0

بخون و بخند

 
samanehtajafary
samanehtajafary
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 2436
محل سکونت : خراسان رضوی

بخون و بخند

بخون و بخند

بخون و بخند

 

امرار معاش و نویسندگی

سعید به دوستش محسن: برادرت که به خارج رفته ، از چه راهی امرار معاش می کند؟

محسن : از راه نویسندگی.

سعید : چه می نویسد؟

محسن : هر ماه به پدرم نامه می نویسد تا برایش پول بفرستد.

 

جمله سازی

معلم : امیر جان ، با حمید یک جمله بساز.

امیر : شما چقدر شبیه همید!

 

جمله رمزی

حسن پس از شرکت در امتحانات پایان سال ، به همکلاسی اش گفت : ما می خواهیم به مسافرت برویم. لطفا نمره های مرا بپرس و اگر تجدید شده بودم ، به صورت رمزی به من خبر بده. اگر از یک درس تجدید شده بودم ، بگو : سلیم به تو سلام می رساند. اگر هم از دو درس تجدید شدم بگو : سلیم و برادرش سلام می رسانند.

حسن بعد از مدتی نامه ای از همکلاسی اش دریافت کرد که در آن نوشته بود: خانواده سلیم همگی سلام می رسانند!!

 

امتحان

پزشک : خوب پسرم! حالا باید دندانهایت را امتحان کنم.

پسر بچه : آقای دکتر! امتحان کتبی یا شفاهی؟؟؟

 

پلیس

اولی : پدر من با یک حرکت دست می تواند یک کامیون را نگه دارد!

دومی : مگه پدرت چه کاره است؟

اولی : پلیس!!

سه شنبه 17 بهمن 1391  12:35 AM
تشکرات از این پست
fatemeh_75
دسترسی سریع به انجمن ها