بسياري از برنامهنويسان داخلي، چه در زمينه وب و چه در زمينه برنامه سيستمعامل، بهصورت فردي (Freelance) بسيار کار کردهاند. همه هم خوب ميدانند که کار کردن با يک مشتري خوب، چه شادي و نشاطي را وارد پروژه ميکند. وقتي به مشتري ميتوان اعتماد کرد، آدم تشويق ميشود و تلاش بيشتري در پروژه ميکند و حتي ممکن است از آن چيزي که توافق هم کرده بودند، بيشتر مايه بگذارد.
روي تاريک ماجرا آنجاست که مشتريان ناجوري به پست برنامهنويس بخورند، اينجاست که زندگي تجاري آن کام شيرين خود را از دست ميدهد. ميزان رضايت شغلي پايين ميآيد، کيفيت کار آدم کم ميشود و در کل، ، احتمال آنکه جاده فعاليتهاي تجاري شما، مسير موفقيتآميز خويش را طي کند، بسيار پايين ميآيد.
مشتري بد، بدترين چيزي است که سراغ يک برنامهنويس مستقل ميرود.
قديميترهاي کار ميگويند که بايد مدنظر داشت که فرار کردن از مشتري، راهحل درستي نيست. مشترياي که در درازمدت با آدم همکاري داشته باشد، امنيت تجاري بيشتري دارد و قطعا يافتن مشتري جديد (نه اينکه غيرممکن باشد) سختتر است. بنابراين معمولا ماجرا اين است که مشتريان بد براي مدتي گريبانگير آدم ميشوند و بعد ماجرا حل ميشود.
اما اگر با مشتري، همکاري خوبي را در کوتاه مدت نداشته باشيد، در درازمدت ضرر بيشتري گريبان شما را ميگيرد. يک نگاهي به فهرست زير بياندازيد و مشتريان خود را بررسي کنيد، . البته توصيه اصلي اين است که تا مشتري جديد پيدا نکردهايد، مشتري قديم را کنسل نکنيداز دست ندهيد که از قديم گفتهاند لنگه کفش کهنه در بيابان غنيمت است.
تا مشتري جديد پيدا نکردهايد، مشتري قديم را کنسل نکنيداز دست ندهيد که از قديم گفتهاند لنگه کفش کهنه در بيابان غنيمت است.
1- فوق منتقد: بازخورد صادقانه واقعا با ارزش است، اما برخي از مشتريان پاي خود را فراتر از صداقت ميگذارند و از هر چيزي که ارائه شود، يک ايرادي در ميآورند و هيچ وقت راضي نميشوند. همين دسته از مشتريان هستند که باعث ميشوند رضايت از کار خود را از دست بدهيد. ضمن آنکه اگر مشتري ديگري خواست از طريق اين مشتري، سراغ شما بيايد، با نارضايتي و غرولندهايش، قطعا سراغ شما را نخواهد گرفت.
يک مشتري خوب، سواي منبع درآمد، منبع تبليغاتي هم هست. 2- خسيسها:
آيا بعد از گذشت يک ماه، اين شما هستيد که بايد هر روز به مشتري زنگ بزنيد و در مورد فاکتور ماه قبل صحبت کنيد؟ در عصر الکترونيک امروز، پرداخت با چند کليک و ورود به وبسايت بانک انجام ميشود، بنابراين هيچ پرداختي بيشتر از يکي دو هفته نبايد طول بکشد. 3- درخواست جديد، بدون وقفه: کاملا بديهي است که تکليف برخي از کارها، در همان ابتدا مشخص نيست و با مرور زمان و پيشرفت پروژه، نيازها مشخص خواهد شد. اما وقتي مشتري شما بعد از هر جلسه ارائه دمو، فهرست بلندبالايي از نيازمنديها را مطرح ميکند که تاکنون دم برنياورده بود، دردسر کار بيشتر از سود آن است.
4- نسبت درآمد بهکار اندک: خيلي وقتها ممکن است که کاري را با درآمد اندک انجام دهيم و مطمئنا همه برنامهنويسان به اين شرايط رسيدهاند. اما قبل از انجام کار اطمينان حاصل کنيد که براي يک پروژه يک ميليون توماني، قرار نيست 8 نفر همزمان براي 3 ماه کار کنند.
اگر ميبينيد که واقعا چيزي برايتان صرف نميکند، به مشتريتان بگوييد.
5- ارتباط ناکافي: بهشخصه آدم پرحرفي نيستم، بنابراين اگر مشتري در مدتي کوتاه نيازهايش را بهطور کامل بيان کند، بهترين مشتري ممکن است. سعي کنيد از مشتريهايي که قادر به بيان نيازهاي خود نيستند، اما از طرفي شما را محکوم به متوجه نشدن ميکنند خودداري کنيد، در غيراينصورت مجبوريد ساعتهاي پرارزش را جلسه پشت جلسه بگذاريد تا از مسالهاي که قرار بود طي پانزده 15 دقيقه روشن شود، پرده برداري کنيد. اين مشتريها معمولا بازخورد خوبي از پروژه نميدهند و حتي ممکن است عمليات تست بتا و آلفاي پروژه شما را تا دوبرابر 2برابر زمان توسعه نرمافزار کش بدهند.
6- غير پيگير: انجام کارهايي که بهصورت برونسپاري انجام ميشود، يک جاده دو 2 طرفه است. پيمانکار/برنامهنويس استخدام شده است تا کاري را انجام دهد. اما بيشتر مواقع، برخي از امور را خود مشتري بايد انجام دهد تا کار بهاتمام برسد. تهيه محتوا، وقت گذاشتن براي تست برنامه و يا دادن پيشنهاد و بازخورد صادقانه و يا پيگيري باانرژي پروژه. در غيراينصورت پيمانکار به سرعت از پيشبرد پروژه نااميد ميشود. مشترياي که قول ميدهد کاري را انجام دهد اما آنقدر سرش شلوغ است يا فراموش ميکند که آن را انجام بدهد، فقط سردرد و ضرر مالي براي پيمانکار بههمراه دارد. اگر ديديد مشتريتان گاهي اوقات ايميلهايتان را هم جواب نميدهد، وقت آن است که بهسراغ مشتري ديگري برويد.
7- بينظمي: همه ما ميتوانيم بينظم باشيم، بينظمي ايرادي ندارد. اما گاهي اوقات بينظمي مشتري براي برنامهنويس مشکل بهوجود ميآورد. يکي از مشتريان، درست روزهاي آخر تحويل پروژه، فايلهاي خام پروژه را ارسال ميکرد و اصرار داشت که در فورس ماژورشلوغي و عجله کاري، براي چند روز آينده قرار دارد. آن کار را ميشد طي يک هفته بهسادگي و با کيفيت انجام داد، موضوع آنجا مشکلساز ميشود که اين روند دائم ادامه داشته باشد و حتي اگر سر موقع هم درخواست محتواي خام را ارسال کنيد، باز هم پاسخ بهموقع دريافت نکنيد. هيچ وقت نگذاريد که بينظمي مشتري شما را هم آشفته کند.
8- پراشتباه بودن: هر کسي اشتباه ميکند، اين يک حقيقت مسلم است. اما وقتي مشتري از نرمافزاري که شما نوشتهايد و يا وبسايتي که طراحي کردهايد، بهدرستي استفاده نميکند و آن را بد نشان ميدهد، علاوه بر اينکه خودش از اين موضوع ضرر ميبيند، در درازمدت کار شما را کمارزش و حتي بد نشان ميدهد.
يادتان باشد که علاوه بر درآمد، شهرت يک برنامهنويس هم مهم است
9- شوخي و شخصي کردن کار: متاسفانه، بسياري از ما عادت داريم سريع رابطه بين پيمانکار و مشتري را به رابطه دوستي غيرحرفهاي بدل کنيم. اما بايد بدانيم که نخستين چيزي که مشتري و ما را در کنار هم نگاه داشته است، کار است. نبايد بگذاريد اتفاقي بيافتد که مشتري پشت سر شما حرف بزند، يا طوري رفتار کنيد که در مورد اعضاي داخلي شرکت از مشتريتان چغلي بشنويد. رفتار دوستانه، کار خوبي است، اما غيبت کردن و چيزهايي از اين دست کاملا غيرحرفهاي است و بايد تا آنجا که ميتوانيد از اين مسايل دوري کنيد، وگرنه بهزودي همينها گريبان شما را خواهد گرفت.
10- احساساتي و نامتعادل بودن: همانند مورد قبلي است. بياييد صادق باشيم: همه ما گاهي اوقات احساسي تصميم ميگيريم. انسان هستيم و احساسات بخشي از زندگي است. اما در رابطه ميان مشتري و برنامهنويس، احساسات نميتواند نقشي در کار داشتهباشد. اگر مشتريتان احساساتي است (عصبي، خشمگين، افسرده و ... است) و اين احساسش در کار شما تاثير ميگذارد، موقعيت خوبي براي شما بهوجود نيامده است.