از ارث کلاله چه می دانید ؟
شبهه : آیه (النساء،174) در مورد چگونگی تقسیم ارث (کَلاله) سبب پاشیده شدن بسیاری از خانوادهها گردیده است؟
متن و ترجمه آیه کریمه به شرح ذیل است:
«یَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیكُمْ فِی الْكَلاَلَةِ إِنِ امْرُۆٌ هَلَكَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ یَرِثُهَآ إِن لَّمْ یَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالًا وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (النساء، 174)
؛از تو [در باره كلاله] فتوا مىطلبند بگو خدا در باره كلاله فتوا مىدهد اگر مردى بمیرد و فرزندى نداشته باشد و خواهرى داشته باشد نصف میراث از آن اوست و آن [مرد نیز] از او ارث مىبرد اگر براى او [=خواهر] فرزندى نباشد پس اگر [ورثه فقط] دو خواهر باشند دو سوم میراث براى آن دو است و اگر [چند] خواهر و برادرند پس نصیب مرد مانند نصیب دو زن استخدا براى شما توضیح مىدهد تا مبادا گمراه شوید و خداوند به هر چیزى داناست.
پاسخ:
ظاهراً به رغم آن که مکرر بیان شد استنباط، استخراج و اجتهاد و بیان احکام و به ویژه فلسفه احکام به این سادگی نیست که کسی یک آیه یا احیاناً یک حدیث را بخواند و بخواهد اجتهاد کند، برخی هم چنان مُصرّ هستند که با خواندن یک یا چند آیه و حدیث و یا ارسال و دریافت آنها در یک یا چند ایمیل، وارد حوزه فقه و اجتهاد شوند و در ضمن به علم، حکمت و احکام الهی نیز ایراد بگیرند؟! خوب اگر اجتهاد به این راحتی بود که تحصیل این رشته 20 الی 25 سال به طول نمی انجامید.
در ضمن برخی نتیجهگیریها از این اجتهادهای خانگی و اینترنتی نیز جالبتر است، که البته بیشتر ژورنالیستی و شعاری است تا علمی یا تجربی! چند خانواده میشناسید که به خاطر احکام ارث در اسلام متلاشی شده باشند و در گذشته چند نفر از آنان مورد «کلاله» بودند به خاطر آیه مذکور متلاشی شدند؟!
انسان تا وقتی زنده است، صاحب اختیار اموال خود است، اما پس از مرگش دیگر مالکیتی ندارد. لذا اموالش تقسیم میگردد. اما باید بر اساس چه ضابطه، قانون و چارچوبی تقسیم شود؟ و چه کسی محق است که این قوانین را وضع کند؟ خدایی که خالق، مالک و وارث همگان است، یا انسانها بر اساس رأی و نظر خودشان؟! اسلام میفرماید: خدا تعیین میکند تا گمراه نشوید
چطور شد که خانوادهها به خاطر نگاه صرفاً مادی به زندگی، انتخاب غلط، مهندسی اشتباه کانون خانواده، بداخلاقی، چشم و هم چشمی، هزینههای کلان، جهل و بیاطلاع از مهارتهای همسرداری، دریافت الگوهای زندگی غیر اسلامی و تقلید کور از غرب و شرق عالم، فساد، فحشا، اعتیاد و ...، پاشیده نشدهاند، اما به خاطر این آیه یا آیات دیگر پاشیده شدهاند؟! آیا این فقط یک ضد و تبلیغ و جوّسازی نیست؟
از خانوادههای از هم پاشیده شده بپرسید که تا کنون کدامشان این آیه را به عمرشان خوانده بودند و به خاطر خواندن آن یا احیاناً عمل به آن پاشیده شدهاند؟ مگر دست صاحب مال و ثروت در زمان حیاتش بسته است که اموال خود را هر طوری که دوست دارد و به هر مقداری که دوست دارد به هر کس که دلش میخواهد ببخشد تا به ارث نماند و خانوادهها پاشیده نشوند؟ یا چند در صد از طلاقها پس از فوت پدر و دعوا بر سر ارث و میراث و آن هم بر سر نحوهی تقسیمش بر اساس احکام الهی رخ داده است؟
در هر حال انسان تا وقتی زنده است، صاحب اختیار اموال خود است، اما پس از مرگش دیگر مالکیتی ندارد. لذا اموالش تقسیم میگردد. اما باید بر اساس چه ضابطه، قانون و چارچوبی تقسیم شود؟ و چه کسی محق است که این قوانین را وضع کند؟ خدایی که خالق، مالک و وارث همگان است، یا انسانها بر اساس رأی و نظر خودشان؟! اسلام میفرماید: خدا تعیین میکند تا گمراه نشوید.
از خانوادههای از هم پاشیده شده بپرسید که تا کنون کدامشان این آیه را به عمرشان خوانده بودند و به خاطر خواندن آن یا احیاناً عمل به آن پاشیده شدهاند؟ مگر دست صاحب مال و ثروت در زمان حیاتش بسته است که اموال خود را هر طوری که دوست دارد و به هر مقداری که دوست دارد به هر کس که دلش میخواهد ببخشد تا به ارث نماند و خانوادهها پاشیده نشوند؟
این که میگویند بسیاری از خانوادهها به سبب این آیه پاشیده شدهاند، یا منظور این است که به خاطر اصل حکم ارث بردن افراد از مردگانشان به اختلاف رسیده و از هم پاشیدهاند، که این موضوع هیچ ربطی به حکم خداوند ندارد، بلکه به نقص در ساختار شخصیتی، علم، آگاهی و شعور خودشان بر میگردد. این که افرادی بر سر تقسیم پول و ماتَرَک نزدیکترین فرد خودشان به جان هم بیافتند و با یکدیگر دعوا کنند، به حرص، طمع و قانع نبودن آنها بر میگردد نه به اصل حکم الهی ارث.
یا این که منظور بر نحوه تقسیم ارث است که مثلاً اگر ارث این گونه تقسیم نمیشد، دیگر هیچ اختلافی هم پیش نمیآمد و خانوادهای از هم پاشیده نمیشد، یا دست کم به مراتب کمتر میشد؟! مثلاً اگر ارث دختر و پسر از پدرشان مساوی تقسیم میشد، دیگر هیچ دعوایی پیش نمیآمد؟ یا بر عکس آن موجب اختلاف نمی شد که مثلاً چرا نفقه زن بر همسرش واجب است؟ و چرا زن حتی جهت شیر دادن فرزند خود میتواند از شوهرش اجرت بگیرد؟ چرا مرد به رغم این که نفقه زن را میدهد، حق کار دادن به او را ندارد؟ چرا حتی اگر پس از طلاق حضانت فرزندان به مادر سپرده شود، باز هم نفقه آنها بر عهده پدر است؟ چرا باید مثل گُل از همسر مراقبت کند؟ چرا در برخی از موارد ارث زن مساوی یا حتی بیشتر از مرد است؟ اصلاً چرا کلید بهشت زیر پای مادران است و نه پدران و دهها چرای دیگر.
دقت شود که همه اختلافات بشر و به ویژه در روابط زناشویی و خانوادگی، به خاطر عدم شناخت و نیز عمل کردن به آموزههای اسلامی و احکام الهی از یک سو و جایگزین کردن آموزهها و احکام من درآوردی و القایی خدایان کاذب و ربّ النوعهای منحرف و منحرف کننده است که فقط اهداف، منافع و مطامع خود را در نظر دارند.