این که امام حسین (ع) در بیان فلسفه حرکت خود، اصلاح امت و احیاء سیره ی رسول خدا (ص) را مطرح می کند ، یعنی ای مردم بدانید مشکل امت اسلامی در این روزگار، دور شدن از سنت پیامبر (ص) است. امام حسین (ع) به خوبی می دانست که این انحرافات ، اساس اندیشه اسلام را به مخاطره انداخته است و اگر این وضع ادامه یابد ، بخش عظیمی از معارف دین در انزوا قرار می گیرد و از اسلام تنها پوسته ای ظاهری باقی می ماند .
زندگی با حوادث و رویدادهای گوناگون ، شتابان می گذرد . اما برخی از رویدادها در گذر زمان نه تنها محو نمی شوند ، بلکه بر صفحه تاریخ می درخشند و اندیشه ها و دیده ها را مسحور خود می سازند . در سال 61 هجری قمری ، تاریخ شاهد واقعه ای بودکه بعد از گذشت قرنها، هنوز الهام بخش بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی است. از حماسه امام حسین (ع ) در سرزمین کربلا سخن می گوییم . حماسه ای که در پشت حصارهای زمان و مکان باقی نماند . بلکه از مرزهای جغرافیایی و تاریخی فراتر رفت و برای تمامی اعصار، الهام بخش و تاثیرگذار گردید . در آغاز ماه محرم ، خاطره حماسه با شکوه کربلا را گرامی می داریم و بر حسین بن علی (ع) سلام و درود می فرستیم . سلام و درود خداوند بر امام بزرگواری که بر قله کرامت و عزت درخشید تا جاودانه ترین درسهای زندگی برای بشریت به یادگار بماند . سلام و درود خداوند بر امام حسین (ع) و یاران باوفایش ، آنها که برای اعتلای اسلام از جان و هستی خویش گذشتند .
امام حسین (ع) درشرایطی حرکت مقدس خود را آغاز کرد که فرهنگ و تعالیم اصیل اسلام ، در خطر انحطاط قرار داشت. امام حسین (ع) شاهد بود که آرمانها و اهداف پیامبر به تدریج به فراموشی سپرده می شد و بنی امیه ، با اتکا بر زر و زور و تزویر بر مردم حکومت می کردند . از آنجا که یکی از وظایف و مسئولیتهای خطیر رهبری در اسلام ، قرار دادن مردم در مسیر روشن هدایت است ، امام حسین (ع) بر خود لازم دانست تا به قیام علیه ناهنجاریهای زمان خود برخیزد . به همین دلیل فرمود : " آگاه باشید که اینان ( بنی امیه) همواره همراه شیطان هستند ، فرمان خدا را ترک کرده و فساد را آشکار ساخته اند . آنها حدود الهی را تعطیل کرده و اموال عمومی را به خود اختصاص داده اند و حرام خدا را حلال / و حلال خدا را حرام نموده اند ."
باتوجه به این سخنان می توان فهمید که محور اصلی حرکت امام حسین (ع) احیا و تحکیم ارزشهای دینی در جامعه بود . آن حضرت درخصوص انگیزه خویش برای قیام علیه وضع نابسامان آن روز فرمود :
" خدایا ! تو خود می دانی که آنچه از سوی ما اظهار شده ، برای رقابت در سلطنت نیست . به خاطر دنیا طلبی نیز نمی باشد . بلکه برای آن است که دین تو را پابرجا ببینیم و سرزمینهای تو را اصلاح کنیم و بندگان ستمدیده تو را آسوده گردانیم تا به واجبات و احکام دین توعمل شود . "
سخنان امام حسین (ع) ، حکایت از زوال معنویت در جامعه اسلامی آن روز داشت. از سوی دیگر ، ثروت اندوزی صاحبان قدرت و رواج بدعتها و انحرافات ، فراموشی وصایای پیامبر و در انزوا قرار گرفتن اهل بیت آن حضرت ، همه عواملی بودند که زمینه بازگشت جامعه را به دوران جاهلیت فراهم می ساختند. در زمان حکومت بنی امیه ، قومیت گرایی و وابستگی های نژادی که پیامبر سرسختانه با آنها مخالفت می کرد ،
دوباره احیا شد و به مرور زمان حاکمیت سنتهای گذشته در زوایای جامعه رخنه کرد. به این ترتیب جامعه اسلامی ، به سرعت از آموزه های اصیل دینی فاصله گرفت.
تفسیرهای نادرست از دین و سنت ، جعل حدیث و اشاعه اخبار دروغ ، گاه افراد را نسبت به ارزشهای حقیقی دین دچار تردید می ساخت و آنان بیش از پیش سرگردان می شدند . بنی امیه با اشاعه احادیث ساختگی از رسول خدا (ص) و صحابه ایشان ، خود را وارث پیامبر معرفی می کردند . از سوی دیگر خودخواهی ها و انحصار طلبی های بنی امیه سبب نابرابری عمیق در ساختار اقتصادی جامعه شده بود. به گونه ای که اقلیتی حاکم و فرصت طلب ، سرمایه های کلان از اموال عمومی و بیت المال بر روی هم انباشتند و دیگر اقشار جامعه در تنگنای شدید و محرومیت قرار گرفتند . این معضلات و نابسامانیهای اعتقادی و اجتماعی در زمان حاکمیت یزید به اوج خود رسید .
فشار و اختناق سیاسی در دوران خلافت بنی امیه ،ترس و دلهره در توده های مردم ایجاد کرد به طوریکه برای گرفتن حق خویش جرات اظهار نظر نداشتند و در صورت درخواست حق خود ، راه به جایی نمی بردند. بسیاری از سرشناسان و چهره های شاخص دینی، تحت تأثیر رفتار استبدادی و ظالمانه بنی امیه ، سکوت پیشه کرده و حتی امام حسین (ع) را نیز به سازش دعوت می کردند . به ظاهر همه نماز به جا می آوردند، روزه می گرفتند، حج برگزار می کردند، اما چگونه بود که همه اعمال عبادی از تأثیرگذاری و کارآمدی، تهی شده بود؟ چرا مسلمانان این گونه نسبت به جریانات و رخدادهای اجتماعی و سیاسی اطراف خودشان بی تفاوت بودند؟ دریک جمله می توان گفت که آنها از حقیقت دین فاصله گرفته بودند. جهل و ناآگاهی سیاسی و اجتماعی مردم ، آنها را در تشخیص مصادیق حق و باطل دچار مشکل کرده بود و آنها نمی دانستند به کدام سو روی آورند . دنیا گرایی چنان چشم مردم را بسته بود که حسین بن علی (ع) در جمله ای فرمود : "شما می بینید که پیمانهای الهی در هم شکسته می شود ، ولی هیچ نمی گویید و به هراس نمی افتید . در حالیکه برای نقض بعضی از پیمانهای پدرانتان ، ناله سر می دهید ، اما نادیده گرفتن پیمانهای رسول خدا (ص) ، برای شما اهمیتی ندارد . "( تحف العقول ص 237 )
حال ، در چنین وضعیت اسفناکی ، چه چیزی می توانست دین را از چنگال ستمگران رهایی بخشد؟
امام حسین (ع ) با مشاهده چنین فضایی ، درصدد آفت زدایی از اندیشه های مردم برآمد و معتقد بود که نه تنها امور اعتقادی و معنوی ، بلکه مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه آن روز نیاز به اصلاحاتی عمیق و ریشه دار دارد . چه بسا اگر امام می خواست دست به یک عمل و حرکت صرفاً اخلاقی و فرهنگی بزند، در شناساندن آنچه امت اسلامی به آن مبتلا شده بود، موفق نمی شد. پس برای خروج دین از این مشکل بزرگ، تنها راه اولاً به رسمیت نشناختن حکومت یزید و ثانیاً پرداخت بهاء این اعتراض سرنوشت ساز بود . امام حسین (ع) با طرح مبانی صحیح یک نظام الهی مبتنی بر فرمانروایی امام عادل و محکوم نمودن رفتارهای ناعادلانه حاکم ستمگر ، در مرحله نخست تئوری منطقی دین اسلام را از قول رسول خدا (ص) بیان کرد که: "هر کس حاکم ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می کند و او سکوت کند و در برابر آن واکنش نشان ندهد، جا دارد خداوند این فرد را در جایگاه آن حاکم قرار دهد. (کنایه از آتش دوزخ)."
( تحف العقول، ص 505 )
این کلام امام نمادی از منشور اعتقادی و فکری امت اسلام بود. گرچه تسلط سیاسی، فرهنگی امویان، مانع از آن شده بود این پیام ها به بدنه جامعه مسلمانان رسوخ کند و همین ممانعت ، عامل جهل و بی خبری مردم بود که زمینه را برای جسارت ها و سخت گیریهای امویان به امت اسلامی، فراهم می ساخت.
امام حسین (ع) بر این حقیقت واقف بود که ظالمین و ستمگران با داعیه دینداری بر مردم حاکم شده اند و در تلاشند تا جاهلیت قبل از اسلام را با پوششی جدید زنده کنند . آنها حلال خدا را حرام / و حرام او را حلال کرده بودند . به همین دلیل ، امام در بیان هدف خویش از مخالفت و مقابله با یزید فرمود :
" من برای اصلاح امت جدم خارج شدم ، و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و بر سیره و سنت جدم رسول خدا (ص) رفتار کنم . " این که امام در فلسفه حرکت خود، اصلاح امت و احیاء سیره ی رسول خدا (ص) را مطرح می کند ، یعنی ای مردم بدانید مشکل امت اسلامی در این روزگار، دور شدن از سنت پیامبر (ص) است. امام حسین (ع) به خوبی می دانست که این انحرافات ، اساس اندیشه اسلام را به مخاطره انداخته است و اگر این وضع ادامه یابد ، بخش عظیمی از معارف دین در انزوا قرار می گیرد و از اسلام تنها پوسته ای ظاهری باقی می ماند . وقتی کسی مثل یزید که رسوایی او در معارضه آشکار با دیانت برای همه معلوم بود ، بر مسند خلافت تکیه می زند، از دیدگاه امامت ذره ای درنگ و کوتاه آمدن
جایز نیست. چرا که ممکن است به زودی همه زحمات پیامبر (ص) درمعرض نابودی قرار گیرد.
حرکت امام در واقع یک هشدار بود.هشدار به همه دوران های تاریخ و این گونه شد که در هر دوره ای قیام آن حضرت ، الهام بخش مبارزات اسلام خواهان گردید.بدین ترتیب می توان گفت علت و عامل مهم حرکت امام حسین (ع) در شرایط بحرانی جامعه آن روز ، تلاش برای نشان دادن حقیقت اسلام بود . به همین دلیل در تحلیل نهضت امام حسین (ع) ، گفته می شود که آن حضرت اسلام را دوباره زنده کرد.