اس ام اس های عاشقانه شهریور ۹۱
پیامک های عاشقانه جدید
از لحظه ای که چشم باز میکنم کار شروع میشود. نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن، قلب … چشم … گوش … مبادا ذره ای از عاشق تو بودن منحرف شده باشند …!
—
همه دردم این بود عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود …!
—
سهم “من” از “تو” عشق نیست، ذوق نیست، اشتیاق نیست، همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند!
—
نزدیکی در فاصله نیست، در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه ی منی …
—
یوسف و زلیخا را بی خیال! من در آغوش همین پیراهن یادگاری هزار سال جوان تر میشوم …!
—
پنداشتی که چون ز تو بگسستم / دیگر مرا خیال تو در سر نیست
اما چه گویمت که جز این آتش / بر جان من شراره ی دیگر نیست …
—
برایت مینویسم دوستت دارم. میدانم که نمیدانی، ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده این را بدانی…
—
با توام بی حضور تو، بی منی با حضور من، می بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند؟ همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم …
—
نشسته ام، کجا؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی عمق نامردی ات را اندازه می گیرم!
—
ذهنم فلج می شود… وقتی می خوانمت و تو حتی نمیگویی جــــانم …
—
با تو زیر بارانم، چتر برای چه؟ خیال که خیس نمی شود!
—
دیوانه نیستم! فقط، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند، تو را “دوست” دارم
—
چه باشه چه نباشه، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری، تو عزیز روزگاری …
—
برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست. مرور قصه ی دل کافی ست …
—
درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است، دل من همینجا یخ میزند! چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من …
—
خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید !
—
خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه، میگن “نیست”؟
—
نمیپرسی تو حالی از دل غمگین و بیمارم / ولی من هر کجا باشم، خیالت را به سر دارم
—
پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم …
—
دوستی ها کمرنگ، بی کسی ها پیداست / راست گفتی سهراب، آدم اینجا تنهاست …
—
چه رسم تلخی ست. تو، بی خبر از من و تمام من، درگیر تو!
—
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم … اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم، باز زیر چتر دیگرانی …
اس ام اس عاشقانه
—
بی هیچ صدائی می آیند. زمانی که نمی دانی در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و… بی هیج نشانی از دلت می گریزند تا تمام چیزی که به یاد می آوری حسرتی باشد به درازای زندگی چه قدر بی رحمند رویاهـا …
—
خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری میگویی : دلم برایت تنگ است یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی دلتنگی ارزانی خودت …
—
مستانه هایم شروع می شود آنگاه که گیسوهایت را در شراب، جلا می دهی
—
آنقدر میوه های سمپاشی شده به خوردمان دادند که این روزها با حرف هایمان هم، آدم می کشیم …
—
تراشکار ماهری شده ام بس که تو نیامدی و من برای دلم بهانه تراشیدم …!
—
باد آورده را باد می برد. اما تو که با پای خودت آمده بودی …
—
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم
غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم …
—
خدا ما رو برای هم نمی خواست / فقط می خواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ما، مال ما نیست / فقط خواست نیمه مون و دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ / خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی خواست / خودت دیدی دعامون بی اثر بود …
—
دلم می خواهد نامت را صدا کنم، یک طور دیگر، جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد. یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم. دلم می خواهد نامت را صدا کنم، یک طور که دلت قرص شود که من هستم، یک طور که دلم قرص شود که با بودن من، تو هم هستی
—
دیکتاتور تویی و آغوشت! که هر بار مرا تسلیم می کند …!
—
روی کفنم بنویسید موریانه ها زهرمارتان این تن که می خورید حسرت شیرین بود که خاک به آغوش کشید!