0

آشنائی با دانشمندان استان زنجان به ویژه شیخ شهاب الدین سهروردی

 
abasaleh43
abasaleh43
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آبان 1390 
تعداد پست ها : 344
محل سکونت : زنجان

آشنائی با دانشمندان استان زنجان به ویژه شیخ شهاب الدین سهروردی

شیخ شهاب الدین سهروردی

 

شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهاب‌الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول، (۵۴۹ - ۵۷۸ ه.ق.) یا ( ۱۱۵۴ - ۱۱۹۱ م.) فیلسوف نامدار ایرانی بوده‌است.

 

زندگی

شیخ شهاب الدین سهروردی در منطقه سهرورد از قیدار زنجان زاده شد. وی حکمت و اصول فقه را نزد مجدالدین جیلی استاد فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.

سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد و بسیار مجذوب آنان شد. به واقع، در همین دوره بود که به راه تصوف افتاد و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تامل گذراند.

سفرهای وی رفته رفته گسترده تر شد، و به آناتولی و شامات نیز رسید و در این سفر، مناظر شام «سوریه» او را بسیار مجذوب خود نمود.

در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با «ملک ظاهر» پسر «صلاح الدین ایوبی» (سردار معروف مسلمانان در جنگ‌های صلیبی ) ملاقات کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.

اما سخن گفتن‌های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.

 

وفات

عاقبت به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.

صلاح الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.

به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در سال ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست.(البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت.)

 

فلسفه اشراق

سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد. سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده‌اند. او خود فلسفه اش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora conurgens نام نهاده اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است.

مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی‌داند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه ترین مرحله شناخت می‌شناسد. او به سختی بر ابن سینا می تازد و از کلیات و مثل افلاطون دفاع می‌کند. بر وجودشناسی ابن سینا ایراد می‌گیرد که چرا اظهار داشته که در هر شئ موجود، وجود امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری، و برای تحقق محتاج وجود است. در حالی که طبق حکمت اشراق، ماهیت امری حقیقی است و وجود امری اعتباری.

 

نورالانوار

سهروردی وجودشناسی خود را «نورالانوار» نام داده است. همان حقیقت الهی که درجه روشنی آن چشم را کور می‌کند. نور را نمی‌توان با کمک چیز دیگر و نسبت به آن تعریف کرد، زیرا تمام اشیا با نور آشکار می‌شوند و طبعا باید با نور تعریف شوند. «نورالانوار» یا «نور مطلق» همان وجود مطلق است و تمام موجودات، وجود خود را از این منبع کسب کرده اند و جهان هستی چیزی جز مراتب و درجات گوناگون روشنایی و تاریکی نیست. به همین دلیل سلسله مراتب موجودات بستگی به درجه نزدیکی آن ها با «نورالانوار» دارد، یعنی به میزان درجه «اشراق» و نوری که از نورالانوار به آن ها می‌رسد.

 

آثار

فهرست کامل آثار فارسی و عربی شهاب الدین یحیی سهروردی با استفاده از فهرست شهرزوری و مقایسه آن با فهرست (ریتر) در دائرةالمعارف اسلامیه بشرح زیر آمده‌است:

۱- المشارع و المطارحات، در منطق، طبیعیات، الهیات.

۲- التلویحات.

۳- حکمةالاشراق، در دو بخش. بخش نخست، در سه مقاله در منطق، بخش دوم در الهیات در پنج مقاله. (این کتاب مهم‌ترین تألیف سهروردی می‌باشد و مذهب و مسلک فلسفی او را بخوبی روشن مینماید).

۴- اللمحات، کتاب مختصر و کوچکی در سه فن از حکمت، یعنی: طبیعیات، الهیات و منطق.

۵- الالواح المعادیه، در دانشهای حکمت و اصطلاحات فلسفه.

۶- الهیاکل النوریه، یا هیاکل النور. این کتاب مشتمل بر آراء و نظریه‌های فلسفی می‌باشد، بر مسلک و ذوق اشراقی. سهروردی نخست آن را به زبان عربی نگاشته و سپس خود آن را به پارسی ترجمه کرده‌است.

۷- المقاومات، رساله مختصری است که سهروردی خود آن را به منزله ذیل یا ملحقات التلویحات قرار داده‌است.

۸- الرمز المومی(رمز مومی) هیچیک از نویسندگانی که آثار و تألیف‌های سهروردی را یاد کرده‌اند، از این کتاب نامی نبرده‌اند، جز شهروزی که آن را در فهرست سهروردی آورده‌است.

۹- المبدء والمعاد. این کتاب به زبان پارسی است، و کسی جز شهرزوری از آن یاد نکرده‌است.

۱۰- بستان القلوب، کتاب مختصری است در حکمت، سهروردی آن را برای گروهی از یاران و پیروان مکتب خود به زبان پارسی در اصفهان نگاشته‌است.

۱۱- طوراق الانوار، این کتاب را شهرزوری یاد کرده، ولی ریتر از آن نام نبرده‌است.

۱۲- التنقیحات فی الاصول، این کتاب در فهرست شهرزوری آمده ولی ریتر از قلم انداخته‌است.

۱۳- کلمةالتصوف. شهرزوری این کتاب را با این نام در فهرست خود آورده، و ریتر آنرا بنام (مقامات الصوفیه) یاد کرده‌است.

۱۴- البارقات الالهیة، شهرزوری این را در فهرست خود آورده و ریتر از آن نام نبرده‌است.

۱۵- النفحات المساویة، شهرزوری در فهرست خود یاد کرده و ریتر نام آن را نیاورده.

۱۶- لوامع الانوار.

۱۷- الرقم القدسی.

۱۸- اعتقاد الحکما.

۱۹- کتاب الصبر. نام این چهار کتاب اخیر در فهرست شهرزوری آمده و در فهرست ریتر دیده نمی‌شود.

۲۰- رسالة العشق، شهرزوری این کتاب را بدین نام آورده‌است، ولی ریتر آنرا بنام «مونس العشاق» یاد کرده‌است. این کتاب به زبان فارسی است.

۲۱- رساله در حالة طفولیت، این رساله به زبان فارسی است. شهرزوری آنرا یاد کرده و ریتر آنرا نیاورده‌است.

۲۳- رساله روزی با جماعت صوفیان، این رساله نیز به زبان پارسی است. در فهرست شهرزوری آمده و از ریتر دیده نمی‌شود.

۲۴- رساله عقل، این نیز به زبان پارسی است، در فهرست شهرروزی آمده، و در فهرست ریتر دیده نمی‌شود.

۲۵- شرح رساله «آواز پر جبرئیل» این رساله هم به زبان پارسی است.

۲۶- رساله پرتو نامه، مختصری در حکمت به زبان پارسی است، سهروردی در آن به شرح بعضی اصطلاحات فلسفی پرداخته‌است.

۲۷- رساله لغت موران، داستان‌هائی است، رمزی که سهروردی آن را به زبان پارسی نگاشته‌است.

۲۸- رساله غربةالغربیة، شهرزوری این را به همین نام یاد کرده‌است، اما ریتر آنرا بنام (الغربةالغربیة) آورده‌است. داستانی است که سهروردی آن را به رمز به عربی نگاشته و در نگارش آن از رساله (حی بن یقطان) این سینا مایه گرفته، و یا بر آن منوال نگاشته‌است.

۲۹- رساله صفیر سیمرغ، که به پارسی است.

۳۰- رسالةالطیر، شهرزوری نام این رساله را چنین نگاشته، ولی ریتر نام آنرا (ترجمه رساله طیر) نوشته‌است. این رساله ترجمه پارسی رسالةالطیر ابن سینا می‌باشد که سهروردی خود نگاشته‌است.

۳۱- رساله تفسیر آیات «من کتاب الله و خبر عن رسول الله». این رساله را شهرزوری یاد کرده و ریتر از آن نام نبرده‌است.

۳۲- التسبیحات و دعوات الکواکب. شهرزوری این کتاب را بهمین نام در فهرست خود آورده، اما در فهرست ریتر کتابی بدین نام نیامده‌است. ریتر مجموعه رساله‌ها و نوشته‌ها و نوشته‌های سهروردی را که در این نوع بوده، یکجا تحت عنوان (الواردات و التقدیسات) در فهرست خود آورده‌است و احتمال داده می‌شود که کتاب التسبیحات.... نیز جزء مجموعه مزبور باشد.

۳۳- ادعیة متفرقه. در فهرست شهرزوری آمده‌است.

۳۴- الدعوة الشمسیة. شهرزوری از این کتاب یاد کرده‌است.

۳۵- السراج الوهاج. شهرزوری این کتاب را در فهرست خود آورده‌است، اما خودش درباره صحت نسبت این کتاب به سهروردی تردید نموده‌است، زیرا می‌گوید: (والاظهر انه لیس له) درست تر آنست که این کتاب از او نباشد.

۳۶- الواردات الالهیة بتحیرات الکواکب و تسبیحاتها. این کتاب تنها در فهرست شهرزوری آمده‌است.

۳۷- مکاتبات الی الملوک و المشایخ، این را نیز شهرزوری نام برده‌است.

۳۸- کتاب فی السیمیاء. این کتابها را شهرزوری نام برده، اما نامهای ویژه آنها را تعیین نکرده و نوشته‌است این کتابها به سهروردی منسوب می‌باشد.

۳۹- الالواح، این کتاب را شهرزوری یک بار (شماره ۵) در فهرست خود یاد کرده که به زبان عربی است و اکنون بار دوم در اینجا آورده‌است که به زبان پارسی است. (سهروردی خود این کتاب را به هر دو زبان نگاشته، یا به یک زبان نگاشته و سپس به زبان دیگر ترجمه کرده‌است).

۴۰- تسبیحات العقول و النفوس والعناصر. تنها در فهرست شهرزوری آمده‌است.

۴۱- الهیاکل. این کتاب را شهرزوری در فهرست خود یکبار بنام (هیاکل النور) یاد کرده و می‌گوید به زبان عربی است و بار دیگر به عنوان الهیاکل آورده‌است و می‌گوید به زبان پارسی است. این را نیز سهروردی خود به هر دو زبان پارسی و عربی نگاشته‌است.

۴۲- شرح الاشارات. پارسی است. تنها در فهرست شهرزوری آمده‌است.

۴۳- کشف الغطاء لاخوان الصفا. این کتاب در فهرست ریتر آمده و در شهرزوری مذکور نمی‌باشد.

۴۴- الکلمات الذوقیه و النکات الشوقیه، یا «رسالةالابراج» این کتاب نیز تنها در فهرست ریتر آمده‌است.

۴۵- رساله (این رساله عنوان ندارد) تنها در فهرست ریتر آمده‌است. ریتر نوشته‌است: موضوعهائی که در این رساله از آنها بحث شده، عبارت است از جسم، حرکت، ربوبیة(الهی)معاد، وحی و الهام.

۴۶- مختصر کوچکی در حکمت: شهرزوری این را یاد نکرده، ولی در فهرست ریتر آمده‌است، و می‌گوید: سهروردی در این رساله از فنون سه گانه حکمت یعنی منطق، طبیعیات و الهیات بحث می‌کند.

۴۷- شهرزوری و ریتر منظومه‌های کوتاه و بلند عربی از سهروردی نقل کرده‌اند که در موضوعهای فلسفی و اخلاقی یا عرفانی می‌باشد، نظیر قصیده عربی مشهور ابن سینا: سقطت الیک من.... که مطلع یکی از آنها این بیت می‌باشد:

ابداً تحن الیکم الارواح و وصالکم ریحانها والروح

شهرزوری نوشته‌است که شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی بر سبیل تفنن به فارسی نیز شعر می‌گفته‌است و این رباعی در تذکره‌ها از او مشهور است:

هان تا سر رشته خرد گم نکنی                   خود را ز برای نیک و بد گم نکنی

رهرو توئی و راه توئی منزل تو                     هشدار که راه خود به خود گم نکنی

 

 

 

 

استاد رضا روزبه

تولد

روزبه در اردیبهشت ۱۳۰۰ در خانواده‌ای مذهبی در شهر زنجان به دنیا آمد. پدرش کربلایی محمود خیاط فرزند حجةالاسلام شیخ جواد زنجانی، از شاگردان آیت اللّه میرزا محمدتقی شیرازی بود و مادرش سیده ربابه دخت حاج سیدتقی، از سادات مشهور زنجان شمرده می‌شد.

 

تحصیلات

روزبه در کنار تعلیمات ابتدایی و آموزش متوسطه، علوم حوزوی را تا سطوح عالی نزد پدر و عمویش و استادان مشهور در زنجان خواند. او نزد آیت الله سید محمود امام جمعه دروس منطق حکمت الاشراق، معیار العلم غزالی ، مبدا و معاد صدرالمتالهین را تحصيل كرد و دروس تفسیر، فقه ، فلسفه و درس خارج رادر نزد آیت الله حسین دین محمدی زنجانی آموخت. و در نزد سایر اساتید چون، حاج آقا سیدمحمد امام جمعه، و ابراهیم مولوی زنجانی نیز تحصیل کرد و طلبه ممتاز شناخته شد. با اتمام دوره متوسطه، او چند سالی در دبستان توفیق زنجان به تدریس دانش آموزان پرداخت و سپس به تهران مهاجرت کرد. در سال تحصیلی ۱۳۳۱ - ۱۳۳۰، وارد دانشکده علوم شد و با انتخاب رشته فیزیک تحصیلات عالی خود را آغاز کرد. او این دوره را با نگارش «مطالعه در آثار میدان الکتریک و رادیاسیون و گاز ازت روی موجودات زنده» به پایان برد و در پایان رساله طرح جدیدی برای استفاده از گاز ازن در پزشکی ارائه داد. او از دانشجویان ممتاز و برجسته شمرده شد و به عنوان محقق فیزیک و استاد رشته فیزیک شناخته شد. روزبه در معارف اسلامی، فقه و اصول، فلسفه و کلام، ادبیات عرب و تفسیر قرآن مطالعات وسیعی داشت و رسائل و مکسب را خوب می‌دانست. او زبانهای عربی و فرانسه را خوب می‌دانست.

 

مدرسه علوی

یکی دیگر از ابعاد زندگی روزبه مدرسه علوی است. با وجود پیشنهاد‌های مکرر دکتر هوشیار به روزبه و تلاش‌های پرفسور محمود حسابی برای احراز کرسی دانشگاه برای تدریس و اعزام به خارج از کشور برای تحصیل در دوره دکتری که روزبه به آن خیلی هم علاقمند بود او پایه گذاری مدرسه علوی و تدریس در آن را ترجیح داد. و این واحد آموزش متوسطه در سال ۱۳۳۵ توسط حاج علی اصغر کرباسچیان (علامه) و حاج مقدس تهرانی و شالچیان و به مدیریت روزبه شروع به فعالیت کرد. دبیرستان علوی و شعب آن از نظر پذیرش محصل، انتخاب استاد و برنامه‌های آموزشی ویژه بودند و روحانیانی مثل، مرتضی مطهری و محمدتقی جعفری و... با هیأت مدیره و روزبه همکاری نزدیک داشتند. محیط تربیتی دبیرستان علوی، بخش بزرگی از زندگی او بود.او بسیاری وقتها، شبها تا دیروقت همراه گروهی از شاگردان در آزمایشگاه فیزیک مدرسه به تحقیق می‌پرداخت.

 

ویژگیهای روزبه از دید شاگردان او

شخصیت روزبه از جهات مختلف شایسته بررسی و مطالعه‌است. نوشته‌ها، خاطرات و مصاحبه‌های برخی از آشنایان، همکاران و شاگردان او ویژگی‌های زیر را در باره اش نشان می‌دهد: ایمان به خدا: او وقتیکه وقت نماز می‌شد از هر کاری، هر چند مهم، دست می‌کشید و مقید بود آن را در اول وقت به جای آورد. علم: روزبه هر چند تخصص اصلی اش در علم فیزیک بود و در این رشته تحقیقات ارزنده‌ای داشت؛ ولی این امراو را از پرداختن به دیگر رشته‌های علمی باز نداشت. او در فقه، اصول، کلام، تفسیر و علوم قرآنی بسیار مطالعه کرده بود.اخلاق اسلامی: او در برنامه‌ها و کارهای روزانه اش بسیار منظم و دقیق بود. و در رفتار و کردار بسیار مؤدّب و منضبط، در گفتار کم گوی و گزیده گوی شمرده می‌شد. از برخوردها و کلمات تند و دور از ادب و مطالب غیر انسانی سرباز می‌زد و هرگز غیبت نمی‌کرد. او انسانی آرام، افتاده حال و متواضع بود. در مقابل پدر و روحانیان بسیار فروتن بود و در جلساتی که پدرش حضور داشت، با احترام و دو زانو می‌نشست.لباسهای او بسیار ساده و کم قیمت ولی تمیز و مرتب بود. سالهای بسیار تنها یکدست کت و شلوار داشت. این صفت شاگردان و حتی استادان مدرسه اش را تحت تأثیر قرار داده بود. غذایش ساده و مختصر و خانه اش ساده در محله قدیمی و مذهبی خیابان ری بود. او از جسارت و بی ادبی مردم چشم می‌پوشید.

 

مرگ

روزبه در سال ۱۳۴۷، به سبب تماس با تشعشعات رادیواکتیو در آزمایشگاه، به بیماری سرطان مبتلا شد. در سالهای ۴۸ و ۴۹ حالش رو به وخامت گذاشت. او ساعت ۷ صبح روز ۲۱ آبان سال ۱۳۵۲ در گذشت و در قم در قبرستان حاج شیخ (نو) دفن گردید.

 

آثار و تالیفات

اثبات جهان ماوراء

اثبات وجود خدا

عصمت پیامبران

ولایت

فقه

عربی آسان

روش آسان در تعلیم قرآن

خداشناسی

 

 

 

پرفسور ثبوتی

زندگی

در ۱ شهریور ۱۳۱۱ (۲۳ اوت ۱۹۳۲) در زنجان متولد شد. سپس دیپلم متوسطه را در سال ۱۳۲۹ در زنجان کسب کرد.

 

تحصیلات

کارشناسی فیزیک را از دانشگاه تهران در ۱۳۳۲ اخذ کرد. مدرک کارشناسی ارشد فیزیک را در ۱۳۳۹ از دانشگاه تورنتو کانادا و دکتری تخصصی (PhD) نجوم و اختر فیزیک را در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه شیکاگو آمریکا گرفت.

 

فعالیت ها

علمی

استادیار بخش ریاضی، دانشگاه نیوکاسل، انگلستان، ۴۳-۱۳۴۲

دانشیار بخش فیزیک، دانشگاه شیراز، ۵۰-۱۳۴۳

دانشیار مدعو بخش نجوم، دانشگاه پنسیلوانیا، آمریکا، ۴۸-۱۳۴۷

استاد فیزیک، دانشگاه شیراز، -۱۳۵۰

محقق ارشد انستیتوی نجوم و اختر فیزیک، دانشگاه آمستردام، هلند، ۵۴-۱۳۵۳

محقق مدعو مرکز نجوم و اختر فیزیک، دانشگاه شیکاگو، آمریکا، ۶۴-۱۳۶۳

استاد مدعو بخش فیزیک، دانشگاه نورث ایسترن، بوستون، آمریکا، ۷۱-۱۳۷۰

عضو وابسته مرکز بین‌المللی فیزیک نظری (تریست ایتالیا)، ۷۲

 

اجرایی

مؤسس و رئیس مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه- زنجان، تا کنون- ۱۳۷۰

رئیس بخش فیزیک دانشگاه شیراز، ۶۰-۱۳۵۸ و ۵۳-۱۳۵۰

مؤسس و رئیس رصدخانه ابوریحان بیرونی، دانشگاه شیراز، ۶۵-۱۳۵۲

عضو هیئت مؤسس و رئیس انجمن فیزیک ایران، ۷۸-۱۳۷۵ و ۶۷-۱۳۶۵

عضو هیئت مؤسس و رئیس انجمن نجوم ایران[۲][پیوند مرده]، ۱۳۸۱-۱۳۷۵

عضویت شورای همکاریهای علمی و بین‌المللی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تا کنون-۱۳۷۶

عضو شورای دانشگاه شیراز، ۵۷-۱۳۵۵

 

فرهنگی و اجتماعی

عضو هیئت مؤسس و هیئت مدیره انجمن فیزیک ایران، ۵۴-۱۳۵۰ و ۷۰-۱۳۶۲

عضو جامعه منجمین آمریکا، تا کنون- ۱۳۴۷

عضو انجمن بین‌المللی نجوم، تا کنون- ۱۳۴۸

عضو هیئت مشاوران مجله علوم و تکنولوژی ایران، ۵۴-۱۳۵۰

عضو هیئت تحریریه مجله علوم و تکنولوژی ایران، تا کنون- ۱۳۶۲

عضو هیئت مشاوران مجله فیزیک ایران، تا کنون-۱۳۶۵

عضو آکادمی علوم جهان سوم، تا کنون- ۱۳۶۶

عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، تا کنون- ۱۳۶۸

عضو شورای علمی مرکز بین‌المللی فیزیک نظری (تریست ایتالیا) ۱۳۷۴-۱۳۶۸

عضو شورای عالی کتابخانه منطقه‌ای علوم و تکنولوژی شیراز، ۷۷-۱۳۷۰

پیشنهاد دهنده و پیگیر برنامه کارشناسی ارشد فیزیک (۱۳۴۶) و برنامه دکتری فیزیک (۱۳۶۵) در دانشگاه شیراز

 

افتخارات

مدال پژوهشی- وزارت علوم، ۱۳۵۷

عضویت آکادمی علوم جهان سوم، تا کنون- ۱۳۶۶

عضویت فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، تا کنون- ۱۳۶۸

جایزه کتاب سال- ریاست جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۴

Medal Lecture, in Physical Sciences, The Third World Academy of Sciences, TWAS, ۲۰۰۰

جایزه خوارزمی، ۱۳۷۹

چهره ماندگار، ۱۳۸۰

تجلیل انجمن فیزیک ایران

 

 

دکتر امیراعلم غضنفریان

زندگی

امیراعلم غضنفریان ۲۵ بهمن ۱۳۵۰ در شهر زنجان متولد شد. مدرک دیپلم را از دبیرستان امیر کبیر زنجان گرفت.

در سال ۱۳۶۷ موفق به اخذ اولین مدال نقره برای ایران از المپیاد جهانی ریاضیات ۱۹۸۸ در استرالیا و همان سال وارد دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف شد. با معدل بالای ۱۹٫۲ به عنوان شاگرد ممتاز لیسانس گرفت و در همان سال به عنوان دانشجوی نمونه دانشگاه صنعتی شریف انتخاب و معرفی شد. بلافاصله در مقطع فوق لیسانس صنعتی شریف هم پذیرفته شد که در مدت یک سال و سه ماه مدرک فوق لیسانس الکترونیک خود را با معدل ۱۹٫۵ دریافت کرد.

در سال ۷۳ برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه استانفورد آمریکا شد. دکترا را در کمتر از سه سال با معدل ۴ از ۴ دریافت کرد. امیراعلم غضنفریان بیش از هفت مقاله علمی در مجلات و کنفرانس‌های بین المللی معتبر منتشر کرد.

 

مرگ

در سال ۱۳۷۷ علائم بیماری سرطان در وی مشاهده شد و بعد از حدود نه ماه در میانه پاییز ۱۳۷۸ بر اثر سرطان در کشور

آمریکا در گذشت و در زنجان به خاک سپرده شد.

دوشنبه 13 آذر 1391  10:25 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
دسترسی سریع به انجمن ها