کودکان تشنه لب
رفتم به صحرا روزی
دیدم مرغی نشسته
گفتم چرا غمینی
گفتا دلم شکسته
امروز عاشورا شده
در کربلا غوغا شده
در چهره یاران دین
آثار غم پیدا شده
گفتم ای مرغِ زیبا
پرواز کن به بالا
منزل نما در کربلا
سلام ما را هدیه کن
بر آن امامِ سر جدا
بخوان ز غم ترانهای
از کودکان تشنه لب
از دشمنانِ سنگدل
از اصغر رنگین گلو
از روز عاشورا بگو
از اکبری که شد شهید
در کربلا کن گفتگو