ارزشها و ضد ارزشهاى زن
زن ، در آفرينش ، يكى از مظاهر و جلوه هاى جمال و زيبائى حق است ، زن گل شكوفاى هستى و مظهر مهر و رحمت الهى است ، از آنجا كه انسان تجلى گاه صفات و اسماء خداوندى است در، در اين جهت ، زن پرتوى از فروغ جمال او و نشانگر الفت و شفقت و وداد محبت است .
با اينكه زن ، يكى از دو ركن اساسى انسان در هستى و مادر همه زيبائيها در زندگى است ، مع ژ، در رشد فرهنگ استعمارى و پيشرفتهاى (منهاى انسانيت و معنويت ) علم و تكنولوژى ، زن را از مقام والا و شامخ خويش ساقط كرده و وى را به نوعى جديد، به اسارت و بردگى كشانده اند. و در اين بيداد و ستم ، كار را به جائى رسانده اند كه زن به اين اسارت تن در داده و زشت تر از آن ، اسارت را به جاى آزادى پذيرفته است !
زن معاصر (مخصوصا در كشورهاى به اصطلاح پيشرفته ولى از معنويت و انسانيت جدا گشته ) وسيله سود جوئى سودا گران و ابزار توليد و مصرف براى سرمايه داران شده است .
فرهنگ هاى مادى ، در فريب زن به قدرى پيشرفته اند كه معمولا زنها به ويژه زنهاى (به اصطلاح اشرافى ) به شخصيت كاذب خويش قانع شده و ضد ارزشها را براى خويش ارزش تلقى مى كنند به قدرى كودكانه مى انديشند كه مانند اطفال غير مميز و نابالغ ، از داشتن يك اسباب بازى و يك وسيله مد شده ، شاد مى گردند و از دست دادن يا محروم بودن از يك مد زندگى برايشان تلخ گشته عزا مى گيرد. سودا گران و شهوترانان ، آزادى را به گونه اى براى زن (در جامعه مادى ) تفسير كرده اند كه بى بندوبارى و وسيله عياشى شدن را به نام آزادى پذيرفته و مانند دلقكهائى كه خود را فداى قهقهه هاى تماشاچيان خودپرست مى كنند، خويشتن را در اختيار مرد نمايان حيوان منش قرار داده است !
ارزش و شخصيت خويش را بيشتر به زرق و برق مادى ، دكور، لباس ، و چگونگى ميز و مبل و ماشين و... مى دانند و هر جا مى نشينند و بر مى خيزند، همواره اينگونه اشياء را به رخ يكديگر مى كشند و مدام آنان كه چيزى از اين اشياء را به رخ يكديگر مى كشند و مدام آنان كه چيزى از اين اشياء دارند از وحشت از دست دادن آنها و آرزوى بهتر از آنها را داشتن و آنان كه ندارند در حسرت آنها زندگى مذلتبارى را ادامه مى دهند!
و بالاخره درد دلها و سخن در اين باره بسيار است ، زن در فرهنگهاى مادى ، مبدل به ابزار توليد و مصرف گشته و وسيله سوء استفاده سودجويان و شهوترانان قرار گرفته است .
شخصيت زن از ديدگاه قرآن
هادى دوست محمدى