0

عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

عمو جان ، نسل ما از شما قطع شد!

حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاى سيدمحمدرضا اعرجى فحام در نامه اى به نگارنده چنين نوشته است :

جده پدرى اين جانب ، مرحومه علويه طوبى بيگم ، كه از زنهاى صالحه و متجهده بود، نقل كه : در كربلا، مرض تب و نوبه آمد و سه تن خواهرانم همه مرحومه شدند. بعد از آنها مادرم ، و بعد از وى مرحوم پدرم آيت الله آقاى سيدحسن اصفهانى ، كه از علماى معروف كربلا بودند، و بعد از ايشان برادرم ، مرحوم سيدجواد، و فرزندانش همگى به رحمت حق پيوستند و شوهرم و يك دختر منحصر بفردم نيز فوت كرد.

در نتيجه ، من تنها ماندم واحدى از اهل خانه باقى نماند. مدتى بر اين منوال گذشت و هر چه خواستگارم برايم مى آمد قبول نمى كردم ، تا اينكه در يك شب تاسوعاى حسينى براى آنكه دستجات عزادارى را تماشا كنم از خانه بيرون آمدم و چون سر كوچه خودمان ، كه در بين الحرمين بود، رسيدم ، ديدم دسته بچه سيدها - شمع به دست - مى آيند و نوحه مى خوانند. چون با اين منظره روبرو شدم ، يكمرتبه حالم منقلب شد و ياد پدر و مادر خود افتادم و گفتم نسل ما از رسول الله صلى اللّه عليه و آله قطع شد! در آن لحظه در جايى قرار داشتم كه گنبد ملكوتى حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام را مى ديدم . رو به گنبد مطهر كرده ، خطاب به حضرت گفتم : عمو جان ، نسل ما از شما قطع شد! و گريه كردم و به منزل برگشتم .
در همان سال ، ماه صفر، برايم خواستگار آمد و من قبول كردم ، با اينكه تصميم به ازدواج نداشتم و از شوهر كردن ابا مى كردم . جدا بعد از اين ازدواج بود كه مدتى به عنوان سفر عازم كاظمين عليه السلام شده و در آنجا وارد منزل مرحوم آقاى شيخ راضى كاظمى (از علماى معروف كاظمين ) شدم ، و ظهر همان روز در خواب ديدم كه در همان منزل ، منبرى عظيم نصب شده و جمع كثيرى از اطفال خردسال پاى منبر ايستاده اند و هر كدام يك شمع در دست دارند و آن سيد جليل القدر و نورانيى كه در بالاى منبر نشسته مى دهند و آن سيد بزرگوار، شمعها را روشن مى كند و به آن بچه باز مى گرداند. از بچه ها سؤ ال كردم : اين آقا كيست ؟ كسى جوابم را نداد، تا آنكه خود آن آقا از بالاى منبر فرمود: منم پيغمبر صلى اللّه عليه و آله كه از من چراغ روشن كردى .
از خواب بيدار شدم و در عصر همان روز، به منزل ربانى مرحوم آقا سيدمحمد اصفهانى ، پدر مرحوم آقا سيدمحمدمهدى اصفهانى صاحب كتاب احسن الوديعه رفتم و خواب را براى ايشان نقل كردم . ايشان فرمود: شما حامله مى باشيد و فرزند شما از سادات صحيح النسب است .
همين طور هم شد و خداوند متعال به ايشان ، پدرم را عنايت فرمود و اولاد ايشان منحصر بفرد بود، و ديگر براى ايشان اولادى نشد. اولاد مرحوم پدرم هم منحصر به داعى است و ان شاء الله تعالى نسل ما الى يوم القيامه متصل است به رسول الله صلى اللّه عليه و آله و قطع نخواهد شد و ان شاء الله همگى نيز از مواليان خاندان عصمت و طهارت - سلام الله عليهم اجمعين - و از مبغضين اعداى ايشان مى باشند، كه عمده مسئله ، همان ايمان بوده و شرط مؤ من بودن و نجات از عذاب الهى هم همان حب ائمه طاهرين و دشمنى با اعداى ايشان است . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته . به تاريخ 1414 ه . ق الداعى محمدرضا الحسينى الحائرى الفحام .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:04 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

روز عرفه روضه حضرت عباس عليه السلام بخوان !

حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد حسن ابطحى ، در كتاب ملاقات با امام زمان عج الله تعالى فرجه (ج 2، ص 254) آورده است :

بدون ترديد حضرت بقية الله روحى فداه در مجالس عزاى حضرت سيد الشهداعليه السلام حاضر مى شوند، زيرا آن حضرت خود را صاحب عزا مى دانند. بخصوص ، اگر مجلس را افراد متقى و با اخلاص ترتيب داده باشند و باز بالاءخص اگر در امكنه متبركه تشكيل شود و يا روضه اى خوانده شود كه مورد علاقه آن حضرت باشد. مثلا غالبا در مجالسى كه روضه حضرت ابوالفضل عليه السلام خوانده مى شود آن حضرت نظر لطفى به آن مجلس دارند.

يكى از دوستان ، كه راضى نيست اسمش را در كتاب ببرم ، مى گفت : در سال 1363 شمسى در مكه معظمه مشرف بودم . روحانى كاروان ، كه مرد خوبى بود، سه شب قبل از آنكه به عرفات برويم ، در عالم رؤ يا حضرت ولى عصر عج الله تعالى فرجه را ديده بودم و آن حضرت به او فرموده بود كه در روز عرفه ، روزه حضرت ابوالفضل عليه السلام را بخوان كه من هم مى آيم .

بعدازظهر عرفه ، در بين دعاى عرفه ، روحانى كاروان مشغول روضه حضرت ابوالفضل عليه السلام شد. همه اهل كاروان به طور ناگهانى ديدند كه مردى بسيار نورانى با لباس ‍ احرام در وسط جمعيت نشسته و براى مصائب حضرت اباالفضل العباس عليه السلام شديدا گريه مى كند. افراد كاروان كم كم مى خواستند متوجه او شوند، بخصوص بعد از آنكه روحانى كاروان گفت كه من چند شب قبل خواب ديدم كه حضرت بقية الله - روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء - به من فرمودند كه روز عرفه ، روضه حضرت اباالفضل عليه السلام را بخوان ، من هم مى آيم .

آن مرد ناشناس متوجه شد كه بعضى به او نگاه مى كنند، لذا از ميان جمعيت حركت كردند و مى خواستند از در خيمه بيرون بروند. زن فلجى در كاروان ما بود، صدا زد آقا! حضرت برگشتند و به او نگاه كردند. او اشاره به پايش كرد، يعنى پاهاى من فلج است . حضرت ولى عصر عليه السلام به اشاره به پايش به او فهماندند خوب مى شود و از در خيمه بيرون رفتند.
زن فلج همان ساعت كسالتش برطرف شد و حتى تمام اعمال حجش را از قبيل طواف حج و سعى بين صفا و مروه و طواف نساء را خودش بدون آنكه كسى كمكش كند انجام داد.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:04 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

برادر درمانش کن

مؤ لف كتاب ملاقات با امام زمان عليه السلام در جلد 2، صفحه 149 آن كتاب همچنين نوشته اند:
يكى از وعاظ محترم ايران كه من خودم شاهد كسالت سخت ريوى او بودم و اطباى ايران از معالجه اش ماءيوس شده بودند، پوست بدنش به استخوانهاى چسبيده بود و آخرين قطرات خون بدنش از حلقومش بيرون آمد و قسمت عمده ريه اش فاسد شده بود و او را مى خواستند براى معالجه به اسرع وقت به بيمارستان شوروى در مسكو ببرند، ناگهان بدون آنكه او را معالجه كنند خود من شاهد بودم كه پس از چند روز شفاى كامل پيدا كرد.

وقتى علت شفاى او را از او سؤ ال كردم ، گفت : آخرين شبى كه صبحش بنا بود مرا به مسكو ببرند، مى دانستم كه من در راه و يا در همان مملكت كفر از دنيا مى روم ، منتظر شدم تا برادرم كه پرستارى مرا به عهده داشت از اطاق بيرون برود. وقتى بيرون رفت در همان خال ضعف رو به كربلا كردم و حضرت سيدالشهدا عليه السلام را مورد خطاب قرار دادم و گفتم : آقا، يادتان هست كه به منزل فلان پيرزن رفتم و روضه خواندم و پول نگرفتم و نيتم تنها رضايت خداى متعال و شما بود؟ و بالاخره چندتا از اين قبيل اعمالى را كه با اخلاص ‍ انجام داده بودم متذكر شدم و در مقابل آن اعمال شفايم را از آن حضرت خواستم . ناگهان ديدم در اطاق باز شد و حضرت سيدالشهداء و برادرشان حضرت ابوالفضل عليه السلام وارد اطاق شدند.

حضرت سيدالشهداء عليه السلام به حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام فرمودند: برادر، بيمار ما را معالجه كن ، ايشان هم دستى به صورت من تا روى سينه ام كشيده اند و از جا حركت كردند و رفتند. من بعد از آن احساس كردم سلامتى خود را بازيافته و ديگر احتياجى به دكتر و بيمارستان ندارم و اين چنين كه ملاحظه مى كنيد صحيح و سالم گرديدم .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:04 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

نماز شب ، به نيابت از قمر بنى هاشم عليه السلام

مجله حوزه (1) در مصاحبه خود با حجة الاسلام والمسلمين آيت الله آقاى حاج سيدمرتضى موحد ابطحى اصفهانى قدس سره (2) چنين مى نويسد:

سؤ ال مجله حوزه : شنيده ايم چند سال قبل ، بعد از آنكه بيمارستان مرخص شديد، شخصى خواب مى بيند كه شما نماز شب مى خوانيد و حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام هم حضور دارند. جريان چيست ؟

جواب : شايد به اين خاطر بوده است كه من ، نماز شب را به نيابت از آقا ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام مى خوانده ام ؛ چون در بيمارستان كه بودم ، قادر نبودم ايستاده نماز بگذارم ، و اين مرا رنج مى داد. تصميم گرفتم اگر خواب شوم و بتوانم روى پاى خود نماز بگذارم ، به نيابت از آقا حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بخوانم . آن شبى كه آن آقا خواب ديده بود اولين شبى بود كه ايستاده نماز مى خواندم .

پی نوشتها:ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مجله حوزه : سال دهم ، شماره چهارم ، مهر و آبان 1372 شمسى .

2-عالم ربانى آيت الله ابطحى در شب جمعه 10 جمادى الثانى سال 1413 ه ش بعد از نماز مغرب و عشا و دعاى كميل ، دارفانى را وداع گفت و ساعت 2 بعداز نصف شب قبل از اذان صبح غسل داده شد و با تربت خالص امام حسين عليه السلام (تربتى كه سالها پيش ، از محل قبر امام حسين عليه السلام برداشته شده و در خانواده آن مرحوم وجود داشت و هميشه در روز عاشورا به رنگ خون در مى آمد)تبرك يافت .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:05 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

لباس مشکی عزا

آيت الله حاج سيد محمدباقر ابطحى در شب سوم محرم الحرام 1415 ه ق در مدرسه امام هادى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - كه معظم له در قم تاءسيس فرموده اند، به نگارنده كتاب اظهار داشتند كه در سن 17 يا 18 ماهگى ، عنايت حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام ايشان را شفا داده است . جناب ابطحى در توضيح اين كرامت فرمودند:
در تابستانى كه در سن ياد شده بودم ، عارضه اطفال كه از نظر شبه وبا باشد برايم پيش ‍ آمده بود، به نحوى كه اطباى آن زمان مثل مرحوم حاج ميرزا ابوالقاسم طبيب از معالجه بنده ماءيوس شدند. در آخر كار مرا رو به قبله قرار مى دهند و مادرم ، براى اينكه مرا نبيند، به امامزاده ابراهيم ، كه جنب منزل ما در محله دارالبطيخ قرار داشت ، رفته و متوسل مى شود. حالا، آنجا خوابش مى برد يا در منزل ، نمى دانم . به هر حال در خواب به حضور حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مشرف مى شود. حضرت به وى مى فرمايد: شفا داده شد (يا مى شود) و ميوه فرزند شما تا آخر عمر هندوانه است (اتفاقا تا اين ساعت ، ميوه اى همانند هندوانه به من سازگار و مؤ ثر نيست !). سپس در پايان فرموده است : وليكن براى داداش من حسين (با همين عبارت ) در دهه عاشورا يكى از قطعات لباس او را مشكى قرار بدهيد و به او بپوشانيد.
تا مادرم زنده بود، به اجراى اين سفارش مقيد بود و هر ساله در ايام عاشورا به من تذكر مى داد كه لباس مشكى را در دهه عاشورا فراموش نكنم . بعد از ايشان نيز من عنوان وصيت و سفارش هيچ گاه اين عمل را ترك نكرده ام .
حال سخن بدينجا رسيد، ذكر داستان ديگرى كه ايضا حاكى از عنايات حضرت ابوالفضل عليه السلام مى باشد خالى از لطف و مناسبت نيست . مقصود، داستانى است كه در عالم خواب براى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى قدس سره واقع شد.
چگونگى آنكه : ايشان ، پس از اتمام درس در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام (در 38 يا 39 سال قبل از اين تاريخ ، كه شب سوم محرم الحرام 1415 ه ق مى باشد) از بنده سؤ الاتى در باب افراد فاميل من نمودند كه ، آيا در ميان افراد فاميل من فردى با نام مبارك عباس يا ابوالفضل وجود دارد يا نه ؟ فراموش نمى كنم از جلوى درب موزه سابق آستانه حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام كه امروز تبديل شده است به مسجد موزه بالاسر، مى گذشتيم كه فرمودند: پريشب من در خواب حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام را ديدم كه سفارش شما را به من فرمودند. دانستم از زمان كسالت من در طفوليت تا آن تاريخ و ان شاء الله در آينده ، اجمالا عنايتى از سوى حضرت به من بوده و هست .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:05 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

گلوی فریادگر ولایت

حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمدجواد گلپايگانى ، فرزند آيت الله العظمى سيد محمدرضا موسوى گلپايگانى قدس سره (متوفى 1414 ق )، كرامتى را از حجة الاسلام و المسلمين آقاى شيخ عباس عاشورى نقل كردند كه ذيلا مى خوانيد. آقاى عاشورى مى گويد:
قريب 30 سال قبل مبتلا به مرض سرطان حنجره گرديدم و همه دكترهايى كه مرا مداوا كرده بودند از علاج و بهبودى من ماءيوس شده و گفتند كه مرض تو قابل معالجه نمى باشد. به طورى كه ديگر قادر به صحبت كردن هم نبودم .
ماءيوسانه از تهران به بندر برگشتم . روزها به طور سخت و پياپى مى گذشت ، تا اينكه ايام محرم فرا رسيد. بنده چون ايام محرم الحرام براى تبليغ دين منبر مى رفتم ، با خود انديشيدم كه منبرى اينجا من بودم ، همه از اطراف براى عزادارى حضرت سيدالشهدا عليه السلام به اينجا مى آمدند و من برايشان منبر مى رفتم ، اما امسال ديگر محروم شده ام . بارى ، با ياءس ، دلتنگى زياد، در منزل بسترى بودم .
روزى كتاب العباس نوشته مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم قدس سره را مطالعه مى كردم ، به اين مطلب رسيدم كه نوشته بود: اگر كسى حاجتى داشته باشد و متوسل به ام النبين عليهاالسلام ، مادر حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام شود و روز شنبه هم به نيت حضرت عليه السلام روزه بگيرد، حاجتش برآورده مى شود. در همان آن توسلى پيدا كردم و نذرى هم كرده و گفتم : يا ام النبين ، ما هر سال امشب گريه مى كرديم و منبر مى رفتيم ، ولى امسال محروم شده ايم .
وقت نماز مغرب و عشا شد، نماز خواندم . گويى كسى به من گفت به مسجد برو. در مسجد، برنامه عزادارى برپا بود، ولى من در آنجا حضور نداشتم و منبرى هم كه مردم براى انجام سخنرانى در دهه محرم الحرام به مسجد آورده بودند خالى بود خالى بود. ديگر نتوانستم طاقت آورده و در منزل بنشينم ، لذا به طرف مسجد حركت كردم . به درب مسجد كه رسيدم ، مردم با ديدن من شروع به گريه كردند. من هم متاءثر شدم كه امسال نمى توانم كارى بكنم . اما پس از آنكه وارد مسجد شدم ، بى ارده به طرف منبر حركت كردم تا كنار منبر رسيدم ، و سپس از پله هاى منبر بالا رفتم . براى چه دارم بالاى منبر مى روم ، خودم هم نمى توانم .
پس از آنكه در بالاى منبر قرار گرفتم ، يكدفعه شروع كردم : بسم الله الرحمن الرحيم ، و يك ساعت و نيم صحبت كردم . چه مجلسى شد، همه ناله و گريه مى كردند و ضجه مى زدند. انگار نه انگار كه من آن آدم قبلى مى باشم . متوجه شدم كسالتم رفع شده است . از آن وقت الى يومنا هذا، ديگر، بحمدالله كسالتى ندارم . اين است معجزه پسر رشيد ام النبين حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:06 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

یااباالغوث ادرکنی

حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمدتقى حشمت الواعظين طباطبايى قمى داستانى را از آيت الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره (متوفى 7 صفرالمظفر 1414 قمرى ) اينچنين نقل كردند:

يكى از علماى نجف اشرف ، كه مدتى به قم آمده بود، براى من اينچنين نقل كرد كه : من مشكلى داشتم . به مسجد جمكران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقية الله حجة بن الحسن العسكرى امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - عرضه داشتم و از وى خواستم كه نزد خدا شفاعت كند تا مشكلم حل شود. براى اين منظور بكرات به مسجد جمكران رفتم ولى نتيجه اى نديدم . روزى هنگام نماز دلم شكست و عرض كردم : مولا جان ، آيا جايز است كه در محضر شما و در منزل شما باشم و به ديگرى متوسل شوم ؟ شما امام من مى باشيد، آيا زشت نيست با وجود امام حتى به علمدار كربلا قمر بنى هاشم متوسل شوم و او را نزد خدا شفيع قرار دهم ؟!

از شدت تاءثر بين خواب و بيدارى قرار گرفته بودم . ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امكان حضرت حجت بن الحسن العسكرى عجل الله تعالى فرجه الشريف مواجه شدم . بدون تاءمل به حضرتش سلام عرض كردم . حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نيست و نه تنها ناراحت نمى شود به علمدار كربلا متوسل مى شوى ، بلكه شما را راهنمايى هم مى كنم كه به حضرتش چه بگويى . چون خواستى از حضرت ابوالفضل عليه السلام حاجت بخواهى ، اين چنين بگو: يا اءبا الغوث اءدركنى . اى آقا پناهم بده .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:06 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

دو چشم پرسو

آية الله سيد نورالدين ميلانى ، در شب 16 ج 1 سال 1414 ه ق در حرم مطهر كريمه اهل بيت ، حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام ، رد بالاى سر حضرت نزديك ضريح مطهر تقريبا به فاصله سه مترى ، كراماتى چند از حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام براى مؤ لف كتاب نقل فرمودند كه ذيلا مى خوانيد:

1. در وين ، پايتخت اتريش ، آقاى دكتررضا تسليمى برايم نقل كرد كه : من 12 ساله بودم ، پدر و مادرم براى زيارت مرا به عتبات عاليات بردند. در آنجا من خود را به ملازمت با پدر و مادرم مقيد نساختم . خودم هر وقت مى خواستم به حرم يا جاى ديگر بروم مى رفتم . لهذا توفيقى دست داد كه كرارا به حرم مشرف شوم . يك روز در حرم حضرت عباس ‍ عليه السلام پسرى را به ضريح بسته بودند و عده اى دورش ناله مى كردند و مى گفتند: ابوفاضل ، ابوفاضل . من ، هم خودم متوجه شدم و هم مردم گفتند كه ، وى در معرض خطر مرگ قرار دارد. دوباره كه به حرم رفتم ، ديدم مردم كف مى زنند و شادى مى كنند. معلوم شد پسر جوان خوب شده است .
بعد از ختم زيارت ، به اصفهان برگشتيم . مردم به ديدار پدر و مادرم مى آمدند.
دايى يى داشتم كه از دو چشم نابينا شده بود. به من پيغام داد: پسرجان ، پدر و مادرت نمى رسند پيش من بيايند، اقلا تو بيا كه من ترا ببينم . به ملاقات دايى كه رفتم ، گفت : برايم تعريف كن در عتبات چه ديدى ؟ من خيلى چيزها را برايش گفتم كه از جمله آنها، يكى نيز جريان شفاى در حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بود. سپس به منزل آمدم . طرف عصر بود كه ديدم دايى من ، با دو چشم باز و روشن ، يكه و تنها به منزل ما آمد! همه صلوات مى فرستادند. پرسيده شد: چه چيز باعث شد با چشم باز بيايى ، ما را خوشحال كنى ؟! گفت : بعد از رفتن رضا، از حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام خواستم چشم مرا شفا دهد، و چشم من باز شد.
آية الله ميلانى بعد از نقل اين كرامت فرمودند:
از جمله اختصاصات حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام برآوردن حاجات اشخاص و افرادى است كه از دور و نزديك به آن حضرت توسل جسته اند. حتى بوداييها و بت پرستان ، در هندوستان و آفريقا و غيره ، نذر مى كنند و توسل مى جويند، و حاجت خود را مى گيرند.
در ميان ارامنه ساكن در تبريز و تهران و در تمام ايران نيز بسيارند كسانى كه براى حضرت روضه نذر مى كنند يا گوسفند مى كشند.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:07 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

عنايت به مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى

آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى قدس سره در نوشته هاى خويش مطلبى راجع به كسالت پدرشان ، مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى قدس سره : (متوفى 1355 ق ) نقل كرده اند كه از آن بر مى آيد آن بزرگوار مورد عنايت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام قرار گرفته اند. و اينك اصل جريان :

زمانى آيت الله حاج شيخ عبدالكريم قدس سره مريض مى شوند و براى استشفاى آن بزرگوار گوسفندى مى كشند، ولى حال ايشان بهتر نمى شود(1) بلكه شايد رو به شدت هم مى رود. مرحوم حائرى ابتدا از حضرت عباس عليه السلام گلايه كرده بودند، اما بزودى متوجه شده و با خود گفته بودند كه تو بايد همان گوسفند خاصى را كه نذر يا قصد كرده اى مى كشتى ، چه حق داشتى كه گوسفند ديگرى را قربانى كنى ؟! و همين كار را هم انجام مى دهد و شفا مى يابد.

مرحوم حاج شيخ مرتضى مى نويسد: مرحوم والد مى فرمود: عمل مزبور به قدرى مؤ ثر بود كه يك مقدار از گوشتهاى گوسفند دومى را خود من تقسيم كردم .(2)

پی نوشتها:ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-گويا نذر كرده بودند كه گوسفندى مخصوص را به نام حضرت عباس عليه السلام بكشند ولى در هنگام عمل به نذر قصد گوسفند ديگرى را مى كنند.
2-ر.ك : تعليقات كتاب آية الله مؤ سس ، مخطوط: صفحه 5، تاءليف حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ على كريمى جهرمى از حوزه علميه قم .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:08 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

شفاى مسلول

مرحوم آية الله شهيد دستغيب در داستانهاى شگفت (ص 221) آورده اند: جناب مولوى قندهارى نقل كرد كه برادرم ، محمد اسحاق ، در بچگى مسلول شد و از درمان نااميد گرديديم .

پدرم او را به كربلا برد و در حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام او را به ضريح مقدس بست و از آن بزرگوار خواست كه از خداوند شفا يا مرگ او را بخواهد. بچه را بست و خود در رواق مشغول نماز شد. هنگامى كه برگشت نزد بچه ، گفت بابا گرسنه ام ، به صورتش نگاه كرد ديد رخسارش تغيير كرده و شفا يافته است . او را بيرون آورد. فرداى آن روز انار خواست و 8 دانه انار و يك قرص نان بزرگ خورد و اصلا از آن مرض خبرى نشد، و اكنون ساكن نجف و در حضرت حمزه مشغول خبازى است .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:08 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

شفاى ناگهانى !

حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاى عطايى خراسانى يكى از نويسندگان دلسوز و دردآشنا و حامى مكتب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را حوزه علميه خراسان ، چنين بيان مى كند:
شبى در يكى از ييلاقات مشهد به درد دل شديدى گرفتار شدم ، به طورى كه تلخى مرگ را در گلويم احساس مى كردم . نه توانايى نشستن داشتم و نه قدرت ايستادن ؛ نه وسيله اى بود كه در آن ساعت از شب مرا به شهر رساند و نه دارويى پيدار مى شد كه مرا به صبح كشاند. در آن حال كه از هر جهت قطع اميد نموده و فشار دل درد هر لحظه شديدتر مى شد و شدت مرض تاب و توانم را ربوده و طاقتم را طاق كرده بود، و دوستانم بسيار ناراحت بودند، راه چاره را منحصر به توسل به مقربان درگاه خداوندى ديدم و در آن ميان ابوالفضل العباس عليه السلام را برگزيدم ؛ چه آنكه او به زودى به فرياد انسان مى رسد و تسريع در قضاى حاجت مى نمايد. اشك در چشمم حلقه زده بود. پس از عرض سلام به ساحت مقدسش ، نذر كردم اگر اكنون با توسل به آن حضرت شفا حاصل گردد گوسفندى تقديم كنم . هنوز نذرم تمام نشده و ارتباط كاملا با آن حضرت برقرار نگشته بود و هنوز كامم به نام حضرت ابوالفضل عليه السلام شيرين بود و لبهايم به آن نام مترنم ، كه ناگاه همچون آبى كه بر آتش مى ريزند اثرى از درد در خود نديدم .
خدا را گواه مى گيرم كه از حين توسل تا زمان شفا بيش از يك دقيقه نگذشت ، و مهمتر اينكه تا اين زمان ، كه مشغول نگارش قضيه آن شب هستم و بيش از ده سال از آن تاريخ مى گذرد، ديگر هيچ درددلى عارض من نشده است ؛ گويى به لطف و مرحمت آن بزرگوار، ديگر در طول حيات عاريتى از درددل معاف گشته ام . حال اينكه به چشم خود اين كرامت را از ناحيه ابوالفضل عليه السلام مشاهده نموده ام چگونه مى توانم مانند بعضى نابخردان و پيروان مكتب وهابيت ، كرامت آن بزرگوار را انكار نمايم و دست توسل از دامان پرمحبتش بكشم ؟!(1)

پی نوشتها:ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-شخصيت حضرت ابوالفضل عليه السلام : ص 54 چاپ پنجم سال 1370 شمسى .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:09 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

شفای کودک ناقص العضو

حجة الاسلام و السلمين آقاى سيدابوالفضل مدرسى ، از سادات شريف و از حاميان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در حوزه قم طى يادداشتى مرقوم داشته اند:
سالها تبليغ ايام محرم الحرام به شهرستان ورامين مى رفتم . روزى براى كارى به مغازه يكى از دوستان رفتم . آنجا با سرهنگى بازنشسته ، كه تقريبا 60 الى 70 سال از عمرش ‍ مى گذشت ، آشنا شدم . از هر دردى سخن مى رفت ، تا اينكه نام مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مطرح شد. سرهنگ بازنشسته گفت : من جريانى را كه با چشم خودم در حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ديده ام براى شما نقل مى كنم .

او گفت :
يك سال به كربلاى معلى مشرف شدم . يكى از روزها كه توفيق تشرف به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام را داشتم ، ناگهان سر و صدايى شنيدم . وقتى جلو رفتم و دقت كردم ، ديدم عده اى به ضريح حضرت چسبيده اند و التماس مى كنند و عده اى هم با حالت غضب در گوشه اى ايستاده نظاره گر اعمال آنهايند. در اين ميان هم بچه اى به چشم مى خورد كه فقط سر دارد بقيه بدن وى تكه اى گوشت بيشتر نيست ! پرسيدم : اينها كه به حضرت متوسلند چه افرادى هستند و آن عده ديگر كه كنار ايستاده اند كيانند؟
گفتند: آن عده كه به ضريح چسبيده اند و درخواست شفا مى كنند شيعه هستند، و آن گروه ديگر اهل سنت . و علت هم اين است كه دختر و پسرى از اين دو طايفه با هم ازدواج كرده اند و ثمره ازدواج آنان همين بچه است كه مى بينى . گروه سنى شيعيان را تهديد كرده اند كه اگر اين بچه خوب نشود، همه شما را مى كشيم و الان اين شيعه ها آمده اند شفاى بچه را از حضرت بگيرند.

سرهنگ سپس افزود: من در حرم مطهر ايستاده بودم ، كه يكوقت ديدم آن بچه عليل و مريض ، كه يك تكه گوشت بيشتر نبود، شروع به حركت كرد و اعضاى بدن وى همه سالم گرديده به شكل يك انسان طبيعى درآمد و شفا يافت و در پى آن ، حرم مطهر يكپارچه پر از شادى و سرور و صلوات بر محمد و آل محمد عليهم صلوات الله شد.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:09 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

توسل آية الله حكيم (ره ) به قمر بنى هاشم عليه السلام براى رفع مشكلات جهان اسلام

حجة الاسلام و المسلمين حامى مكتب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام آقاى حاج سيدعلى ميرهادى اراكى نقل كردند:

يكى از دوستان طلبه در باب ارادت آيت الله العظمى حكيم قدس سره (متوفى 1390 ق ) به ائمه اطهار عليهم السلام مى گفت كه : هر مشكلى براى مسلمانان در هر جاى عالم پيش مى آمد آن مرحوم با سران ممالك آن كشورها تماس مى گرفت ، و اگر اثر نمى كرد، به كليددار حرم حضرت اباالفضل العباس عليه السلام مى گفت نيمه شب مى رفت كنار مرقد پاك آن حضرت متوسل مى شد و مدتى بعد، مشكلى كه پيش آمده بود حل مى شد.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:10 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

من همانم كه صدايم زدى !

آقاى حاج محمد صفارى نقل كرد:
بيش از پنجاه سال پيش ، زمانى كه من بچه 7 يا 8 ساله بودم ، پدرم نابينا شده بود و من به اتفاق مادرم دست او را مى گرفتيم و براى استشفا به مسجد جمكران مى برديم .
مادرم ، كه از اين مسئله رنج مى برد، توسلى به حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشريف پيدا مى كند. شبى در عالم رؤ يا مى بيند خيمه اى برپا شده و شخصى بيرون خيمه ايستاده است . از او سؤ ال مى كند كه اين خيمه چيست ؟ و آن شخص در جواب مى گويد: اين خيمه ، متعلق به مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است . مادرم به آن شخص مى گويد كه من با حضرت كار دارم . ايشان مى رود و از حضرت اجازه مى گيرد و مى آيد.
مادرم مى گفت : وقتى داخل خيمه رفتم ، ديدم حضرت دو زانو نشسته اند و سيمايشان شباهتى به مرحوم آيت الله بروجردى دارد. از حضرت خواستم كه نظر لطفى به شوهرم كند تا نابينايى وى شفا پيدا كند. حضرت مى فرمايد: شوهرت بايد به همين صورت باشد و بهيچوجه اين كار ممكن نيست . مادرم از خواب بيدار مى شود و پس از مدتى ، خود نيز مريض مى شود (در حمام سقط جنين مى كند) و او را به منزل مى آورند.
مى گفت : در اتاق خود، كه بسيار محقر بود، نشسته بودم و در ناراحتى شديدى به سر مى بردم ، كه در همان عالم بيدارى ناگهان ديدم شخصى بلندقامت و داراى هيبتى مهيب و ترسناك از در اطاق وارد شد. من وحشت كردم و سراسيمه فرياد زدم يا ابوالفضل عليه السلام ، در همان حال ، ديدم از پشت سر او شخصى داخل اتاق شد و با آمدن او آن شخص مهيب و بلندقامت كنار رفت و ايستاد. شخصى كه بعدا وارد شده بود، به من گفت : از اين شخص مى ترسى ؟
گفتم : بلى ، اين كيست ؟
گفت : اين عزرائيل است ، آمده بود تا شما را قبض روح كند ولى من از خدا خواستم كه عمرى دوباره به تو بدهد.
گفتم : شما كيستى ؟
فرمود: من همانم كه صدايم زدى (حضرت ابوالفضل عليه السلام ). من به حضرت عرض ‍ كردم : به ايشان (عزرائيل ) بگوييد از اين اتاق بيرون برود. گفت : من يك مصيبت مى خوانم ، ايشان مى رود.
گفتم : به من اجازه بدهيد بروم به همسايه ها بگويم بيايند.
فرمود: نه ، همينها كه دور كرسى خوابيده اند كافى هستند (مقصودش از آنها، پدرم و بچه هايم بودند). بعد كه حضرت مصيبت خواندند و من گريه زيادى كردم ، يكوقت به خود آمدم و ديدم كه هيچ كس در اطاق نيست . پس از اين واقعه ، كه مادرم هنوز مريض ‍ بوده ، دايى مان ، مرحوم حاج حسين نيك بخش كه آن زمان قيم ما بود، او را به بيمارستان مى برد و بسترى مى كند. ظاهرا نزديك به دو سال وى در بيمارستان بسترى بوده است تا سالى كه عاشورا و عيد نوروز در آن با هم تواءم بود، فرا مى رسد.
مادرم مى گفت : وقتى من صداى عزادارى را شنيدم ، گريه ام گرفت و با خود گفتم امسال بچه هايم ، عيد كه نداشتند، عاشورا هم ندارند. سپس خوابم برد و در عالم رؤ يا ديدم كه دسته هاى سينه زنى از چارسوق بازار به سمت خيابان مى آيند و آخر آن دسته ها خانمهاى نقابدارى هستند. به آنها گفتم : اگر من دنبال دسته بيايم ، چادرم را پاره نمى كنند؟ گفتند: نه ، ما صاحب عزا هستيم ، كسى به شما كارى ندارد.
وقتى به خيابان رسيديم و به طرف حرم پيچيديم ، ديدم همان شخصى كه به خانه ما آمده بود (حضرت ابوالفضل عليه السلام ) سوار بر اسب در حركت است . من شتاب كرده و به سوى او رفتم و گفتم : يا حضرت ابوالفضل عليه السلام ، مرا از بيمارستان نجات نمى دهى ؟ در جواب گفت : صورت خود را به پاى من بمال ، فردا از بيمارستان گفتم : من مى خواهم مرخص بشوم ، و آنها به حالت تمسخر گفتند مرده زنده شده است ! ولى بعد با اصرار زياد، وقتى كه ديدند من كاملا خوب شده ام ، مرا مرخص ‍ كردند.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:10 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

ازتوسل تا اجابت

جناب آقاى حاج سيدحسين ميرهاشمى ، ساكن قم ، محله عشقعلى صاحب آرايشگاه ياس فرمود:
فرزندم ، آقاى حاج سيد مصطفى ميرهاشمى ، در حدود يك سال مريض شده و در بستر افتاده بودند، به طورى كه قدرت حركت نداشتند. دكترها معتقد بودند كه وى ديسك كمر دارد و بايد استراحت كامل بكند. اخيرا نيز دكترى گفته بود كه من 200 هزار تومان مى گيرم و او را عمل مى كنم ، ولى تعهد نمى كنم كه حتما خوب بشود، من فقط كارم را انجام مى دهم و صحت ايشان را ضمانت نمى كنم . ايشان ، با نااميدى ، از تهران با آمبولانس جهاد سازندگى قم به قم آمد (چون كارمند جهاد سازندگى قم بود).
جريان به همين منوال مى گذرد، تا اينكه در محرم الحرام سال 1414 ه ق ، شب تاسوعا در منزل خودش در عالم رؤ يا مى بيند كه دو آقاى بزرگوار، در حاليكه نور از جمالشان ساطع است ، وارد اطاق وى شوند. پس از ورود به اطاق به او دستور مى دهند كه برخيز! در جواب من مى گويد: من ديسك كمر دارم و نمى توانم از جا حركت كنم .
شخص دوم ، كه پشت سر آن آقاى اولى قرار داشته است ، به وى مى گويد: آقا مى فرمايند بلند شويد، شما هم بلند شويد! ايشان در عالم خواب لحظه اى خود را در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه ، كريمه اهل بيت عليهم السلام ، مى بيند. در خواب ، منظره سال 1365 شمسى در نظرش مجسم مى شود، چون مى بيند فاميل و اقوام به پيشوازش ‍ آمده اند، از خواب مى پرد و روى تخت مى نشيند و متوجه مى شود كه آثارى از درد در بدنش نمى باشد. در اينجا مى فهمد آن دو بزرگوار وى را شفا داده اند. به ساعت كه نگاه مى كند مى بيند صبح شده طالع شده است و در همين حين ، صداى اذان حرم مطهر نيز به گوشش مى خورد. در منزل تنها بوده است . بر مى خيزد و مى رود حمام غسل مى كند.
سپس به اطاق مى آيد و نماز آقا امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را مى خواند.
صبح روز عاشورا فرا مى رسد. به پدرش آقا سيدحسن ميرهاشمى تلفن مى كند و مى گويد: پدرجان ، هنوز در دسته سينه زنان شركت نكرده اى ؟ من هم مى خواهم با شما بيايم . پدر در جواب مى گويد: پسرجان ، من چگونه شما را با برانكارد بيرون برده و همراه دسته حركت دهم ؟! و او نيز در جواب پدر مى گويد: من خودم مى آيم . سپس پدر هم متوجه مى شود كه قمر بنى هاشم عليه السلام او را شفا داده است ، و خبر شفاى وى را به مادرش ‍ مى دهد. همه خوشحال مى شوند و طولى نمى كشد كه خود پسر مى آيد و به همراه پدر، در روز عاشورا، مدت چهار ساعت در عزادارى حضرت حسين بن على عليه السلام شركت مى كند و اكنون نيز الحمدالله رب العالمين از بركت آقا قمر بنى هاشم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام صحيح و سالم مى باشد.
ناگفته نماند كه آقاى حاج سيدمصطفى ، به علت اينكه حدود يك سال در بستر افتاده و به پشت مى خوابيد، كمرش زخم شده بود و مادرش به دستور دكتر هر چند روز يك بار او را شستشو مى داد و محل زخم را پاك مى كرد، ولى پس از شفا گرفتن وى ، آثارى از اين زخم ديگر ديده نشد.
همان سال ، 400 الى 500 نفر را شام داديم و امسال هم كه دومين سال شفايش بود در روز شهادت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام نهار داده شد، و ان شاء الله تعالى اين احسان هر سال ادامه خواهد داشت .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 3 آذر 1391  10:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها