- میشه خیلی آروم داشبورد رو باز کنی تا ببینم تفنگی تو اون هست یا نه؟
- البته جناب سروان ولی مطمئن باشین که تفنگی اون تو نیست.
واقعا هم هیچ تفنگی اون تو نبود.
- میشه صندوق عقب رو بزنین بالا؟ به من گفتن که یه جسد اون توئه.
- ایرادی نداره.
مرد در صندوق عقب رو باز می کنه و صد البته که جسدی اونجا نیست.
سروان: من که سر در نمی آورم. افسری که جلوی شما رو گرفته به من گفت که شما گواهینامه ندارین، این ماشین رو دزدیدین، تو داشبوردتون یه تفنگ دارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه.
مرد: عجب! شرط می بندم که این دروغگو به شما گفته که من تند هم می رفتم!
 
 
6- سایپا داره یواش یواش به این نتیجه می رسه که اصلا پرایداش حیفه، نفروشه دیگه کلا
 
7- این خارجی ها با ابداع کلمه «lol» به جای Laughing out loud مثلا خواستن بگن ما خیلی مبتکریم اما قهرمانان ایرانی با ابداع خخخخخخ به جای «خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی» روی دست آنها بلند شدند!
 
8- امروز رفتم کفش بگیرم وایسادم پشت ویترین به فروشنده گفتم: آقا اون چنده؟
کفش رو ورداشت گذاشت تو کیسه گفت: 70 تومن مبارکت باشه!
 
9- جزوه امتحانی چیست؟
جسمی است سمی که در اولین تماس با دست یا حتی نگاه کردن به آن در کوتاهترین زمان ممکن، انسان را به خوابی عمیق فرو می برد.
 
10- زنگ زدم مامانم که بپرسم واسه تولد بابا چی کادو بگیرم؟
میگه از این ماهیتابه پیرکسا بگیر! اونایی که داشتیم شیکسته
 
11- از مزایای اینترنت در اینجا اینه که می تونید در زمان لود شدن برید توالت و حتی حموم!
 
12- این نصیحت «سیگار نکش، پسته بخور» مثل این می مونه که به یکی که داره کنار خیابون گدایی می کنه، بگی «گدایی نکن، پاشو یه سفر برو پاریس، روحیه ات عوض بشه!»
پسته کیلو 50 تومن!
 
13- یه ضرب المثل مادرونه هس که می گه:
این همه پول دادی یه بار هم تنت نکردی
 
14- موندم دو نفر که با همن چرا تا دعواشون می شه سریع میان می زنن «سینگل؟!»
والا منم با مامان بابام دعوام می شه ولی هیچ وقت نمیام بزنم «یتیم!»
 
15- داشتیم فیلم هندی می دیدیم سلمان خان با یه کلاش یه گردان زرهی رو نابود کرد. گفتم اینا خالی بندیه. بابام گفت خالی بندی اینه که راننده سیگار می کشه تو بوی سیگار می دی!
 
16- تا حالا دقت کردید تمام مریضا توی فیلما و سریالای ایرانی انتهای راهرو سمت راست بستری هستن؟!
 
17- زمین جایی است که مردمش هر چه را نمی فهمند مسخره می کنند.
 
18- طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد:
پسرا: استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگا رو خودم می دم. مادرم مریضه، بابام مرده، دو شیفت کار می کنم، واسه همین نتونستم خوب درس بخونم!
دخترا: استاد!
 
19- آقایون، خانوما باور کنید ثروت آرامش نمیاره ...
مثلا منی که ماشینم پرایده وگوشیم هم جی ال ایکس، آرزو دارم یکم آرامش شما رو داشته باشم!
 
20- کادویی که یکی از فامیلامون واسه عروسی دختر دایی مامانم آورده بود، اونقد دست به دست به عنوان کادو تو فامیل چرخید تا دوباره رسید به دست خودش!
 
21- پراید به عنوان گرانترین تابوت دنیا در گینس ثبت شد!
 
22- نسل ما یعنی خاله بازی با چادرای مامانامون تو کوچه. یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی. یعنی بوی نون و پنیر و نارنگی تو کیف. یعنی فوتبال دستی. یعنی مانتو خفاشی با اپول. یعنی توپ دو لایه رنگی پلاستیکی. یعنی صف نون. نسل ما یعنی بوی نم خاک بعد بارون تو کوچه خاکی ... یعنی ویدئوی قاچاق ... یعنی آتاری و میکرو ... یعنی سیگار زر ... یعنی انباری و بوی سرکه ... یعنی شکر، روغن، قند کوپنی ... یعنی فخر فروختن با کتونی میخی ... یعنی ته کلاس و تقسیم لواشک ... یعنی کارت صدآفرین ... یعنی حسرت یک دقیقه خواب بیشتر تو زمستون ... یعنی ادکلن کبرا و ویوا ... تلویزیون سیاه و سفید ... یعنی بستنی کیم دوقلو ... یعنی آدامس خروس نشان ... بوی آش و کشک تو یه روز بارونی ... یعنی کیسه و سفیدآب ... یعنی علاءالدین و سیب زمینی ... یعنی کوبلن و کاموا ... یعنی بوی ماهی دودی ... یعنی کارت بازی با دمپایی ... یعنی کپسول بوتان و پرسی ... یعنی جوجه رنگی ... یعنی نوار کاست ... آلبالو خشکه رو پشت بوم ... یعنی بوی نفتالین لای رختخواب ... یعنی پرش از روی رختخواب و سقوط آزاد با اونا ... یعنی تک درخت ته کوچه ... یعنی خریدن لبو و لواشک از سر کوچه مدرسه ... یعنی خوردن ساندویچ کثافتی اونم با ولع ... یعنی سوختگی نارنجی رنگ بلوز کاموایی ... یعنی ساختن آدم برفی با لگن حموم ... یعنی بوی نم زیرزمین ... یعنی نیمکت سه نفره ... یعنی چوبین و برانکا ... یعنی تیله بازی ... یعنی اشکنه ... یعنی خرپلیس ... عاشق شدن از پس پرده حیا و شرم ...
 
شنبه 28 بهمن 1391  12:20 PM
تشکرات از این پست
farshon zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها