19
3. گريه بر امام حسين(عليه السلام)(چيستي و چرايي)
روايات نقل شده از معصومان(عليهم السلام) بيانگر آن است كه آنان، خود به ياد مصائب و مظلوميت امام حسين(عليه السلام) مي گريستند و نيز از اصحابشان مي خواستند كه اين گونه رفتار كنند، و به منظور تشويق آنان، پاداش عظيمِ گريه بر حسين(عليه السلام) را بيان مي كردند. بي گمان، همين رهنمودهاي معصومان(عليهم السلام)، منشأ اصلي براي برپايي عزاداري امام حسين(عليه السلام) بوده، نيز در تداوم و بقاي آن، و تبديل شدنِ آن به شكل يك رسم و سنّت اجتماعي، نقش محوري داشته است.
حال در اينجا، بايد ديد كه گريه بر امام حسين(عليه السلام) چيست و بر چه گونه هايي است؟ و در اساس، چرا بر حسين(عليه السلام)مي گريند؟
براي پاسخ گويي به اين پرسش ها، نخست بايد بررسي كرد كه به طور كلي، گريه كردن چگونه رفتاري است و چه انواعي دارد؟
در اين باره، بايد گفت كه گريستن ـ همچون خنديدن ـ يك رفتار هيجاني مخصوص به انسان هاست. هر انساني، كما بيش، مواردي از گريه كردنِ خود را تجربه كرده و يا گريستن ديگران را ديده است، و به وضوح دريافته است كه گريه ـ مانند خنده ـ برآمده از شديدترين حالات احساسي انسان است.20همچنين، تجربه نشان مي دهد كه ابراز ناراحتي به وسيله گريه ـ يا ابراز شادي به وسيله خنده ـ از نشانههاي تعادل روحي انسان است. به گونه اي كه اگر فردي نگريد ـ يا نخندد ـ مي توان روان او را نامتعادل توصيف كرد. انسان هايي كه با گريه و خنده، غمها و شاديهاي خود را بروز مي دهند، از سلامت جسمي و روحي بيشتري و از نشاط و تحرك بهتري، در صحنه زندگي برخوردارند. از اين رو، مشاهده مظلوميت و مصائب كساني كه مورد علاقه انسان هستند، نيز تجسم و يادآوري آنها ـ كه در مورد امام حسين(عليه السلام) و يارانش چنين است ـ عواطف انسان هايي را كه فطرتي پاك دارند، تحت تأثير قرار مي دهد، و سبب مي شود تا بر آن مظلوميّت و مصائب بگريند.21
بر اين اساس، گريه كردن يكي از رفتارهاي عادي و طبيعي آدمي است. گريه، داراي يك ظاهر است و يك باطن. ظاهر آن يك امر فيزيولوژيك است. تأثيرات رواني، از طريق محركهاي بيروني يا دروني مثل تفكر، وارد چرخه فيزيولوژي مغز و اعصاب مي شود، در نتيجه، بخش خاصي از مغز تحريك مي گردد، و به غدد اشكي چشم فرمان فعاليت مي هد و در نهايت، قطرات اشك جاري مي شود كه ما آن را گريه مي ناميم. باطن گريه همان تأثيرات دروني و عاطفي است كه به سبب عوامل مختلف، در فرد بروز مي يابد. بر اين اساس، «گريه» انواع گوناگوني دارد كه در اين جا، مهم ترين آن ها، به اجمال شناسايي مي شود:22
الف. گريه ناشي از علاقه طبيعي انسان به خود و متعلقات خود
اين نوع از گريه، يا ريشه در دردمندي جسمي دارد كه بيشتر در افراد كم سنّ و سال بروز مي يابد، و يا برخاسته از غم و اندوهي است كه در مواجهه با حوادث ناگوار، فضاي دروني انسان را فرا مي گيرد; حوادثي همچون: فقدان بستگان و آشنايان، از دست دادن شيء يا فرصت مورد علاقه، عدم دست يابي به موفقيتي مهم، عدم دست يابي به پيروزي در مسابقات ورزشي و... . در چنين حالتي، به اصطلاح عاميانه، عقدهها گشوده، و اشك از چشم جاري مي شود. در اصطلاح روان شناسان، گريه در اين حالت، سببِ «تخليه رواني ـ هيجاني» مي شود، و در نتيجه، فرد تا حدود زيادي آرامش پيدا مي كند.23
در داغ از دست دادن عزيزان، اين نوع از گريه در افراد بازمانده بروز مي يابد، و ناشي از احساس فراق و جدا شدن از آن عزيز درگذشته است. چنين گريه اي، معمولا براي همه افراد، در سنين، جوامع و جايگاههاي مختلف پيش مي آيد، چنان كه درباره شخص رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) نيز گزارش شده است. حضرت در داغ وفات فرزندش ابراهيم (سال 9 هجري)، چنان گريستند كه اشك بر محاسن مباركش جاري شد، و در برابر آنان كه كوشيدند وي را از اين كار منع كنند، فرمودند: «... اين اشك، از روي رحمت و رأفت است و هر كس رحم نكند، مورد رحمت قرار نمي گيرد»،24 و بنا به گزارشي، چنين فرمودند: «چشم مي گِريد، و قلب اندوهناك مي شود، اما ما سخني نمي گوييم كه ]ناسپاسي باشد و [پروردگار را به خشم آورد.»25 در سوگ درگذشت رقيه دختر پيامبر(صلي الله عليه وآله)(سال 2 هجري)، عمربن الخطاب كوشيد تا زنان را از گريستن باز دارد، اما رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مانع او شد، و فرمود: «... هر چه از چشم و قلب باشد ]يعني اشك و اندوه[، از روي رحمت و رأفت است، و هر چه از زبان و دست باشد ]كارهايي مانند: ناسپاسي كردن، گريبان دريدن، به خود لطمه زدن و...[ از شيطان است.»26 همچنين رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)، در شهادت عموي گرامي اش حمزه (سال 3 هجري)، با بيانِ اين سخن كه «عمويم حمزه گريه كننده ندارد»، ديگران را به گريستن بر حمزه واداشت،27 و نيز خود براي او بسيار گريه كرد،28 چنان كه حضرت ـ در موارد مختلف ـ در داغ بستگان و ياران ديگر خويش اشك ريخت،29 وروي هم رفته،اين گونه رفتارهاي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)سبب شد تا گريستن براي درگذشتگان، در جايگاه يك رسم اجتماعي «تأييد شده از سوي شرع» در ميان مسلمانان رواج يابد. در اينجا، بايد از نوع ديگري از گريه ياد كرد كه حالتي ويژه دارد. برخلاف موارد ديگر كه بر اثر غم و اندوه بروز مي يابد، ويژگي اين نوع خاص در اين است كه در حالت شادماني شديد پيش مي آيد، و معمولا «گريه شوق» ناميده مي شود. اين گريه در مواردي است كه انسان، پس از گذرانِ دوره اي از فراق، جدايي و نااميد شدن در دست يابي به شيء، نعمت يا يكي از عزيزانِ خود، به آن خواسته نايافته مي رسد، پس در اين هنگام، از شدت شوق و هيجان، بي اختيار مي گريد. چنين گريه اي، از جلوههاي زيبايي احساس و دلدادگي روحي انسان است.30 چنان كه در تاريخ صدر اسلام (سال 7 هجري پس از فتح خيبر)، هنگامي كه جعفربن ابي طالب پس از سالها حضور در حبشه، به مدينه بازگشت و به حضور رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)رسيد، پيامبر(صلي الله عليه وآله)به استقبال او رفت، «و بكي فرحاً برؤيته; و از شوق ديدارش گريست.»31
ب. گريه ناشي از نوع دوستي و مِهرورزي نسبت به ديگران
انسان، به طور طبيعي موجودي نوع دوست و مِهرورز است كه با مشاهده ـ يا آگاه شدن از ـ بروز حوداث ناگوار براي ديگران، متأثر مي شود، و حتي براي آنان مي گِريد. در مواردي همچون: سيل، زلزله، قحطي، و بلاياي طبيعي ديگر كه معمولا به شماري از انسانها آسيب مي رسد و آنان با وضعيتي وخيم مواجه مي شوند، حتي كساني كه خارج از صحنه حوادث اند، با آگاه شدن از آن، بسيار متأثر، و گاهي گريان مي شوند; البته اين حالت، سبب مي شود تا ايشان در ياري رساندن به آسيب ديدگان اقدام كنند; حتي گاهي به روشني ديده مي شود كه ميان ميزان متأثر شدنِ افراد از يك سو، و ميزان ياري رساني آنان به آسيب ديدگان از سوي ديگر، پيوستگي برقرار است.
قسم ديگري از گريه نوع دوستانه، گريه بر «مظلوم» است. انسان ها، از روي رأفت و دلسوزي، با مشاهده ـ يا آگاه شدن از ـ ستمديدگي هم نوعان خود متأثر مي شوند، و حتي براي آنان مي گريند. يك جنبه آشكار از گريه براي حضرت امام حسين(عليه السلام)همين قسم از گريه است كه در اين باره، پس از اين، به تفصيل سخن به ميان مي آيد.
ج. گريه ناشي از عقيده و كمال خواهي
در جهان بيني الهي، كمال انسان در تقرّب و نزديكي جستن به خداست. در اين جهان بيني، آموزههاي خاصي مطرح است كه آن آموزه ها، به گونههاي خاصي از گريه، معنا و مفهوم مي بخشد; مانند اينكه گريه ناشي از «خوف خدا»، زمينه ساز قرب الهي،32 و مايه دست يابي به رحمت خداوند است.33 بر اين اساس، انسانهاي معتقد و مؤمن، در پيشگاه خداوند، خاشعانه به مناجات مي پردازند، خطاها و گناهان خود را به ياد مي آورند، و با سوزِ دل و اشك چشم، از خداوند آمرزش مي جويند.
همچنين در اينجا، نوعي از گريه ناشي از فضيلت طلبي و كمال خواهي34 را نيز مي توان شناسايي كرد كه برخاسته از اعتقاد به كمالات انساني و كوشش براي رسيدن به آن كمالات است. در چنين مسيري، رهپويان، از شمع وجودِ انسانهاي با فضيلت و به كمال رسيده ـ مانند: پيشوايان و بزرگان دين، معلّمان و مربيان اخلاق و... ـ بهره مي برند، و چنانچه شمع وجود ايشان خاموش شود، اندوهي بزرگ آنان را فرا مي گيرد. از اين رو، داغ از دست رفتنِ انسانهاي با كمال و فضيلت، همواره بسيار سنگين است، و همگان ـ و نه فقط بستگانشان ـ براي آنان به سوگواري مي پردازند. در اين باره، اين نمونه تاريخي، جالب توجه است: پس از وفات پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)، «امّ ايمن»35 گريه مي كرد. عمربن الخطاب از او پرسيد: «چرا گريه مي كني؟ مگر نه اينكه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در پيشگاه خداوند است؟» امّ ايمن پاسخ داد: «گريه من براي از دست دادنِ رسول خدا(صلي الله عليه وآله)نيست، بلكه براي آن است كه با درگذشت او، دست ما از اَخبار آسمان و وحي كوتاه شده است.»36
در اينجا، بايد توجه داشت چنان كه پيشتر نيز گفته شد، انواع سه گانه گريه ياد شده در بالا، بر اساسِ عوامل مختلف گريستن است. بنابراين، گاهي فقط يك، و يا دو مورد از عوامل مزبور تحقق مي يابد، و گاهي ممكن است كه هر سه عامل، به طور يكجا و به شكل متداخل عمل كنند كه در اين حالت، بالطبع بر غم و اندوه سوگواران افزوده مي شود، و گريههاي ايشان شدت مي يابد; چنانچه هر گاه «انساني با فضل و كمال از بستگان و عزيزان، به شكلي مظلومانه» كشته شود، گريه بازماندگانش مي تواند ناشي از هر سه عامل اصلي ياد شده باشد.
حال پس از شناخت انواع اصلي گريه و عوامل هر يك از آن ها، بايد بررسي كرد كه گريه بر امام حسين(عليه السلام)از كدام نوع است؟ در پاسخ، نخست بايد تأكيد كرد كه عزاداري امام حسين(عليه السلام)از ديرباز در بستر وسيع زماني،و پهنههاي مختلف مكاني انجام شده، وطيف وسيعي از گريه كنندگان را در برگرفته است. بر اين اساس، تشخيصِ نوع گريه امام حسين(عليه السلام)، بدون توجه به تفاوت شركت كنندگان در سوگواري و مراحل مختلف آن، امري ناممكن مي نمايد.
بي گمان، گريههاي طولاني بزرگ ترين بازمانده عاشورا، حضرت امام سجاد(عليه السلام) كه از نزديك صحنههاي مصيبت بار كربلا و مظلوميتهاي پدر، برادران، عموها و ديگر عزيزان و همراهان خود را مشاهده كرده بود، گريه هايي بود كاملا متمايز، و ناشي از هر سه عامل: گريه از روي رحمت و رأفت در داغِ عزيزان; گريه بر مظلوميت ها; و گريه بر فقدان انسان هايي در حدّ اعلاي فضل و كمال و پاكي.
پس از آن، در دوران متأخرتر، گريههاي كساني كه با تشويقهاي ائمه اطهار(عليهم السلام)، و با آگاهي از اجر عظيم گريه بر امام حسين(عليه السلام)، اقدام به برپايي مجالس عزا براي آن حضرت مي كردند و به ياد مصائب او مي گريستند، گريه هايي بوده است بر مظلوميت، و ناشي از عقيده.
بر اين اساس، اعتقاد به پاداش فراوان گريه بر امام حسين(عليه السلام)و نيز يادكرد از مصيبتها و مظلوميتهاي آن حضرت، همواره در طول تاريخ، در برپايي عزاداريهاي حسيني تأثيرگذار بوده، و سبب شده است تا احساسات و عواطف عزاداران، با ياد و نام اباعبدالله الحسين(عليه السلام) و ياران با وفايش، پيوندي ناگسستني و عميق بيابد، و پس از قرن ها، براي آنان، همچون عزيزترين نزديكان خود سوگواري كنند، بگريند و بر سر و سينه بزنند.
در اين ميان، «مظلوميتِ» امام حسين(عليه السلام)37 و ديگر شهيدان كربلا، عاملي بسيار مهم در برانگيختن احساسات و هيجانات همه انسانهاي پاك دل بوده، بسياري از افراد غيرشيعه و حتي غيرمسلمان را در زمره سوگواران حسيني در آورده است. «مظلوميتِ» آنان كه در قالب مصيبت هايشان يادآوري مي شده، براي دل و جان عزاداران «سوز»، و براي چشم آنان، «اشك» را به ارمغان مي آورده است; البته عشق و محبت نسبت به امام حسين(عليه السلام) و يارانش در عمق وجود برخي از عزاداران، چنان نفوذ كرده است كه گاهي، فقط با شنيدن «نامِ» آنان، اشك از چشمانشان جاري مي شود:
آن چنان كز برگ گل، عطر و گلاب آيد برون
تا كه نامت مي برم، از ديده آب آيد برون
رشته الفت بود در بين ما، كز قعر چاه
كِي بدون رشته، آب بي حساب آيد برون؟
تا نسوزد دل، نريزد اشك و خون از ديدهها
آتشي بايد كه خوناب كباب آيد برون
گر نباشد مهر تو، دل را نباشد ارزشي
برگِ بي حاصل شود گل، چون گلاب آيد برون.38
آري، در عزاداري امام حسين(عليه السلام)، آنچه در برون تجلّي مي يابد، «اشكِ چشمِ» عزاداري است، و درون آن، مهر و محبتي است كه خداوند در دلهاي آنان قرار داده است; «اشك، زبانِ دل و شاهد عشق است.»39
آنچه در بالا گذشت، بيانگر چيستي گريه بر امام حسين(عليه السلام)بود، و نيز با شناخت عوامل آن، بخشي از چرايي گريه بر حسين(عليه السلام)را بيان مي كرد; در ادامه، به برخي از آثار و كاركردهاي گريههاي سوگواران حسيني اشاره مي شود تا بدين سان، چرايي آن بيشتر روشن شود، همچنين، آنان كه ناآگاهانه به تشكيك و ترديد درباره مراسم عزاداري اباعبدالله الحسين(عليه السلام)مي پردازند به خطاي خود پي ببرند، نيز آشكار شود كه معاندان، چرا به اين مراسم، بسيار هجوم مي آورند.
برخي از آن آثار و كاركردها، جنبه فردي، و برخي نيز جنبه اجتماعي و سياسي دارد. از نظر فردي، گريههاي عزاداران، از يك سو، آنان را تخليه هيجاني مي كند، به آرامش روحي ـ رواني مي رساند و باعث صفاي باطني مي شود كه در اين باره، پيش تر نيز سخن به ميان آمد. از سوي ديگر حضور عزاداران در مراسم عزاي حسيني، عواطف و شناخت آنان را تقويت مي كند، و نيز سبب مي شود تا آنان بكوشند در رفتار خود، شبيه به آنان باشند كه برايِشان مي گريند; هنگامي كه عزاداران به يادِ وفاداري ابوالفضل العباس(عليه السلام)، يا آزادگي حرّبن يزيد رياحي اشك مي ريزند، ناخود آگاه، خواهند كوشيد تا در حد توان، آزاد مرد و وفادار باشند، و از نامردمي به دور.40
گريه بر امام حسين(عليه السلام)، از نظر سياسي و اجتماعي نيز آثار و كاركردهاي بسيار مهمي دارد; زيرا اين گريهها در جايگاه يك رفتار كاملا احساسي و هيجاني، و در عين حال كاملا آگاهانه، به يادِ بزرگمردي است كه براي احياي دين و اجراي عدالت، خود را در سخت ترين شرايط قرار داد و هر گونه مصيبت و مظلوميت را به تن خريد; بدين سان، اين گريه، شخصيت فرد عزادار را به شخصيت عظيم چنان انسان وارسته اي پيوند مي زند، و اهداف و آرمانهاي او را در عمق جان وي پايدار مي كند.
فرد عزادار با سوگمندي و گريه براي امام حسين(عليه السلام) آشكارا اعلام مي كند كه او وفادار به امام حسين(عليه السلام)، نهضت او، و آرمانهاي او است، و در ميدان عمل نيز وفاداري خود را به اثبات مي رساند; به ياد داريم كه در همين روزگار، در صحنههاي مختلف انقلاب و دفاع مقدس، مردان حسيني در ميدان عمل چه خوش درخشيدند!
گريه و عزاداري براي حسين(عليه السلام)، در واقع، انقلاب و مكتب او را زنده نگاه داشته و پيام امام حسين(عليه السلام)را به همه انسانها انتقال داده است. بر اين اساس، گريه در فرهنگ عاشورا، سلاح هميشه برّاني است كه فريادِ اعتراض بر ستمگران است و پاسدارِ خون شهيدان.41 در اين باره، اين سخنان از حضرت امام خميني(قدس سره)بسيار گوياست: «هر مكتبي، تا پايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كُن نباشد،... حفظ نمي شود»;42 «گريه كردن بر عزاي امام حسين(عليه السلام)، زنده نگه داشتن نهضت، و زنده نگه داشتن همين معنا است كه يك جمعيت كمي در مقابل يك امپراتور بزرگ ايستاد... آنها از همين گريهها مي ترسند، براي اينكه اين گريه اي است كه گريه بر مظلوم است، فرياد مقابل ظالم است.»43
پي نوشت :
1ـ نوشتار حاضر، بخشي از طرح جامع مقتل امام حسين (ع) است كه به وسيله گروه تاريخ مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در حال تدوين مي باشد.
2ـ ادوارد گيبون (1737ـ1794م) مورخ انگليسي مي گويد: «در طي قرون آينده بشريت، و در سرزمين هاي مختلف، شرح صحنه هاي حزن آور مرگ حسين موجب بيداري قلب خونسردترين قارئين ]و مخاطبان [خواهد شد.» (سيد عبدالكريم هاشمي نژاد، درسي كه حسين(عليه السلام)به انسان ها آموخت، چ سوم، تهران، فراهاني، 1351، ص 448.)
3ـ احمد تقي الدين ابن تيميّه» (661ـ 728ق) و پس از او، فرقه وهابيت عزاداري براي امام حسين(عليه السلام)را بدعت و حرام دانسته اند. (ابن تيميّه الحرّاني الدمشقي الحنبلي، منهاج السّنة النبوية في نقض كلام الشيعة و القدرية، رياض، مكتبة الرياض الحديثة، القاهرة، مكتبة الجمهورية، ج 2، ص 323ـ 326.)
4ـ عبدالحكيم سليمي، فلسفه عزاداري امام حسين(عليه السلام)، اهداف و آثار قيام امام حسين(عليه السلام)، تهران، مركز چاپ و نشر مجمع جهاني اهل بيت(عليهم السلام)با مشاركت نشر شاهد، 1381، ص 229.
5ـ براي آگاهي درباره برخي از اين گونه پرسش ها و شبهات و نيز پاسخ هاي آن ر.ك: محمّدتقي مصباح، آذرخشي ديگر از آسمان كربلا، چ چهارم، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره)، 1380، ص 14ـ23.
6ـ ابن منظور، لسان العرب، تصحيح امين محمد عبدالوهاب و محمدالصادق العبيدي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1416، ج 9، ص 195 و 196 (ماده عزا).
7ـ علي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373، چ اول از دوره جديد، ج 10، ص 13984 (ماده عزا).
8ـ ابن منظور، پيشين، ج 9، ص 195و 196 (ماده عزا) / احمدبن محمد بن علي المقري الفيومي، المصباح المنير، قم، مؤسسة دارالهجرة، 1405ق، ص 408 (ماده عَزَوْتُه).
9ـ محمد كاوياني، «روان شناسي عزاداري»، تعاليم اخلاقي و عرفاني امام حسين(عليه السلام)، تهران، مركز چاپ و نشر مجمع جهاني اهل بيت(عليهم السلام) با مشاركت نشر شاهد، 1381، ص 346 و 347.
10ـ همان، ص 347.
11ـ امام محمّدباقر(عليه السلام) در پاسخ به يكي از اصحاب كه پرسيده بود: عزاداران امام حسين(عليه السلام)چگونه به يكديگر تسليت بگويند؟ چنين فرمودند: «يقولون: عظّم اللّه اجورنا بمصابنا بالحسين(عليه السلام)، و جعلنا و اياكم من الطالبين بثاره مع وليّه الامام المهدي من آل محمد(صلي الله عليه وآله)»: (به يكديگر) چنين مي گويند: خداوند پاداش هاي ما را در «مصيبتِ مان» درباره حسين(عليه السلام)عظيم گردانَد، و ما و شما را از زمره كساني قرار دهد كه به خونخواهي او، همراه با ولي خدا، امام، مهدي آل محمد(عليهم السلام)قيام مي كنند. (جعفربن محمد بن قولويه القمي، كامل الزيارات، تحقيق الشيخ الجود القيومي، لجنة التحقيق، مؤسسة نشر الفقاهة، 1417 ق، ص 325و 326.)
12ـ محمد كاوياني، پيشين، ص 350و 351.
13ـ مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي (عج) به ضميمه شهيد، چ پنجم، قم، صدرا، 1398ق، ص 122 و 123.
14ـ ميرزا حسين نوري طبرسي، مستدرك الوسائل، چ دوم، قم، مؤسسه آل بيت(عليهم السلام)لإحياءالتراث، 1408 ق، ج 10، ص 318.
15ـ سيد عبدالكريم هاشمي نژاد، پيشين، ص 451.
16ـ عبارتي است از «زيارت امام حسين(عليه السلام) در روز عاشورا» (جعفر بن محمدبن قولويه القمي، كامل الزيارات، ص 330.)
17ـ يكي ديگر از موارد مهم، نقش عزاداري امام حسين(عليه السلام) در ترويج مذهب تشيّع است. اثر ژوزف، خاورشناس فرانسوي در كتاب «اسلام و مسلمانان» در فصل «شيعه و پيشرفت هاي خيره كننده آن» به اين امر اذعان كرده است. ر.ك: سيد شرف الدين عاملي، فلسفه شهادت و عزاداري حسين بن علي(عليه السلام)، ترجمه علي صحت، انتشارات مرتضوي، 1351، ص 94 و 97.
18ـ امام خميني، صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني(قدس سره)، تهران، تهيه و تدوين انتشارات سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 69 ـ1361ش، ج 18، ص 22.
19ـ همان، ج 8، ص 69.
20ـ مرتضي مطهري، حماسه حسيني، چ هفدهم، تهران، صدرا، 1374، ج 3، ص 94.
21ـ حكيمه قاسمي، «فلسفه عزاداري يا اهميت سوگواري»، حماسه عاشورا، تهران، مركز چاپ و نشر مجمع جهاني اهل بيت(عليهم السلام)با مشاركت نشر شاهد، 1381، ص 167.
22ـ محمد كاوياني، پيشين، ص 352، به نقل از: حسين رجبي، پاسخ به شبهات عزاداري، ص 20.
23ـ همان، ص 352 و 353.
24ـ ابوجعفر محمدبن الحسن الطوسي، الامالي، تحقيق مؤسسة البعثة، قم، دارالثقافة، 1414 ق، ص 388، (مجلس سيزدهم).
25ـ «... قال رسول الله(صلي الله عليه وآله): تدمع العين و يحزن القلب، و لا نقول ما يسخط الربّ...» (محمدبن يزيد القزويني، سنن ابن ماجه، بيروت، دارالفكر، ج 1، ص 506.)
26ـ «... قال رسول الله(صلي الله عليه وآله)...: فانه مهما يكن من العين و القلب فمن الرحمة و ما يكون من اللسان و اليد، فمن الشيطان.» (ابي بكر بيهقي، السنن الكبري، بيروت، دارالفكر، ج 4، ص 70.)
27ـ احمدبن حنبل، مسند احمد، بيروت، دارالمعرفة، 1406 ق، ج 2، ص 84 / ابي بكر بيهقي، پيشين، ج 4، ص 70.
28ـ علي بن برهان الدين حلبي الشافعي، السيرة الحلبية، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 2، ص 246.
29ـ از جمله مي توان به گريستن پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر سر مزار مادرش اشاره كرد. (مسلم نيشابوري، صحيح مسلم، بيروت، دارالفكر، ج 3، ص 65 / محمد كاوياني، پيشين، ص 339-341.)
30ـ حكيمه قاسمي، پيشين، ص 169.
31ـ محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 21، ص 24.
32ـ امام باقر(عليه السلام)فرمود: «در نجواي خداوند با موسي(عليه السلام) بر روي كوه طور چنين بود: اي موسي به قوم خود، اين سخن مرا برسان كه هيچ چيزي مانند گريه از روي خشيّتِ من، متقرّبين را به من نزديك نمي كند.» (شيخ صدوق، ثواب الاعمال، چ دوم، قم، منشورات الرضي، 1368 ش، ص 172.)
33ـ در مناجاتي از امام سجاد(عليه السلام) چنين آمده است: «خداوندا! اشكِ چشم كسي كه از خوف تو بگريد، مورد رحمت تو قرار مي گيرد.» (شيخ طوسي، مصباح المتهجد، بيروت، مؤسسة فقه الشيعه، 1411 ق / 1991 م، ص 739.)
34ـ محمد كاوياني، پيشين، ص 353و354.
35ـ امّ ايمن، كنيز و دايه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)بود و نزد حضرت منزلتي والا داشت. (محمدبن سعد، الطبقات الكبري، تحقيق محمدعبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلمية، 1410 ق، ج 8، ص 179.)
36ـ ابوبكر بيهقي، دلائل النبوة، تعليق عبدالمعطي قلعجي، بيروت، دارالكتب العمليه، 1405، ج 7، ص 266.
37ـ ابن تيميّه (661ـ728ق) با آنكه عزاداري امام حسين(عليه السلام) را بدعت و حرام مي داند، مي گويد: «فلا ريب انه قتل مظلوماً شهيداً»; شكي نيست كه او (امام حسين(عليه السلام)) كشته شد در حالي كه مظلوم و شهيد بود. (ابن تيميه، منهاج السنة النبوية، ج 2، ص 321 و 322.)
38ـ حبيب چايچيان (حسان)، اي اشك ها بريزيد، چ هفدهم، تهران، جاويدان، 1374، ص 131.
39ـ جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، قم، معروف، 1374، ص 382.
40ـ محمد كاوياني، پيشين، ص 354و 355.
41ـ همان، ص 384.
42ـ امام خميني، صيفحه نور، ج 8، ص 70.
43ـ همان، ج 10، ص 31 و 32.