0

دانلود آرشیو کامل کتب حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

 
adel_71
adel_71
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 4296
محل سکونت : بوشهر

دانلود آرشیو کامل کتب حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

*** ارزش انسان به تعداد خدمتکاران او نیست، بلکه به تعداد کسانی است که او به آنها خدمت می کند. ***

 

      

 

E-Mail: eBook.rasekhoon@Gmail.com

 

    

وبلاگ من

وبلاگ پارسی بوک

جمعه 29 دی 1391  11:47 AM
تشکرات از این پست
adel_71
adel_71
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 4296
محل سکونت : بوشهر

دانلود کتاب "اصول عقائد اسلامی (توحید)"

 

نام کتاب: اصول عقائد اسلامی (توحید)

نویسنده/مترجم: حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

زبان کتاب: پارسی

فرمت کتاب: PDF

تعداد صفحات کتاب: 70 صفحه

ناشر: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن | وب سایت: qaraati.ir

حجم کتاب: 417.64 Kb

دانلود کتاب

توضیحات: این كتاب به اولین اصل از اصول اعتقادات اسلامی یعنی توحید می پردازد...

مشاهده آنلاین کتاب

 
 
 
قسمتی از متن کتاب:
 

 

نیاز به دین
بحث اصول عقاید را با طرح سؤالى شروع مى‏كنیم:
آیا انسان به دین نیاز دارد؟
قبل از پاسخ این سؤال، لازم است ابتدا نیازهاى انسان را ذكر كنیم.
هر انسانى سه نوع نیاز دارد:
نیاز شخصى، مثل نیاز به غذا، پوشاك، مسكن، همسر.
نیاز اجتماعى، امورى است كه انسان چون در جامعه زندگى مى‏كند به آنها نیاز دارد. مانند قانون، مقرّرات و رهبر.
نیاز عالى، نیاز انسان به شناخت و معرفت است، كه بشر سؤالات متعدّدى درباره خود و هستى دارد و مى‏خواهد خیلى چیزها را بشناسد و بداند و درباره آنها اطلاعاتى داشته باشد. مثلاً شناخت هستى و مبدأ آن، شناخت هدف هستى و مقصد و پایان آن، شناخت راه زندگى و شناخت حقّ و باطل، از جمله نیازها وخواسته‏هاى هر انسانى است.
اكنون بار دیگر سؤال قبلى را تكرار مى‏كنیم: انسان چه نیازى به دین دارد؟
پاسخ: در میان انواع نیازهاى انسان، دین، پاسخگوى نیازهاى عالى اوست. انسان‏ها براى پاسخگویى به نیازهاى عالى خود به دین نیازمندند، و دین به سؤالات فوق پاسخ مى‏دهد. 
دین توضیح مى‏دهد كه سرچشمه هستى كجاست، آفریدگار هستى كیست، هدفِ هستى چیست، معیار شناخت حقیقت كدام است و مسئولیّت ما در این مجموعه چیست.
كدام راه؟
ما انسان‏ها، براى سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نیازمندیم و از سه طریق مى‏توانیم برنامه مورد نیاز خود را به دست آوریم. به عبارت دیگر سه راه پیش روى ماست:
راه خود ساخته، هرگز راه مطمئنّى نیست، زیرا معلومات، اطلاعات و دانش انسان بسیار محدود است. او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خویش است. وجود پشیمانى‏هاى بسیار در زندگى ما دلیلى است بر اشتباه بودن راهى كه رفته‏ایم و چه بسیار از تصوّرات، برداشت‏ها و قضاوت‏هاى ما، كه بعداً معلوم مى‏شود اشتباه بوده است.
مضافاً، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سویى به سویى مى‏برد وخواسته‏هاى جدیدى را مطرح مى‏كند، با این وضع آیا صلاح است باز هم در انتخاب راهى كه به سعادت یا شقاوت همیشگى انسان مربوط مى‏شود، طبق فكر ناقص وعلم محدود خود عمل كند؟!
راه مردم‏
راه دوّم نیز در نامطمئن بودن، دست كمى از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدودیّت كه در دانش و اندیشه من بود در نظریه دیگران نیز هست. همان‏گونه كه من در دام هواها و هوس‏هاى خویش گرفتارم، دیگران نیز همین گرفتارى را داشته و دارند و همان طور كه من بارها پشیمان شده و مى‏شوم، دیگران نیز همین پشیمانى را داشته و خواهند داشت.
از همه اینها گذشته، هیچ دلیلى وجود ندارد كه من از سلیقه خود صرف نظر كنم و دنبال سلیقه‏هاى گوناگون دیگران باشم. آزادى خود را رها كرده، اسیر كسانى شوم كه نه حقیقت مرا مى‏شناسند، نه سعادت ابدى مرا مى‏دانند و نه معلوم است كه خیر خواهم باشند.
راه دین یا راه برتر
راه دین، راهى است كه آفریدگار براى ما قرار داده و بدیهى است كه سازنده هر كالایى به مشخّصات و نیازهاى آن از دیگران آگاه‏تر است و بهتر از هر كسى مى‏تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و یا حفظ و نگهدارى آن را مشخّص نموده، اعلام كند. 
آیا وجود انسان، از یك كالاى ساخته دست بشر كمتر ویا ساده‏تر است؟! راه ما و مقرّرات و قوانین زندگى ما را نیز باید سازنده وخالق ما یعنى خداى بزرگ بیان كند، زیرا او از هر كس نسبت به بندگان خود آگاه‏تر و مهربان‏تر است.
انتخاب راه دین، سفارش عقل است‏
علاوه بر مطالب فوق، انتخاب راه دین، امرى كاملاً عقلانى ومنطقى است؛ زیرا انسان عاقل همیشه احتمال خطر را خصوصاً اگر مهم باشد، جدّى مى‏گیرد.
در جمعى كه به مسافرت مى‏روند، آن كسى بر مبناى عقل و خرد گام برمى‏دارد كه هنگام سفر و احتمال خطر، چیزهایى با خود برمى‏دارد، طنابى براى بكسل كردن، زنجیر چرخى براى یخبندان، جك و زاپاسى براى پنچرى، چراغ قوّه‏اى براى تاریكى و چوب و چماقى براى حمله دزدى مسلح.
انسان عاقل همواره به پیش‏آمدهاى احتمالى سفر فكر مى‏كند و این وسایل را همراه خود مى‏برد، در مقابل، افرادى كه از عقل خود بهره‏اى نمى‏گیرند، سفر را آغاز كرده، هیچ یك از وسایل مورد نیاز را برنمى‏دارند. در طول سفر چنانچه مشكلى پیش نیاید و خطرى اتّفاق نیفتد. كسانى كه این گونه امكانات را همراه خود برداشته‏اند ضررى نكرده‏اند؛ بلكه در طول سفر از احساس آرامش و اطمینان برخوردار بوده‏اند، امّا اگر نیازى به این وسایل پیش آمد، كسانى كه همراه خود هیچ وسیله‏اى ندارند چه كنند؟ مانند همین ماجرا براى كسانى كه در این دنیا، دین را برگزیده، دستورهاى آن را اجرا مى‏كنند با كسانى كه دین را رها نموده و به آداب و اعمال دینى پایبند نیستند، اتّفاق مى‏افتد.
انسان عاقل، بر اثر گفتار انبیا و بندگان صالح و صادق، راه پر مخاطره‏اى را پیش روى خود مى‏بیند، آنان به او گفته‏اند: روزى فرا مى‏رسد كه باید پاسخگوى اعمال خود باشد، پاداش كارهاى نیكش را مى‏بیند و به خاطر كارهاى زشت و ناپسندش مجازات مى‏شود. پیامبران الهى او را از ارتكاب گناهان باز داشته و انجام اعمال نیك را به او سفارش كرده‏اند.
به او گفته‏اند: سالى یك ماه‏رمضان، روزه بگیرد. به جاى آنكه شراب بنوشد از خودِ انگور استفاده كند و روزى چند دقیقه در برابر خالق خویش نماز گزارد و به جاى بى‏حرمتى به ناموس دیگران، ازدواج كند و عفّت خود را حفظ نماید.
حال اگر این وعده و وعیدها راست نبود و قیامتى به وجود نیامد و سؤال و جواب و پاداش و مجازاتى در كار نبود، كسى كه در دنیا دیندار بوده، مقرّرات و دستورات دین را مراعات نموده، هیچ ضررى نكرده است. بلكه حداكثر به اندازه‏اى كه فرد بى‏دین، اوقات خود را صرف كارهاى بى‏ارزش نموده است، فرد دیندار نماز خوانده، یا دستورى دینى را انجام داده است، امّا اگر قیامتى در بین بود، - كه به هزار و یك دلیل هست - آن وقت افراد بى‏دین، و غیر مذهبى و لاابالى چه خواهند كرد!؟ بنابراین مذهبى‏ها به هر حال برنده‏اند و افراد لاابالى و غیرمذهبى، در معرض خطر و ضرر قرار دارند.
البتّه روشن است كه انجام اعمال دینى و پایبند بودن به آداب آن، صبر و استقامت مى‏خواهد، فرد دیندار براى انجام تكالیف دینى خود باید متلك‏هاى افراد لاابالى را تحمّل كند، بویژه افرادى كه در میان خانواده‏ها و دوستان غیر مذهبى به سر مى‏برند باید تحمّل بیشترى داشته باشند.
قرآن كریم مى‏فرماید: روش مجرمان و خلافكاران، این است كه به مؤمنان مى‏خندند. و هرگاه از كنار دینداران مى‏گذرند (آنها را مورد تمسخر قرار داده و) به یكدیگر چشمك مى‏زنند. و زمانى كه به نزد حزب و باند و گروهشان برمى‏گردند، مسرورند. (به اصطلاح پشت سر مؤمنان صفحه مى‏گذارند.) و هنگامى كه آنها را مى‏بینند مى‏گویند: اینها گمراهند.(1)
قرآن در این آیات به چهار نوع برخورد زشت خلافكاران، اشاره مى‏كند: خندیدن، غمزه كردن، فكاهى گفتن و نسبت گمراهى دادن. آنگاه در ادامه مى‏فرماید: در روز قیامت نیز مؤمنان به آنان خواهند خندید! آرى، در روز قیامت آشكار مى‏شود كه زیانكار واقعى چه كسى است!
انتخاب راه دین، مطابق فطرت است‏
فطرت، بر وزن خلقت و به معناى آن است. هر نوع احساسى در انسان كه در پدید آمدن آن، استاد و مربّى و تمرین نقش نداشته، و امرى دائمى و همیشگى، در همه مردم، همه مكان‏ها و همه زمان‏ها باشد، از آن احساس، گاه به فطرت و زمانى به غریزه تعبیر مى‏شود. البتّه معمولاً غریزه به آن سرى از احساسات و تمایلات گفته مى‏شود كه در حیوان و انسان، هر دو باشد، مانند احساس گرسنگى و تشنگى. آرى، نشانه فطرى بودن یك موضوع همان عمومیّت آن است. مثلاً علاقه مادر به فرزند، فطرى است، یعنى احساسى است كه بدون معلّم و مربّى و تلقین، در آفرینش او نهفته شده و عمومیّت دارد، یعنى در هر زمان و مكان و در هر رژیم و نظامى، این علاقه را در مادران خواهید یافت.
البتّه ممكن است عواملى سبب شدّت و ضعف آن احساس شود، زیرا گاهى یكى از احساسات درونى بر دیگرى پیروز مى‏شود. در انسان، هم علاقه به مال هست و هم علاقه به خوشى و سلامتى، ولى این علاقه‏ها در همه افراد یكسان نیست، بعضى مال را فداى جان و بعضى جان را فداى مال مى‏كنند. همان گونه كه در میان اعراب جاهلى، علاقه به آبرو و خیال اینكه داشتن دختر ننگ است، سبب مى‏شد كه پدر از علاقه به فرزند دست كشیده، با دست خود، دخترش را زنده به گور كند. بنابراین، معناى فطرى بودن، آن نیست كه انسان در عمل نیز دائماً دنبال آن برود زیرا چه بسا فطرتى روى مسأله فطرى دیگر را بپوشاند.
یكى از آثار مسأله فطرت، احساس افتخار است. كسى كه روى مرز فطرت گام بر مى‏دارد در خود احساس آرامش مى‏كند، مادرى كه فرزند خود را در آغوش گیرد، احساس غرور مى‏كند و حتّى به مادرى كه به فرزند خود بى‏مهرى كرده انتقاد مى‏كند، آرى، آن افتخار و این انتقاد همه از آثار فطرت است
1- نیاز شخصى 2- نیاز اجتماعى 3- نیاز عالى‏ 1- طبق میل و سلیقه خود عمل كنیم. 2- طبق خواسته‏هاى مردم برنامه خود را تنظیم كنیم. 3- خود را تسلیم خدا نماییم و راه خود را فقط از او بگیریم .

 1) مطفّفین، 29 - 32.

 

*** ارزش انسان به تعداد خدمتکاران او نیست، بلکه به تعداد کسانی است که او به آنها خدمت می کند. ***

 

      

 

E-Mail: eBook.rasekhoon@Gmail.com

 

    

وبلاگ من

وبلاگ پارسی بوک

دوشنبه 9 بهمن 1391  11:47 AM
تشکرات از این پست
adel_71
adel_71
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 4296
محل سکونت : بوشهر

دانلود کتاب "اصول عقائد اسلامی (نبوت)"

 

نام کتاب: اصول عقائد اسلامی (نبوت)

نویسنده/مترجم: حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

زبان کتاب: پارسی

فرمت کتاب: PDF

تعداد صفحات کتاب: 125 صفحه

ناشر: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن | وب سایت: qaraati.ir

حجم کتاب: 668.00 Kb

دانلود کتاب

توضیحات: این كتاب به یکی از اصول اعتقادات اسلامی بنام نبوت می پردازد...

مشاهده آنلاین کتاب

 
 
 
قسمتی از متن کتاب:
 
 
نبوت:
در جهان بینى الهى نیاز انسان به پیامبر، ضرورتى است كه قابل تردید نیست. اگر جهان هستى هدفى دارد و در مسیر خود خط صحیحى را دنبال مى‏كند، باید براى انسان هم كه جزیى از عالم است راهى روشن و دور از هرگونه خطا و انحراف وجود داشته باشد و اگر نباشد او وصله ناهمرنگ هستى خواهد بود.
اگر براى آفرینش انسان هدفى وجود دارد و باید انسان به سعادت ابدى برسد، بدون داشتن طرحى كامل و جامع، این هدف عملى نیست و انبیا براى تبیین چنین طرحى آمده‏اند.
اگر انسان خطاكار است، هشدار دهنده مى‏خواهد و انبیا همان منذران و هشدار دهندگانند.
اگر انسان مسئول است و باید در دادگاه عدل الهى پاسخگو باشد، ضرورى است كه بیان كننده‏اى هم براى احكام و مسئولیت‏ها وجود داشته باشد و پیامبران الهى براى این امر آمده‏اند.
اگر لازم است كه انسان خود را بسازد، باید الگو و مدل داشته باشد و انبیا الگوى انسان كاملند.
اگر انسان باید براى آینده خود فكر كند، باید كسى هم باشد كه آینده را براى او تشریح كند. 
در این نوع تفسیر و بینش است كه نقش انبیا براى كاروان انسانیّت روشن مى‏شود و چنین بینشى تنها در جهان‏بینى الهى است.
امّا در جهان بینى مادّى كه براى هستى راهى و هدفى معیّن نشده و انسان هم بدون طرح و نقشه قبلى ساخته شده و پس از چندى رو به نابودى مى‏رود، مسأله‏اى به نام نبوّت مطرح نیست.
بنابراین، مسأله نبوّت در متن زندگى ما و در خط اصلى قرار دارد، یعنى رسیدن به هدف انسانى و اسلامى كه تنها از یك راه ممكن است؛ راهى بدون شك و سهو، آن هم از منبع وحى و علم بى نهایت الهى كه به تمام عوامل سعادت و شقاوت ما آگاهى دارد.
اكنون دنیاى علم و صنعت شاهد انواع انحرافات و جنایات افراد و ملّت‏هایى است كه چون در خط انبیا نبوده‏اند، با اختراعات و اكتشافات خود، جهنّمى ساخته‏اند كه مردم را در آن مى‏سوزانند. آنان حتّى در كنفرانس‏ها و جلساتى كه به نام حمایت از مظلوم برگزار مى‏كنند از حقّ وتوهاى ظالمانه برخوردارند و با وجود میلیون‏ها شكم گرسنه در جهان بودجه‏هاى میلیاردى صرف مسابقات تسلیحاتى مى‏كنند و با داشتن انواع وسایل رفاهى باز به مواد مخدّر پناه مى‏برند. با مشاهده چنین وضعى تردیدى نیست كه انسان به رهبرى معصوم و خطى سالم نیازمند است.
 
 دلایل نیاز به انبیا:
با توجّه به مطالبى كه بیان شد مى توان دلایل نیاز به انبیا را این گونه بر شمرد:
1- هدفدار بودن هستى 
در جهان بینى الهى، هستى هدفدار است و انسان جزیى از هستى است و هستى براى او آفریده شده(1) و در اختیارش قرار گرفته است.(2) بنابراین او نمى‏تواند یله و رها باشد.
ابر و باد و مه و خورشید و فلك در كارند 
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى 
به عبارتى دیگر: نمى توان پذیرفت كه تمام هستى هدف دارد، ولى انسان كه هستى براى او آفریده شده، بى‏هدف است. 
فرض كنید تمامى امكانات براى راه اندازى مدرسه‏اى فراهم شده است؛ مدرسه‏اى با تجهیزات كامل از جمله كلاس، آزمایشگاه، كتابخانه، امكانات آموزشى و كمك آموزشى و ... كه دانش آموزان نیز در كلاس حاضرند، امّا معلّمى در كار نیست و یا اتاق عملى را تصور بفرمایید، كاملا مجهّز، بیمار نیز آماده، ولى دكتر جراحى در میان نیست، معناى این كار چیست؟ یعنى هیچ؛ یعنى كارى بیهوده و عبث.
2- حركت هستى‏
خداوندى كه حركت هستى را بدون ابهام و تردید قرارداد، بر مبنا و مقتضاى عدل خود، انسان را متحیّر رها نمى‏كند.
علاّمه طباطبایى (ره) مى‏فرمایند: كلّ هستى یك حركت بدون شك دارد، بدین معنا كه تمامىِ موجودات در راه رشد خود شك و تردیدى ندارند، اشتباه نمى‏كنند و در نهایت به رشد و كمال مى‏رسند. در این صورت آیا صحیح و قابل قبول است كه انسان گیج و متحیر باشد؟
بى شك، انسان نیز باید یك راه بدون تزلزل در پیش رو داشته باشد كه با پیمودن آن به كمال برسد و لازم است این راه را خداى حكیم و عادل - همانگونه كه در اختیار تمامى موجودات قرار داده است - در اختیار انسان نیز قرار دهد و او را از سر در گمى نجات دهد، ولى تفاوتى كه انسان با سایر موجودات دارد این است كه انسان مى‏تواند این راه رشد و كمال را بپیماید و مى‏تواند رها كند. 
3- لطف خداوند
بر مبناى قاعده لطف،(3) بر خداوند لازم است بندگان را هدایت كند و راه سعادت را به آنها نشان دهد و نزول كتاب‏هاى آسمانى و فرستادن پیامبران، لطفى است كه از سوى خداوند شامل حال بندگان مى‏شود. چنانكه در قرآن مى‏فرماید: «انّ علینا للهدى»(4) هدایت مردم بر عهده ماست. خداوندى كه مى‏داند در مسیر حركت انسان، انواع راههاى منحرف وجود دارد و شیطان‏ها كمین كرده‏اند و هوس‏ها و غرائز، هر انسانى را به سمت و سویى مى‏كشانند و او را از راه راست منحرف مى‏سازند، آیا ممكن است او را بدون راهنما رها كند؟
آیا رهاكردن انسانى كه راه را نمى داند، از خداوند رحمان و رحیمى كه این همه به بندگان خود لطف دارد، شایسته است؟
بدیهى است كه اگر خداى متعال پیامبرى نفرستد، انسان راه و مسیر و هدف را گم مى‏كند. خداوند خود نیز در قرآن یكى از دلایل ارسال پیامبران را راهنمایى انسان‏ها و اتمام حجّت بر آنها دانسته است. آنجا كه مى‏فرماید: «لو لا ارسلت الینا رسولاً فنتّبع آیاتك من قبل أن نذّل و نخزى‏»(5) و در جاى دیگرى مى‏فرماید: «لئلاّ یكون للنّاس على اللّه حجّة بعد الرُسُل»(6)
به عبارتى دیگر اگر خداوند پیامبرانى را براى راهنمایى انسان‏ها نفرستاده بود، آنان مى‏توانستند مدّعى شوند كه خدایا! ما براى آمدن به سوى تو، نه نقشه‏اى داشتیم و نه راهنمایى. مسیر هم طولانى و پر مشقّت بود. دشمنان نیز فراوان و از درون و برون در كمین ما نشسته بودند، خدایا! چگونه مى‏توانستیم به سوى تو بیاییم و در راه تو قدم برداریم؟
4- جهل انسان‏
یكى دیگر از دلایل نیاز به انبیا جهل انسان است.
انسان جاهل است و جاهل نیاز به معلّم و راهنما دارد.
بدون تردید اطلاع و آگاهى انسان از خود و جهان آفرینش بسیار اندك و مجهولات او بى‏شمار است. بشر به معلم نیاز دارد تا از مجهولات خود بكاهد و بر معلوماتش بیافزاید. 
ممكن است مطرح شود كه خود انسان به مرور زمان مطالب را مى‏فهمد و به راهنما و پیامبر نیازى ندارد، در پاسخ باید گفت: هر چند انسان به مرور زمان چیزهاى اندكى را مى‏فهمد، امّا این كافى نیست؛ دقت در آیه ذیل حقیقت ارزنده‏اى را براى ما روشن مى‏سازد:
خداوند مى‏فرماید: «و یعلّمكم مالم تكونوا تعلمون»(7) چیزهایى را كه نمى‏توانستید بفهمید و درك كنید خداوند به شما مى‏آموزد. این آیه نمى‏فرماید: چیزهایى را كه نمى‏دانستید به شما مى‏آموزد؛ بلكه به این نكته عنایت دارد كه چیزهایى وجود دارد كه شما نمى‏توانید بفهمید و درك كنید!
راستى چگونه با علم و فكر بشر مى‏توان به حوادث عالم برزخ و قیامت پى برد، آیا این، جز از راه انبیا ممكن است؟
علاّمه طباطبایى (ره) مى‏فرمودند: من براى فضلاى قم دو دوره درس فلسفه گفتم، در هر دوره به بحث معاد كه رسیدم متوقّف شدم. چون اصل معاد را با استدلال‏هاى فلسفى مى‏توان ثابت كرد، امّا بدون استفاده از وحى و رهنمود پیامبران چگونه مى‏توان از حوادث آن سخن گفت؟

1) خلق لكم». بقره، 29، «متاعا لكم». نازعات، 33.
2) سخر لكم». جاثیه، 13.
3) قاعده معروف در علم كلام كه نبوّت عامّه را بدان اثبات مى‏كنند.
4) سوره لیل، آیه 12.
5) طه، 134.
6) نساء، 165.
7) سوره بقره، آیه‏151.

 

*** ارزش انسان به تعداد خدمتکاران او نیست، بلکه به تعداد کسانی است که او به آنها خدمت می کند. ***

 

      

 

E-Mail: eBook.rasekhoon@Gmail.com

 

    

وبلاگ من

وبلاگ پارسی بوک

دوشنبه 9 بهمن 1391  11:59 AM
تشکرات از این پست
adel_71
adel_71
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 4296
محل سکونت : بوشهر

دانلود کتاب "اصول عقائد اسلامی (معاد)"

 


نام کتاب: اصول عقائد اسلامی (معاد)

نویسنده/مترجم: حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

زبان کتاب: پارسی

فرمت کتاب: PDF

تعداد صفحات کتاب: 188 صفحه

ناشر: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن | وب سایت: qaraati.ir

حجم کتاب: 1.14 Mb

دانلود کتاب

توضیحات: این كتاب به یکی از اصول اعتقادات اسلامی بنام معاد می پردازد...

مشاهده آنلاین کتاب

 

 

 

 

مشاهده قسمتی از کتاب:

 

 

خصوصیّات این كتاب
گرچه درباره معاد كتاب‏هاى زیادى نوشته شده - كه خداوند به نویسندگان و خوانندگان آنها اجر بزرگ مرحمت كند - امّا این كتاب داراى ویژگى‏هایى است، از جمله: 
 1- حدود هفتصد آیه قرآن و سیصد حدیث از منابع معتبر شیعه و سنّى در این كتاب آمده است، لذا 95 درصد این كتاب را قرآن و حدیث تشكیل مى‏دهد و این به خاطر آن است كه غیر از اصل معاد كه باید با دلیل عقل ثابت شود، براى آشنایى با خصوصیات آن جز راه وحى راه دیگرى نداریم.
 2- سادگى بیان و قلم كه آن هم لطف خداست، ضمناً یادآورى مى‏شود كه آیات و روایات كمى آزاد ترجمه شده است و در بیان مثل‏ها چون عنایت به فهم عموم بوده، از زشت و زیبایى آن پروا نكرده‏ایم.
 3- از آنجا كه در كلاسدارى نیاز به مطالب دسته‏بندى شده مى‏باشد، این كتاب براى معلّمان و همكاران كمك خوبى مى‏تواند باشد، زیرا مطالب آن به سبك كلاسدارى تنظیم شده است.
 4- علاوه بر مثل‏هاى بسیار مفید و دسته‏بندى‏هاى سودمند، مطالب جدیدى با الهام از آیات قرآن در این كتاب آمده است.
 اگر از این كتاب بهره‏اى بردید، به رهبران آسمانى درود بفرستید كه با بیان وحى راه ما را روشن كردند و از علمایى یاد كنید كه در طول قرنها با خون دل در حفظ میراث انبیا كوشیدند و باید ثواب كارمان را (اگر ثوابى داشت) به روح شهدایى نثار كنیم كه با خون پاكشان زمینه نشر اینگونه مسائل را در شعاع وسیعى فراهم كردند.
 با سلام به تمام انبیا مخصوصاً پیامبر عزیز اسلام و دوازده امام معصوم و جانشینان بر حقّ آن بزرگواران و سلام بر امام عزیز رهبر كبیر انقلاب اسلامى ایران و سلام بر اساتیدى كه در خدمتشان درس خواندم و سلام بر شهدا و اسرا و مفقودین جنگ تحمیلى و تمام كسانى كه برگردن ما حقّ دارند، این مقدّمه را به پایان برده و از خداوند متعال پیروزى حقّ بر باطل و مستضعفان بر مستكبران را خواهانم.
 خدایا! فهمِ صاف، قلمِ روان، بیانِ ساده و قصد قربت به ما مرحمت فرما تا بتوانیم این كتاب را همان گونه كه مورد رضایت تو است به پایان برسانیم.
 خدایا! این كتاب را ذخیره آن روزى قرار ده كه در پیرامونش گفتگو كرده‏ایم.
    محسن قرائتى       
    9/1/63    

 

جایگاه معاد
معاد، در عقل و فطرت هر انسانى جایگاه قابل توجّهى دارد، زیرا كیست كه نپرسد و یا نخواهد بداند كه آینده انسان و جهان چه مى‏شود؟ پایان عمر و تلاش ما به كجا مى‏رسد؟ نتیجه و هدف از زندگى چیست ؟ آرى این سؤالها براى همه مطرح است.
 در پاسخ به این سؤال‏ها دو جواب داریم:
 الف: تمام ادیان الهى با استدلالى كه در آینده بیان خواهیم كرد، آینده جهان و انسان و نتیجه كارها و تلاش او را بسیار روشن وامیدوار كننده و روح بخش مى‏دانند، قرآن مى‏گوید : «و أنّ اِلى ربّك المنتَهى‏»(1) همانا نهایت و پایان به سوى پروردگارت مى‏باشد.
 ب: مكتب‏هاى مادّى، آینده جهان و انسان را بن‏بست، تاریك، فانى و نیستى مى‏دانند و این دید بسیار خطرناك و یأس‏آور است، علاوه بر این چنین مكتب‏هایى هیچ گونه دلیل علمى هم براى عقیده خود ندارند.
 قرآن دراین باره مى‏فرماید: «و قالوا ما هِىَ الاّ حیاتُنَا الدُّنیا نَموتُ و نَحیى‏ و ما یُهلكُنا الاّ الدّهر و ما لَهم بِذلكَ مِن عِلمٍ اِنْ هم الاّ یَظنُّون»(2)
 كسانى كه ایمان به قیامت ندارند گفتند: زندگى جز همین چند روز دنیا نیست كه ما هم در آن مرگ وحیاتى داریم وبعد هم روزگار ما را نابود مى‏كند.
 ولى این انكار و گفته‏ها روى علم و دلیل نیست، بلكه تنها یك سرى وَهم و خیالى باطلى است كه آنها دارند.

 1) سوره نجم، آیه 42.
2) سوره جاثیه، آیه‏24.

 

*** ارزش انسان به تعداد خدمتکاران او نیست، بلکه به تعداد کسانی است که او به آنها خدمت می کند. ***

 

      

 

E-Mail: eBook.rasekhoon@Gmail.com

 

    

وبلاگ من

وبلاگ پارسی بوک

دوشنبه 9 بهمن 1391  12:08 PM
تشکرات از این پست
adel_71
adel_71
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 4296
محل سکونت : بوشهر

دانلود کتاب "اصول عقائد اسلامی (عدل)"

 

نام کتاب: اصول عقائد اسلامی (عدل)

نویسنده/مترجم: حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

زبان کتاب: پارسی

فرمت کتاب: PDF

تعداد صفحات کتاب: 59 صفحه

ناشر: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن | وب سایت: qaraati.ir

حجم کتاب: 419.87 Kb

دانلود کتاب

توضیحات: در این كتاب به دومین اصل اعتقادى نزد شیعه یعنى عدل الهى مى‏پردازیم ...

مشاهده آنلاین کتاب

 

 

 

قسمتی از متن کتاب:

 

 

چرا عدل از اصول است؟
 با اینكه خدا صفات زیادى دارد - از قبیل رحمت، حكمت، قدرت، خالقیّت، علم و... - چرا تنها عدل از اصول دین شمرده شده است؟
 پاسخ: این انتخاب، هم ریشه تاریخى دارد و هم‏ریشه سیاسى.
 ریشه تاریخى آن به قرون اولیه اسلام بر مى‏گردد. آن گاه كه گروه كوچكى از مسلمانان - فرقه اشعرى - عادل بودن خدا را لازم نمى‏دانستند و مى‏گفتند: هر كارى كه خدا خواست و انجام داد همان درست است، گرچه از نظر عقل از كارهایى باشد كه مسلّماً قبیح و زشت و ستم محسوب شود! مثلاً مى‏گفتند: اگر خداوند امیرمؤمنان على‏علیه السلام را به دوزخ و قاتل او - ابن ملجم - را به بهشت ببرد مانعى ندارد. ولى ما این منطق را نمى‏پذیریم و طبق منطق عقل و آیات قرآن مى‏گوییم تمام كارهاى خدا حكیمانه است و هرگز كارى كه ظلم و قبیح باشد از او سر نمى‏زند. 
 البتّه خدا بر هر كارى قدرت دارد، امّا كار خلاف حكمت نمى‏كند؛ چنانكه ما قدرت داریم چشم خود را كور كنیم ولى چنین نمى‏كنیم چون این عمل، حكیمانه نیست، پس استفاده از قدرت مربوط به آن است كه عمل با عدل وحكمت و وعده‏هاى قبلى هماهنگ باشد. خدایى كه وعده داده است مؤمنان را به بهشت و فاسقان را به دوزخ ببرد اكنون اگر خلاف كند، خلف وعده مى‏شود واین عمل، قبیح است و هرگز خداوند كار زشت نمى‏كند. ما كه مى‏گوییم: خدا ظلم نمى‏كند قدرت او را محدود نكرده‏ایم بلكه این حكمت است كه موجب مى‏شود قدرت در جاى مناسب به كار گرفته شود.
 و امّا ریشه سیاسى آن به دوران بنى‏امیّه و بنى‏عبّاس برمى‏گردد، آنها براى آن كه با اعتراضات و شورش‏هاى مردمى مواجه نشوند، این گونه تبلیغ مى‏كردند كه همه چیز به خواست خداست و كسى حقّ ندارد در برابر اراده خدا حرفى بزند. اگر ما حاكم شده‏ایم به خواست خدا بوده و كسى حقّ اعتراض ندارد، زیرا آنچه بر جهان حاكم است جبر است و انسان هیچ اختیارى ندارد و این جبر مورد رضایت خداست و چون رضاى خدا در آن است پس هركارى كه او انجام دهد عدل است. در واقع این نظریّه پشتوانه سیاسى خوبى براى بنى‏امیّه و استمرار حكومت و ریاستشان بود.

 

معنى و مفهوم عدل
 واژه عدل در لغت در مقابل ظلم و جور آمده و به معناى قراردان هرچیز در جاى خود و یا انجام دادن هركارى به نحو شایسته است. چنانكه حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «العدل یضع الامور مواضعها»(4) عدل است كه هر امرى را در جایگاه خودش قرار مى‏دهد.
 اینكه مى‏گوییم خداوند عادل است، یعنى هم در نظام تكوین و طبیعت هر چیزى را تحت نظامى خاص و مناسب آفریده است، «بالعدل قامت السموات و الارض»(5) و هم در عالم قانون‏گذارى و تشریع، تمام قوانین او عادلانه و به جا و با هدف خلقت هماهنگ بوده و هیچ گونه تبعیض و تفاوت ناروایى در آن قرار نداده است. چنانكه حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: «و ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فى خلقه و عدل علیهم فى حكمه»(6) خداوند از ستم بر بندگان خود منزّه است و درباره آفریدگان خود به عدل رفتار مى‏كند و در مورد آنان به عدل حكم مى‏كند.
 بنابراین مقتضاى عدل الهى این است كه خداوند هر انسانى را به اندازه استعدادش مورد تكلیف قرار دهد، «لا یكلّف الله نفساً الا وسعها»(7) و سپس با توجّه به توانایى و تلاش اختیارى وى درباره او قضاوت كند، «و قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون»(8) و سرانجام پاداش یا كیفرى در خور كارهایش به او عطا فرماید. «فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و لاتجزون الا ما كنتم تعملون»(9)

 4) نهج‏البلاغه، حكمت 437.
5) تفسیر صافى، ذیل آیه 7 الرّحمن.
6) نهج‏البلاغه، خطبه 185.
7) سوره بقره، آیه 286.
8) سوره یونس، آیه 54.
9) سوره یس، آیه 54 .

 

*** ارزش انسان به تعداد خدمتکاران او نیست، بلکه به تعداد کسانی است که او به آنها خدمت می کند. ***

 

      

 

E-Mail: eBook.rasekhoon@Gmail.com

 

    

وبلاگ من

وبلاگ پارسی بوک

دوشنبه 9 بهمن 1391  2:43 PM
تشکرات از این پست
adel_71
adel_71
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 4296
محل سکونت : بوشهر

دانلود کتاب "اصول عقائد اسلامی (امامت)"

 


نام کتاب: اصول عقائد اسلامی (امامت)

نویسنده/مترجم: حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

زبان کتاب: پارسی

فرمت کتاب: PDF

تعداد صفحات کتاب: 72 صفحه

ناشر: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن | وب سایت: qaraati.ir

حجم کتاب: 402.32 Kb

دانلود کتاب

توضیحات: در این كتاب به چهارمین اصل اعتقادى نزد شیعه یعنى عدل الهى مى‏پردازیم ...

مشاهده آنلاین کتاب

 

 

مشاهده قسمتی از کتاب:

 

امامت از اصول دین است

«امام» به معناى پیشوا و جمع آن «ائمّه» است. در حقیقت به آنچه از او پیروى مى‏شود امام مى‏گویند؛ خواه كتاب باشد یا انسان، حق باشد یا باطل.(1)
 اكنون كه معناى امام روشن شد، براى اثبات این كه امامت، یكى از اصول دین است، بهتر آن دانستیم كه آیات و روایاتى را بیان كنیم و قضاوت را به عهده خوانندگان بگذاریم:
 1- خداوند در حجّة الوداع، پیامبر را مخاطب قرار داده و مى‏فرماید:
 «یا ایّها الرّسول بَلّغ ما اُنزل الیك من ربّك و اِن لم تفعل فما بلّغتَ رسالته و اللّه یعصمك من الناس و اللّه لا یهدى القوم الكافرین»(2)
 اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگات بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر چنین نكنى، رسالت خدا را انجام نداده‏اى (و رسالت تو بى‏سرانجام است) و بدان كه خداوند تو را از خطرات احتمالى حفظ مى‏كند و خداوند كافران را هدایت نمى‏كند.
 با توجّه به اینكه سوره مائده آخرین سوره‏اى است كه در اواخر عمر شریف پیامبر نازل شده و با توجه به اینكه مسائل مربوط به توحید و معاد، از همان ابتداى بعثت به مردم گفته شده و با توجه به اینكه دستوراتِ نماز، جهاد، روزه، خمس و زكات در سال‏هاى اول هجرت صادر شده و اكنون سال دهم هجرى است و با توجّه به اینكه پیامبر، انسان ترسوئى نبود كه خداوند این چنین سفارش كند وگرنه باید همان سال‏هاى اول بعثت كه تنها بود بترسد نه سال‏هاى آخر كه ده‏ها هزار علاقه‏مند دارد و با توجّه به اینكه نحوه ابلاغ (جمع كردن تمام كاروانیان در گرماى سوزان مكه) و محل و زمان این دستور نیز منحصر به فرد است، با توجه به همه این مسائل، معلوم مى‏شود پیامى را كه پیامبر باید برساند درباره موضوعى بسیار مهم است كه پیامبرصلى الله علیه وآله از پیامدهاى آن و كارشكنى منافقان هراس دارد و آن مسئله جانشینى رسول خدا مى‏باشد.
 چنانكه عده بسیار زیادى از اصحاب رسول خدا كه مورد قبول همه مسلمانان هستند نیز این ماجرا را نقل كرده و گفته‏اند كه آیه درباره ماجراى غدیر خم و مسئله جانشینى پیامبر است. براى آشنایى بیشتر مى‏توانید به كتاب الغدیر(3) و تفسیر نمونه(4) مراجعه فرمائید.
 2- در روایات متعدد یكى از امور زیر بنایى و اساسى اسلام، امامت و ولایت معرفى شده است، چنانكه در كتاب وسائل الشیعه، 39 حدیث(5) و در كتاب مستدرك الوسائل، 17 حدیث(6) آمده كه مى‏فرماید: بنا و اساس اسلام بر چند موضوع استوار است و ولایت و رهبرى را از اساسى‏ترین آنها مى‏داند، از جمله:
 امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: 
 «بنى الاسلام على خمسة اشیاء: على الصلاة و الزكاة و الحج و الصوم و الولایة» بناى اسلام بر نماز، زكات، حج، روزه و ولایت استوار است.
 زراره كه از شاگردان بزرگوار امام بود، مى‏پرسد: كدام یك از این امور مهم‏تر است؟ امام مى‏فرماید: ولایت از همه مهم‏تر است و سپس چنین توضیح مى‏فرماید:
 «لانّها مفتاحهنّ و الوالى هو الدلیل علیهنّ»(7)
 زیرا ولایت، كلید سایر مسائل است و والى نقش رهبرى و هدایتِ مردم را به دیگر موارد دارد.
 البتّه شكى نیست كه مراد از «ولایت»، اطاعت از امام معصوم است، چنانكه در بعضى روایات به جاى كلمه «ولایت»، اطاعت از امام آمده است.
 علاوه بر اینكه هر یك از نماز و روزه و حج و زكات به خاطر نبود امكانات مالى و بدنى قابل تغییر است، اما مسئله ولایت و رهبرى در هر حال ثابت و بدون تغییر است.
 از همه گذشته پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله براى معرفى و نصب امام، مدت‏ها در بیابان غدیر خم براى تمركز و اجتماع مردم صبر كرد و همین كه همه مردم در مكان واحد جمع شدند مسئله رهبرى معصوم را بیان فرمود و حال آنكه براى بیان دیگر زیربناها چنین نكرد.
 امّا افسوس كه مردم مسئله اصلى را رها كردند.
 در ایام حج به هنگام طواف خانه خدا در حالى كه به كعبه نگاه مى‏كردم به این فكر فرو رفتم كه خداوند این كعبه را شكافت و زایشگاه و گهواره على علیه السلام قرار داد و او نیز سرانجام كعبه را از بت و بت‏پرستى پاك سازى كرد.
 آنگاه نگاهى به طواف كنندگان بى ولایت كردم و گفتم: مردم مولود كعبه را رها كرده و به دور زایشگاه او مى‏گردند.
 3- دلیل سومى كه مى‏توان براى اهمیّت امامت آورد حدیث معروفى از پیامبر است كه مى‏فرماید:
 «مَن مات و لم یَعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة»(8)
 هر كه بمیرد و نسبت به امام زمان خود شناختى نداشته باشد، گویا قبل از ظهور اسلام و به مرگ جاهلیّت مرده است.
 4- امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: «كلّ مَن دان اللّه بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول و هو ضالّ متحیّر»(9)
 هر كه بدون پذیرش رهبر حقّ، خود را به زحمت انداخته و عبادتى انجام دهد، هرگز مورد قبول خدا نبوده و او در تحیّر و گمراهى است.
 همان گونه كه اگر كسى بدون ابلاغ و نمایندگى، اجناسى را براى اداره‏اى خریدارى كند، هرگز از طرف مسئولین پذیرفته نخواهد شد.
 آرى در اسلام به مسئله انگیزه و هدف و رهبرى و پیروى اصالت داده شده و اهمیّت فوق العاده دارد.
 با نگاهى اجمالى به چهار دلیل فوق، مى‏توان دریافت كه رهبرى در اسلام جزو اصول دین است نه فروع دین و اصل امامت از جایگاه ویژه‏اى برخوردار است؛
 توحید كه اولین اصل دین است، زمانى نمادین مى‏شود كه حاكم جامعه، امام معصوم باشد وگرنه به جاى توحید، شرك و طاغوت سبز مى‏شوند. نبوّت و شریعت زمانى پابرجا مى‏ماند كه رهبرى معصوم آن را حفظ كند وگرنه با خرافات و تحریف و بدعت و سلیقه‏هاى شخصى آمیخته شده و وحى از اعتبار مى‏افتد.
 اصولاً جامعه بدون قانون و رهبر حقّ، مساوى با جنگل است و هر یك از قانون و رهبر مكمّل یكدیگر و جدایى ناپذیرند.
 شناخت و توجه به معاد و آشنائى با مسائل ملكوتى آن، جز از طریق امام معصوم ممكن نیست.
 امامت است كه به نماز جان مى‏دهد، به حج و روزه جهت مى‏دهد، به جهاد مشروعیّت مى‏دهد و فرائض الهى را احیا مى‏كند. امام همانند كارخانه برق به همه لامپ‏ها نور و روشنایى مى‏دهد.
 آرى مسئله رهبرى و امامت و نقش آن در نظام جامعه اسلامى و حفظ و استقرار قانون جاى هیچ گونه تردید و گفتگوئى نیست.


1) مفردات راغب.
2) سوره مائده آیه 67.
3) علامه امینى در اوائل جلد یكم كتاب الغدیر، نام 356 نفر از علماى اهل سنت كه داستان غدیر را نقل كرده‏اند، ذكر نموده است.
4) تفسیر نمونه، ج 5، ص 5.
5) وسائل الشیعه، ج‏1، ص‏13 - 29.
6) مستدرك، ج‏1، ص‏69 - 75.
7) وسائل‏الشیعه، ج‏1، ص‏13.
8) بحارالانوار، ج 32، ص 331.
9) كافى، ج‏1، ص‏375.

 

*** ارزش انسان به تعداد خدمتکاران او نیست، بلکه به تعداد کسانی است که او به آنها خدمت می کند. ***

 

      

 

E-Mail: eBook.rasekhoon@Gmail.com

 

    

وبلاگ من

وبلاگ پارسی بوک

دوشنبه 9 بهمن 1391  2:55 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها