آیتالله العظمی سيد عزالدين حسيني زنجاني
فرزند سید عباس در سال 1307 هجری شمسی در روستای پری از توابع ماهنشان در استان زنجان به دنیا آمد در كودكی پدرش از دنیا رفت و در دامان مادر و تحت تكفل برادرش بزرگ شد جهت تحصیل علم به مكتب خانه روستا رفت و ادبیات فارسی را فرا گرفت در 13 سالگی با راهنمایی شیخ عزیزاله خسروی جهت تكمیل معلومات خویش به شهر زنگان آمد و سه سال به فراگیری جامع المقدمات و سطح اول پرداخت در شانزده سالگی به شهر قم مشرف گشت و با شهید محراب اسداله مدنی آشنا و از محضر وی استفاده كرد و بعد از هجرت شهید مدنی، دروسی عالی و خارج فقه و اصول را از محضر استادان بزرگواری چون آیت اله بروجردی و محقق داماد فرا گرفت. وی در تحصیل خارج با سید مهدی روحانی، سید موسی شبیری زنگانی، احمد آذری قمی و جلال الدین طاهری اصفهانی هم بحث بود.
در سال 1352 به پیشنهاد آیت اله صدر برای اقامه نماز و ترویج مبانی شریعت به تهران منتقل گشت و در یكی از مساجد غرب شهر به انجام وظایف دینی و اجتماعی خویش مشغول شد درسال 1355 پسرش به نام سید مهدی شهید شد و فرزند دیگرش نیز مدتها زندانی بود و با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد گردید او در تهران با همكاری شهید بهشتی، شهید مفتح، كنی و امامی كاشانی و... در زمینه علوم اسلامی كار تحقیقاتی گسترده ای انجام داد كه اكنون قریب 60 هزار فیش آن موجود است.
در سال 1360 پسر دیگرش به نام سید محمد صادق در عملیات بیت المقدس شهید شده مرحوم آقا سید اسماعیل در شعبان 1402 به عنوان امام جمعه زنگان و در 1403 به عنوان نماینده ولی فقیه در استان زنجان برگزیده شد و در تمام دوره های مجلس خبرگان رهبری به عنوان نماینده منتخب مردم استان حضور داشت سرانجام در صبح روز چهار شنبه 27 آذر ماه 1381 هنگام زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام به علت سكته قلبی از دنیا رفت.
.......................................................................................................
آیت الله حاج سيد موسي شبيري زنجاني
زندگینامه
الله حاج سيد موسي شبيري زنجاني در سال 1347 هجري قمري در شهر مقدس قم در بيت فقاهت و تقوي و در دامن مادري پارسا چشم به جهان گشودند. ايشان در اين بيت وتحت توجهات والد عظيم الشأنشان تربيت شده و پس از گذراندن تحصيلات ابتدائي ، مقدمات و ادبيات را به پايان رساندند.
تحصيلات عالي
ايشان از محضر والد معظمشان، آيت الله محقق داماد و آيت الله بروجردي دانش فقه و اصول را فرا گرفتند.
والد معظم ايشان آيت الله حاج سيد احمد زنجاني سالها در مدرسه فيضيه قم اقامه نماز جماعت مي نمودند و بسياري از بزرگان حوزه از جمله امام خميني ـ ره ـ در نماز ايشان شرکت مي کردند. آيت الله حاج سيد موسي شبيري زنجاني چندين سال است که به جاي والد معظم خود در شهر مقدس قم در مدرسه فيضيه و حرم مطهر حضرت معصومه ـ س ـ اقامه نماز جماعت مي نمايند.
سوابق تدريس
آيت الله شبيري زنجاني يکي از افاضل و مدرسين نامآور حوزه علميه قم ميباشند. ايشان در حوزه علميه قم به فضل و فضيلت مشهور و به متانت و دقت نظر موصوف ميباشند. ايشان تقريرات و دروس اساتيد خود را به رشته تحرير در آورده و مطالعات متنوعي نمودهاند و اطلاعات عميق و دقيقي دارند. آيت الله شبيري زنجاني تأليفات عديده اي در رشته هاي علوم ديني دارند.
مطالعات رجالي اين استاد برجسته زبانزد دانشمندان شيعه ميباشد. شيوه درس خارج فقه ايشان نيز تکيه بر مباحث رجالي، علاوه بر دقت در متن و دلالت روايات است.
درس خارج فقه آيت الله شبيري زنجاني صبحها در مسجد اعظم، دارالتلاوه برگزار و بحث نکاح ادامه داده ميشود.
نشاني دفتر ايشان قم، بلوار بهار، کوچه 6 به شماره تلفن: 2-7740321(0251) مي باشد.
.......................................................................................................
آيت اللَّه سيداحمد حسيني زنجاني
خاندان دوسرانى
اجداد شريف مرحوم آيت اللّه سيد احمد زنجانى در قصبهاى به نام «تَرْكْ» از توابع شهرستان «ميانه» (آذربايجان شرقى) مىزيستهاند. از محل سكناى ايشان (بنا به اظهارات فرزندان) قبل از آنجا اطلاعى در دست نيست. مدتها بعد، از آن قصبه، به دهى به نام «مُشَمْپا» و از آنجا به روستايى به نام «باغ» و سپس به دهى ديگر در مجاورت آن به نام «دوسران» مهاجرت مىكنند. پدر آن مرحوم كه زاده اين روستا بوده در حدود سال 1288كه تقريبا سى سال داشته است به «زنجان» مسافرت كرده، در آنجا سكنى گزيد و در همان شهر در سال 1343درگذشت
والد آن مرحوم
پدر آن مرحوم سيد « عنايت اللّه» بن « مهرعلى» بن « امام قلى» بن « اجاق قلى» « دوسرانى» از روحانيون فعال و از شاگردان « آخوند ملاقربانعلى زنجانى» ( م ) 1328و از شاهدان عادل محكمه ايشان بود؛ وى از نظر تقوى و ملكات نفسانى از افراد بسيار كم نظير بوده، در حسن نيت و تقيد به جهت شرع بسيار ممتاز بوده است
ولادت
آيتاللَّه سيداحمد حسيني زنجاني در سال 1308 قمري در شهر زنجان به دنيا آمد و تحصيلات دوره مقدماتی و سطوح را در زادگاه خودشان به پایان برده، بعد از مدتی تدریس در مدرسه شاهی، برای ادامه تحصیل و تكمیل مبانی علمی و استفاده از مرحوم آیت اللّه حائری در سال 1346قمری مهاجرت به قم و سرانجام به حكم استخارهای كه نموده بودند، عزم رحیلش مبدل به اقامت ابدی شد. آن مرحوم در این باره میفرماید:
«حقیر در بدو تشرقم به قم كه در سنه هزار و سیصد و چهل و شش (بود)، قصد اقامت دائمی را نداشتم و مخصوصا قیام حوزه قم را بسته به وجود مرحوم آیت اللّه حائری(میدانستم) و خیال میكردم كه بعد از وی بقاء و استمراری (نخواهد بود)، بالاخص كه در آن اوان باد مخالفت نیز وزیدن گرفته( و) گلهای این گلشن را از شاخهها پراكنده مینمود، این بود كه بنایی بر اقامت دائمی در قم نداشتم، ولی به حكم استخارهای (كه) آیه شریفه (اقیموا الدین و لا تتفرقوا) آمد، حقیر اطمینان بر استقرار این حوزه شریفه پیدا كرده قصد اقامت موقتی خود را (تبدیل) به مجاورت دائمی كردم. باری قریب ده سال زمان حیات مرحوم حائری را درك كرده از مجالس بحث وی استفاده نمودم.»
فعالیتهای اجتماعی در زنجان
معظم له به هنگام اقامتشان در زنجان، علاوه بر اینكه از مبرزین فضلاء زنجان بوده و از مدرسین مهم سطوح در این شهر به شمار میرفتند، از نظر فعالیتهای اجتماعی هم، شاید شخص منحصر به فرد این شهر بودند، در غالب فعالیتهای دینی مربوط به اهل علم و گاه مربوط به مسائل مهم شهر، سهم عهده داشتند. مرحوم آیت اللّه حاج سید محمد زنجانی 1355كه از بزرگان زنجان بودند، در مواقع ضروری با همكاری وی بازار را تعطیل مینمود، بستن بازار و باز كردن آن در واقع در دست این آقایان بود، هر چند كه به حسب ظاهر در دست بعضی از رؤسا بازار قرار داشت، در سال 1344كه ابن سعود، قبور ائمه طاهرین را در مدینه خراب كرد، مرحوم آیت اللّه حاج میرزا مهدی میرزایی زنجانی كه در رأس روحانیت زنجان قرار داشت و از فضلاء و مدرسین هم، مرحوم آیت اللّه زنجانی كه ریاست طلبهها را داشت، این دو به شهرستانهای مختلف نامه نوشتند كه روز هشتم شوال به عنوان ابراز انزجار از این جنایت هولناك تعطیل رسمی شود. ایشان میفرمود: من در روز هشتم شوال ( سال دیگر) در یكی از شهرهای خارج ایران بودم، دیدم همه شهر تعطیل است، تعجب كردم و از علتش پرسیدم، گفتند: امروز هشتم شوال مطابق با روزی است كه وهّابیها دست به این فاجعه عظیم زدند.
مدرسه سید در زنجان كه بزرگترین مدرسه این شهر و خیلی معتبر بوده و موقوفات بسیار مفصلی داشت و مرحوم آیت اللّه زنجانی 25سال در آن به تحصیل و تدریس پرداخت، اداره این مدرسه و تعیین طلاب آن به طور عمده با ایشان بود ( البته تولیت آن مدرسه با مرحوم آیت اللّه میرزا محمود امام جمعه بود) آن فقید سعید در سال ( 1344كتاب خیرالامور را در آنجا نوشت) .
فعالیتها در قم
آن سید والاتبار « پس از رحلت آیت اللّه حائری(ره) به مرحوم آیت اللّه «حجّت» پیوسته و به واسطه كسالت آن مرحوم قسمتی از كارهای ایشان را كه از آنها جواب استفاتائات بوده به عهده گرفته و در موقع بیماری آن مرحوم رسما در سه موقع صبح و شب به جای ایشان اقامه نماز جماعت نمود. تا سال 1390قمری كه به واسطه كسالت درد پا و ضعف مزاج از آمدن به نماز خودداری و آن را به فرزند ارجمندش حاج آقا سید موسی واگذار و خود معتكف در خانه شده و به تألیف و مطالعه پرداخته (است).»
در كنار تألیفات در دو جلسه بحث مهم شركت میكرد: یكی جلسهای كه مؤسس آن مرحوم آیت اللّه العظمی صدر 1373و آیت اللّه زنجانی در آن شركت فعال داشته و از اركان آن به شمار میرفت و غالبا جلسات در منزل ایشان تشكیل میشد. در این جلسه بر برخی از كتب فقهی مانند مجمع المسائل آیت اللّه حائری وسیلة النجاة، و عروة الوثقی حاشیه زدهاند.
جلسه بحث دوم نیز جلسهای بود كه آن مرحوم و حضرت امام خمینی (ره)دو ركن عمده آن محسوب میشدند. ایشان در همان سال ورود به قم توسط مرحوم آیت اللّه حاج میرزا عبداللّه مجتهدی تبریزی (م ) 1366با حضرت امام آشنا شده و چنان با هم رفیق و صمیمی گردید كه نظیر آن كمتر دیده میشود.
نماز جماعت فیضیّه
آن وقتها كه حضرت آیت اللّه آقای زنجانی در مدرسه فیضیّه قم نماز جماعت اقامه میفرمودند، نماز باشكوهی برپا میشد و حضرت امام رحمةاللّه علیه در صف اول جماعت پشت سر آن مرحوم به نماز جماعت میایستادند و اگر موقعی آن مرحوم حضور نداشتند و یا دیر میآمدند حضرت امام به نماز میایستادند و آن مرحوم اگر میآمدند به ایشان اقتداء میكردند.»
خصوصیات اخلاقی
1- دوری از جاه و مقام: آن فقیه بزرگوار از هوای مال و جاه كاملا پاك بود. فرزند ایشان حضرت آیت اللّه حاج سید موسی شبیری زنجانی میفرمایند: در مدتی كه من با ایشان بودم حس نكردم كه یك قدم برای مقام بردارد و همین طور در مسائل مالی.
2-توكّل: آن مرحوم هیچ وقت غصّه آینده را نمیخورد و در كارها به خداوند اتكال میكرد و با تمام وجود خویش به این معنی ایمان داشت. داستانهایی در این زمینه نقل شده است كه در این مختصر نمیگنجد.
3- شكر: از دیگر خصوصیات ایشان مسأله شكر بود. هم شكر خالق، هم شكر مخلوق، اگر از كسی مختصر محبتی میدید، آن را از نظر دور نمیداشت و به جهت توقع نداشتن از اشخاص، روح شكرگذاری در وی پدید گشته بود، در مورد نعم الهی نیز به نحو عجیبی به آن نعمتهایی كه معمولِ افراد از آن غافلند متوجه بوده و شكرگزاریها از آنها بود، از مرحوم آیت اللّه حاج شیخ مرتضی حائری( م ) 1406نقل شد كه میفرمود: آقای زنجانی مرد كاملا صادق و درستی بود، شنیدهام كه در وصیت نامه شكرهائی كرده است، این شكرها همهاش راست بود و مصنوعی نبود بلكه از درون قلب ایشان برخاسته بود.
4- علاقمند و خیرخواه مردم: آن مرحوم نسبت به عموم، خیرخواه و به نوع مردم علاقمند بود و بدین جهت بود كه تا حد امكان، افعال مؤمنین را حمل بر صحبت میكرد و همین ویژگی سبب شده بود كه در قضاء حوائج مؤمنین بسیار ساعی باشد، هر كار را اگر محذور شرعی نداشت، هر چند مشكل و سخت بود، متكفّل میشد و از اینكه حاجت یك انسان گرفتار و دردمند را رفع نموده است خوشنود میشد.
5- حل مشكلات مردم: آزادی از بند تعیّنات دنیوی و تشریفات ظاهری، به وی امكان میداد كه كارهای بسیار مهم را به راحتی انجام دهد. نقل است شخصی كه به تقوا معروف نبود از دنیا میرود، نزد عدهای از علماء میروند كه بر جنازه او نماز بخوانند ولی آنها حاضر نمیشوند، پیش ایشان( آقا سید احمد) میآیند و ایشان بر آن میت نماز میگذارد و میگوید: شرط نماز میت عدالت متوفی نیست، بلكه مسلمان بودی وی كافی است، این شخص هم، مسلمان بود و هر چند كه مسلمان فاسقی بود.
6- شجاعت: از مرحوم آیت اللّه حاح شیخ مرتضی حائری حكایت شد كه مرحوم آیت اللّه زنجانی را از نظر شجاعت خیلی عجیب میدانست و میفرمود: مطالبی را كه هیچ كسی جرأت گفتن و انجام دادن آن را ندارد، ایشان به آن اقدام میكند و از هیچ كس هم وحشت و باكی ندارد.
7- عبادت و تهجد: ایشان با چنان شوقی نماز شب میخواند و دعاهای آن را قرائت میكرد كه انسان را زیر و رو مینمود، و انسان میفهمید كه معانی عمیق این ادعیه در وی اثر كرده است. خواندن نماز شب را هم از دوران جوانی خود شروع كرده بود.
8- اهمیت به زیارت اهل قبور: به زیارت اهل قبور در بعد از ظهر پنجشنبهها مقید بود؛ آن هم در شرایط سخت و دشوار آن زمان.
9- تلاوت قرآن: بسیار قرآن میخواند، البته نه به جای كارهای علمی و قضاء حوائج مردم، بلكه در وقتهای كوتاه كه معمولا تلف میشود.
10- تنفر از خشك مقدس: با این همه عبادت، از خشك مقدسی، بسیار متنفر بوده از اشخاص متظاهر به قدس و تقوی كه همه چیز را در عبادات خلاصه میكنند و فاقد جهات نفس بوده و این را برای خود عنوانی درست كرده و نسبت به حقوق اشخاص بیقید هستند و از نظر تفكر، تفكری خیلی خرافی دارند، بسیار كراهت داشت.
11- حریت و بی آلایشی: از شواهد حریت و بی آلایشی ایشان مطالبی بود كه خودشان میفرمودند: در ابتداء طلبگی ما، چتر در بین طلاب مرسوم نبود، من گفتم كه این چه معنی دارد كه ما به خاطر امور موهوم، باران بخوریم، من چتر برداشتم و دیگران هم تبعیت كردند و این رسم شكست، ایشان در مشهد در نماز مرحوم آیت اللّه میلانی شركت میكرد، وقتی به ایشان عرض میشود كه مقدسین مشهد معمولا پشت سر فلان آقا نماز میخوانند نه آقای میلانی، در پاسخ میفرماید: من از او جز تعریف مطلبی دیگر نشنیدهام، اما شنیدهام كه كارهای غیر متعارف انجام میدهد، مثلا نان را در خانه خودش میپزد و این قبیل امور و این جور افراد غیر متعارف به دلم نمیچسبد، آخر ما اهل این زمانیم، باید با مردم زندگی كنیم، دستور پیغمبر اكرم (ص)و ائمه طاهرین(ع) اینگونه نیست، خلاصه من از این فرد لذت نمیبرم.
ویژگیهای فقهی و علمی
1- احاطه فوق العاده به فقه و مبانی فقهاء: مرحوم آیت اللّه زنجانی احاطه فوق العادهای به فقه و مبانی فقهاء داشت و مرحوم حضرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ محمد علی اراكی از این جهت بسیار ایشان به دیده اعجاب مینگریست و میفرمود: آقای زنجانی یك شبه، تمام قسمت صلاة از یك كتاب فقهی را از حفظ حاشیه زد، شش جلد جواهر مانند انگشتر در دستهای ایشان است كه آن را به هر طرف بخواهد میگرداند.
2- ذوق فقهی قوی: ذوق فقهی ایشان در اثر ممارست، خیلی قوی شده بود و بدین جهت، فقهی روشن و بی تكلف را واجد بود. روایات را بسیار صاف و عربی و بدون ابهاماتی كه معمولا بر اثر ممارست ذهن با اصطلاحات علمی و دروس معمول حوزه پدید میآید، معنی میكرد، به گونهای كه دل انسان میپذیرفت، با وجود اینكه خود كاملا مراحل درسی را طی كرده بود.
3- اعتقاد به علمی شدن فقه: ایشان بر این اعتقاد بود كه فقه باید به گونهای باشد كه قابل پیاده شدن و عمل گشتن باشد. مثلا در مسأله عدالت كه برخی از علماء تضیقات فراوانی در اصل این موضوع و در روش اثبات آن قایل بودند، میفرمود: قوانین اسلام كه قوانین خیالی نیست، احكام بسیاری بر پایه عدالت تنظیم شده است، مانند امامت جماعت، ولایت، قضاوت، شهادت، افتاء و طلاق و امور دیگر كه اساس مجتمع بر آن استوار است، لذا نباید در این مسأله آن تنگ نظری عدهای را پذیرفت. مسائل بسیاری را كه فقیه باید به جهت ولایت، آنها را اعمال كند و فقهاء خودشان از نظر فقهی فتوی به جواز دهند ولی به جهاتی متصدی نمیشدند مانند طلاق زنی كه شوهرش مفقود شده یا از دادن نفقه و كِشوَة امتناع میورزد، ایشان كه محذورات خارجی نداشت این موارد را عهدهدار میشد و میفرمود: اسلام كه دین ناقص نیست، دین باید جوابگوی این احتیاجات و مشكلات باشد. در ابتداء زمانی كه رادیو اختراع شد، برخی از مقدسین از گوش دادن به آن خودداری میكردند، ولی آن عالم متقی با اینكه در صف مقدسین بود پای رادیو مینشست و میفرمود: معنی ندارد كه این وسیله اخباری حرام باشد زیرا اسلام یك دین جهانی است و باید احكام آن به تمام مردم عالم ابلاغ شود، حرمت چنین وسیله خبررسانی با جهانی بودن اسلام سازگار نیست.
4- پرهیز از تشقیق در جواب استفتاء: ایشان میفرمود: در جواب استفتاء نباید تشقیق شقوق كرد و گرنه سوال كننده در فهم مراد، گیج شده و نمیتواند جواب را بر مورد سؤال تطبیق كند، بلكه باید بر طبق صورت متعارف در عرف مردم، پاسخ نوشت و عقیده داشت كه بحثهائی را كه متناسب با حوزههای علمیه است و به جهت تقویت ذهن و فكر، مفید میباشد، نباید با جواب استفتائی كه مورد احتیاج مردم است مخلوط كرد و خود ایشان نیز عملا این دو را از هم جدا میكرد، بدین جهت جواب مسائل فقهی را خیلی كوتاه و مختصر و قابل فهم مینوشت.
اساتید معظم له
اساتید آن مرحوم در زنجان
اساتیدی که آیت الله سید احمد حسینی زنجانی در زنجان از محضر مبارکشان استفاده کرده اند عبارتند از:مرحوم آیت اللّه حاج شیخ زین العابدین زنجانی،مرحوم آیت اللّه میرزا عبدالرحیم فقاهتی،مرحوم آیت اللّه آقا میرزا ابراهیم فلكی حكمی زنجانی ،مرحوم آیت اللّه آقا شیخ عبدالكریم خوئینی زنجانی،عالم مجاهد آقا میرزا احمد زنجانی،عالم ربانی حاج سید حسن زنجانی.
استاد ایشان در مشهد مقدس
اساتیدی که آیت الله سید احمد حسینی زنجانی در مشهد مقدس محضر مبارکشان تلمذ کرده اند عبارتند از:
مرحوم آیت اللّه حاج آقا محمد آقازاده ( م ) 1356فرزند آخوند خراسانی.
اساتید معظم له در قم
اساتیدی که آیت الله سید احمد حسینی زنجانی در مشهد مقدس محضر مبارکشان تلمذ کرده اند عبارتند از:
مرحوم آیت اللّه حاج میرزا محمدصادق خاتون آبادی ،مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی معروف به مسجد شاهی ،مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائری.
فرزندان آن مرحوم
حضرت آیت اللّه العظمی حاج سید موسی شبیری زنجانی مدظله
حجةالاسلام و المسلمین حاج سید جعفر شبیری دامت بركاته
حجةالاسلام و المسلمین حاج سید ابراهیم شبیری.
وصیّت نامه آن مرحوم
« در زندگانی نیز هر چه بتوانید شاد و آزاد باشید تا روزگار به خوشی و راحتی بگذرانید و الاّ با قید موهامات خود را به بند انداخته، سلب آسایش از خود خواهید كرد».
وصیّت نامه مرحوم آیت اللّه العظمی سید احمد زنجانی هم مفصل است و هم شیرین. مثل همه آثار قلمی ایشان. ما به علت عدم گنجایش آن مفصل در این مجمل، توجه خوانندگان محترم را به قسمتهایی از آن جلب میكنیم:
« ... وصیت بر فرزندان عزیزم میكنم ذكورا و اناثا بلاواسطه یا مع الواسطه ما تناسلوا و تعاقبوا، آنچه را كه بزرگان بر ما وصیت كردهاند از تقوی و پرهیزگاری و توكل به خدا و قطع امید از مزد دنیا.
«... سفارش دیگر من: در امر ازدواج سختگیر نباشید، به سهولت دختر شوهر بدهید. مهرش را سنگین نكنید. از این مراسم كمرشكن كه عوام از مردم مرسوم كردهاند، دوری كنید...»
وفات
حضرت آیت اللّه العظمی سید احمد زنجانی سرانجام پس از 85سال عمر بابركت و سالیان دراز، كوشش در راه دین و نشر فقه جعفری در قم دیده از جهان فرو بست. وفات آن انسان الهی در حدود چهار ساعت پس از نیمه شب شنبه 29ماه مبارك رمضان سال 1393مطابق با پنجم آبان ماه 1352به وقوع پیوست و حوزههای دینی و مجامع علمی را در سوگ نشاند، پیكر آن مرحوم پس از تشییعی با شكوه در جوار حضرت معصومه (س)به خاك سپرده شد. رحمة اللّه علیه رحمة واسعة .
آثار و تألیفات
اربعین
افواه الرجال
ایضاح الاحوال فی احکام الحالات الطاریة علی الاموال
ایمان و رجعت
بین السیدین
تعلیقه کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه
الرد علی القصیمی
غیث الربیع فی وجه البدیع
فروق الاحکام
فروق اللغة
فهرست جامع الشتات
رساله قبله
مستثنیات الاحکام
شرح استدلالی کتاب مستثنیات الاحکام به نام مستنبتات الاعلام
مقدمه تفسیر تبیان
مناسک حج
نصاب سه زبانه
الهدی الی الفرق بین الرجال و النساء
ملحقات کتاب تقویم الصلاه
جنگل مولی
.......................................................................................................
آیت الله محمد اسماعیل صائنی
علامه محمد اسماعيل صائنی
(فروردین ۱۳۱۱ - زنجان، ۱۵ تیر ۱۳۷۷ - زنجان) از روحانیون شیعه بود. پدر او شیخ اسحق صائنی از علمای زنجان بود. اجداد پدری او نيز عموماً از سلسله روحانيون بودند و جد مادری او آخوند شیخ محمد کهریزی از علمای معروف آن زمان به شمار میرفت.تحصيلات در زنجان
آيتالله صائنی تحصيلات اوليهٔ خود را در شهر زنجان با حضور در مدارس جديد آن زمان آغاز نمود و پس از اتمام دوره ابتدايی وارد دبيرستان گرديد و در اين زمان به طور همزمان تحصيلات خود را در مدرسه و حوزه ادامه داد. او موفق شد در اندك زمانی با استفاده از پدر خود و ساير اساتيد حوزوی زنجان، علومی مانند ادبيات عرب، منطق، فقه، اصول و غيره را فرا گيرد. او فلسفه و فقه عالی را نيز در همانجا فرا گرفت.
شروع تحصيلات درقم
آيتالله صائنی در سال ۱۳۲۹ به دستور پدرش جهت ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شد. مقدمات بیتوته صائنی جوان در مدرسه حجتیه فراهم شد اما جوان بودن او و عدم احراز شرایط اقامت در مدرسه موجب شد تا این اقامت با یک سال تاخیر یعنی از نیمهٔ دوم سال ۱۳۳۰ آغاز گردد. او آن یک سال را در منزل استیجاری واقع در خیابان تهران به سر برد. او پس از ورود به مدرسه حجتیه و اقامت در حجره ۱۱۶ این مدرسه نزدیک به پانزده سال از عمر خود را وقف تحصیل و تدریس و مطالعه در حوزهٔ علمیه نمود.
ادامهٔ تحصیلات در قم
آيتالله صائنی سطوح عالی تحصيلات خود را از اساتيد معروف حوزهٔ علميه فرا گرفت. او ابتدا رسائل و مكاسب شیخ انصاری و كفايه الاصول آخوند را نزد آيتالله مجاهدی، درس خارج و فقه و اصول را نزد آيتالله سلطانی و شيخ عبدالجواد اصفهانی، جلد دوم كفايه درس خارج را نزد آيتالله خمینی وعمده درس خارج را از آيتالله محقق داماد كه از مدرسين معروف حوزهٔ علميه بود فراگرفت. علاوه بر آن، مدتی در درس خارج آيتالله بروجردی نيز شركت كرد وهيأت و رياضيات را نزد شيخ محمد علی اردبيلی و سفر نفس اسفار را از سيد ابوالحسن قزوینی فرا گرفت. او در يك دوره درس خارج عروه كه علامه طباطبایی به طور خصوصی با تعداد محدودی از فراگيران در منزل درس ميداد شركت نمود و درايه، هيئت، نجوم، عمده علوم عقلی، منظومه الهيات شفاء، يك دوره كامل اسفار، و درعرفان نظری، فصوص الحكم محی الدین عربی و مصباح الانس ابن فناری را در نزد علامه طباطبايی خواند. او درعرفان عملی شاگرد علامه طباطبايی و برادر او سید حسن الهی بود. همچنين جلساتی در منزل علامه طباطبايی تشكيل ميشد كه دربارهٔ مسائل فلسفی و اعتقادی بود و ادارهٔ آنها از نظر تعيين وقت بر عهده آيتالله صائنی بود كه نتيجه آن جلسات كتابهای روش رئالیسم و كتاب بدایه الحکمه و نهایه الحکمه، اثر علامه طباطبايی گرديد. او در قم به كار تدريس نيز مشغول شد و اولين جلسهٔ جامعه مدرسين قم در حجره او تشكيل شد. آيتالله صائنی در علوم غريبيه نيز مطالعاتی داشته و از صاحبان فن آنها در زنجان و قم بهره برده است.
بازگشت به زنجان
آيتالله صائنی در سال ۱۳۴۴ به درخواست مردم زنجان و فتوای آيتالله میلانی مبنی بر ماندن در زنجان بر خلاف ميل خود و آيتالله خمينی و علامه طباطبايی وآيتالله محقق داماد در زنجان اقامت گزيد. او در طول اين مدت چند دورهٔ كامل تفسير، فقه، اصول، يك دورهٔ نهج البلاغه و يك دورهٔ توحيد صدوق را تدريس نمود. آيتالله صائنی در ۱۵ تير ۱۳۷۷ در شهر زنجان درگذشت. از آثار او كتاب محبت الهی كه در باره رسيدن به خدا و قطع علائق دنيوی است و همچنين شرح دعای كميل در ۴۰ قسمت در روزنامهٔ بهار زنجان به چاپ رسيده است.
.......................................................................................................
شيخ عبدالكريم خوئينى زنجانى( ره)
تولد
مرحوم آيت اللّه آقا شيخ عبدالكريم خوئينى زنجانى كه فقيهى بزرگ و پارسائى پرهيزگار و متخلق به اخلاق الهى بود، در حدود سال 1291قمرى در شهر خوئين كه در 8فرسخى زنجان مىباشد، در خانوادهاى روحانى به دنيا آمد و در سنين كودكى پا به مكتب گذاشت و تحصيلات ابتدايى را آنگونه كه در قديم متداول بود در مكتبخانه به پايان رساند.(1) خود آن مرحوم در اين باره مىفرمايد:
« درس مكتبخانه را كه تمام كردم، پدرم مرا كنار گذاشت تا به كارهاى زندگى خانوادهام برسم و برادران ديگرم شيخ اسحاق و شيخ ابراهيم و شيخ مصطفى را به درس فرستاد. تا اينكه يك روز كه با مادرم به حمام رفته بوديم، در حمام ديدم كه دو پسر بچه كه پدرشان كشاورز بود دارند بحث علمى مىكنند، خيلى ناراحت شدم و با گريه به مادرم گفتم: بچههاى كشاورزها دارند درس مىخوانند، ولى پدرم نمىگذارد من درس بخوانم. مادرم هم ناراحت شد. اما قول داد كه دور از چشم پدرم به من درس بدهد. مادرم خودش مجتهده بود. مدتى پيش او درس خواندم تا اينكه يك روز پدرم خواست از پسرانش درس تحويل بگيرد. من هم در آنجا حضور يافتم. پدرم بعد از پرسش چند سؤال، سؤالى پرسيد كه برادرانم نتوانستند جواب بدهند. زود با اشاره مادرم به آن سؤال جواب دادم و پدرم متعجبانه قيافه مرا زير نگاهش گرفت و بعد پرسيد: تو درس نخواندهاى از كجا فهميدى؟ با خنده جواب دادم: خوب اگر تو به من درس ندهى مجبورم كه بروم پيش مادرم درس بخوانم. پدرم نيز خنديد و خوشحال شد و بدين ترتيب مرا هم فرستاد كه بروم قزوين و در قزوين درس بخوانم.
خاندان آن مرحوم
پدر آن مرحوم، حجةالاسلام شيخ ملاابراهيم بن اسحق بن عمران از شاگردان شيخ انصارى و مادرش مجتهده مطهره، صبيه آيت اللّه آقا شيخ عبدالكريم روغنى قزوينى مىباشد. آن بانوى بزرگوار علاوه بر اينكه دختر مجتهد بود، خود نيز تحصيلات عاليه داشت و آن گونه كه نقل شده، در درس خارج پدرش در پس پرده حاضر مىشد و استفاده مىكرد. ايشان در نجف اشرف ازدواج كردند و آنگاه به قزوين مراجعت نموده، بعد از آن هم به خوئين رفته در همانجا رحلت كرده است. خلاصه اينكه زن پارسايى بود و علاقه زيادى به روحانيت داشت، به گونهاى كه حاضر نمىشد، هيچ يك از فرزندانش غير روحانى باشند.
تحصيلات مقدماتى
آن مرحوم تحصيلات مقدماتى و سطح خودش را در حوزه علميه قزوين در مدرسه علميه مباركهاى به نام معصوميّه گذراند، كه هميشه مشمول عنايات خاصه حضرت ولى عصر( ارواحنا له الفداء) بود. مرحوم آيت اللّه آقا شيخ عبدالكريم خوئينى زنجانى در نقل خاطرهاى به فرزندانش مىفرمايد:
« شبى در حجره خوابيده بوديم كه با سر و صداى طلبهاى از خواب پريديم و همگى ريختيم به حياط، ديديم شيخ حسين يكى از طلاب قديمى مدرسه بلند بلند گريه مىكند و به سر و سينه خودش مىزند و مىگويد: مش باقر رفت، مش باقر رفت! طلبهها او را گرفتند و نگذاشتند به سر و صورتش بزند و او را آوردند به حجره خودش. همه فكر كرديم مريض شده است. به وى آب داديم و دلداريش داديم و رفتيم حجرههاى خودمان. چند روز بعد كه حال او خوب شده بود چند نفر رفتيم پيشش و جريان را پرسيديم. گفت: يك شب كه اتفاقى از خواب بيدار شدم و به حياط رفتم ديدم حجره مش باقر خادم فوق العاده نورانى است. مثل اينكه چراغ زنبورى در حجرهاش روشن بود. تعجب كردم و با عجله خودم را به جلوى حجره رساندم. ديدم مش باقر دو زانو مقابل آقايى نشسته و دنبال هم مىگويد: بله آقا، بله آقا! چشم آقا!... نتوانستم تحمل كنم. در حالى كه دست و پايم به شدت مىلرزيد، خودم را از حجره مش باقر دور كردم و به حجره خودم رفتم. بىقرارى شديدى به سراغم آمده بود. هى از پنجره حجره بلند مىشدم و به حجره مش باقر نگاه مىكردم و مىديدم باز هم روشن است. تا اينكه يك بار ديگر كه نگاه كردم ديدم ديگر روشن نيست. زود خودم را به حجره مش باقر رساندم و در حجره را زدم. ديدم جواب نمىدهد. گفتم:
- مش باقر در را باز كن، من ديدم چه كسى اينجا آمده بود، خودت را به خواب نزن!
مش باقر با شنيدن اين حرف بلند شد و آمد در را باز كرد و گفت:
- تو از كجا فهميدى؟
گفتم:
- من بيدار بودم! از بيرون داشتم توى حجره را مىپاييدم!
مش باقر گفت:
- پس تو را به خدا سوگند اين ماجرا به كسى نقل نكن تا من از اينجا بروم.
من قول دادم كه تو تا اينجا هستى به كسى نقل نخواهم كرد و او دوباره شروع به شرح ماجرا كرد:
- راستش آقا امام زمان گاهگاهى به ما سر مىزند و مىآيد كارهايى به ما مىسپارد و الان ايشان تشريف آورده بودند...
بعد از مدتها امشب مش باقر آمد پيش من و گفت:
- فلانى، من دارم مىروم، آقا فرمودهاند كه ديگر اينجا نمانم.
و رفتند. به اين خاطر بود كه من ناراحت شدم و گريستم.
مرحوم آقا شيخ عبدالكريم هميشه از مش باقر و شيخ حسين به نيكى ياد مىكرد و مىگفت:
- مش باقر به طلبهها واقعا به ديده سربازى امام زمان( عج) نگاه مىكرد و به آن اعتقاد شديدى داشتم. به مشكلات طلاب رسيدگى مىكرد و همواره در احترام آن كوشا بود.
هجرت به نجف
آن مرحوم پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و سطح جهت ادامه تحصيل و كسب فيض از حضور علماى بزرگ آن زمان عازم نجف مىشود و سالها در كنار حرم مولا اميرالمؤمنين به تحصيل علم و تهذيب نفس مىپردازد و بعد از اتمام و اكمال تحصيلات دينى خود به زادگاه خويش مراجعت مىكند.
اساتيد آن مرحوم در نجف
-1حضرت آيت اللّه آقا سيد محمدكاظم يزدى، صاحب عروه
-2حضرت آيت اللّه شيخ الشريعه اصفهانى
-3حضرت آيت اللّه شيخ محمدكاظم خراسانى، صاحب كفايه
-4حضرت آيت اللّه ميرزا محمدتقى شيرازى
عدهاى از همدرسان آن مرحوم در نجف
-1حضرت آيت اللّه سيد محمد حجت كوه كمرهاى
-2حضرت آيت اللّه آقا سيد محمد حسين بروجردى
-3حضرت آيت اللّه آقا بزرگ طهرانى
ازدواج آن مرحوم در نجف
آقا شيخ على آل اسحق درباره چگونگى ازدواج عبدالكريم مىگويد:
برادر بزرگ آقا شيخ عبدالكريم، شيخ اسحاق كه فوت مىكند، ايشان با زن آقا شيخ اسحاق ازدواج مىكنند و از او دخترى به دنيا مىآيد كه در آنجا ازدواج مىكند و صاحب فرزندانى مىشود كه الان بعضى از آنها در نجف از آيات عظام هستند و بعضى از فرزندانشان در زنجان هستند كه به انوارى معروف هستند. آقا شيخ حسن انوار از شاگردان آيت اللّه خوئى است كه الان هم از علماى به نام حوزه نجف هستند.
مراجعت به زنجان
مرحوم آيت اللّه آقا شيخ عبدالكريم خوئينى در حدود سال 1326قمرى به زنجان مراجعت مىكند و مشغول ترويج دين و رسيدگى به امور مسلمين و تربيت شاگردان علوم دينى مىشود. از جمله شاگردانى كه آن مرحوم در زنجان تربيت كرد، عبارت بودند از:
-1آيت اللّه آقا ميرزا باقر زنجانى كه از مدرسين شهير و نمونه در علم و تقوى بوده است.
-2آيت اللّه آقا سيد احمد زنجانى كه از اعاظم و علماى طراز اول قم در زمان آقاى بروجردى بود.
و به حق افتخارات بزرگى براى آن مرحوم محسوب مىشدند. گفتنى است كه آقا شيخ عبدالكريم در اين مدت كه همزمان با رخدادهاى سياسى از جمله مشروطيت بود، از طرف مرحوم آخوند خراسانى مأموريت داشت كه مسائل را زير نظر داشته باشند و به مرحوم آخوند گزارش نمايد. از اين رو روزنامه باختر را هر روز مىخريدند و به دقت مطالعه مىكردند.
فعاليتهاى اجتماعى آن مرحوم در زنجان
آقا شيخ على اسحاق مىگويد:
آن مرحوم علاوه بر تدريس در حوزه علميه زنجان در مشكل گشايى كار مردم كوشا و به نيكى و خيرانديشى مشهور بودند. مردم در تمام كارها با او مشورت مىكردند و او را دخالت مىدادند. اگر ازدواجى در كار بود، از زنجان و حتى اطراف زنجان به خدمتش مىرسيدند و او را براى خواندن عقد نكاح مىبردند.اگر شخصى فوت مىكرد او را جهت دفن و كفن دعوت مىكردند خلاصه هميشه در كنار مردم و با مردم بود. اسبى داشت كه در ماه محرم بر آن سوار مىشد و جهت تبليغ در دهههاى آخر محرم به شهرها و روستاهاى اطراف از جمله بيجار و نقده مىرفت. امّا دهه اول را در زنجان مشغول مىشد. به هر حال آدم مردم دارى بودند و در حل مشكلات مردم هميشه پيشقدم.
هجرت به قم
آية اللّه آقا شيخ عبدالكريم خوئينى بعد از سالهاى متمادى خدمات ارزنده مذهبى و اجتماعى و علمى در شهرستان زنجان، جهت اقامت دائمى به قم مقدسه هجرت كرد. تاريخ 1326شمسى بود كه آن عالم ربانى همراه عائلهاش به شهر علم و اجتهاد قدم نهادند و در كوچه آبشار معروف مسكن گزيدند. آن مرحوم بلافاصله بعد از رسيدن به قم درس خارج خود را در منزل شروع كرد و روز به روز به تعداد شاگردانش افزوده شد.
از جمله شاگردان آن مرحوم كه در جلسه درس خارج ( كفايه) حاضر مىشدند عبارت بودند از:
-1آيت اللّه جوادى آملى
-2آيت اللّه ملكوتى
-3آيت اللّه سيد قوام زنجانى
-4آيت اللّه امينى نجف آبادى
-5آقا موسى زنجانى
ويژگيهاى اخلاقى
-1اخلاص
از جمله خصايص آن عالم عامل اخلاص بود. آقا هاشم آل اسحق مىگويد: يادم مىآيد در زمستان يكى از سالها طلبه سعد آبادى بر اثر استنشاق دود زغال در فيضيه فوت كرده بود. تشييع جنازه آن طلبه در حرم بود. مرحوم آيت اللّه آقا سيد احمد زنجانى كه علاقه خاصى به پدرم داشتند و هميشه احترام زيادى به او قايل بودند او را به اصرار به جلو كشيدند تا نماز ميّت بخواند. من كه در صفهاى عقب بودم سر و صدا افتاد كه ايشان كيست. بعد افرادى كه او را مىشناختند گفتند كه فلانى است و از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى. اين جريان تمام شد و ما كه در محله ابرقو كوچه زينال فعلى مىنشستيم سه چهار برادر به همراه پدرمان جهت فاتحه به قبرستان نو آمديم به پل آهنچى رسيده بوديم كه پدرمان برگشتند. آقا شيخ محمد گفتند: آقا چيزى نمانده الان مىرسيم. گفت: « نه ديگر، هر چه قدر كردم نتوانستم نيتم را خالص كنم. الان مىرويم آنجا باز آقا سيد احمد به ما احترام مىكنند و آقا بفرماييد مىگويند و مسئله قاتى مىشود.» برگشتند و ما هر چه كرديم گوش نداد. از همانجا همگى برگشتيم و با پاى پياده كه ايشان جوراب هم نداشت راه خانه را در پيش گرفتيم.
-2دعا براى روحانى ماندن: يك وقتى مرا خواستند و فرمودند: تو كه الحمد اللّه طلبه شدهاى دعايى رايت ياد مىدهم كه انشاء اللّه هميشه بعد از نمازها بخوانى و روحانى بمانى و به درد دين بخورى. آن دعا اين بود:
« سبحان من لا يعتدى على اهل مملكته، سبحان من لا يأخذ اهل الارض بالوان العذاب، سبحان الرئوف الرحيم، اللهم اجعل لى فى قلبى نورا و بصرا و فهما و علما انّك على كل شىء قدير.» مىگفت كه اين دعا را مرحوم پدرم به من ياد داده است.
-3اهتمام به نماز شب: ايشان تا آنجايى كه ياد ما مىآيد نماز شب را اقامه مىنمودند. يك وقت خاص و منظم به نماز شب گذاشته بود. درست يك ساعت به اذان صبح مانده به نماز مىايستادند و نوافل شب را به نماز صبح پيوند مىدادند.
-4پرهيز از شهرت: در نزديكيهاى ما يزدىها مسجدى ساخته بودند، به كرّات از آن مرحوم درخواست كردند كه برود در آنجا امام جماعت بشود قبول نكرد و مىفرمود: الحمداللّه در قم عالم زياد است. لذا نماز جماعت كوچكى در خانه خود بر پا مىداشتند و خانوداه خود كه آن روزها به بيست و چند نفرى مىرسيدند و عدهاى از همسايهها و رهگذران به ايشان اقتدا مىكردند.
-5تقيّد به زيارت كريمه اهل بيت: ايشان علاقه زيادى به حضرت معصومه داشتند و برنامه خاصى براى زيارت گذاشته بودند كه جزو برنامه زندگانى شان شده بود. حداقل در هفته چند بار به زيارت مشرف مىشدند و از نزديك به آن آستان ابراز ارادت مىكردند.
-6احترام به علماى دين و پرهيز از حسادت: مرحوم آقا ميرزا باقر زنجانى نقل مىكردند كه من صبح روز عيدى به ديدن ايشان رفتم كه ديدم كركى به تن كردهاند و آماده هستند كه بيرون بيايند. تبريك گفتم و بعد پرسيدم. آقا كجا تشريف مىبريد؟ فرمودند: اين آقا شيخ حسين، روحانى رسمى شهر است، احترام او واجب و به نفع دين است، تا مردم نيامدهاند برويم آنجا كه مردم هم به آنجا بيايند. رفتيم خانه آقا شيخ حسين ديديم كه او هم خودش را آماده ساخته است تا به منزل آقا شيخ عبدالكريم بيايد. تا همديگر را ديدند شيخ حسين گله كرد و با شوخى گفت: خيلى زرنگى، من فكر مىكردم الان تو خواب هستى!
-7شخصيت دادن به بچهها: ما هر كداممان كه به سن تكليف مىرسيديم صدايمان مىكرد و مىگفت: از امروز ديگر الحمدللّه شما به سن تميز و تكليف رسيدهايد. ديگر خودتان بايد مواظب خودتان باشيد. بعد با چشمان اشك آلود رو به آسمان مىكردند و دعاى عاقبت بخيرى برايما مىخواندند.
-8عشق به امام حسين (ع) ايشان خصوصيت بارزى كه داشتند عشق و علاقه زياد به امام حسين (ع)بود، هميشه در آخر منبرهايش با صداى خوبى كه داشت روضه مىخواند و به زيارت عاشورا اهميت زيادى قايل بود. البته در روزهاى ماه رمضان روضه نمىخواند و علتش آن بود كه مىگفت: مىترسم دروغى چيزى در روضه باشد و موجب بطلان روزه بگردد.
ازدواج مجدد
وقتى همسر اوّل آن مرحوم از دنيا مىرود، همزمان بود با هجرت و مراجعت از نجف به خوئين. قديم رسم بود كه به استقبال مسافر مىرفتند و اهالى همه جمع مىشدند و شعر مىخواندند و صلوات مىفرستادند. مادر ما كه زن علويهاى بوده است در مراسم استقبال بين زنان تعريفهايى از پدر ما مىكند و آنجا كه زن سادهاى بوده سر و صدا راه مىاندازد كه اين دختر مىخواهد زن آقا شيخ بشود. همه قضيه را مىفهمند و بالاخره كار به جايى مىرسد كه ناخواسته مراسم خواستگارى و عقد و اينها انجام شده و آن زن علويه مادر ما مىشود. البته بنا به رسم خوبى و علاقه زيادى كه زنان ديار ما به عالمان دينى داشتند، به دنبال تلاشهاى فداكارانه مادرمان، پدر صاحب زنان ديگرى هم بود. وقتى به قم آمديم پدرم در خانه چهار همسر داشت كه هر كدام براى خودشان فرزندانى داشتند و حياط آن روز ما شبيه يك مجتمع مسكونى بود تا يك خانه و درآمدشان وابسته به چند گاو بود كه در همان حياط واقع در كوچه آبشار نگهدارى مىكرديم و با فروختن شير آنها امرار معاش مىكرديم.
خصوصيات خوب مادر علويه
ايشان بانوى عالمهاى بودند و بعضى از كتب دينى را به خوبى پيش اساتيد فن خوانده بودن. مخصوصا كتاب منتهى الآمال را چند بار خوانده بودند و هدفشان اين بود كه زندگى خود را با زندگى معصومين (ع) وفق دهند. از جمله ويژگيهاى بارزى كه داشتند اين بود كه:
-1بسيار بسيار شهادت طلب و شهيد دوست بودند. هميشه در نمازها براى خود و براى فرزندان خود از خدا طلب شهادت مىكردند. ما موقعى كه در نجف بوديم در جواب نامه هايمان هميشه مىنوشت كه « كى مىشود سر يكى از شماها را به من هديه بفرستند؟!» مىگفت: آرزو دارم مثل مادر وهب سر يكى از شما را در راه اسلام به طرف دشمن پرت كنم و در پيشگاه خدا روسفيد بشوم. متاسفانه نه عمر او اين اجازه را داد و نه توفيق شهادتى به سراغ ما آمد، لكن دعاى او در مورد نواده هايش مستجاب شد و چهار تا از نوههاى مخلص و خوبشان در دفاع مقدس به شهادت رسيدند.
-2تسليم در برابر خدا. براى او فقط رضاى خدا مهم بود. مىگفت هر چه خدا مىگويد من هم همان را انجام مىدهم و تحمل زندگى با هووهاى خود نمونه بارز اين تسليم و رضاى او بود.
-3كمك به فقرا و مستمندان: پخش و فروش شير در خانه به عهده او بود. پدرم با اينكه انتظار زيادى از درآمد شيرها داشت، ولى مادرم خيلى از وقتها از فقيران و افراد كم درآمد محلّ پول نمىگرفتند و به خاطر خوبيهاى آن دو بود كه خدا بركت و روزى اش را به آن خانواده روز به روز افزونتر مىكرد.
فرزندان آقا شيخ عبدالكريم
ايشان 9پسر داشتند و 6دختر. امّا پسرهاى آن مرحوم عبارت بودند از:
-1شيخ احمد آل اسحاق: روحانى بودند كه امسال فوت كردند1376و كتابدار كتابخانه مسجد اعظم بودند.
-2آيت اللّه محمد آل اسحق از روحانيون مبارز و انقلابى و ساكن محله زاويه قم هستند.
-3آقا شيخ عبدالرحيم آل اسحق روحانى بودند و مدتها قبل فوت كردند.
-4آقا شيخ هادى آل اسحق ( روحانى هستند و ساكن محله نيروگاه قم
-5شيخ اسماعيل آل اسحق ساكن صفا شهر قم.
-6آقا شيخ على خوئينى آل اسحق از روحانيون مبارز و انقلابى و رزمنده و شهيد داده و ساكن خيابان آذر.
-7مهدى آل اسحق بازارى بود و فوت كرده است.
-8محمود آل اسحاق( شخصى زاهد و درويش مانند ساكن قم و تنها زندگى مىكند
-9شيخ على اصغر آل اسحق روحانى و نماينده ولى فقيه در دانشگاه امام حسين .(ع)ب
اجازات آن مرحوم
آيت اللّه آقا شيخ عبدالكريم خوئينى صاحب اجازاتى از مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى و مرحوم آخوند خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى بودهاند.
تاليفات آن مرحوم
-1شرح كفايه كه معروف به خودآموز كفايه و در 2مجلّد بود كه به فارسى نوشته شده بود و قابل استفاده همه طلاب، به طورى كه تا به حال 30بار به زير چاپ رفته است.
-2حاشيه عروة الوثقى كه با رحلت آن مرحوم ناقص ماند.
-3فوائد كه داراى مطالب متفرقه است و چاپ نشده است.
-4رساله علميه.
رحلت
سرانجام آن عالم بارع و فقيه وارع در 28صفر سال 1317هجرى قمرى در سال روز وفات پيغمبر گرامى و امام صادق (ع)در شهر مقدس قم به رحمت ايزدى پيوست و در قبرستان نو مدفون گرديد.
.......................................................................................................
آیتالله حسین دین محمدی زنجانی
تولد شيخ:
اين چهره درخشان،شاخص، تابناك ،استاد مسبلم وزاهد و عارف در سال 1292 هجري قمري در شهر زنجان متولد شد.پدرش حاج فتحعلي از تجار معروف ومتدين شهر و مورد احترام مردم بود.او مدتهاي زيادي از داشتن اولاد محروم بود . روزي براي زيارت مرقد مطهر امام رضا(ع) به مشهد مقدس عزيمت مي نمايد و بعد از زيارت متوسل به آنحضرت شده و بعد از دعا و توسل در يكي از رواقها مي خوابد. در خواب امام رضا(ع) را ميبيند و به ايشان عرض مي كند:« يا مولا من نمي دانم مرتكب چه گناهي شده ام كه صاحب فرزند نمي شوم»حضرت در خواب يك چيزي به ايشان ميدهد و مي فرمايد: «اين مال ماست،مواظب باش» بعد از برگشت از مشهد مقدس مدتي مي گذرد و فرزندي متولد ميشود كه نامش را حسين مي گذارند.پدرش بمناسبت تولد فرزندش مجلس جشني ميگيرد و به سفارش امام عمل كرده و از همالن لحظات اوليه از حسين مراقبت مي نمايد.
تحصيلات شيخ
شيخ حسين دين محمدي به تشويق پدرش تحصيل علوم اسلامي را از سن 10 سالگي شروع نموده و با استعداد عجيبي كه داشته است خيلي سريع مقدمات را طي كرده و به مرحله ي سطح عليه در تحصيلات علوم اسلامي مي رسد.استادان ايشان در زنجان آخوند ملاقربانعلي زنجاني و ميرزا عبدالرحيم فقاهتي بوده اند. درحدود 26 سالگي عازم نجف اشرف مي شود. مقدمات سفر ايشان مهيا گشته و در سال 1318 هجري قمري به عتبات عاليه هجرت مي نمايد.
20سال از محضر آيات عظام:1-سيدكاظم طباطبائي يزدي صاحب كتاب معروف عروه الوثقي 2- شيخ محمدكاظم خراساني صاحب كتاب كفايه الاصول 3- شيخ الشريعه اصفهاني نمازي;استفاده نموده و به مرحله اجتهاد مي رسد.در طول ساليان درازي كه در عتبات عاليه ساكن بوده اند ضمن تقويت روحيه استنباط و اجتهاد به خودسازي و صفاي درون هم مشغول بوده اند. به طوري كه وقتي در سال 1332 هـ .ق به ديار خودش شهر زنجان مراجعت مي نمايد. يكي از اورع عالمان زمان خودش بود.
شاگردان شيخ:
اين عالم فرزانه بعد از برگشت بلافاصله تدريس سطوح عاليه و درس خارج را شروع كرده و عليرغم وجود بزرگان ديگر در شهر عالم خيز زنجان محفل درس ايشان هر روز شلوغ تر شده پروانه هاي زيادي گرد اين شمع نوراني جمع مي شوند. در حدود 47 سال درس خارج ايشان ترك نشده و در اين سالهاي متمادي شاگردان زيادي را تربيت نمود كه اسامي بعضي از آنها ذكر مي شود:
1- حضرت آيت ا... العظمي سيد عزالدين حسيني.
2- حاج شيخ كمال الدين فقاهتي(مولف و خطيب و انديشمند توانا)
3- حجت الاسلام والمسلمين حسين نجفي.
4- حاج آقا رضاي موسوي (مرد انديشه وسياست)
5- حاج آقا ابوالفضل موسوي زنجاني(بزرگمردي كه مورد علاقه ي شديد علامه مطهري بود).
6- آيت ا... ميرزا عبدالرحيم واسعي زنجاني(مولف بيش از 40اثر تحقيقي وعلمي و زاهدي كه مورد علاقه ي شديد مردم بود).
7- آقاي سيد هاشم موسوي.
8- سيد محمد نجفي ميرزايي.
9- استاد رضا روزبه و...
حضرت استاد ضمن تدريس در طول چهل سال در يكي از مساجد شهر، نماز صبح ،ظهرعصر و مغرب و عشا را بطور منظم برگزار مي كرد وهرسال دهه ي اول محرم و ماه رمضان منبر رفته و مردم را از فيوضات خود بهره مند مي ساخت . از ايشان تاليفات متعددي به جا مانده است كه بخشي از تاليفات ايشان چاپ شده وبقيه بصورت دست نويس باقي مانده است. از جمله تاليفات چاپي ايشان كتاب مصباح التقي في شرح العروه الوثقي مي باشد كه به همت حاج رجبعلي زنجاني چاپ شده است.
اخلاق و رفتار شيخ:
ايشان نمونه بارز يك انسان كامل و خدايي بود هم در اخلاق خدايي و هم در اخلاق فردي و عبادات شخصي وهم در اخلاق اجتماعي ،نزديكان ايشان به بنده نقل مي كردند كه حضرت آقا تا نصف شب استراحت مي كرد ولي بعد از نصف شب بيدار شده به مناجات ،دعا و نماز شب مشغول مي شد و تا صبح ادامه مي داد. روزي يك ساعت اختصاص داده بود به مسائل خانواده و عليرغم اشتغال زياد تمام كارهاي خانه را خودش انجام مي داد.وجوهات زيادي به دستش مي رسيد ولي هيچ وقت از آنها استفاده نمي كرد بلكه از طريق نماز استيجاري امرار معاش مي كرد.دريك جلسه فرموده بود:« وقتي به محضر اميرالمومنين(ع) رسيدم به ايشان عرض كردم اگر خداوند عنايت نمايد والفباي مسائل اسلامي را بلد باشيم از مال امام استفاده نخواهم كرد و به فرزندش حاج شيخ مرتضي مي گفت كه استفاده از مال امام خيلي مشكل است و من درنجف هم كه بودم از آن استفاده نكردم تا هنگام فوت پدرم از طريق مبالغي كه ايشان مي فرستاد زندگي را سپري مي كردم و بعد از آن هم از طريق همين نمازهاي استيجاري » مراجعات زيادي داشت و افراد كثيري بعنوان استفاده كننده و براي حل مشكلات و مسائل خودشان خدمت ايشان مي رسيدند و اين مرد شريف ابتدا قضيه را بصورت زيد و امر در بين طرفين مطرح ميكرد تا به اشخاص برنخورد و كسي بي جهت رنجيده خاطر نباشد و از عجايب ايشان همين بود كه مثل استادش آخوند قربانعلي زنجاني جواب استفتاء را بالفور مي داد. حضرت آقا هر هفته بعد از ظهر دو ساعت از اقات شريفش را اختصاص مي داد به دعاها و اذكار مخصوص و در اين دو ساعت كسي را به اتاقش راه نمي داد و هيچ وقت دعا را در آن ساعت مخصوص ترك نمي كرده اند.چند تن از معتمدين به بنده نقل مي كردند وقتي ما مشكلي داشتيم به ايشان مراجعه كرده و التماس دعا مي كرديم و واقعا مستجاب الدعوه هم بود.فردي متواضع وخاشع بود و هميشه سعي مي كرد پايين تر از مردم عادي زندگي كند. قناعت و مناعت او براي همه روشن بود .نوه ي ايشان حاج رجبعلي نقل مي كند كه گاهي اوقات نصف شب بلند مي شد مي رفت به دروازه ارك و جوي آب را جهت استفاده برمي گرداند تا حوض حياط پر شود(در آن زمان لوله كشي آب نبود و شهر از قناتها و چشمه هاي متعدد آب استفاده مي كرد كه يكي از چشمه هاي معروف در دروازه ارك بود).
نوه ي ايشان جمال الدين مي گفت:روزي آقا از نماز جماعت برمي گشت و فقيري آمد و جلوي ايشان را گرفت و گفت من كفش ندارم.آقا كفش خودش را كه هميشه يك كفش ساده اي بود درآورد و به ايشان داد و خودش با پاي برهنه به منزل رفت.
به امر ونهي اسلامي خيلي اهميت مي داد يكي از شبها كه از نماز جماعت برمي گشت از محله اي مي گذشت كه صداي موسيقي خيلي زياد بود. با عصا به در خانه وپنجره مي كوبد و صاحبخانه را تذكر مي دهد كه صداي موسيقي را كم نمايد.در رفتار اجتماعي هم سعي مي كرد كه جوانب اسلامي قضيه رعايت شود. بعنوان نمونه بارها محمود خان ذوالفقاري كه حاكم مطلق در ولايت خمسه بود تقاضاي ملاقات مي كند ولي ايشان رد نموده و در جواب فرزندش كه مي گويد خيلي از افراد دنبال ملاقات با محمود خان هستند ولي چرا شما تقاضاي ايشان را قبول نمي نمائيد . وي مي فرمود :او به خاطر من نمي آيد بلكه به خاطر ايمان من مي آيد.و تا آخر هم حاضر به ديدار با ايشان نشده اند.
ايشان نسبت به ائمه اطهار ارادت خاصي داشته و در مصائب اهلبيت چنان گريه مي كرد و اشك مي ريخت كه مايه شگفتي حاضرين مي شد.
از ويژگي هاي خاص او احترام به شاگردان و علاقه مندي او به مسائل فكري بود.به طوري كه در اواخر عمرش حتي ايامي كه نزديك ارتحال او بود به سوالات علمي يكي از شاگردانش با حوصله ي تمام ساعتها جواب مي دهد.نقل مي كنند يك شب استاد رضا روزبه به در منزل ايشان آمده جوياي آقا مي شود مي گويند خوابيده است و استاد رضا روزبه اصرار مي كند كه به آقا بگوئيد فلاني است از تهران آمده ويك سري سوالات دارد. ايشان به احترام شاگردش بلند شده و ساعني مشغول شده و دوباره مي خوابند و استاد روزبه هم شبانه مجددا به تهران عزيمت مي كنند.از خصايص ديگر ايشان مي توان ارتباط عميق ايشان را با عالم آخرت شمرد.. از جمله خودشان نقل نموده اند كه: «در خواب ديدم كه روزي در مسجد سيد مشغول تدريس هستم در اين حال ملا حسينعلي نجفي وارد شد(ايشان در آن زمان وفات كرده بودند)خواستم به احترام ايشان كتاب را بسته وبلند شوم ولي ايشان ممانعت كردند.پرسيدم آنجا چه خبر است.گفت خيلي خبرها.يك چيزي را بعنوان نمونه به من داد و من هم خوردم و تا حال لذت آن را احساس مي كنم و طعم لذيذ آن از يادم نرفته است».
وفات شيخ
آن مرد شريف بعد از عمري نزديك به يك قرن كوشش و مجاهدت در راه خدا و نشر افكار اسلامي و تربيت صدها مبلغ اسلامي در سن 85 سالگي از اين دار فاني مي رود اما مرگ او نيز جالب و شنيدني است.نوه ي ايشان حاج رجب مي گفت:بعد از نماز صبح در آخرين ركعت و همزمان با اتمام سلام نماز از ما قرآني خواست و ما احساس كرديم پيشانيش عرق كرده و سه مرتبه يا اميرالمومنين گفت وتمام كرد.تشييع جنازه او با شركت هزاران نفر برگزار شده.جمال الدين نوه ي ديگر ايشان مي گفت:«روز وفات ايشان يكي از مريدانش از روستاي دور آمده بود و مي گفت من خواب بودم در يك لحظه احساس كردم پيامبر مي فرمايد شيخ حسين فوت كرده است و من مي روم نماز او را بخوانم سراسيمه از خواب بلند شدم و به شهر آمد و متوجه وفات ايشان شدم» مرحوم روزبه در ايام ارتحال ايشان به عنوان تسليت نوشته بود،«ارتحال نفس زكيه»و مجالس بزرگداشت چنان با عظمت بود كه قابل تقدير مي باشد.در شهر قم نيز وقتي وفات آن زاهد عابد توسط آيت ا... صائني(ره) به اطلاع آيت ا... العظمي بروجردي مي رسد در مدرسه فيضيه مجلس بزرگداشتي برگزار مي شود كه در قم تا آن زمان بي سابقه بود.حضرت آيت ا... صائني به بنده نقل مي كردند كه حضرت آيت ا.. بروجردي در مورد ايشان مي فرمود:«ما چهار سال درس آخوند را درك كرديم افتخار مي كنيم،ولي اين مرد بزرگ نزديك 20سال از درس ايشان استفاده كرده است و او از ما مقدمتر است ام مرد بزرگي بود».به همين دليل وجوهاتي كه از خطه زنجان به ايشان(آيت ا... بروجردي) مي رسيد برمي گرداند به خدمت آيت ا... دين محمدي و احترام فوق العاده اي به ايشان قائل بود. وجود پر بركت ايشان مايه ي افتخار مردم شهر زنجان بود گرچه از قم تقاضاي زيادي براي هجرت ايشان به آن ديار مي شد ولي هميشه مي فرمود:«من براي اين شهر لازم هستم»و به همين دليل در شهر زنجان ماند ولي در آخرين لحظات مي فرمود وقتي من در عتبات عاليات بودم آخوند زنجاني را تبعيد كردند به استقبال ايشان رفتم فرمود فلاني به زنجان نرو ابتدا يك اسم خوب رويت مي گذارند و احترام مي كنند و عاقبت ندارد. و من در اين اواخر حرف ايشان به يادم آمد ولي به عنوان حجت الهي ماند تا مايه ي عبرت شود روحش شاد و يادش گرامي باد.
تالیفات
• شرح کفایه الاصول
• رساله لا جبر و لا تفویض
• رسالهای در الفاظ در اصول فقه
• رسالهای در مباحث قائده لا ضرر
• رسالهای مشتمل بر مباحث کتاب و سنت
• رسالهای در مباحث علم رجال
• رسالهای در مباحث معاملات
• رساله صلواه مسافر
• رساله درارت
• کتاب در مواعظ (سه جلد)
• کتاب در مواعظ شب های ماه رمضان
• کتاب القضاء و الشهادات
• تقریرات بحث محقق خراسانی در فقه
• تقریرات اصول شیخ شریعت اصفهانی
• تقریرات بحث فقهی شیخ شریعت اصفهانی
.......................................................................................................
میرزا ابراهیم فلکی حکمی زنجانی
معروف به میرزا ابراهیم ریاضی در سال ۱۲۷۲ هجری قمری در یک خانواده ثروتمند در شهر زنجان به دنیا آمد. او از حکماء و از شخصیت های بزرگ فلسفی در زمان خود بوده و در عرفان و فقه و بخصوص ریاضیات تبحر ویژهای داشته است.
تحصیلات
ابتدا میرزا ابراهیم در بازار به مدت کوتاهی مشغول به شاگردی شد. بعد به توصیه یکی از دوستان پدر او به مسجد سید زنجان رفت و در آنجا مشغول تحصیل شد و تحصیلات خود را ادامه داد. در ابتدای تحصیلات او در زنجان، شیخ حسن نامی، استاد او، به خاطر جثه لاغر و اندام کوچک او چندان رغبتی برای تدریس به او نشان نمیداده است، اما پس از مدت کوتاهی پی به نبوغ و استعداد فوق العاده او برد. میرزا ابراهیم برای ادامه تحصیلات به تهران رفت و در مسجد سپهسالار تهران حجرهای گرفت و در آنجا مشغول به تحصیل شد. از اساتید او میرزا محمد حسن آشتیانی، فقیه نامدار، میرزا حسین سبزواری، آقا علی، آقا محمد رضا و میرزا ابوالحسن جلوه بوده اند. میرزا ابراهیم در علوم عقلی و نقلی با استفاده از آن اساتید به استادی مسلم رسید و در فقه از میرزا محمد حسن آشتیانی درجه اجتهاد گرفت. او در سال ۱۳۴۰ هجری قمری تحت تاثیر آخوند ملا قربانعلی زنجانی به زنجان بازگشت. از اساتید دیگر میرزا ابراهیم حکمی در زنجان میرزا مجید حکمی را میتوان نام برد.
شاگردان
از خصوصیات میرزا ابراهیم حکمی این بوده که او متخصص ریاضیات بوده و در ریاضیات آنقدر تبحر داشته که در اوائل تاسیس دانشگاه در ایران به او رجوع میکردند.سید ابوالحسن رفیعی قزوینی شاگرد او در ریاضیات بوده است.[۴] او درباره میرزا ابراهیم حکمی گفته من از اصفهان آمدم به زنجان و به مدت ۹ ماه در مدرسه جمیله خانم اقامت کردم تا از شیخ ابراهیم حکمی ریاضیات بخوانم و بعد گفته: نظیر او در ریاضیات در ایران کسی و جود ندارد. از شاگردان میرزا ابراهیم سید حسین زنجانی بوده که در زنجان منظومه تدریس میکرده است. میرزا ابوعبدالله زنجانی(شیخ الاسلام زنجانی)، آقا سید محمد فاطمی قمی، میرزا اسد الله بن جعفر زنجانی، آیت الله سید احمد زنجانی و آیت الله حسین دین محمدی زنجانی نیز از شاگردان او بوده اند.
وفات
میرزا ابراهیم حکمی در۱۳ رمضان ۱۳۵۱ هجری قمری در سن ۷۹ سالگی در تهران در گذشت و در رواق ورودی حرم امامزاده سید ابراهیم زنجان به خاک سپرده شد.
آثار و تالیفات
شرح زبده بر شیخ بهایی
حاشیه بر اصول اقلیدس تا مقاله دهم
تالیف رساله عقد انامل
حاشیه بر شرح چغمینی قاضی زاده روی
تعلیقات بر مفاتح الحساب مولانا غیاث الدین کاشانی.
.......................................................................................................
آخوند ملا قربانعلی
از علماء دینی طراز اول ایران در عهد مشروطیت بودهاست. او ساکن شهر زنجان بوده، ولی مردم زیادی از خطه آذربایجان از او تقلید مینمودند..آخوند قربانعلی زنجانی از شاگردان شیخ انصاری بودهاست و مدت ۱۲ سال در خدمت شیخ انصاری تلمذ کردهاست. آخوند یک مرد بسیار ارزنده از حیث فقه بوده. امتیاز عمده او این بوده که به مسائل شرعیه فقهی تسلط کامل داشته و با حافظه قوی در این منطقه[زنجان] بی نظیر بودهاست. و به همین دلیل مورد حسادت ارکان علماء شهر بودهاست. مخالفان آخوند به دو دلیل نتوانستند با او برخورد کنند. اول به خاطر فقاهت و علم او و دوم اینکه توده مردم او را دوست داشتند. آخوند طریقه عرفانی خاص خودش را داشته و آدم زاهدی بوده و کم غذا میخوردهاست.وقتی (مشروطه خواهان)منزل او را غارت کردند چیزی پیدا نکردند.او تا آخر عمرش ازدواج نکردهاست. او در زنجان تدریس میکرده و شاگردانی هم داشتهاست و مدتها در بین مردم قضاوت کردهاست. تالیف عمدهای نداشتهاست. او حاشیهای بر مکاسب داشته که در جریان غارت منزلش از بین رفتهاست. و افراط و تفریطهای زیادی در باره عقاید او وجود داشتهاست.
آخوند در باره مطالعاتش میگفته: برای من ایام تعطیل مفهومی نداشت. و در باره استراحتش میگفته: بادیه یا دیگ منفذداری را در حالی که پیه سوزی زیرش قرار میدادم و در مقابل خود قرار میدادم، و مدت خواب من اختصاص به دقایق یا ساعتی داشت که آن ظرف گرم گردد و مرا از خواب بیدار سازد که باز مطالعهام آغاز شود. ایام تحصیل نجف روزهای تحصیل را جائی نرفته و در مدرسه میماندم، پیش از رسیدن روز تحصیل در طول هفته ضمن درس و بحثی که داشتم مواظب طلاب بودم و دقت میکردم که آنان چه کتابی و کدام قسمت آن را درس میگیرند؟ آنگاه روزهای تعطیل همان قسمتها را بدقت مرور میکردم تا اگر در روزهای تحصیل اشکال یا سؤ الی از من شد در جواب عاجز نمانم.
مشروطه خواهان مخالف آخوند در عصر مشروطیت مزاحم او بوده و خانه او را به آتش کشیدند.آنها وقتی که قدرت یافتند آخوند را به کاظمین منتقل کرده و او را در آنجا مسموم کردند.آخوند در اثر سم وفات کرد و جنازه او را در رواق غربی در همانجایی که قبر شیخ مفید است به خاک سپردند.