عوامل موفقیت
در یک تقسیم بندی کلی، عوامل موفقیت را می توان به دو دسته تقسیم کرد: عوامل درونی و بیرونی.
در عوامل درونی، مهم ترین نقش را عوامل شخصیتی بر عهده دارند و در عوامل بیرونی، محیط (مثل خانواده، دوستان و فرهنگ عمومی جامعه، وضعیت اجتماعی - اقتصادی - سیاسی). به نظر نگارنده، نقش عوامل درونی و شخصیتی در رسیدن به موفقیت و کامیابی، بسیار با اهمیت و اساسی است و می توان ادعا کرد که در این زمینه، حرف اول با این دسته از عوامل است و عوامل بیرونی و محیطی، بیشتر نقش تسهیل کننده و زمینه سازی را به عهده دارند.
عوامل درونی (شخصیتی):
عده ای از نویسندگان تصریح می کنند که برای رسیدن به یک زندگی کامیاب، باید به بازسازی کامل شخصیت و افزایش توان روحی پرداخت و آن را بر پایه ای محکم و استوار بنا کرد. تنها با پرورش قدرت روانی افراد است که می توان کمال فردی آنها را آشکار ساخت. منظور از کمال فردی، رسیدن به احساس تعادل، آرامش و رضایت خاطر و داشتن ارتباطاتی مثبت با محیط و دیگران است.
کاوی، در کتاب خویش - که قبلاً بدان اشاره شد -، از «هفت منش شخصیتی» نام می برد که می تواند به «هفت گام به سوی کامیابی» و موفقیت تبدیل شود. این هفت عامل عبارت اند از:
1 - اثر گذار بودن:
این اصطلاح از «فرانکل»
به ما رسیده است و به این معنا است که «افراد انسانی، برای زندگی خود قبول مسئولیت کنند». واژه مسئولیت، مفهوم قدرتِ انتخاب پاسخ را در خود دارد. انسان های اثرگذار، انسان هایی مسئول اند. آنها شرایط و محیط را سرزنش نمی کنند و آنها را به تنهایی، مسبب رفتارهای خود نمی دانند. رفتار و اعمال آنها ناشی از انتخاب آزادانه و آگاهانه خود آنهاست. بر اساس ارزش ها، احساساتشان را شکل می دهند و با اراده، تقدیر خود را می سازند.
انسان، طبیعتاً اثرگذار است و برده و اسیر دست بسته محیط نیست. اگر احساس تابعیت از محیط در کسی هست، مربوط به قصور و ناتوانی خود اوست که چنین خواسته و اجازه داده تا محیط بر او سلطه و غلبه داشته باشد. چنین فردی، حالتی انفعالی و واکنشی به خود می گیرد و محیط، بر او اثر می گذارد نه او بر محیط.
امّا انسان های اثرگذار، اعمال و رفتارشان بر اساس اراده و ارزش های خودشان است. البته این بدان معنا نیست که آنان با محیطشان رابطه ندارند و محیط بر آنها اثر نمی گذارد؛ بلکه در رابطه متقابل انسان اثرگذار با محیط،
هم اوست که دست بالا را دارد و به محیط شکل می بخشد. بر این اساس، این سخن حکیمانه مشهور شده است که: «هیچ کس نمی تواند شما را آزرده سازد، مگر آن که شما خود چنین اجازه ای را به او داده باشید». بنابراین، باید ابتکار عمل را به دست گرفت. ابتکار عمل داشتن به مفهوم زور گفتن، آمرانه عمل کردن و پرخاشگر بودن نیست؛ بلکه به معنای شناختن مسئولیت و در جهت آن گام برداشتن و عمل کردن به آن است.
2 - توجه به عاقبت کار، قبل از شروع آن. عاقبت اندیشی و تدبیر، موجب می شود که ما با سیستم هدایت درونی خود، تماس برقرار کنیم. اگر ما تصویری ذهنی از آخر زندگی و عاقبت کارهایمان داشته باشیم، می توانیم با بررسی هر بخش از زندگی و رفتارهای خود در امروز، فردا، هفته آینده و... مشخص کنیم که چه چیز برای ما بیشترین اهمیت را دارد. با در نظر داشتن عاقبت کار در ذهن خود، می توانیم بفهمیم که هر روز از زندگی ما چه کمکی می تواند به تصویر ذهن ما از آینده بکند.
عاقبت اندیشی به ما کمک می کند که درک صحیحی از مسیری که باید طی شود، پیدا کنیم. از این طریق، بهتر می توانیم درک کنیم که هم اکنون در چه شرایطی هستیم و آیا مسیری را که انتخاب کرده ایم صحیح است یا خیر.
3 - کارهای مهم را اوّل انجام دادن (اولویت سنجی).
4 - داشتن تفّکر «برنده - برنده». فرمول برنده - برنده، یک فلسفه کلی در روابط و تعامل بین انسان هاست. برنده - برنده به این معناست که بر اساس آن توافق ها یا راه حل ها برای هر دو جانب، سودمند و راضی کننده است و همه طرف ها، احساس خوشایندی در مورد تصمیم گرفته شده و توافق به عمل آمده، دارند و خود را نسبت به اجرای طرح و برنامه عملی حاصل از توافق متعهد می دانند. این چارچوب، زندگی را نه یک صحنه رقابت، بلکه صحنه همکاری می دانند. بر اساس این تعریف، برای همه به اندازه کافی امکانات هست و موفقیت هر فرد، به قیمت از دست رفتن موفقیت دیگران به دست نمی آید؛ بلکه می توان طوری عمل کرد که همه موفق باشند، گو این که موفقیت برای هر کس معنای خاص خودش را دارد.
5 - اوّل درک کردن، سپس درک شدن. این امر، مقدمه همدلی است.
6 - هم افزایی، یعنی به اشتراک گذاردن توانایی ها و خلق محصولی جدید که جز از راه مشارکت حاصل نمی شود.
7 - تجدید متوازن قوا. ایجاد توازن بین چهار بُعد جسمی، روحی، ذهنی و اجتماعی - احساسی، در بُعد جسمی، با ورزش، تغذیه مناسب و کنترل تنش ها؛ در بعد روحی، با وضوح بخشیدن به ارزش ها و انتظارات و تأملات روحانی؛ در بعد ذهنی، با خواندن، تجسّم و تخیّل، برنامه ریزی و نوشتن؛ و در بعد اجتماعی - احساسی، با خدمتگزاری، همدلی، امنیت درونی و هم افزایی.
و در نهایت با ایجاد توازن بین این چهار بعد، می توان آخرین گام به سوی کامیابی و موفقیت را برداشت.
در منابع اسلامی، از یک سو بر قدرت و توانایی های بسیار انسان و برتری او نسبت به سایر موجودات تأکید می شود و از سوی دیگر، اهدافی که باید انسان به سوی آنها جهت گیری کند، به او معرفی می شود.
انسان، گل سر سبد خلقت، که تاجی از کرامت
بر سردارد، معرفی می شود. موجودی که شایستگی آن را دارد که مسجود
ملائکه قرار گیرد و راه کمال را تا بی نهایت بپیماید.
برای انسان در این منابع، هدفی غایی و متعالی ای ترسیم شده است که همانا رسیدن به بالاترین درجات کمال است
انسان موجودی است که از خداست و به سوی او باز می گردد
و خداوند، ذاتی است که همه صفات کمال را به شکل مطلق، در خود جمع دارد. حقیقت هستی است و یگانه مطلقی که محدود به ماده، زمان و مکان نیست و از هر عیب و نقصی پیراسته و منزه است. بی نیاز مطلقی که همه به او نیازمندند
و اگر یک لحظه عنایت او نباشد کائنات درهم می ریزند. حرکت کمالی انسان به سوی کمال مطلق حرکتی دائمی و پایان ناپذیر است. انسان برای این خلق شده که از طریق عبادت و بندگی، راه کمال را بپیماید و به سرچشمه های خیر و نیکویی، جمال و زیبایی، فضایل و مکارم، محبت و عشق، ایمان و یقین، قدرت و آفرینش و... متّصل شود و با سیراب شدن از این سرچشمه ها کامل تر شود.
در این منابع، خداوند به عنوان سرچشمه موفقیت و غایت آن معرفی می شود. از آن جا که دین، اولاً و بالذّات دغدغه هدایت و حیات معنوی و اخروی بشر را دارد و اساساً برای این است که راه صحیح زندگی را به انسان بیاموزد و برای زندگی او برنامه ای ارائه دهد که با عمل به آن بتواند سعادت جامع (مادی و معنوی، دنیوی و اخروی) را به دست آورد. بنابراین از فلاح و فوز سخن می گوید.
راغب اصفهانی، فلاح را این گونه معنا می کند: «پیروزی و رسیدن به مطلوب»
او درباره فوز می گوید که فوز، رسیدن به خوبی همراه با سلامت است. می بینید که هر دو واژه، در مورد امور دنیوی و اخروی کاربرد دارند.
از نظر قرآن، موفّق کسی است که ایمان دارد و پای ایمان خویش با جان و مال ایستاده است.
کسی که جزای مناسب صبر و پایداری خویش در راه هدف را می گیرد.
کسانی که از خداوند و فرستاده او اطاعت می کنند و از خدا عاشقانه می ترسند و پروا دارند.
کسانی که طوری زندگی کرده اند که لیاقت ورود به بهشت خدا را دارند.
کسانی که در ترازوی اعمال آنها کفه خیر و خوبی و صلاحشان سنگین تر است.
کسانی که خدا، رضایت او و اوامر و خواست های او را هدف قرار داده اند.
کسانی که از خسّت نفس خویش مصون مانده اند.
کسانی که دنباله هدایت پروردگار خویش را گرفته اند
و به حزب خدا پیوسته اند.
از نظر قرآن، موفقیت واقعی در این است که انسان در زندگی، جایگاه و وظیفه خود را بشناسد و از برنامه زندگی ای که خدا برای او تنظیم کرده است(دین)، پیروی کند و در نهایت، به رضوان الهی برسد.
موفقیت واقعی در این است که انسان طوری رفتار کند که خدا از او و او از خدا راضی باشد؛
در این است که به معامله ای که با خدا انجام داده شادمان باشد
؛ در این است که در پرتو دوستی با خدا، از بیم و اندوه رهایی پیدا کند و در سایه ایمان و تقوا در زندگی دنیوی و اخروی خویش مژده گیرد.
موفقیت بزرگ این است که از عذاب خداوند ایمنی حاصل کند.
در روایات نیز همین معانی مورد تأکید قرار می گیرند. نکته مهم این است که در بینش اسلامی، منشأ تمامی خوبی ها خداوند متعال است و موفقیت نیز در دست اوست.
باید از او خواست
که به تلاش ها و فعالیت های ما برکت دهد و آنها را قرین موفقیت سازد.
البته این هرگز به معنا بی ثمربودن تلاش های ما نیست و هر کس گمان کند که بدون تلاش مناسب، خواهد توانست به موفقیت دست یابد، به تعبیر روایات، خود را مسخره کرده است.
حدیث زندگی > فروردین و اردیبهشت 1381، شماره 4