0

خودیابی و دشواریهای آن

 
iran313
iran313
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 1561
محل سکونت : اصفهان

خودیابی و دشواریهای آن

 
خودیابی و دشواریهای آن

 

بحران هویّت که به تعبیر ساده و روان یعنی «غیر خود را خود پنداشتن»، از سالهای پایانی دوران نوجوانی آغاز می شود و می تواند در سالهای جوانی همچنان ادامه پیدا کند. نوجوانی مرحله ای مهم و سرنوشت ساز در زندگی آدمی است که بعد از اتمام دوران کودکی آغاز می شود. این دوره می تواند سالهای شروع اختلالهای هویّتی در آدمی باشد البته اگر نوجوانان عزیز از حقیقت وجود خویش و پیشینه خود،

آگاهی کامل نداشته باشند.

 

چرا نوجوانی؟

برخی از خصوصیات دوران نوجوانی عبارت اند از:

1 . مسئله آفرین بودن این دوره به علّت هیجانات خاصّ نوجوانی. از دیدگاه یکی از صاحبنظران به نام تانر، برای اکثریت اشخاص نوجوان، سالهای دوازده تا شانزده سالگی، پرحادثه ترین سالهای زندگی آنهاست. تا آنجا که رشد اشخاص و تحول آنها برای دیگران و خودشان با نگرانی آمیخته است.

2 . تحول فیزیکی و روحی نوجوان در این دوره کم نیست.

3 . نوجوانی، زمان جستجوی هویّت است و انسان در این دوره سنّی، تمایل چندانی به اینکه مانند همسالان خود در گروه باشد ندارد.

 

جوانی و شاخصهای آن

روانشناسان معمولاً سالهای هفده یا هجده تا سی سالگی را دوره جوانی می دانند و آن را مصادف با بلوغ کامل فکری و آشنایی کامل تر با فکر منطقی تلقی می کنند.

برخی دیگر از صاحبنظران، دوره جوانی را دوران پختگی یا مرحله ای که استعدادهای بالقوه آدمی به رشد کامل می رسند، می نامند.

 

طرح یک پرسش

نیازها و ضرورتهای دوره جوانی زیاد است ؛ امّا آیا احراز هویّت هم برای نسل جوان یک ضرورت است؟ اِریک فِروم، جامعه شناس آلمانی، معتقد است که فرق انسان با حیوان، ابتدا در نیازهای اختصاصی اوست. از این رو شناخت او بدون آشنایی با این نیازها میسّر نخواهد بود. برخی از این نیازها عبارت اند از: نیاز به تعالی، نیاز به وابستگی و نیاز به هویّت (همانندی).

او درباره نیاز به هویّت می گوید: «هر فردی مایل است که هویّت خاصی داشته باشد و از این رو می کوشد که خویشتن را دریابد و بشناسد و در عین حال می خواهد فردی ممتاز باشد و برای رسیدن به این جایگاه، خود را به شخصی یا گروهی از اشخاصِ نسبتا مطرح، مرتبط می کند یا به اصطلاح، خویش را با آنها همانند می سازد تا به واسطه برجستگی و تشخّصی که آن فرد یا آن گروه دارد، تا حدّی خود را بالا بکشد».

در حقیقت، منظور فروم، به بیان دیگر این است که هر انسانی به احساسِ منحصر به فرد بودنْ نیاز دارد و اگر نتواند این احساس را ایجاد کند، آن را از راه همانندسازی با انسانهای خاص، تحقق می بخشد.

 

بحران هویّت

بحران هویّت، واژه ای است که به وسیله اریکسون (روانشناس مشهور)، برای توصیف عدم توانایی نوجوان در قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد به کار رفته و اکنون دیگر اصطلاح شده است.(1) از نگاهی دیگر، بحران هویّت، این گونه تعریف شده است: «عدم موفقیت فرد در شکل دادن به هویّت فردی خود، اعم از اینکه به علت تجارب نامطلوب کودکی یا شرایط بد فعلی باشد، بحرانی ایجاد کند که «بحران هویّت» یا «گم گشتگی» نام دارد».

انسان در خلال مرحله شکل گیری و تکامل هویّت خود، ممکن است شدیدتر از هر زمانی دیگر، چه در گذشته و چه در آینده، از نوعی سردرگمیِ نقشها یا همان چیزی که اریکسونْ «آشفتگی هویّت» می نامد، رنج ببرد. احساس می کند که باید کارهای مهمی انجام دهد، لیکن قادر به انجام دادن آنها نیست. در طی آشفتگی هویّت، فرد ممکن است احساس کند به جای پیشرفت، دچار پَسرفت است.

 

اختلال هویّت

پریشانی درونی (ذهنی)، ویژگی اصلی این پدیده است و آن قدر شدید است که فرد نمی تواند الگوی خود را انتخاب کرده، خود را با آن الگو تطبیق دهد.

 

فقدان هویّت

بسیاری از افراد، هنگامی که دچار بیماری بحران هویّت می شوند، احساس پوچی، از خودبیگانگی، تنهایی و غربت می کنند. حتی گاهی به دنبال هویّت منفی می گردند. آثار بعدی بحران هویّت را می توان در پدیده هایی همچون: مسئولیت گریزی، دلزدگی و بی تفاوتی جستجو نمود ؛ زیرا به طور طبیعی کسی که نتوانسته پاسخی برای سؤالات اساسی خویش بیابد، قطعا انگیزه ای برای پرداختن به وظیفه خویش در قبال دیگران نیز نخواهد داشت.

اشتغالات بی هدف، از دیگر عوارض فقدان هویّت است. انسانِ درونْ تهی غالبا به هر موضوعی که در دسترس وی باشد و نسبتا علاقه او را برانگیزد، خود را مشغول کرده، بخش عظیمی از فرصتها و انرژیهایش را در آن زمینه صرف می کند.

 

راهکاره

دو مورد از راهکارهای پیشنهادی برای گریز از بحران هویّت را به شرح زیر می توان برشمرد:

1 . سنجش دوباره باورهای فرهنگی: بازنگری باورهای فرهنگی، زمینه تصحیح و پالایش و تعمیق اندیشه ها را در نسل جوان مهیّا می نماید.

2 ـ تحقّق دیدگاه جامعه گرا: هر رفتاری مبتنی بر رویکردی خاص است و به تعبیر دیگر، ما همان گونه زندگی می کنیم که می اندیشیم. چنانچه از جهت فرهنگی متمایل به تقدّم ارزشهای جامعه بر فرد باشیم، در عمل نیز همان گونه خواهیم بود و در مقابل، اگر جهتگیری فرهنگی ما معطوف به تقدّم فرد بر جامعه باشد، عملکرد ما نیز متضمّن چنین انتخابی خواهد بود.

برخی از فلسفه های تربیتی معاصر بر این امر تأکید دارند که باید تعادل لازم در توجّه به فرد و جامعه در برنامه ریزیهای تربیتی، مورد لحاظ قرار گیرد.(2)

 

نکته پایانی

در پایان، در باب خودیابی و یافتن گوهر شریف انسانی، چند نکته را متذکر می شویم. این نکات علاوه بر اینکه مرتبط با بحث ماست متضمّن نکاتی اخلاقی نیز هست:

1 . آدمی ابتدا باید به ضرورت «خودیابی» واقف شود تا تلاشی در این مورد آغاز کند. با اندکی مطالعه و اندیشیدن در سفارشهای پیشوایان دینی و دانشمندان، قطعا به اهمیت این موضوع، پی می بریم.

2 . برای خودیابی، اولین گام، داشتن خلوت شخصی و مُراقبه دائمی است. زمانی به زوایای پنهان شخصیت خویش پی خواهیم برد که چون پاسبانی هوشیار از خود و اعمالمان مراقبت کنیم.

3 . اگر خودیابی حاصل شود، خالق این «خود»، به عنوان موضوع اساسی و مورد علاقه آدمی، شناخته می شود.

4 . اگرچه شناخت خود، آدمی را به شناخت خدا رهنمون می سازد، ولی شناخت خدا نیز عاملی است در جهت ایجاد انگیزه برای شناخت خویش.


1 . روانشناسان بزرگ، گروه نویسندگان، ترجمه: احمد به پژوه ـ رمضان دولتی، ص 64 .

2 . ر.ک به: خودکاوی، احسان شریعتی و دیگران، تهران: قصیده سرا، 1381.

 

امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/

 

دوشنبه 13 آذر 1391  7:19 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
دسترسی سریع به انجمن ها