عباس که فرزند علی شیر خداست * در معرفت و علم و ادب، بی همتاست
تشبیه اگر به شمس گردیده حسین * در پرتو خورشید، قمر هم پیداست
چون پا به رکاب کرده می گشت سوار * گویی که زقامتش، قیامت برپاست
دشمن همه از هیبت او می لرزید * گویا که اباالفضل، همان شیر خداست
صدها صف دشمنان به یک حمله درید * جنگاور صفین، وصف کرببلاست
وارد به شریعه گشت و لب تر ننمود * الحق که به روزگار، این رسم وفاست
گفتا به خدا نمی چشم آب روان * تا تشنه جگر، نور دو چشم زهراست
بیرون زشریعه گشت و عازم به حرم * داند که صدای العطش، سوی سماست
دشمن به کمین نشست و با تیغ جفا * همّش همه قطع دست محبوب خداست
[88]
از هر طرفش تیر چو باران آید * آن مشک پر آبش، هدف تیر بلاست
آندم که به مشک آب تیری بنشست * نومید شد و آه زقلبش برخاست
آندم که عمود کین شکافَد فرقش * هنگام وداع با خون خداست
فرمود به بالین اباالفضل حسین * از مرگ تو دیگر نشود پشتم راست
مرثیه سرا یگانه در ماتم توست * چشم طمعش بسوی تو در روز جزاست.(42)
42. دیوان اشعار: ص94.
منبع:برگرفته از كتاب سقاي تشنگان كربلا
كتابخانه پايگاه اينترنتي حوزه