دانلود رمان رویای محال
رمان رویای محال دانلود رمان رویای محال اثر هانیه محمدیاری بخشی از این رمان : حال عجیبی داشت. دلهره و ترس لحظه ای رهایش نمی کرد. صدای ژیلا با صدای زن های همسایه که برای کمک آمده بودند،در هم آمیخت: - نازی زود باش،زشته. الان می پرسن دخترت کجاس؟بگم داره خودشو خوشگل می کنه؟ نازنین لبخندزنان گفت: - اَمان از دست شما که به خاطر حرف مردم زندگی می کنین. الان می یام مامان جان،شما برید. - حالا خوبه نمی خوای بری عروسی خانوم خانوما،نذری داریم نه عروسی! - می دونم،اومدم. جلوی آینه در حالی که به چهره ی رنگ باخته اش چشم دوخته بود،با لبخند به آرامی زمزمه کرد: - امروز بید از همیشه خوشگل تر باشم. از جلوی آینه کنار آمد. از اتاقش خارج شد و به حیاط رفت. کنار حوض بزرگی که در میان حیاط قرار داشت، دیگ های بزرگ آش را بر روی آتش گذاشته بودند. سلام بلندی گفت و روی تختی که زری درخت تنومندی قرار داشت،نشست. لینک دانلود رمان رویای محال در پایین : royaye-mahal
http://s2.picofile.com/file/7595659886/royaye_mahal.pdf.html
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار