سعید سلیمان پور در این قطعه شعر که در وبلاگش منتشر کرده، نیم نگاهی دارد به عزل وزرا و آن را نوعی خدمت به وزار برای آسودگی و راحتی بیشتر توصیف می کند.
اطلاعاتی رسید از شخص مسئول ای وزیر!
اینکه از دیشب شدی یکباره معزول ای وزیر!
دولت بیدار آمـد بر سـر بالین تو
حکم عزلی از برایت کرد مبذول ای وزیر!
گوئیا در گوش مسئولی شفاهی عرض شد:
مدت پست تو دارد می کشد طول ای وزیر!
بار سنگین وزارت اوفتاد از دوش تـو
ورنه می افتادی آخر از کت و کول ای وزیر!
عرصهی خدمت دوی پنجاه متر سرعت است
نه دوی امدادی جمعی شل و شول ای وزیر!
حِکمت این حُکم عزلت خوانده شد در گوش ما
(حکمتی دارد در اینجا فعل مجهول ای وزیر!)
آن شنیدم از گلیمت پـای بیرون کرده ای
یک-دو سانتی بیشتر از حدّ معمول ای وزیر!
گفتمت صد بار صمٌّ بکم در جایت نشین
اینقدر در جای خود بیجا نخور وول ای وزیر!
هرچه گفتند از در قربت قبولش کن به طوع
تا مقرّب گردی و همواره مقبول ای وزیر!
هیات دولت نه جای عرض اندام است هان!
ورنه اندامت شود با ضربه معلول ای وزیر!
...
تا ثریّا می رود دیوار ما پیوسته راست
کج نبین دیوار ما را مثل شاغول ای وزیر!
گرچه فعل و انفعالاتی عجیب آمد پدید
دل مکن بد ، «کان امرالله مفعول» ای وزیر!
عاقلان آخـــر سجلّش را بــه جِد باطل کنند
حرف حقّی گر زند با طنز، بهلول ای وزیر!