گل آفرين دانشجوي کارشناسي ارشد دررشته مطالعات زنان است. وي در سن 21 سالگي خواندن و نوشتن را در نهضت سوادآموزي شروع کرده ، امروز به آزمون دکترا مي انديشد. گل آفرين در جايي به دنيا آمده و بزرگ شده که درس خواندن دختر را ننگ مي دانستند چرا که دختر بدنيا آمده بايد فرمان ببرد، قالي ببافد وبا مردي تزويج شود و بچه به دنيا بياورد. اما غافل از آنچه قضاي روزگار برايش در آستين داشت، عاشق دانستن شد
.نمي دانست چرا، کي ، چگونه؟ روزهايي که پاي دار قالي مي نشست و نقش هاي زيبا را با دستهاي کودکانه اش بر تار و پود قالي مي نشاند روحش را تا مدرسه پرواز مي داد در آرزوي داشتن معلم مي سوخت. برادر هايش هر روز صبح در مقابل چشم هاي پرحسرت او کيف و کتاب بر مي داشتند و به تنها مدرسه پسرانه روستا مي رفتند. مادر مهربانش که ناخواسته و ناآگاهانه و به خيال خود خيرخواهانه نگاهبان باورهاي جاهلانه دخترش بود اين رويا پردازي ها را براي او نمي پسنديد . اما شور دانستن لحظه اي او را رها نمي کرد. هشت ساله بود که انقلاب شد. او انقلاب را با امام خميني (ره) شناخت. کسي که به قول گل آفرين آمده بود تا بار ديگر پيامبرانه افکار جاهلانه را از ذهنهاي متعصب پاک کند.
او در پاي دار قالي تنها وسيله ارتباطي اش با دنياي بيرون، راديو بود چون زبان ترکي داشت، حرفهايي که راديو مي زد خوب نمي فهميد. او کنجکاو و مشتاق به صداها توجه مي کرد. دنيايي روشن که تمامي درهايش به روي گل آفرين بسته بود . او هر روز به اميد يافتن روزنه اي ، مي کاويد. سيزده سال داشت که پدرش تصميم گرفت براي اينکه پسرهايش ادامه تحصيل دهند به شهر مهاجرت کند، اما هنوز در باور پدر و مادر مهربان نمي گنجيد که دخترها هم مي توانند درس بخوانند. برادرهايش بزرگ شده بودند. تعصب براي آنها نشانه اي از مردانگي بود که مانعي ديگر براي درس خواندن او بود. گل آفرين که در پاي دار قالي بزرگ شده بود توانست پدرش را راضي کندتا در نهضت سوادآموزي ثبت نام کند. او از شادي و هيجان در پوست خود نمي گنجيد اما مخالفت مادر و برادرانش همچنان ادامه داشت.
چون به غيرت مردانه شان بر مي رود که خواهرشان به مدرسه برود اما شور و شوق دانستن وتيزهوشي که تازه بعد از 21 سال کشف مي شد موانع را يکي پس از ديگري از سرراهش کنار مي زد. وظايف او درخانه سنگين بود. شب ها به جبران ساعاتي که در مدرسه بود تا ساعت دو بعد از نيمه شب قالي مي بافت. سپس به سراغ درس مي رفت. اغلب شب ها دو ساعت مي خوابيد. گل آفرين کلاس اول تا پنجم دبستان را يکساله به پايان رساند و براي دوره راهنمايي تصميم گرفت در خانه درس بخواند و متفرقه امتحان بدهد. با همه مشکلات وگرفتاريهايي که در طول مدت درس خواندن برايش پيش آمد مقاومت کرد، ادامه تحصيل داد واکنون به آزمون دکترا مي انديشد. اومعتقد است براي زدودن تعصب هاي رسوب کرده در اذهان بايد صبور بود .
روش او اين است که به جاي مقابله ، مفاهمه را در پيش گيرد. برادرانش که روزي به دليل تعصبات خانوادگي کتاب هايش را آتش مي زدند امروز همسرانشان را تشويق مي کنند درس بخوانند و گل آفرين را الگو قرار دهند.امروز که به شهرستان مي رود هيچ فرصتي براي خانواده ندارد، اقوام و آشنايان از او وقت مي گيرند و مشاوره مي خواهند.گل آفرين براي زنان کشور ما تلاش ، پشتکار و اعتماد به نفس را هديه گذاشت.
منبع:روزنامه رسالت