sms170
ثمره عمر آدمي يک نفس است و آن نفس از براي يک همنفس است گر نفسي با نفسي هم نفس است آن يک نفس از براي عمري بس است شمع داني به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت اي عاشق بيچاره فراموش شوي... سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد گفت طولي نکشد نيز تو خاموش شوي سعي كن تنها باشي زيرا تنها بدنيا امدي و تنها از دنيا خواهي رفت.بگذار عظمت عشق را درك نكني.زيرا انقدر عظيم است كه تورا نابود خواهد كرد اگر روزي دشمن پيدا كردي، بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي! اگر روزي تهديدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزي خيانت ديدي، بدان قيمتت بالاست! اگر روزي تركت كردند، بدان با تو بودن لياقت مي خواهد عشقي که تو را نثار ره کردم در سينه ي ديگري نخواهي يافت ... زان بوسه که بر لبانت افشاندم سوزنده تر آذري نخواهي يافت هرگز هيچ حسرتي در دنيا اين چنين يک جا جمع نمي شود که در اين سه واژه کوتاه : او ـ دوستم ـ ندارد هر کي با زمزمه عشـق دو سه روزي عـاشقـم شـد عشـق اون باعـث زجـر همـه دقايقـم شـد اون که عاشق بود و عمري از جدا شدن مي ترسيد همه هراس و ترسش به دروغش نمي ارزيد عشق====>سرکاريه ... محبت====>تظاهره ... مهربوني====>مسخرست ... وفا====>مرده ... عهدوپيمون====>دلخوشيه ... عاطفه====>تموم شده ... مهر====> مدرسه باز ميشه
ثمره عمر آدمي يک نفس است و آن نفس از براي يک همنفس است گر نفسي با نفسي هم نفس است آن يک نفس از براي عمري بس است
شمع داني به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت اي عاشق بيچاره فراموش شوي... سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد گفت طولي نکشد نيز تو خاموش شوي
سعي كن تنها باشي زيرا تنها بدنيا امدي و تنها از دنيا خواهي رفت.بگذار عظمت عشق را درك نكني.زيرا انقدر عظيم است كه تورا نابود خواهد كرد
اگر روزي دشمن پيدا كردي، بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي! اگر روزي تهديدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزي خيانت ديدي، بدان قيمتت بالاست! اگر روزي تركت كردند، بدان با تو بودن لياقت مي خواهد
عشقي که تو را نثار ره کردم در سينه ي ديگري نخواهي يافت ... زان بوسه که بر لبانت افشاندم سوزنده تر آذري نخواهي يافت
هرگز هيچ حسرتي در دنيا اين چنين يک جا جمع نمي شود که در اين سه واژه کوتاه : او ـ دوستم ـ ندارد
هر کي با زمزمه عشـق دو سه روزي عـاشقـم شـد عشـق اون باعـث زجـر همـه دقايقـم شـد اون که عاشق بود و عمري از جدا شدن مي ترسيد همه هراس و ترسش به دروغش نمي ارزيد
عشق====>سرکاريه ... محبت====>تظاهره ... مهربوني====>مسخرست ... وفا====>مرده ... عهدوپيمون====>دلخوشيه ... عاطفه====>تموم شده ... مهر====> مدرسه باز ميشه
پاسخ به:sms170
عشق ورزیدن خطاست حاصلش دیوانگی ست عشق ها بازیچه اند عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند عشق کو؟! عاشق کجاست؟! معشوق کیست؟
زلال است و جاری مثل رود و نسیم و آنقدر سبک که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند، بالا میرود و بالا میرود و بین زمین و ملکوت می رقصد
یادگار تو برایم چه بود جزء خنده ای که تا بی نهایت بر تابوت چهره ام می ماند، تو را به دریا می پنداشتم آبی و پاک، چه میدانستم دریا هم رود میبلعد
همیشه انقدر ساده نرو و مگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن! شاید کسی در پی تو میدود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند! و تو هیچ وقت او را ندیده ای
ای که تمام خاطراتم بوی نفس تو را میدهد! آبی آسمان هم به اندازه ی تو در یادم نمانده است
بعضی ها میگن دنیا ارزش نداره، مگه میشه دنیایی که تو رو داره بی ارزش باشه؟!!
اگه احساسم کشتی اگه از یاد منو بردی، اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی، بدون اینو که دل من شده جادو طلسمت، یکی هست این ور دنیا تو یادش مونده اسمت
به اولین شخصی که گفتم دستت دارم تو بوی ولی اونقدر دل شکستن برات رات بود که دل ما رو هم شکستی، مشکلی نداره، اونقدر دل ما شکسته که دیگه ضد ضربه شده
ز کویت رفتم و الماس طاقت بر شکستم برو با یار خود بنیشین که من بار سفر بستم ، که بعد رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد فلانی یار خوبی بودو من قدرش ندانستم
فکر میکردم که برام یه رفیق و همدمی، تو کویر آرزو آخر عاشقای عالمی، بذار راحتت کنم : فکر میکردم آدمی!!!
مهربانتر از همیشه، از تو مینویسم، تو که رفتی مرغان عشق ترانه خواندند و نی لبکها پرسوزتر از همیشه از جدایی گفتند،
مهربانتر از همیشه از تو مینویسم، ای عزیزترین: کاش بودی و قلبم را با مهر سرشارت جان میدادی
وقتی که بن بست غربت، سایه ساز قفسم بود، زیر رگبار مصیبت بی کسی تنها کسم بود
دمت گم خوبه