0

زن! انگارى که زبون خوش حالیت نیست

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

زن! انگارى که زبون خوش حالیت نیست

 
استاد ابولفضل زروئی نصرآباد در نامه سوم به همسر، به خوبی از پس یک منت​کشی مردانه و ایرانی برآمده و زن ذلیلی را به زیبایی هرچه تمام​تر به نظم در آورده است، لطفا تا آخر بخوانید!

 
زندگى مو جنون گرفته، برگرد
جلو چشامو خون گرفته، برگرد
این دفه دیگه نقل هر سالیت نیست
انگارى که زبون خوش حالیت نیست
حکم تو شلاقه، اگه قاضى ام
جیک بزنى، به مرگتم راضى ام
...
من نه از او چشم سیات مى ترسم
نه از ننه ت، نه از بابات مى ترسم
هرچى ازت تلخى چشیدم، بسه
تو زندگى هر چى کشیدم، بسه
این دفه مى خوام نوکتو بچینم
من نخوامت، کیو باید ببینم؟
 
...
همه ش مى خواى بگم که «بعله قربان»؟
«جنیفر»ى یا دختر اوتورخان؟
نذار بگم تو کوچه زیرت کنن
یا آبجى هام خرد و خمیرت کنن
نذار بگم تو رو تو شر بندازن
نذار بگم نسل تو ور بندازن
تا سر شب، خلاصه ختم کلام
خودت میاى یا خبرت، والسلام!
•••
اینها رو من از این و اون شنفتم
اما از این حرفا بهت نگفتم
نوشتمش به خوارى و به خفت
آخه من و حرف خلاف عفت
مى خوام بگم اهل بخیه نیستم
مودبم، مثل بقیه نیستم
خسته شدى، دِ باشه جونم فدات
یه جفت کفش نو خریدم برات
الانه مى فرستمش، روم سیا
جلدى پاشو، کفشاتو پاکن بیا!

 

یک شنبه 3 دی 1391  10:27 AM
تشکرات از این پست
farshon zahra_53 fatemeh35
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان
یک شنبه 3 دی 1391  4:00 PM
تشکرات از این پست
farshon fatemeh35
دسترسی سریع به انجمن ها