سيماى با صلابت عباس عليه السلام
از عنايات الهى در خصوص حضرت عباس عليه السلام اين بود كه علاوه بر بزرگوارى, كرم, نيك خويى و عطوفت, داراى سيمايى جذاب و چهره اى شكفته و با حسن و جمال بود و در واقع, نور ايمان از پيشانى وى مى درخشيد ولواى مجد و شكوه پدرش را بردوش مى كشيد و رخسارى زيبا و اندامى متناسب و نيرومند داشت كه آثار دليرى و شجاعت در آن نمايان بود. راويان و مورخان, او را خوب رو و پرجاذبه وصف كرده اند. رشادت اندام و قامت ايشان در حدى بود كه براسب نيرومند و بزرگى مى نشست; لكن در همان حال پاهايش بر زمين كشيده مى شد.(18)
از همان ابتداى تولدش, از شدت زيبايى و سيماى نورانى, به ((ماه بنى هاشم)) موسوم گشت. قبل از او, ((عبد مناف)), جد رسول اكرم(ص) به قمر سرزمين حجاز معروف بود و عبدالله پدر حضرت محمد(ص) به قمر خانه كعبه شهرت داشت. اين لقب كه شايسته آن كودك خوش چهره و مه جبين بود, همچنان برايش باقى ماند.(19)
ملاعلى خيابانى تبريزى در جلد محرم وقايع الايام از كتاب ((مظاهر الانوار)) ميرزا رضا قلى خان هدايت نقل مى كند كه: ابوالفضل عليه السلام قامتى بلند و بازوان كشيده داشت و چون بر اسب هاى قوى قرار مى گرفت, زانوهاى او حوالى گردن اسب بود. صورتش مظهر جلال و جبروت كردگار جهان و در شجاعت و مناعت طبع, بعد از امام حسين عليه السلام, سرآمد اولاد اميرالمومنين عليه السلام و سپهسالار و علمدار امام سوم بود. (20)
مادرش ام البنين كه قلبش آكنده از محبت نسبت به عباس بود, از چشم رشك ورزان بر سيماى فرزندش عباس, هراس داشت و مى ترسيد كه مبادا آن تنگ نظران تنك مايه, بر وى آسيبى برسانند و رنجورش كنند; لذا مدام در دعاها و اذكارى كه بر زبان جارى مى ساخت, عباس را در پناه خداوند متعال قرار مى داد و در باره اش دعا مى كرد:
فرزندم را از شر چشم حسودان نشسته و ايستاده, آينده و رونده, مسلمان و منكر, بزرگ و كوچك, زاده و پدر در پناه خداوند يكتا قرار مى دهم.(21)
از منظر ستارگان آسمان امامت
حضرت عباس عليه السلام در بيت امامت و ولايت تربيت نيكويى يافت و حضرت على عليه السلام نظرى ويژه در پرورش او داشت, همانند مقاصد پيامبراكرم(ص) در رشد و شكوفايى امام حسين عليه السلام, يعنى همان گونه كه خاتم رسولان, امام سوم را براى تربيت دادن حماسه اى پرشكوه پرورش مى داد و او را بر سر زانوى خويش با نوازش هاى خاص به مراحل رشد و كمال رسانيد و سفارش وى را به تمام مسلمانان نمود و حسين را جزئى از خود و خود را جزئى از او معرفى نمود: ((حسين منى و انا من حسين)). حضرت على عليه السلام مى ديد كه فرزندش در صحراى كربلا به يك فداكار و جانباز نيازى خواهد داشت; از اين جهت, از خداوند خواست كه او را صاحب پسرى نمايد كه در زندگانى ياور و مطيع امام حسين عليه السلام باشد. عباس با چنين مقصد مقدسى از مادرى ستوده خصال, زاده شد و با تربيت علوى, به شكوفايى رسيد و در عرصه هاى گوناگون در مقابل برادرانش هيچ گاه از ادب خارج نگرديد و در فرمان بردارى از امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام) از جان و دل مى كوشيد و لباس فخر و مباهات را از اين بابت بر تن كرده بود و در همه حال ابراز لياقت و فعاليت خستگى ناپذيرى كرده و در نهايت خضوع و فروتنى, زمين ادب امامت را بوسيده است. امام حسين عليه السلام نيز اين حماسهآفرينى ها و وفادارىهاى برادرش عباس را ارج نهاد و براى وى مناصبى معين كرد كه از چنين مراتب و مقاماتى معلوم مى شود. حضرت حسين بن على(عليهماالسلام) نظر خاصى به ابوالفضل داشته كه فرد ديگرى از بنى هاشم اين لياقت را نداشته اند.(22)
امام سجاد عليه السلام كه خود الگوى تقوا و زهد و عبادت است, درباره اين جوان هاشمى فرموده است:
خداوند عمويم عباس را رحمت كند كه از خود گذشتگى كرد و نيك از عهده آزمايش برآمد. خود را فداى برادر كرد تا دستانش بريده شد... عباس عليه السلام را نزد خداوند متعال منزلتى است كه همه شهيدان در روز قيامت بر او غبطه مى خورند.(23)
حضرت امام صادق عليه السلام از عباس عليه السلام تجليل مى كرد و مواضع افتخارآفرين او را در روز عاشورا, تكريم مى نمود. امام عليه السلام در بيانى عالى, آن استوانه استقامت را اين گونه وصف كرده است:
عموى ما عباس بن على, بصيرتى نافذ, بينشى ژرف و ايمانى محكم داشت. همراه با امام حسين عليه السلام و در ركاب او به جهاد پرداخت و به خوبى از بوته آزمايش و ابتلا بيرون آمد. (ايثارى تمام نمود) و با شهادت از دنيا رفت.(24)
امام صادق عليه السلام در زيارتى كه به شيعيان آموخته ـ كه داراى سند صحيح و مورد اتفاق و تإييد عالمان اماميه است.ـ مقام حضرت عباس عليه السلام را چنين مى ستايد:
((سلام الله و سلام ملائكته المقربين و انبيإ المرسلين و عباده الصالحين و جميع الشهدإ و الصديقين, الزاكيات الطيبات فيما تغتدى و تروح عليك يابن اميرالمومنين; درود خدا و درود فرشتگان مقربش و سلام پيامبران مرسل و بندگان صالحش و سلام تمامى شهدا و اهل صداقت, سلام هايى پاك و طيب در صبحگاهان و شام گاهان برتو باد اى فرزند اميرالمومنين...
باتوجه به اين كه متن زيارت فوق با زيارت سرور مظلومان, امام حسين عليه السلام ـ كه از امام ششم عليه السلام روايت شده, شباهت زيادى دارد; براى ما اين حقيقت روشن مى شود كه منزلت قمربنى هاشم, صرف نظر ازمقام ويژه امامت و عصمت كه براى امام حسين عليه السلام متصور و محقق است, به مقام امام حسين عليه السلام شبيه است.(25)
مصلح غيبى, حجت خدا و بقيه الله الاعظم(عج) قائم آل محمد در بخشى از زيارت ناحيه مقدسه, حضرت عباس عليه السلام را چنين وصف كرده است:
((السلام على ابى الفضل العباس بن اميرالمومنين, المواسى اخاه بنفسه الاخذ لغده من امسه, الفادى له, الواقى الساعى اليه...))(26)
سلام بر ابوالفضل العباس فرزند اميرمومنان; آن كه با فداى جان خود نسبت به برادرش, مواسات (هم دردى) كرد و از گذشته اش براى آينده توشه برگرفت. آن كه در ركاب برادر فداكارى نمود و با جان خويش از وى حفاظت كرد و به سوى او سعى و اهتمام وافى داشت.
در واقع, حضرت ابوالفضل عليه السلام چشمه فضل و بزرگوارى بود و گويى از خورشيد خونين امامت, يعنى حسين بن على(عليهماالسلام) شجاعت, علم, صلاح و تقوا را اخذ كرد و به نحو احسن به ظهور رسانيد و از اين جهت, قول خداوند در قرآن كريم صادق است كه
(والشمس وضحيها والقمر اذا تليها)(27); سوگند به آفتاب و روشنى اش به هنگام چاشت و سوگند به ماه چون از پىآن برآيد.
علامه مجلسى(ره) به نقل از مزار شيخ مفيد(ره) و مزار ابن مشهدى از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه در زيارت خود خطاب به حضرت ابوالفضل عليه السلام فرموده اند:
((لعن الله امه استحلت منك المحارم وانتهكت فيك حرمه الاسلام(28); خداوند لعنت كند گروهى را كه محارم الهى را در شإن تو حلال شمردند و با كشتن تو حرمت اسلام را زير پا نهادند.
علامه عبدالرزاق مقرم در اين باره نوشته است:
((اين كلام شريف, ما را به منزلتى عظيم از قمر بنى هاشم واقف مى سازد. زيرا همانند اين خطاب در باره هيچ يك از شهيدان كربلا نيامده است; با وجود آن كه آنان به برترين مرتبه فضل و ايثار رسيده اند كه ديگر شهدا به آن دست نيافته اند. ))(29)