معاصر با زمان
كسى كه قانون حركتها و تحولات را بداند و با «سنت»هاى طبيعت وتاريخ، آشنا باشد، مىتواند به جاى «محكوم زمان» شدن، «حاكم برزمان» گردد.
كسى كه «شناگرى» مىداند، بر آب و موج، مسلط است. كسى كه شنانمىداند، مغلوب آب مىگردد. به همين راحتى، آشنايى و ناآشنايى با قانونآب و روش تسلط بر امواج و مهارت در «شنا»، مرگ و حيات يك انسان رارقم مىزند.
اگر براى بهرهگيرى از عنصر «زمان»، برنامه و هدف و شيوه داشتهباشى، بر زمان چيره مىشوى، و گرنه مغلوب و محكوم و شكسته و شكستخورده مىگردى.
چگونه مىتوان زمان را امتداد داد؟ يا آن را مهار كرد؟
بايد از هر دقيقه قرنى ساخت قرن را در دقيقه گنجايند
يا كه با شيوه مهار زمان جبر را هم به زير بال كشيد
شب و روز، دو مركب براى سوار شدن و راه زندگى را طى كردن است.
به تعبير رسولصلى الله عليه وآله: «الليل و النهار مطيتان».
حال، اين مركب، يا چموش و سركش و افسار گسيخته است، كهسوارش را بر زمين مىزند، يا رام و در اختيار است و با اراده سوار، راهمىسپارد.
راستى... چرا گاهى بر يك جامعه، يك قرن مىگذرد، ولى معادل يكسال هم به شمار نمىرود، و گاهى جماعت و ملتى، ره صد ساله را يك شبهمىروند؟! گاهى فاصله «عمر فلكى» و «عمر عملى» انسانها خيلىزياد است!
بهره گرفتن از استعداد و توان نهفته در فرصت و زمان، چه براى يكفرد يا براى جامعه، بركت آور است و زمان را بارورتر مىسازد.
اگر جلوتر از زمان نيستيم، دست كم، معاصر زمان خويش باشيم.عقبتر از زمان چرا؟!
تا چه حد مىتوان به «هدف» رسيد؟
ميزان تحقق اهداف و آرمانها و ثمر دادن نهالهاى كاشته شده درزمين دلها و مزرعه انديشهها، بستگى به خود ما دارد.
خداوند، ما را «چشم» ديدن و «گوش» شنيدن و قلب «فهميدن» عطاكرده است، و... بالى به قدرت «همت» براى طيران در فضاى «خواستن».
در كلاسى به وسعت «نياز» و با شوقى به حرارت ايمان، مىخواهيمنسلى باشيم و نسلى بپروريم: خدا باور، دين شناس، آگاه دل، پاك رفتار،راست گفتار، درست انديش، دريا دل، ثابت قدم و در يك كلمه «مسلمان»!
اين، همتى بلند و هدفى والاست و در خور اين آرمان، تلاشى عظيملازم است.
اگر غفلت كنيم، آنچه از دست مىرود «فرصت» و «نيرو» و «زمينه»است و اينها سرمايههاى ماست و بايد به سودآورى و بهرهگيرى بيانجامد.
«راه» كدام است و «هدف» كجاست؟
جاذبههاى جنبى و صحنههاى فرعى، ما را به خود مشغول نكند!
مشكلات، از جديتمان نكاهد و به «ترديد»مان نيفكند و گام ما راسست نسازد و اميدمان را نسوزاند.
بزرگان و بلندانديشان، به تناسب اهداف متعالى خود، تلاشى شايسته ودر خور داشته و دارند.
دريغا كه انسان، بذر پوچ بپاشد، يا مزرعه روييده را آتش بزند.
اگر بتوانيم، به ديگران، «بال پرواز» بدهيم.
و گرنه، خود از پرواز نمانيم.
اگر چه خداوند به «نيتخوب» هم پاداش مىدهد، اما اگر آن نيت وتصميم به مرحله عمل برسد، پاداشى بيشتر دارد.
پس، در انجام كار نيك، نبايد ترديد و دودلى داشت و از امروز به فرداانداخت. شيطان، براى امروز تا فردا، هزار نقشه مىكشد و هزار داممىگسترد، تا «نيت» را برگرداند و تصميم به مرحله «عمل» نرسد.
سرعت در نيكوكارى و پرهيز از تاخير انداختن «عمل صالح»، راه را بروسوسههاى شيطانى مىبندد و ابليس را در نقشه خود، ناكام مىگذارد.
اگر قرآن كريم، از كسانى كه «يسارعون فى الخيرات» اند به نيكى يادمىكند، رازش در همين نكته نهفته است كه با تاخير، زمينه ترك عمل رافراهم نمىسازند.
ترديد و بىحوصلگى و تنبلى را براى كارهايى نگهداريم كه خلاف وگناه و موجب ناخشنودى پروردگار است. در آنچه نيكوست، «سرعتعمل»، «گريز از ترديد» و بىاعتنايى به وسوسه شيطان، بر ايمان«توفيق» مىآورد.
عشق و شور و شوق را هم براى «صالحات» ذخيره كنيم.
بعضىها وقتى غش مىكنند، به طرف گناه و نفسانيات و هوسها غشمىكنند، و اگر ليز مىخورند، به متحرام ليز مىخورند. آيا اين استصداقت در انتخاب راه؟
ميان تصميم و نيتبر بدى و گناه، تا انجام آن، تا مىتوانيم فاصلهبيندازيم و اين فاصله را با ترديدها، عاقبت انديشىها، فكر عذاب و آخرتو ترس از نافرمانى خدا پركنيم. به توصيه حضرت اميرعليه السلام:
اگر به تاخير مىاندازيد، گناه را و اگر جلو مىاندازيد، توبه را جلو اندازيد. .
اما... ميان تصميم خير تا عمل به آن، مجالى براى هيچ فاصله ودودلى و تاخير ندهيم، كه گاهى تاخير، به تعطيل مىانجامد!
گامى در مسير
جواد محدثى