سیدعباس حسینی باقرآبادی
با مطالعة تاريخ و نقل سينه به سينة آن بايد وقايع حتمي و عبرت آموز گذشته را زنده نگه داريم؛ چون اين تاريخ است که به ما سند و اعتبار مي بخشد؛ اما با اين حال، هميشه نمي توان به کتب تاريخي در دسترس تکيه کرد؛ زيرا در بين کتب تاريخ، مطالبي وجود دارد که گاهي از طرف نويسنده در آن دخل و تصرفاتي صورت گرفته است، پس اگر بخواهيم اصل واقعه را بفهميم، بايد به افرادي مراجعه کنيم که در صداقت و امانتداريشان شکی نداشته باشيم و ايشان کساني نيستند؛ جز حضرات معصومين. علیهم السلام بنابراين، جهت کشف اصل هر واقعة تاريخي بايد به منابع حديثي مراجعه کنيم.
«زيارت ناحيه مقدسه» نیز يکي از زياراتي است که مي تواند به عنوان بهترين منبع در جهت شناخت وقايع عاشورا و کم و کيف آن محسوب شود؛ زيرا حضرت حجت بن الحسن علیه السلام در اين زيارتنامه به کيفيت جنگ و شهادت جد بزرگوارش، امام حسین علیه السلام و حتي چگونگي خبردار شدن زنان و فرزندان از شهادت امام و عکس العمل ايشان اشاراتي دارند.
علاوه بر اين، حضرت به ادله و علل قيام سید الشهدا علیه السلام و خروج ایشان عليه حاکم وقت نيز اشاراتي دارند که لازم است انسان به اين ادلة ترسيم شده از ناحية امام عصر علیه السلام آشنا شود تا هم ارزش و اهميت اين زيارتنامه و مضامين عالي آن را بشناسد و هم با توجه به آن، دلایلي محکم و يقيني بر قيام امام حسين علیه السلام اقامه کند.
آشنايي اجمالي با زيارت ناحيه مقدسه
زيارت ناحية مقدسه، يکي از زيارات مشهور امام حسين علیه السلام است که در روز عاشورا و غير آن خوانده مي شود و از زيارات مطلقه است. اين زيارت، آموزه هايي از عشق، معرفت، سوز، حماسه و توسل زائر به شمار مي رود که در عين مرثيه بودنش، مسئوليت آفرين و حرکت ساز است. اين زيارت از ناحیة امام زمان علیه السلام صادر شده است و صحنة کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زيباترين وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب داغدار زائر مجسم مي نمايد و او را در متن واقعة عاشورا قرار مي دهد.
نگاهی اجمالي به عوامل قيام امام حسين علیه السلام از دریچة زيارت ناحیه
امام زمان علیه السلام در بخشی از اين زيارت به بررسي علل و عوامل قيام حضرت ابا عبدالله علیه السلام اشاره دارد که موضوع مورد بحث اين مقاله است. حضرت در این بخش مي فرمايند:
«حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَيُّ أَتْبَاعَهُ وَ أَنْتَ فِي حَرَمِ جَدِّكَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِينَ مُبَايِنٌ جَلِيسُ الْبَيْتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ تُنْكِرُ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِكَ وَ إِمْكَانِكَ ثُمَّ اقْتَضَاكَ الْعِلْمُ لِلْإِنْكَارِ وَ لَزِمَكَ أَنْ تُجَاهِدَ الْفُجَّارَ فَسِرْتَ فِي أَوْلَادِكَ وَ أَهَالِيكَ وَ شِيعَتِكَ وَ مَوَالِيكَ وَ صَدَعْتَ بِالْحَقِّ وَ الْبَيِّنَةِ وَ دَعَوْتَ إِلَى اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَمَرْتَ بِإِقَامَةِ الْحُدُودِ وَ الطَّاعَةِ لِلْمَعْبُودِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْخَبَائِثِ وَ الطُّغْيَانِ وَ وَاجَهُوكَ بِالظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ فَجَاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الْإِيعَازِ لَهُمْ وَ تَأْكِيدِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ...؛ 1 تا آن زمان که ستم دست تعدي دراز کرد و ظلم و بيداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهي پيروان خويش را فرا خواند، در حالي که تو در حرم جدت سکنا گزيده بودي و از ستم پيشگان دوري فرموده، همدم محراب و خانه گشته و از لذّتها و شهوتها بريده بودي و به مقدار توانايي و امکانات خويش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودي، پس در آن زمان بود که آگاهيت به شرايط موجود و تکاليف الهي موجب انکار عمل گرديد و بر تو لازم شد که با فاجران و بد کاران به جهاد برخيزي پس همراه با فرزندان و خويشان و پيروان دوستدارانت حرکت کردي و از حقيقت و برهانهاي الهي آشکارا سخن گفتي و با حکمت و اندرز نيکو مردم را به سوي خدا دعوت کردي و به برپايي حدود الهي و فرمانبري از پروردگار فرمان دادي و از پليديها و سرکشي باز داشتي؛ اما آنان با ستم و تجاوز و دشمني به مقابله با تو پرداختند پس تو نيز به دنبال ترساندن آنان از عذابهاي الهي و تاکيد بر حجت خداوندي با ايشان به مبارزة پرداختي... .»
از عبارات و فقرات نوراني آن چنین بر مي آید که مهم ترين دليل قيام سيد الشهدا علیه السلام ظلم و فسادي بود که بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را برملا کرد. به اين معنا که در زمان پيامبر صلی الله علیه و آله ظلم و فساد به صورت علني نبود؛ ولی در زمان اهل بيت علیهم السلام خصوصاً از همان اوایل خلافت خلفای سه گانه پرده از چهرة خود برداشت و علني شد و در زمان امام حسين علیه السلام کاملاً در مقابل حضرت جبهه گيري کرد و افرادي که در نهان و مخفيانه با امام مخالف بودند، پرده از نفاق خود برداشته و آشکارا به مخالفت پرداختند. به همين دليل امام زمان علیه السلام مي فرمايد: «وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَيُّ أَتْبَاعَهُ؛ و ظلم و بيداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهي پيروان خويش را فرا خواند.»
بنابراين، بايد مهم ترين عامل را ظلم دانسته و آن را کالبد شکافي کنيم که در ادامۀ اين مقاله به اين مهم خواهيم پرداخت. البته قدر متيقن اين است که چنین کالبد شکافي مهمی بايد از زمان رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله صورت بگيرد؛ چرا که علل مخالفت با امام حسين علیه السلام ريشه در جريان بعد از رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله دارد.
در اين قسمت از مقاله به کلمات نوراني امام زمان علیه السلام در زيارت ناحیة مقدسه در مورد عوامل قيام حضرت سيد الشهدا علیه السلام مي پردازيم که در حقيقت موضوع اصلي اين مقاله است.
ترسيم طرح کلي بيانات امام زمان علیه السلام در اين زيارت
امام زمان علیه السلام در زيارت ناحيه مي فرمايد: «حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَيُّ أَتْبَاعَهُ وَ أَنْتَ فِي حَرَمِ جَدِّكَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِينَ مُبَايِنٌ جَلِيسُ الْبَيْتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ تُنْكِرُ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِكَ وَ إِمْكَانِكَ» امام زمان علیه السلام مراحل قيام امام حسين علیه السلام را در اين قسمت از زيارت به سه مرحلة مهم تقسيم کرده اند که هر کدام از اين سه مرحله توضيحاتي را مي طلبد. آن سه مرحله به اين شرح است:
مرحلة اول: مرحلة تعدي و گسترش ظلم است که امام زمان علیه السلام آن را در دو جملة متفاوت بيان فرمودند:
1. ظلم و ستم، دست تعدي را دراز کرد و از چهرة خود پرده برداشت و علني شد.
2. گمراهي، طرفداران خود را فرا خواند.
مرحلة دوم: عکس العمل امام حسین علیه السلام در مقابل يزيد.
مرحلة سوم: خروج امام حسین علیه السلام از مدينه همراه با خانواده.
مرحلة اول: ويژگيهاي حاکم، رعيت و جامعه در زمان يزيد
با توجه به اينکه حضرت سيد الشهدا علیه السلام چند سالي را در زمان حکومت معاويه گذراندند، سؤالي که مطرح مي شود اين است که چرا امام حسين علیه السلام در زمان معاويه حرکتي از خود نشان ندادند؛ ولي در زمان يزيد دست به قيام زدند؟
همان گونه که امام زمان علیه السلام در زيارت ناحية مقدسه مي فرمايند: «حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَيُّ أَتْبَاعَهُ؛ تا آن زمان که ستم، دست تعدي دراز کرد و ظلم و بيداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهي پيروان خويش را فرا خواند.»؛ يعني ظلم و ستم از حالت نفاق و پشت پرده بيرون آمد و خود را علني کرد و به طور صريح و آشکار در برابر حق جبهه گيري نمود و در حد توان خود حق را کمرنگ و يا آن را ناديده گرفت.
البته به يقین در زمان معاويه جو حاکم بر جامعه مانند زمان حکومت يزيد نبود؛ زیرا هر چند معاويه با اسلام و اهل بيت علیهم السلام مخالف بود؛ ولي در ظاهر مسائل شرعی را مراعات مي کرد و در برخوردها و اعمال خود ظاهراً با اسلام موافق بود، هر چند مي دانيم که در پشت پرده چه جنايتها و ظلمهايي علیه دين انجام داد؛ اما مسئلة ظلم و تعدي در جامعه به صورت علني از زمان يزيد بن معاويه مطرح شد و جوّ حاکم بر جامعه و مردم و ويژگيهاي شخصيتي يزيد به گونه اي بود که ناگزير به برخي از آنها اشاره می کنیم:
1. ويژگيهاي شخصيتي يزيد
زماني که يزيد بن معاويه به خلافت رسيد، حضرت سيدالشهدا علیه السلام جملة معروف استرجاع را بر زبان جاری ساخت و این گونه فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ؛ ما همگی از خداییم و به سوی خدا برمی گردیم، (با آمدن یزید) با اسلام باید خداحافظی کرد؛ چون که اسلام به مصیبتی همچون خلافت یزید مبتلا گشته است.» که نشان دهندة اين است که اگر يزيد خليفه شود، ديگر اسلام باقي نمي ماند.
البته اين تفکر فقط تفکر و عقيدة حضرت سيد الشهدا علیه السلام نبود؛ يعني اين گونه نبوده و نیست که فقط اهل بيت علیهم السلام و شيعيان آنان به بي کفايتي و پليدي يزيد بن معاويه پرداخته باشند؛ بلکه مورخين اهل سنت نیز به اين مسئله اذعان و اعتراف دارند.
از جمله "مسعودي" تاريخ نگار معروف اهل سنت، مي نويسد: «و سِيَرُه سيرة فرعون بل کان فرعون اعدل منه في رعيته؛2 سيرة يزيد همان روش فرعون بود؛ بلکه بايد گفت: فرعون در ميان مردم بيش از يزيد به عدالت رفتار مي کرد.»
در تأييد کلام مسعودي به اين قضيه نيز اشاره می شود که وقتي گروهي از مردم مدينه به سرپرستي "عبدالله بن حنظلة غسيل الملائکة" براي آگاهي از افکار، عقايد و اعمال يزيد به شام سفر کرده و برگشتند، عباراتي را در معرفي يزيد گفته اند که از عمق فاجعه اي که مسلمين گرفتار آن شده بودند، حکايت مي کند و آن عبارات در بسياري از کتب تاريخي شيعه و سني وارد شده و تمام آنها اين مطالب را تأييد کرده اند.
"ابن اثير" در کتاب تاریخ خود نقل مي کند که: همراهيان عبدالله بن حنظله بعد از بازگشت از سفر شام و ملاقات با يزيد در توصيف وضعيت او چنين گفته اند: «قدمنا من عند رجل ليس له دين يشرب الخمر و يضرب بالطنابير و يعزف عنده القيان و يلعب بالکلاب و يسمر عنده الحراب و هم اللصوص؛3 ما از نزد مردي آمديم که دين ندارد، شراب مي نوشد، طنبور مي نوازد، نوازندگان نزد وي به لهو و لعب مشغولند، با سگها بازي مي کند و با جمعي از دزدان شب نشيني دارد.»
ديگري گفت: به خدا سوگند! وي شراب مي نوشد و به گونه اي مست مي شود که نماز را نيز ترک مي کند.
"ابن جوزي" دانشمند معروف اهل سنت، از قول عبدالله بن حنظله نقل مي کند که گفت: «والله ما خرجنا علي يزيد حتي خفنا ان نرمي بالحجارة من السماء انه رجل ينکح الامهات و البنات و الاخوات و يشرب الخمر و يدع الصلوة؛4 به خدا سوگند! ما در حالي از نزد يزيد بيرون آمديم که خوف آن داشتيم تا بر اثر گناهان فراوان وي از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردي است که با مادران و دختران و خواهران خود نيز زنا مي کند، شراب مي نوشد و نماز نمي خواند.»
ميگساري علني، سرودن اشعار در حال مستي و دهن کجي به ارزشها و اعتقادات مسلمانان در آن حالت از صفحات تاريک زندگي يزيد است.
2. تحريف دين و مکتب
تحريف يک مکتب بدترين خطر براي آن مکتب است و بدترين نوع تحريف اين است که افرادي که خود را رهبران و سياستمداران آن مکتب مي دانند، خود بر خلاف احکام و دستورات آن عمل کنند و در عين حال اعمال و رفتار خود را مطابق با تعاليم و قوانين آن مکتب بدانند.
اين خطر بزرگ در زمان امام حسين علیه السلام توسط دستگاه اموي به بدترين وجه اسلام را تهديد مي کرد. اگر امام علیه السلام قيام نمي کرد و به افشاگري دست نمي زد، ديري نمي پاييد که از اسلام چيزي جز نام آن باقي نمي ماند. اينجاست که حضرت آية استرجاع را بر زبان جاري نمود.
به هر صورت تحريف اسلام ناب محمدي صلی الله علیه و آله، وارونه ساختن دين و ساختن پوسته اي از دین که محتواي حقيقي نداشته باشد، از برنامه هايي بود که در عصر امام حسين علیه السلام به اوج خود رسيد. مردم کم کم دين حقيقي را از دست داده و با ايده و اعتقادات جديدي که ساختة يزيد و يزيديان بود، زندگي مي کردند و آن باورهايي را که از کلام اهل بيت علیهم السلام نسبت به اعمال عبادي خود آموخته بودند، از دست دادند و به طور کلي ارزشها به ضد ارزش و ضد ارزشها به ارزشها تبديل شد، تا حدي که در شهر مدينه و کنار تربت پاک و قبر نوراني رسول خدا صلی الله علیه و آله ارزش، عظمت و احترام زنان آوازه خوان و رقاصه به نهايت از مؤمنين و متقين بيشتر شده بود. شراب خوري دوباره علني شد و چون يزيد که حاکم وقت بود، خود مردي عياش و خوش گذران بود، به مردم زمان خود برای عياشي آزادي بيشتري داده بود، به حدي که عمال او در کنار تربت پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله مجالس و محافل عيش و نوش با حضور زنان و دختران آوازه خوان برگزار مي کردند. 5
اگر در زمان معاويه نماز جمعه را در چهارشنبه خواندند، حداقل پايبند به نماز جماعت و جمعه بودند و مي خواندند؛ اما در زمان يزيد که ديگر کسي حرفي از نماز به ميان نمي آورد و مؤمنان و دينداران نمي توانستند دين و ديانت خود را اظهار کنند؛ چرا که مورد تمسخر اطرافيان حکومت واقع مي شدند.
3. دگرگوني ارزشهاي مکتبي
در اينجا به فلسفة فرمايش امام زمان علیه السلام در زيارت ناحيه مقدسه پي مي بريم که فرمود: « وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ؛ ظلم و ستم پرده از چهرة خود برداشت.»
مفهوم کلام اين است که هر کس مخالف اسلام، قوانين و معتقدات مسلمانان بود و نمي توانست آن را اظهار کند و يا مخالف اهل بيت علیهم السلام بود و مي ترسيد که آن مخالفت را علني کند، با رفتار و اعمال يزيد تمام اين افراد جسور شده، به راحتي در برابر امام حسین علیه السلام، اسلام، مکتب و قرآن قد علم کرده و به مخالفت پرداختند و تمام کينه هايي را که نسبت به اسلام و اهل بيت علیهم السلام در دل داشتند، نمايان کردند.
در هر صورت مکتب اسلام و ارزشهاي مکتبي در زمان خلافت يزيد بسيار کمرنگ شد و تا سر حد فراموشي پيش رفت. تا قبل از زمان يزيد مردم براي حل مشکل روحي، معنوي و يا مشکلات مادي خود به مسجد يا خانة امام علیه السلام مي آمدند و حتي براي رفع خستگي خود و کسب نشاط و شادماني به طرف مسجد می رفتند و با خواندن نماز مسائل خود را حل و فصل مي کردند؛ اما در زمان يزيد مردم مسجد را کنار زده و به مجالس و محافل رقاصي و عياشي می رفتند تا روحيه بگيرند.
تا قبل از يزيد، گناه، معصيت، شراب خوري و اعمال منافي با عفت مخفيانه صورت مي گرفت و افراد اعمال خلاف شرع خود را از ديگران مخفي مي کردند؛ اما در زمان خلافت يزيد تمام اعمال قبيح علني شد و دوباره مانند دورة جاهليت، نمود پيدا کرد که امام حسين علیه السلام در مسير خود از مدينه تا کربلا بارها به اين نکته اشاره فرمودند.
از جمله در مسير کربلا با "فرزدق" روبه رو شدند و بعد از مدتي گفتگو که بين ايشان رد و بدل شد، امام علیه السلام به او فرمود: «يَا فَرَزدَقُ! أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَرَکُوا طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ فِي الأَرضِ وَ اَبطَلُوا الحُدُودَ وَ شَرَبُوا الخُمُورَ وَ استَأثَرُوا فِي اَموَالِ الفُقَرَاءِ وَ المَسَاکِينَ وَ اَنَا اَولَي مِن مَن قَامَ بِنَصرِهِ دِينِ اللهِ وَ اِعزَازَ شَرعِهِ وَ الجِهَادَ فِي سَبِيلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِيَ العُليَا؛6 اي فرزدق! اين گروه مطيع شيطان شده و اطاعت خدا را رها کردند، در زمين فساد ايجاد کرده و احکام الهي را باطل دانسته و مشروب مي نوشند و در بيت المال مسلمين و اموال فقرا و مساکين دستبرد زده اند. بر من است که به ياري دين خدا شتافته و آن را عزيز گردانم و در راه او جهاد کنم تا تنها کلمة الله بر عالم حاکم باشد.»
و در جاي ديگر مي فرمايد: «اَيُّهَا النَّاسُ! أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛7 اي مردم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس حاکم ظالمي را ببيند که حرام خدا را حلال کرده و پيمان خدا را مي شکند و مخالف سنتهاي الهي در بين بندگان خدا حکم مي کند؛ ولي با قول يا فعل خود او را از اين کار باز ندارد، بر خداوند است که او را وارد جهنم کند.»
همچنين در نامه اي که به برادرشان محمد حنفيه نگاشته اند، چنين فرمودند: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهما السلام...؛ 8 من براي خوشگذراني، تفريح و يا ظلم و فساد خروج نکردم؛ بلکه هدفم اين بود که امت جدم را اصلاح نموده، امر به معروف و نهي از منکر کنم و همانند جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرم اميرالمؤمنين علیه السلام عمل نمایم.»
امام علیه السلام آنقدر دغدغة دين پيامبر صلی الله علیه و آله را دارد که تنها دليل خروج خود عليه يزيد را اصلاح امت پيامبر و احيای سنتهاي فراموش شده ای مانند امر به معروف و نهي از منکر برشمرده و احيای دين اصلي و حقيقي به جاي دين تحريف شدة بني اميه ای را وظیفة خود مي داند.
4. تصميم به قتل امام حسین علیه السلام
در زمان خلافت يزيد، مردم سفارشات پيامبر صلی الله علیه و آله در مورد اهل بيت علیهم السلام را فراموش کرده و توصيه هاي رسول خدا را از ياد بردند و در کنار تربت پاک پيامبر صلی الله علیه و آله به فرزندش نيز رحم نکردند و او را از دشمنان خود و کساني که سلب آسايش مي کنند قلمداد کرده و به قتل او اقدام کردند.
لذا امام حسین علیه السلام در آن شبي که از مدينه بيرون آمدند، کنار قبر پيامبر صلی الله علیه و آله رفته، چنين عرض کردند:
«فَاشْهَدْ عَلَيْهِمْ يَا نَبِيَّ اللَّهِ إِنَّهُمْ قَدْ خَذَلُونِي وَ ضَيَّعُونِي وَ لَمْ يَحْفَظُونِي وَ هَذِهِ شَكْوَايَ إِلَيْكَ حَتَّى أَلْقَاكَ؛9 اي نبي خدا! شاهد باش که اين مردم مرا خوار کرده و حق مرا ضايع کردند و احترام مرا حفظ نکردند. اي رسول خدا! اين شکايت من به تو از اين مردم است تا روزی که تو را ملاقات کنم.»
همچنين زماني که امام علیه السلام در مکه بودند، «عبدالله بن عباس» نزد ايشان آمد و مطالبي را از روي خيرخواهي به امام عرض کرد؛ اما امام علیه السلام به او فرمود: «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ يَا بْنَ عَبَّاسِ! اِنَّ الْقَومَ لَنْ يَتْرُکُونِي وَ اِنَّهُمْ يَطْلُبُونَنِي أَيْنَ کُنتُ حَتَّي اُبَايِعَهُمْ کُرْهَاً وَ يَقْتُلُونِي وَ اللهِ اِنَّهُمْ لَيَعْتَدُّونَ عَلَيَّ کَمَا اعتَدَّت الْيَهُودُ فِي يَوْمِ السَّبتِ؛10 هيهات هيهات! اي ابن عباس! اين مردم مرا رها نکرده و هر جا بروم به دنبال من خواهند آمد تا با اکراه و اجبار از من بيعت بگيرند و من را بکشند. به خدا قسم! اينها به حق من تجاوز مي کنند، مانند يهودياني که در روز شنبه به حدود الهي تجاوز کردند (و حرف خدا را زمين گذاشتند).»
و باز زماني که خبر حرکت امام علیه السلام از مدينه به طرف عراق در شهر پخش شد و مردم اين مسئله را براي يکديگر بازگو مي کردند، «عبدالله بن جعفر» پسر عموي امام و شوهر حضرت زينب علیها السلام به حضرت نامه نوشت و از وي خواست تا در مدينه بماند و خودش را به چنگال مرگ نيندازد و در مقابل، او از يزيد براي امام علیه السلام امان نامه بگيرد.
امام علیه السلام در جواب او نوشتند: «والله يَابنَ عَمِّي! لَوْ كُنْتُ فِي جُحْرِ هَامَّةٍ مِنْ هَوَامِ الْأَرْضِ لَاسْتَخْرَجُونِي مِنْهُ وَ يَقْتُلُونِّي وواللَّهِ يَابنَ عَمِّي ليَعتَدُنَّ علَيَّ كما اعتَدَت اليَهودُ في يومِ السَّبتِ، والسَّلامُ ؛11 اي پسر عمو! به خدا قسم اگر در لانة حشره اي از حشرات زمين مخفي شوم، مرا بيرون آورده و مي کشند. اي پسر عمو! به خدا قسم اينها به حق من تجاوز مي کنند، مانند يهودياني که در روز شنبه به حدود الهي تجاوز کردند و حرف او را زمين گذاشتند. والسلام.»
با توجه به کلمات نوراني امام حسین علیه السلام به شرايط سخت و طاقت فرساي زمان ایشان پي خواهيم برد و به آن حضرت حق مي دهيم که مدينه را رها کرده و به طرف مکه و سپس به عراق برود؛ البته بايد به اين مطلب نیز اشاره کنيم که امام علیه السلام با اراده و خواست خود از مدينه بيرون نرفت؛ بلکه خود حضرت در گفتگويي که بين ايشان و ابن عباس در مکه رخ داد، چنين مي فرمايد: «يابن عباس! فَمَا تَقُولُ فِي قَومٍ اَخرَجُوا ابْنَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ مِنْ دَارِهِ وَ قَرَارِهِ وَ مَوْلِدِهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ مُجَاورَۀِ قَبْرِهِ وَ مَوْلِدِهِ وَ مَسْجِدِهِ وَ مَوضِعِ مُهَاجِرِهِ فَتَرَکُوهُ خَائِفَاً مَرعُوبَاً لَا يَستَقِرَّ فِي قَرَارٍ وَ لَا يَأوَي فِي وَطَنٍ يُرِيدُونَ فِي ذَلِکَ قَتْلَهُ وَ سَفْکِ دَمِهِ وَ هُوَ لَمْ يُشْرِکْ بِاللهِ شَيْئاً وَ لَا اتَّخَذَ مِنْ دُونِهِ وَلِيَّاً وَ لَمْ يَتَغَيَّرْ عَمَّا کَانَ عَلَيْهِ رَسُولِ اللهِ؛12 اي ابن عباس! چه مي گويي در مورد گروهي که فرزند دختر پيامبر خود را از خانه و جايگاه و محل ولادت خود و از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله بيرون رانده و همسايگي قبر پيامبر، محل ولادت، مسجد و محل هجرت او را از او گرفتند و چنا ن رعب و ترس در دل او جاي دادند که در هيچ مکاني استقرار نمي یابد و به هيچ مکاني نمي تواند پناه ببرد. ارادة کشتن و ريختن خون او را کرده اند؛ در حالي که هرگز به خدا شرک نورزيده و جز او هيچ کس را پشتيبان خود ندانسته و از آرمانهاي رسول خدا صلی الله علیه و آله ذره اي روي نگردانده است؟»
بنابراين، متوجه مي شويم که امام علیه السلام در مدينه بر جان و مال و حتی اهل بيت علیهم السلام خود بيمناک بود و ناچار به ترک مدينه به همراه خانوادة خود شد تا هم جان خود و خانوادة خود را نجات دهد و هم دين اسلام و شريعت جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله را احيا و اصلاح کند.
امام حسين علیه السلام در مسير خود به طرف کربلا به شخصي به نام "اباهرّه ازدي کوفي" برخورد کرد. وي نزد امام علیه السلام آمد و به ايشان عرض کرد: «يَا بْنَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ! مَا الَّذِي اَخْرَجَکَ عَنْ حَرَمِ اللهِ وَ حَرَمِ جَدِّکَ مُحَمَّدٍ؛ اي پسر دختر پيامبر! چه چيزي تو را از حرم خداوند و حرم جدت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله بيرون کرده است؟»
«فقال الْحسين علیه السلام: يَا اَبَا هرَّةِ! اِنَّ بَنِي اُمَيَّةَ اَخَذُوا مَالِي فَصَبَرْتُ وَ شَتَمُوا عِرْضِي فَصَبرْتُ وَ طَلَبُوا دَمِي فَهَرَبْتُ...؛ 13 امام فرمود: اي اباهره ! بني اميه مالم را دزديدند، صبر کردم. آبرويم را بردند، باز صبر کردم، تا اينکه قصد کشتن مرا کردند، گریختم تا جانم را از دست آنها نجات دهم.»
آنقدر عرصه را بر امام علیه السلام تنگ کردند که ناچار به ترک مدينه شد؛ البته بايد به اين نکته نیز اشاره کرد که امويان با کنار زدن بني هاشم از خلافت حقة خود، خودشان را خليفة واقعي رسول خدا صلی الله علیه و آله و وارث او معرفي کرده بودند، و عامة مردم از ساده لوحي به تمامي دستورات آنها گوش فرا می دادند و طبق خواستة آنها عمل مي کردند.
حکومت جائرانة يزيديان مي رفت تا قلم سرخ بر چهرة نوراني اسلام کشند و زحمات طاقت فرساي پيامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله و مسلمانان صدر اسلام و خون شهداي فداکار را به طاق نسيان سپارد و هدر دهد
مرحلة دوم: عکس العمل امام حسین علیه السلام در مقابل خلافت يزيد
با توجه به مطالب گذشته، اعمال و رفتار يزيد و واليان او با مردم زمان وي و تقابل عمل آنان با دين خدا و ارزشهاي اسلامي، اين سؤال مطرح مي شود که آيا امام حسين علیه السلام به يکباره اقدام به قيام کرد و در مدينه هيچ گونه عکس العملي از خود نشان نداد؟
با توجه به فرمودة امام زمان علیه السلام در زيارت ناحية مقدسه، حضرت در ادامة بیان عوامل قيام سيد الشهداء علیه السلام مي فرمايند: «وَ أَنْتَ فِي حَرَمِ جَدِّكَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِينَ مُبَايِنٌ جَلِيسُ الْبَيْتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الْأَحْبَابِ تُنْكِرُ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِكَ وَ إِمْكَانِكَ؛ در حالي که تو در حرم جدّت سکنا گزيده بودي و از ستم پيشگان دوري گزيده، همدم محراب و خانه گشته و از لذتها و شهوتها بريده بودي و به مقدار توانايي و امکانات خويش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودي.»
یعني امام حسين علیه السلام خلافت يزيد را نه تنها در قلب خود قبول نداشت؛ بلکه حتي با صراحت به مسئلة خلافت ناحق يزيد اشاره فرموده و حکومت او را از منکرات مي شمرد و در هر فرصت مناسبی کارهاي او و عمالش را باطل شمرده و در واقع به مسئلة امر به معروف و نهي از منکر مي پرداخت و تا حد توان و امکان به اين مسئله ادامه می داد و حتي جلوي گماشتگان يزيد و واليان او نيز يزيد را رسوا می کرد و فاسق و شرابخوار بودن يزید و اینکه شايستگي خلافت ندارد را فریاد می زد.
از جمله، زماني که حضرت را جهت گرفتن بيعت براي يزيد نزد وليد حاضر کردند، امام علیه السلام به او فرمود: «اي امير! ما خاندان پيامبر و معدن رسالت و محل آمد و شد ملائکه و جايگاه رحمت هستيم و خداوند به خاطر ماست که درهاي رحمت را به روي مردم باز يا بسته مي کند؛ در حالي که يزيد مردي فاسق، شرابخوار و قاتل افراد پاک است و شرابخوري را علني انجام مي دهد؛ لذا شخصي مانند من با کسي مثل او بيعت نمي کند.» 14
همچنين زماني که مروان امام حسین علیه السلام را در کوچه ديد و به تعبير خود حضرت را نصيحت و ارشاد کرد، پيشنهاد بيعت با يزيد را به ايشان داد. امام علیه السلام در جواب او فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدٍ. ثُمَّ قَالَ: وَيْحَکَ! اَتَأمُرنِي بِبَيْعَةَ يَزيدٍ وَ هُوَ رَجُلٌ فَاسِقٌ لَقَدْ قُلْتَ شَطَطَاً مِنَ الْقَولِ يَا عَظِيمَ الزَّلَلِ لَا اَلُومَکَ عَلَي قَولِکَ لِأَنَّکَ اللَّعِينُ الَّذِي لَعَنَکَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ اَنْتَ فِي صُلْبِ اَبِيکَ الْحَکَمَ بْنَ اَبِي العَاصِ فَاِنَّ مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لَا يُمْکِنُ لَهُ وَ لَا مِنْهُ اِلَّا اَنْ يَدعُو اِلَي بَيعَةِ يَزِيدٍ؛15 ما همه از خداييم و به سوي او برمي گرديم؛ اما با اسلام بايد خداحافظي کرد؛ چرا که مردم دچار حاکمي مثل يزيد شده اند. سپس اضافه کرد: واي بر تو! آيا مرا به بيعت با يزيد امر مي کني، در حالي که مردي فاسق است؟ اي کسي که لغزشهاي بزرگي داري! مطمئن باش حرف پوچ و بي معنايي زدي و من تو را بخاطر اين حرفت سرزنش نمي کنم؛ چرا که هنوز به دنيا نيامده بودي که مورد لعنت رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفتي و کسي که پيامبر او را لعنت کند، جز دعوت به بيعت با يزيد راه ديگري ندارد.»
لذا با توجه به فرمايش امام زمان علیه السلام که فرمود: «تُنْكِرُ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِكَ وَ إِمْكَانِك» حضرت سيد الشهدا علیه السلام تا حدي که برايش ممکن بود، به مخالفت با يزيد و کارهاي او پرداخت و از خلافت و اعمال يزيد به عنوان يک منکر شرعي و اجتماعي ياد کرد؛ ولي متأسفانه دستگاه حاکم بر جامعه از سخنان نوراني حضرت هيچ گونه تأثيري نگرفت و بلکه در مقابل او جبهه گيري نیز کرد؛ لذا امام علیه السلام ديگر امر به معروف و نهي از منکر را بي فايده دانست؛ چرا که مردم در آن زمان به گونه اي شده بودند که هرگز امر به معروف و نهي از منکر را قبول نداشتند.
حضرت امام خميني رحمه الله در مورد حکومت يزيد و ويژگيهاي زمان او مي فرمود: «حکومت جائرانة يزيديان مي رفت تا قلم سرخ بر چهرة نوراني اسلام کشند و زحمات طاقت فرساي پيامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله و مسلمانان صدر اسلام و خون شهداي فداکار را به طاق نسيان سپارد و هدر دهد.»
و در جاي ديگر نيز فرمود: «در زمان معاويه و پسر ناخلف او مسئله اين طور بود که اينها داشتند چهرة اسلام را قبيح مي کردند، به عنوان خليفة مسلمين، به عنوان خليفة رسول الله صلی الله علیه و آله آن جنايات را مي کردند. اينجا بود که تکليف اقتضا مي کرد براي بزرگان اسلام که مبارزه کنند و اين چهرة قبيحي که اينها دارند، از اسلام نشان دهند و اشخاص غافل را ممکن است خيال کنند که اسلام خلافتش همين است که معاويه و يزيد دارند، افشا و برملا سازند.» 16
مرحلة سوم: قيام و جهاد عليه حکومت
امام زمان علیه السلام در ادامة بيانات خود مي فرمايند: «ثُمَّ اقْتَضَاكَ الْعِلْمُ لِلْإِنْكَار وَ أَلْزَمَكَ أَنْ تُجَاهِدَ الْكُفَّارَ ...؛ پس در آن زمان بود که آگاهيت به شرايط موجود و تکاليف الهي موجب انکار عمل گرديد و بر تو لازم شد که با فاجران و بد کاران به جهاد برخيزي....»
با توجه به اين جملات از زيارت ناحية مقدسه درمي يابيم که امام حسين علیه السلام چاره اي جز قيام نداشت و يقين پيدا کرد که راهي جز قيام و جهاد در راه خدا و مبارزه با اهل ظلم ندارد تا بدين وسيله دين خدا و زحمات رسول خدا صلی الله علیه و آله را زنده کند و درخت در حال خشکيدن اسلام را آبياري نماید؛ لذا به همراه خانوادة خود و گروهي از شيعيان و دوستداران به طرف مکه حرکت کردند.
بنابراين، همان گونه که امام زمان علیه السلام در اين زيارت مي فرمايند، حضرت سيد الشهدا علیه السلام با توجه به علم و آگاهي خدادادی در آن زمان شرايط حاکم بر جامعه را سنجيد، و ريشة درخت اسلام را به طور يقين در حال خشکيدن ديد؛ لذا جنگ و جهاد را بر صلح و سازش ترجيح داد و به همراه خانوادة خود به قيام عليه يزيد و حکومت او بپا خاست.
نتيجه گیری
با توجه به آنچه گفته شد، در مي يابيم که آنچه امام زمان علیه السلام در زيارت ناحية مقدسه به عنوان عوامل زمينه ساز قيام عاشورا مطرح مي کنند، از عوامل اصلي و اساسي بوده که تمامي عوامل ديگر به آنها وابسته است و اين عامل چيزي جز ظلم و جنايت نيست و همان گونه که رسوا خدا صلی الله علیه و آله مي فرمايند: «إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ قُلُوبَكُمْ؛17 از ظلم و ستم بپرهيزيد که دلهاي شما را ويران مي کند.»
زماني که دلها ويران شود، هر کس و هر چيز مي تواند بر آن دلها مسلط گردد، همان گونه که گمراهان و گمراه کنندگان آن زمان بر دلهاي مردم مسلط شده، راه آنان را بر انجام اقسام گناهان هموار کردند تا اينکه مرتکب بزرگ ترين جنايت تاريخ شدند و در عاشوراي سال 61 ق خنجر را بر حنجر پارة تن رسول خدا صلی الله علیه و آله گذاشتند و ايشان را به شهادت رساندند.
تمام اينها از آثار ظلم و گمراهي است که دين انسان را سست کرده، و او را به روي آوردن به خبائث و پليديها دعوت مي کند. پس به طور کلي عواملي که امام زمان علیه السلام در اين زيارت مي شمرند عبارتند از:
1. گسترش ظلم و ستم؛
2. گمراه شدن مردم؛
3. کمرنگ شدن و تحريف دين و شريعت پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله؛
4. رو آوردن مردم و سران حاکم بر جامعه به خبائث و پليديها و طغيان و سرکشي.
البته همیشه ظلم و ستم پايدار نخواهد بود و خداوند عالم وعده داده است که عقوبت ظلم را در همين دنيا دامن گير ظالمين کند که خوشبختانه بعد از گذشت مدت کوتاهي، ظالمين به سيد الشهدا علیه السلام و اهل بيت گرامیش با قيام «مختار ثقفی» و قيامهاي ديگر به جزاي خود رسيدند که بحث و بررسي اين موضوع مجال ديگري را مي طلبد. پی نوشت:
1)بحارالانوار، علامه مجلسی، المکتبۀ الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1374ش، ج 101، ص321.
2) مروج الذهب، مسعودی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ج 3، ص 68.
3) الکامل فی التاریخ، ابن اثير، دار الصادر، بيروت، چ اول، 1385، ج 4، ص 103.
4) المنتظم، ابن جوزي، دارالفکر، بيروت، چاپ دوم، سال 1424 هـ، ج 4، ص 179.
5) مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 67.
6) موسوعه کلمات الامام الحسين، گروهي از نويسندگان، دار المعروف، قم، چ سوم، 1374، ص 336.
7)بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 382.
8) موسوعة کلمات الامام الحسين، جمعی از نویسندگان، ص291.
9) همان، ص 286.
10) همان، ص 321.
11) همان، ص 331.
12) همان، ص 306.
13) همان، ص 345.
14) اللهوف في قتلي الطفوف، سید بن طاووس رحمه الله، مترجم عقيقي بخشايشي، دفتر نشر نويد اسلام، قم، سال 1378، چ چهارم، ص 23.
15) موسوعة کلمات الامام الحسين، جمعی از نویسندگان، ص 284.
16) جلوه هاي سبز و سرخ عاشورا، محمد مهدي باباپور گل افشاني، آل صمد، قم، چ اول، 1381، ص 205.
17)منتخب ميزان الحکمة، محمد محمدي ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، دارالحديث، سوم، قم، 1384، ص 348.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 147.