0

افتاد تا که از تن آن جان نثار دست

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

افتاد تا که از تن آن جان نثار دست

افتاد تا که از تن آن جان نثار دست

بگشود خصم او زیمین و یثار دست

ناچار شد دچار اجل تن به مرگ داد

بی دست چون جدال کند با هزار دست

آن میر نامدار به دندان گرفت مشک

دندان دهد مدد چو بیفتد زکار دست

چشم شریف او هدف تیر و نیزه شد

باد سموم یافت بر ان لاله زار دست

افتاد روی خاک و ندا زد که یا اخا

در یاب از وفا و به یاری بر ار دست

جانا بیا که جان کنم ایثار مقدمت

آنسان که در ره تو نمودم نثار دست

مشکاه کاشمری


http://www.shiati.ir

جمعه 3 آذر 1391  11:11 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها