انتخاب رشته برق خصوصا توسط دانشجویان ممتاز رشته ریاضی به یک سنت و شاید بتوان گفت اپیدمیتبدیل شده که شاید بیش از آنکه جایگاه واقعی این رشته را نشان دهد نشان از جوغالبی دارد که باعث میشود وقتی از انتخاب اول دانشجویان رشته ریاضی خصوصا دانشجویان ممتاز میپرسیم غالبا بدون فکر میگویند برق شریف!
برای بررسی این مساله مصاحبه ای با آقای دکتر صادقی مدیرگروه برق دانشگاه امیرکبیر انجام داده ایم که نکات جالب توجه فراوانی دارد و شما را به خواندن آن توصیه میکنیم
*جناب آقای دکتر میخواهیم بررسی کنیم که آیا جایگاه رشته برق در میان رشتههای مهندسی به گونه ای هست که برترین دانشآموزان ما انتخاب اولشان این رشته باشد؟
- در انتخاب رشته درست میفرمایید. درواقع در کنکور دو مساله در ذهن دانشآموزان وجود دارد که در اولویت هستند: اول برق دوم شریف. ترکیب رشته و دانشگاه گزینههای متعددی برای انتخاب ایجاد میکند، همانند نساجی- پلی تکنیک. من فکر میکنم اگر ما بنوانیم یک الگوی صحیح علمیبرای انتخاب رشته و دانشگاه ارائه کنیم که منطقی هم باشد آنگاه دانشآموزان و خانوادههایشان میتوانند با چشم باز انتخاب کنند.
اجازه میخواهم سوال شما به دو بخش تقسیم کنم و به عنوان بخش اول به مساله انتخاب رشتههای کلیشه ای بپردازم.
*دقیقا همینطور است استاد و منظور ما هم همین بود که مثال عمده اش رشته برق شریف است.
-بله رشتههایی همانند برق و مکانیک و شاید کامپیوتر و عمران و ... که انتخاب این رشتهها یک مقداری مربوط به اطلاع رسانی غیرصحیح و نادرست است و مقداری هم مربوط به جایگاه واقعی رشته و درست است. برگردیم به سوال شما که جایگاه رشته برق بود . اولا رشته برق در حال حاضر در دوره لیسانس به عنوان یک رشته جامع مهندسی ارائه میشود و در چهار گزایش سنتی الکترونیک و قدرت و مخابرات و کنترل اراائه میشود. حوزههای این چهار گرایش در صنعت کاملا با همدیگر فرق دارد و حوزههای بسیاری را پوشش میدهند که کاملا مجزا از یکدیگرند. مثلا گرایش مخابرات صنایع ارتباطی را در بر میگیرد و رشته قدرت در حوزه انرژی وارد میشود. برای انتخاب رشته میتوان دوفضای (شغلی و تحصیلی) را در نظر گرفت: داخل کشور و خارج کشور. متاسفانه مشکل عمده ای که ما داریم مساله فرار مغزها است.
این مساله باعث میشود که اگر کسی جزو نفرات برتر کنکور است اگر نگاهش برای انتخاب رشته به تحصیل و زندگی در خارج کشور باشد یک نوع انتخاب رشته میکند و اگر نگاهش به داخل کشور باشد یک نوع دیگر و هرچه به سمت دانشجویان نخبه میرویم این انتخاب برای خارج از کشور صورت میگیرد.
کشورهایی مثل کشور ما که کشورهای درحال توسعه هستند نیازهایشان با یک کشور صنعتی که مثلاهای تک (High Tech) نیاز دارد متفاوت است. به عنوان مثال رشته برق قدرت در داخل کشور بازار کار خوبی دارد چون به عنوان یک کشور در حال توسعه ما در حوزه انرژی به توسعه و کارشناسانی برای این توسعه نیازمندیم. برعکس در رشتههایهای تک شاید شما بازار کار مناسبی نداشته باشید.
یک انتخاب رشته خوب در هردو صورت انتخابی است که بازار کار خوبی داشته باشد و دانشآموز در آینده مشکل شغل نداشته باشد و بتواند زندگی خوبی داشته باشد. پس این یک انتخاب منطقی است.
در داخل کشور تمام رشتههایی که مرتبط با حوزه انرژی و نفت و فرآوردههای نفتی باشد از این نظر رشتههای خوب و انتخاب منطقی هستند. رشتههایی مثل برق-قدرت، شیمی، پتروشیمی و رشتههای مرتبط با نفت رشتههایی هستند که در کشور بازار کار خوبی دارند. صنعت در حال رشد دیگر در کشور ما که هنوز به اشباع نرسیده و به این زودی هم اشباع نخواهد شد چون کشور در حال توسعه است صنعت مخابرات است.
پس اگر کسی رشته برق را انتخاب کرد از این لحاظ که دو گرایش از چهار گرایش آن با صنایعی که بازار کار فراوان دارند مرتبط هستند انتخاب درست و منطقی انجام داده است.
رشتههای مکانیک و عمران هم به لحاظ اینکه مرتبط با صنایع مادر هستند و خصوصا رشته عمران که بازار کار خصوصی هم در زمینه ساخت و ساز دارد رشتههایی با بازارکار مناسب هستند به همین دلیل این انتخابها هم منطقی هستند.
*پس به نظر شما ایرادی در این انتخابها وجود ندارد و انتخابهایی منطقی هستند؟
-بله ! انتخاب برق-مکانیک-عمران برای دانشآموزان برتر انتخابی منطقی هستند و باید خدمت شما عرض کنم که اگر هر انتخابی اشتباه باشد در کلان خود را نشان خواهد داد و در این چند دهه ای که از کنکور میگذرد تقریبا بجز مقاطعی انتخابها این بوده است و اگر این انتخابها اشتباه بود در بازار کار خود را نشان میداد.
رشتههایی مثل نساجی و معدن اگرچه میتوانند در کشور ما جای توسعه داشته باشند و بازار کار مناسبی داشته باشند ولی این امکان فعلا به صورت بالقوه است.
به نظر من این انتخاب رشتههای به قول شما کلیشه ای هنوز به خاطر شرایط کشور درستند ولی اطلاع رسانی و فعال کردن ظرفیت صنایع دیگر مانند معدن که خود رشتههای وابسته زیادی از تشخیص تا استخراج دارد میتواند این انتخابها را به طور منطقی تغییر دهد.
یک مساله هم معیارهای داخلی است که جامعه دانشآموزی دارد چه به لحاظ تاثیری که دبیران و خانوادهها دارند و چه نگاهی که دانشآموزان به انتخاب دانشآموزان سالهای بالاتر و دانشآموزان برتر دارند.
*این درست که عرضه دانشگاه و تقاضای بازار این روند را کنترل میکنند ولی دو نکته : اول اینکه تا بازخورد نیاز بازارکار به دانشگاه برسد در هر دوره عده ای فدا میشوند و در بازارکار ناموفق میمانند. دوم اینکه نسبت ظرفیت رشتهها در دانشگاهها نسبت به نیاز کشور آیا متناسب است. مثلا آیا به عنوان یک کشور نفتی ظرفیت دانشگاههای ما در رشتههای نفت و پتروشیمیمتناسب با نیازمان است؟
- میخواهم به نکته ای اشاره کنم: دانشگاهها و دانشکده های آنها با استراتژی و اهداف خاصی درست شده اند و مسئولیتهایشان را به عهده گرفته اند و فعالیتهایشان را انجام میدهند. ارگانهای مربوطه همانند سازمان آمار کشوری باید اطلاعات شفافی از وضعیت صنعت و نیازهای آن تهیه کرده و در اختیار سازمانهای برنامه ریزی کننده قرار دهند تا نیازسنجی و ظرفیت سازی کنند. مثلا در کشور آمریکا برای پذیرش پزشک از خارج کشور بسته به نیازشان و تعداد شرکت کنندگان سختی و آسانی آزمونهای پذیرش پزشک خارجی را تنظیم میکنند تا ضمن تامین نیاز بیمارانشان وضعیت سطح زندگی و رفاه پزشکان هم دچار مشکل نشود.این مساله با تهیه بانک اطلاعاتی از صنایع و برنامه ریزی قابل حل است.
*در مورد دانشآموزانی که برای تحصیل یا کار در خارج کشور انتخاب رشته میکنند چطور؟
- برای این دسته از دانشآموزان شاید این انتخاب رشته ها غلط باشد . مثلا در کشوری مثل آمریکا رشته ای مانند برق یا حتی مخابرات رشته اول نیست و مثلا ممکن است رشته کامپیوتر یا رشته های علوم پایه یا مثلا بیومتریک انتخاب رشته خوبی باشد. رشته ای مانند مهندسی پزشکی در داخل کشور بازار کار مناسبی ندارد ولی در آمریکا جزو رشته های پرطرفدار و دارای بازار کار مناسب است. ولی در خارج کشور هم این مساله همیشگی و ثابت نیست و به صورت دوره ای با نیاز زمان تغییر میکند . مثلا تا همین چند سال پیش اکثر دانشگاههای کشورهای پیشرفته رشته برق-قدرت را نداشتند یا با ظرفیت کم دایر میکردند ولی در سه چهار ساله اخیر مجددا رشته برق- قدرت دوباره اوج گرفته به دو دلیل: 1- به خاطر بالا رفتن قیمت نفت و اهمیت پیدا کردن مساله انرژی در کشورهای پیشرفته که بیشتر مساله کشورهای درحال توسعه بود. 2- مساله استفاده از خودروهای برقی که اولویت کشورهایی همانند آمریکا و ژاپن قرار گرفته است.
نکته ای که باید بگویم این است که اینها انتخابهایی است که برای دانشآموزان برتر و رتبههای بالا در کنکور منطقی و درست است و دانشآموزانی که رتبههای پایین تری دارند نباید عینا جاپای دانشآموزان برتر بگذارند چون انتخابی که برای آنها درست و منطقی است ممکن است برای اینها اشتباه و غیرمنطقی باشد و باید وضعیت و شرایط خود را بسنجند و به فکر بازار کار برای آینده خود باشند.
یک مثال دیگر بزنم : بچهها به صورت کلیشه ای در انتخاب رشته مکانیک اول جامدات و سیالات را انتخاب میکنند بعد ساخت و تولید را در صورتی که بازارکار برای رشته ساخت و تولید بیشتر است.
اگر شما هدفت تحقیق و طراحی و تحصیل در مقاطع بالاتر در خارج باشد شاید جامدات و سیالات شرایط بهتری داشته باشد ولی در بازار کار داخلی ساخت و تولید رشته ای است که شما به محض فارغ التحصیلی در تمام صنایع تولیدی و مونتاژی کار خواهید داشت.
بخشی از انتخاب رشته هم به علایق شخصی دانشآموزان بر میگردد که متاسفانه خیلی از این علایق حاصل اطلاع نادرست و عدم شناخت و تا حدودی تخیلی است که در این زمینه باید با اطلاع رسانی مناسب این ذهنیتها را اصلاح کرد.
*فکر نمیکنید عدم ارتباط میان بازارکار و صنایع از یک سو و دانشگاهها از سوی دیگر عامل تشدید کننده این مشکلات است؟
-بله صحیح میفرمایید، در کشورهای پیشرفته صنایع و شرکتهای بزرگ با اهدای بورسهای تحصیلی در رشتههای موردنیازشان و سفارش تحقیقات موردنظرشان به دانشگاهها ضمن برآورده کردن نیازهایشان باعث رشد دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی شان خروجیهای نیروهای آموزش دیده دانشگاهها را هم با نیازهای خودشان منطبق میکنند. دانشگاهها هم با استفاده از این اعتبارات سطح خود و مراکز تحقیقاتیشان را ارتقا بخشیده و توسعه میدهند و دانشجویان نخبه را بورس میکنند و یک رابطه برد-برد میان بازار کار و دانشگاه شکل میگیرد. این رابطه یک آموزش هدفمند را شکل میدهد.
متاسفانه در کشور ما ذهنیتی وجود دارد که اگر ما تعداد دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترایمان را افزایش دهیم این نشان پیشرفت کشور است در صورتی که ما باید تناسب کمیو کیفی بین رشتهها و فارغ التحصیلان آنها را باید حفظ کنیم. مثلا نسبت میان کاردانیها و کارشناسیها و کارشناسهای ارشد در دانشگاهها و تعداد فارغ التحصیلان آنها نسبت مناسبی نیست و رشتههای کاردانی به نسبت کارشناسی کمتر ارائه میشوند در صورتی که تکنیسین برای یک مهندس در حکم سرباز برای یک درجه دار است و در حالت درست همیشه تعداد سربازان بیش از درجه دارها و تعداد درجه دارها بیش از افسرها باید باشدتا سیستم درست کار کند.
این کار باعث میشود که توقعها نامعقول بالا برود چون یک مهندس حاضر نخواهد بود کار یک تکنیسین را انجام دهد و یک دکترا هم کار یک کارشناس ارشد را انجام نخواهد داد. نتیجه ای که میتوانیم بگیریم این است که هم در رشته هم در مقاطع تحصیلی و هم در تعداد فارغ التحصیلان باید سیسنم آموزشی هدفمند باشد.
در واقع هیچ فرقی میان رشتههای مختلف نیست و رشته بد و خوب نداریم و انسانهای مختلف باید در هرکدام از این رشتهها آموزش ببینند تا بتوانند نیازهای جامعه و خود را برطرف کنند.
*استاد درباره انتخاب رشته صحبت کردید درباره انتخاب دانشگاه چه الگو یا روشی را پیشنهاد میکنید؟
- در دانشگاه ما سه دانشجو، استاد و فضای آموزشی و تحقیقاتی را داریم. این سه عنصر باید در یک انتخاب منطقی و درست مدنظر قرار بگیرند. در مورد دانشجویان هر دانشگاهی که دانشجویان نخبه تری داشته باشد سطح دانشگاه بالاتر خواهد بود. در مورد عنصر استاد دانشآموزان میتوانند با مراجعه به سایت دانشگاهها رتبه علمی اساتید را بررسی کنندکه سه درجه دانشیار، استادیار و استاد است. چون رتبه علمیاساتید بر اساس فعالیت و سابقه علمی اساتید بالا میرود نه بر اساس سابقه کاری آنها این میتواند معیار سنجش خوبی باشد. فضای آموزشی دانشگاهها را هم با رفتن و دیدن یا مراجعه به سایت دانشگاهها میتوان به دست آورد. فاکتور دیگر نسبت دانشجو به استاد است که مهم است که هر چه کمتر باشد بهتر است. رابطه دانشگاه و اساتید با صنعت هم فاکتور مهمیاست که باید درنظر گرفته شود که هرچه بیشتر باشد بهتر است و نشان به روز بودن و پویایی دانشگاه است. این اطلاعات را هم میتوان از ارزش و تعداد پروژههایی که دانشگاهها از صنایع میپذیرند سنجید و اطلاعات آن را میتوان از معاونتهای پژوهشی و سایتهای دانشگاهها کسب کرد.
این ها انتخاب هایی است که برای دانش آموزان برتر و رتبه های بالا در کنکور منطقی و درست است و دانش آموزانی که رتبه های پایین تری دارند نباید عینا جاپای دانش آموزان برتر بگذارند چون انتخابی که برای آنها درست و منطقی است ممکن است برای این ها اشتباه و غیرمنطقی باش.
در دانشگاه ما سه دانشجو، استاد و فضای آموزشی و تحقیقاتی را داریم. این سه عنصر باید در یک انتخاب منطقی و درست مدنظر قرار بگیرند
وزارت آموزش عالی در سالهای اخیر کار خوبی کرد که مساله قطبهای علمیرا مطرح کرد و اساتید برتر که رتبههای علمیبالا و پژوهشهای و تحقیقات زیادتری دارند را امتیازبندی و طبقه بندی کردند. مثلا دانشکده برق امیرکبیر قطب قدرت و مخابرات است. این به ما نشان میدهد که یک دانشگاه در تمام رشتهها و گرایشها برتر نیست و علاوه بر انتخاب رشته به قطب بودن گرایشهای آن هم در دانشگاه مورد نظر توجه داشت.
*باتشکر از جنابعالی امیدواریم در فرصتهای دیگری بتوانیم از نظرات شما استفاده کنیم.