0

برخی کاربردهای هوش معنوی در زندگی روزمره

 
iran313
iran313
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 1561
محل سکونت : اصفهان

برخی کاربردهای هوش معنوی در زندگی روزمره

برخی کاربردهای هوش معنوی در زندگی روزمره

آموزش  هوش معنوی برای شغل، بهداشت، تحصیل و شخصی که در پی پرورش راه حل‌های هوشی بالا هستند مفید است. بر روی انتخاب منابع درونی و چگونگی بکارگیری آن در تمام لحظات زندگی تمرکز کنید. آموزش SQ، اساسی برای مهارت‌های رهبری در همه لحظات زندگی است. درکی که ما از خود و دیگران داریم این است که برای فرصت‌ها، شناخته شدن و مورد تأیید قرار گرفتن، با دیگران رقابت می‌کنیم. انواع هوش هایی که قبلاً شناختیم نیز بر این رقابت و تفاوتها تأکید می‌کنند. هوش معنوی رسالتی متفاوت دارد و همگرایی افراد را به نحو مطلوبی افزایش می‌دهد(مشاركت گروهي). برای اینکه اثر بخش‌تر باشیم باید در جستجوی سطح جدیدی از هوش باشیم تا با فشار روانی کمتر، کار بیشتری انجام دهیم. ما همه روزه در حال معرفی خودمان هستیم. تغییر نیازها و شیوه‌ها فقط بخش کوچکی از مهارت‌های معرفی خودمان است. وقتیکه SQ در زندگی بیشتر شود، خود به خود هوش درونی خود را آزاد می‌سازیم.

یکی از چالش‌های هر مدیر و رهبری فراهم کردن فرصت‌هایی برای افراد جهت مشارکت در کارهای خلاقانه است و این که چطور آنها می‌توانند کارشان را روشن، معنی‌دار و هدفدار نمایند. امروزه این ویژگی درمحل کار به ندرت یافت می‌شود در حالیکه بسیاری از افراد فکر می‌کنند هیچ معنویتی در محیط کار وجود ندارد باید بگوییم در بسیاری از زمینه‌های کاری و زندگی هوش معنوی کاربرد دارد که سه تای آنها از همه مهم‌تر است:

1- امنیت شخصی و اثرات مهم در زندگی

2- ایجاد درک روابط بین فردی

3- تغییر روش‌هاي مدیریت و تعيين هدف‌هاي متعالي

برای مثال در نظر بگیرید شخص B فردی است که دست همکاری دارد، دیگران را حمایت می‌کند و همواره حوادث را مثبت می‌بیند نه منفی، شخصی است که به دیگران ارزش می‌دهد و ارزش‌های درونی فرد را بیان می‌کند، مثل توجه، درک و تصدیق دیگران. اینگونه افراد آموخته‌اند برای استفاده از معنویت درونی باید نگرش‌های درونی را تعریف کنند و آن را توسعه دهند. تا حدی که اگر تغییر سازمان منجر به از دست دادن شغلشان شود آنها بر اساس ارزش‌های درونی و آگاهی از توجه دیگران به راحتی بتوانند در هرجایی، موقعیتی پیدا کنند(عبداله زاده و همکاران ۱۳۸۸).

اکنون شخص A را در نظر بگیرید که دارای SQ پایین و سطح پایینی از خودآگاهی است و سطح پایینی از دسترسی به منابع درونی و ویژگی‌های درونی دارد اینگونه افراد احساس امنیت ناپایداری دارند در اینجا شخص B ، SQ بالایی دارد و آگاهی توسعه‌یافته‌ای از منابع درونی داراست و می‌داند چگونه در جهان بیرون از کار و روابط کاری استفاده کند و احساس امنیت و ایمنی در آنها درونی و پایدار است.

پس هوش معنوی در محیط کار و زندگی نیز وجود دارد اما موانع  ممکن است که جلوی رشد آن را بگیرد.یکی از موانعی که بر سر راه توسعه هوش معنوی وجود دارد این است که متأسفانه تاکنون چنین آموخته شده که ما تمایل داریم هوش معنوی را تصادفا بیاموزیم و حتی در سطحی کم عمق.

اغلب آموخته ایم که باور کنیم موجودات فیزیکی و مادی هستیم و در نتیجه طبیعتاً معتقد می‌شویم که امنیت زندگی ما بر اساس اجزای مادی و فیزیکی مثل پول و ثروت و دارایی و ... است که به شغل ما بستگی دارد. در واقع این مجموعه ذهنی و مادی احساس ناامنی ایجاد می‌کند چنان که هر شخص می‌داند که شغل و ثروت و پول می آید و می رود و ما کنترل اندکی بر آنها داریم و این ناامنی ترس را تعمیم می‌دهد و موجب استرس می‌شود که بر روابط در محل کار تاثیرگذار است.توسعه هوشیاری معنوی آگاهی عمیق از مجموعه استعدادهای جدا نشدنی است.

یکی دیگر از موانع، ساختار روابط و درک بین فردی است یکی از پایه‌های روابط سالم، دلسوزی است، ساختار یک رابطه دلسوزانه برای بسیاری از مدیران سخت است چون باید از وظایف و عملکردها فراتر روند. احساسات و هیجانات شخص خارج از کار است و در فرهنگی که خیلی بر وظایف متمرکز است تنها در 10 تا15 سال اخیر است که ساختار رابطه دلسوزانه به عنوان بخش مهمی از مدیریت شده است، بازار کار در این محیط که ساختار بر اساس رابطه درک، قادر بودن به تشخیص و موقعیت کارمند و پاسخ به احساسات دیگران است باعث شده که افراد قدردان باشند و سازمان و شغلشان را ترک نکنند.

ما تمایل داریم بیاموزیم که علت احساسات ما حوادث بیرونی و عملکردهای دیگر افراد است، در صورتی که خودمان باعث تمام احساساتمان هستیم و درک معنی بررسی عامل احساسات در محدوده هوشیاری معنوی است. وقتی من می آموزم که هوش معنوی ام را توسعه دهم و دریافته‌ام که چگونه دیگران را درک کنم وقتی توانایی من برای درک احساسات رشد می‌کند درمی یابم (می‌فهمم) که می‌توانم در سطح عمیق تر به دیگران در کنترل احساساتشان کمک کنم و این که چطور تواناییشان را در تصدیق کردن به کار بگیرم و این که چه چیز واقعاًآنها را می‌آزارد کمک کنیم.

یکی دیگر از موانعی که بر سر راه توسعه معنوی وجود دارد تغییرات است اغلب افراد در مقابل تغییرات رفتارهایی مثل شکایت، انتقاد، ترس وحسادت نشان می‌دهند یعنی سعی در کنترل آن دارند به اینگونه رفتارها، رفتارهای مقاومتی می‌گویند و حتی اگر تغییرات منطقی و درست باشند باز هم برخی افراد دچار ترس و مقاومت می‌شوند.

برای افراد تغییر دردناک است و اگر تغییرات رخ دهد فرد خود را به عقب می کشد در اینجا کاری که هوش معنوی می‌تواند انجام دهد این است که دلایل درستی که چرا افراد وقتی با تغییرات مواجه می شوند نمی‌توانند اقدام درستی انجام دهند را مشخص کنند. هوش معنوی به ما کمک می‌کندکه افراد با تغییر، در ذهن خود مبارزه کنند منظور این است که وقتی ترس از تغییر ایجاد می‌شود در واقع این ترس از ذهن خودمان سر چشمه می‌گیرد و نه از تغییر محیط و ترس ایجاد شده از نفس وخودماست و این عمیق ترین سطحی است که در هوشمندی معنوی دیده می‌شود وقتی ما یاد بگیریم که این اشتباه را درونی  ببینیم پس می‌توانیم به دیگران کمک کنیم تا این تغییراتی که در اصل از درونشان به وجود می آید را ببینند و خود را از ترس و فشار رها کنند.

رشد معنوی فرایند بیداری و هوشیاری درونی است. یعنی صعود و بالا رفتن هوشیاری فراتر از وجود عادی و بیداری در مقابل حقایق جهان، یعنی فراتراز ذهن و نفس خود رفتن و درک اینکه واقعاً چه هستید.

رشد معنوی فرایند دور ریختن باورها و تصورات نادرست و غیرواقعی است و در این فرایند ما آگاهی و هوشیاری بیشتری نسبت به وجود درونیمان پیدا می‌کنیم، رشد معنوی نه فقط برای کسانی که به دنبال روشنگری معنوی هستند و انتخاب می‌کنند که در محیط هایی دور از اجتماع و تنها زندگی کنند، بلکه برای همه افراد اهمیت زیادی دارد. رشد معنوی می‌تواند پایه و مبنای زندگی بهتر و هماهنگ‌تر برای همه باشد، زندگی‌ای که فارغ از هر گونه فشار و دغدغه، ترس و اضطراب باشد. با کشف وجود واقعی خود، ما رویکردی متفاوت نسبت به زندگی پیدا خواهیم کرد. یاد می‌گیریم اجازه دهیم موقعیت های خارجی روی وجود درونی و اعتقادهای ما تأثیر نگذارد و قدرت و نیروی درونی در ما ایجاد می‌شود که ابزارهای بسیار مفید و مؤثر هستند.

رشد معنوی راهی برای فرار از مسئولیت غیرعادی رفتارکردن و تبدیل شدن به فردی غیرفعال نیست. بلکه روشی برای رشد، قوی تر، شادتر و مسئولیت پذیرتر شدن است.

شما می‌توانید راه رشد معنوی را بپیمایید و در عین حال مثل افراد عادی جامعه زندگی کنید. لازم نیست به دوردست بروید و تنها به زندگی خود ادامه دهید. می‌توانید خانواده تشکیل دهید،کار کنید و برای خود تجارتی را بچرخانید، ودر عین حال در فعالیت‌هایی که به توسعه و رشد درونی می‌انجامد شرکت کنید(عبداله زاده و همکاران ۱۳۸۸).

یک زندگی متعادل مستلزم این است که نه تنها نیازهای جسمی، احساسی و ذهنی خود را برآورد کنیم، بلکه احتیاجات روحی و معنوی خود را نیز در نظر داشته باشیم و این هدف رشد معنوی است.

شكي نيست آموزش مهارت‌هاي مرتبط با هوش معنوي در همه سطوح و براي همه افراد در تحقق اهداف متعالي و معنا بخش جامعه تاثير شاياني دارد.

برگرفته از کتاب:هوش معنوي (مفاهیم، سنجش و کاربردهای آن)

ترجمه و تاليف:حسن عبداله‌زاده معصومه باقرپور سمانه بوژمهراني محدثه لطفي

ویراستار: دکتر ابوالفضل کرمی انتشارات روان سنجی

 

امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/

 

چهارشنبه 13 دی 1391  8:08 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
دسترسی سریع به انجمن ها