زندگاني حضرت ابوالفضل(ع) دائره المعارفي است كه چگونه زيستن و آگاهانه رفتن را به ما مي آموزد و فرصت دستيابي به مقام آدميت را هموار مي سازد.
دراين نوشتار، از رهگذر تربيت عباس(ع)، پرتوي از فروغ معنويت امام علي(ع) و جلوه اي از روشني ولايت ام البنين عليها السلام در پرورش فرزند نصيب انسان مي شود و آينه اي از روشنايي فضايل ابوالفضل(ع) ديدگان آدمي را نوراني مي كند.
با هم به مدينه مي رويم تا از كوچه هاي بني هاشم به سراي اميرمؤمنان(ع) پاي دل گذرانيم و از آغازين لحظه هاي زندگاني پور دلبندش عباس(ع) با او همراه شويم.
سپهسالار عشق
نگاهي معرفت آموز به زندگاني سپهسالار كربلا،حضرت ابوالفضل(ع)
طلوع ماه در مدينه
زمين مدينه با نيم نگاه خورشيد روشنايي مي گرفت و تابش طلايي آفتاب، جمعه، چهارمين روز شعبان سال 26 هجري را نوري ديگر مي بخشيد.[1] تبلور دلها ي شيفتگان اميرالمؤمنين علي(ع) لبريز از شور و عشق شده بود و آغوش كوچه هاي بني هاشم به روي زائران خانه حضرت گشاده مي نمود. چهره علاقه مندان اهل بيت (عليهم السلام) را شبنم شادي فرا گرفته بود و براين ديدار نورسيده مولاي خويش بر يكديگر پيشي مي گرفتند. شور و هلهله خانه علي(ع) و «فاطمه كلابيه» را فرا گرفته بود و نگاه همگان به سخاوت لبان مولا بود تا انتخاب نام طفل را نظاره كنند و شيريني اولين كلام او را بيابند.[2]
در اين همگام گويي مام كودكف ام البنين (عليها السلام) نوزاد را به علي(ع) تقديم كرد. امام فرزند دلبند خور را به سينه چسباند، با صدايي آسماني د رگوش راست فرزند اذان و درگوش چپش اقامه گفت تا در گلستان وجود او شاخسار ايمان و عشق به «توحيد» و«نبوت» نمايان شود؛ تا از بلنداي همتش آبشار شوق به «امامت» جاري شود و تا هميشه ايام در سايه سار «ولايت» سروي سبز باشد.
چون نسيم اذان و اقامه بر روان پاك و سپيد طفل وزيد، امام(ع) با واژه اي مهر آفرين و روح افزا، نام فرزند را بيان فرمود: «عباس» يعني شير بيشه شجاعت و قهرمان ميدان نبرد.[3]دلاوري از شجاعان اسلام و قهرماني كه در برابر باطل و ستم عبوس و خشمگين است و درمقابل خير و نيكي شادان و متبسم.[4]
رواق چشمان اطرافيان را هاله اي از عشق و اميد فرا گرفته بود. فاطمه كلابيه بيش از ديگران از خشنودي امام علي(ع) شادمان و خرسند بود.
در اين لحظه، الماس بوسه علي(ع) بر بلور وجود طفل نشست و پيكر كوچك عباس با اولين نوازش و عاطفه آشنا شد؛ اما اين شادماني لحظاتي بعد با توفان غم در هم پيچيده شد. ناگهان گوهر اشك از ديدگان اميرمؤمنان(ع) بر سينه سيمايش پديدار شد، صداي گريه آن حضرت دلها را مالامال از اندوه ساخت و فرمود: گويا مي بينم اين دستها يوم الطف[5] در كنار نهر فرات در ياري برادرش حسين از بدن جدا خواهد شد.[6]
هفتمين روز ميلاد
علي(ع) در هفتمين روز ميلاد، فرزند دلبند خود را خواست. طبق سنت پسنديده اسلام، موهاي زيبايش را تراشيد و هم وزن آنها، طلا يا نقره به مستمندان داد. سپس گوسفندي، به عنوان عقيقه، ذبح كرد[7] تا به بركت آن صدقات و اين قرباني پيكر پاك عباس عزيز پا برجا و سالم ماند و ايام زندگاني اش طوباي بركاتي جاودان شود.
گفتار امام(ع) و نام حماسي نوزاد دختر طلايي خاطرات او را در مقابل ديدگان آشنايان مي گشود. از اين رو بر بينش علي(ع) آفرين مي گفتند و انتخاب عقيل را مي ستودند.
آنها از روزي ياد مي كردند كه اميرمؤمنان(ع) برادرش عقيل را طلبيد تا از بلنداي «علم انساب» نگاهي به قبايل مختلف بيفكند، خانواده اي شجاع را انتخاب كند و انگشت اشاره بر بانويي پاك و عفيف نهد تا فرزنداني دلاور، سرآمد و شيردل به دنيا آورد.
پس از مدتي تحقيق و ژرف نگري، عقيل «فاطمه كلابيه» (ام البنين) را برگزيد.[8]
دوران كودكي عباس
در روزهاي كودكي عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايي و كمال درمقابل او قرار داشت و گفتار الهي و رفتار آسماني اش بر وي تأثير مي نهاد. او از دانش و بينش علي(ع) بهره مي برد. حضرت درباره تكامل و پوياي فرزندش فرمود: اِن ولدي العبّاس زُق العلم زقّا[9]؛ همانا فرزندم عباس در كودكي علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مي گيرد، از من معارف فرا گرفت.
در آغازين روزهايي كه الفاظ بر زبان وي جاري شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو يك.
عباس گفت: يك
حضرت ادامه داد: بگو دو
عباس خودداري كرد و گفت: شرم مي كنم با زباني كه خدا را به يگانگي خوانده ام، دو بگويم.[10]
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده اي پاك و مبارك براي ايام نوجواني و جواني عباس فراهم كرد تا درآينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگي باشد. گاه كه علي(ع) با نگاه بصيرت آميز خود آينده عباس را نظاره مي كرد، با لبخندي رضايت آميز، سرشك غم از ديدگان جاري مي كرد و چون همسر مهربانش از علت كريه مي پرسيد، مي فرمود: دستان عباس در راه ياري حسين(ع) قطع خواهد شد.
آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنين خبر مي داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ابي طالب در بهشت پرواز كند.[11]
ايام نوجواني و جواني
محبت پدري گاه علي(ع) را بر آن مي داشت تا پاره پيكرش را ببوسد[12]، ببويد و با آداب و اخلاق اسلامي آشنا سازد. از اين رو لحظه اي عباس را از خود دور نمي ساخت. فرزند پاكدل علي(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن[13]در كنار او حضور داشت.
در ايام دشوار خلافت، لحظه اي از وي جدا نشد[14]و آنگاه كه در سال 37 هجري قمري جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسه اي جاويد آفريد.[15]
كنيه هاي مهر افروز
ديباچه صفات اخلاقي افراد و فهرست فضايل معنوي انسانها د ركنيه آنان نمايان است. عباس(ع) انساني آسماني بود كه بلنداي عظمتش كنيه هاي بسياري براي او پديد آورد. «ابوالفضل» مشهورترين كنيه اوست. اين كنيه برخي از صاحب نظران را بر آن داشت ت شعاع چشمگير شخصيت عباس را بستر اين واژه بدانند. ويژگيهاي دوران كودكي و شكوهمندي روح افزاي نوجواني او نشان از بزرگي مقام وي داشت. بسياري از فرهيختگاتن و شعرا بهره مندي از فضايل فراواي را علت اين لقب دانسته اند.[16]
از سوي ديگر، پاره اي ازمحققان و انديشمندان بهره مندي از نعمت وجود فرزندي به نام «فضل» را دليل اين كنيه شمرده اند.[17]
«ابوالقاسم» كنيه اي ديگر است. مورخان، با ژرف نگري در واژه هاي معرفت افرين زيارت اربعين، اين كلمه را كنيه آن حضرت دانسته اند. انجا كه جابر انصاري خطاب به اين رادمرد الهي مي گويد: السلام عليك يا اباالقاسم، السلام عليك يا عباس بن علي
سالم بر تو، اي پدر قاسم؛ سلام بر تو، اي عباس بن علي.[18]
القاب تابناك
1- قمر بني هاشم[19]
بهره مند بسيار عباس از جمال و جلال و سيماي سپيد و زيبا و سيرت سبز و نوراني، زمينه ساز اين لقب است.
2- باب الحوائج[20]
كريمي از دودمان كه چون حاجتمندي سوي او روي كند، خواسته هايش را بر آورده مي سازد.
3- طيار[21]
بيانگر مقام و عظمت حضرت عباس(ع) در فضاي عالم قدس و بهشت جاودان است.
4- الشهيد[22]
شهادت، كه نشان نمايان الوالفضل(ع) است و در چهره حيات او درخشندگي بسيار دارد، زمينه ساز اين لقب است.
5- سقا[23]
دلاوري عباس در صحنه هاي حيرت آور آب رساني به تشنگان، سبب اين لقب شد.
6- عبد صالح[24]
لقب كه حضرت صادق(ع) در زيارت عموي گرانقدر بدان اشاره دارد:
«السلام عليك ايها العبد الصالح.»
سلام بر تو،اي بنده صالح خدا.
7- سپهسالار
صاحب لواء يا سپهسالار لقب بزرگترين شخصيت نظامي است و عباس در روز عاشورا اين لقب را از آن خود ساخت.
8- پرچمدار و علمدار
يادآور دلاور و حفظ لشكر در برابر دشمن است. علمداري عباس(ع) اين لقب را برايش به ارمغان آورد.
9- ابوقربه (صاحب مشك)، عميد ( ياور دين خدا)،سفير (نماينده حجت خدا)، صابر (شكيبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسي (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگري مهربان در برآوردن حاجات ديگران) و ... از ديگر لقبهاي ابوالفضل است.
آفتاب آمد دليل آفتاب
كلام معصومان (عليهم السلام) درباره شخصيت حضرت ابوالفضل(ع) طلوعي ديگر از معرفت در آسمان دلها مي آفريند. نخست در محضر دخت آفتاب حضرت زهرا(س) مي نشينيم و از آن هنگام مي گوييم كه در هنگامه قيامت، رسول اكرم اسلام(ص)، علي(ع) را مي طلبد و مي فرمايد: نزد فاطمه برو و به او بگو آنچه براي شفاعت [گناهكاران] در اين روز بزرگ فراهم ساخته، حاضر كند.
پاك بانوي آفرينش در جواب حضرت مي فرمايد:
اي اميرمؤمنان، دو دست بريده پسرم عباس براي مقام شفاعت من كافي است.[25]
امام سجاد(ع) در سخني كوتاه بلنداي عظمت مقام عمويش ابوالفضل(ع) را چنين بيان مي كند:
خداوند عمويم عباس بن علي را رحمت كند؛ به تحقيق كه ايثار و جانبازي كرد؛ جنگ نماياني كرد و خود را فداي برادرش ساخت تا دستانش قطع شد. خداوند در برابر اين فداكاري – به سان عمويش جعفر طيار – دو بال به او عنايت كرد تا به ياري آنها همدراه فرشتگان در بهشت پرواز كند. همانا عباس نزد خداوند تبارك و تعالي مقامي دارد كه تمامي شهيدتن، در روز قيامت، بر او غبطه مي خورن و رسيدن به آن مقام را آرزو مي كنند.[26]
امام صادق(ع) در عباراتي روشن و معرفت آموز عمويش عباس بن علي(ع) را صاحب صفات زير مي شمرد:
بصيرت نافذ؛ 2. بينش عظيم؛ 3. ايمان بسيار و شديد؛ 4. جهاد در محضر امام حسين(ع)؛ 5. جانبازي و ايثار؛ 6. شهادت در راه امام خود؛ 7. تسليم در برابر جانشين رسول خدا(ص)؛ 8. تصديق امام حسين(ع)؛ 9. وفاداري؛10. خيرخواهي امام؛ 11.تلاش تا آخرين حد و ...[27]
در آخرين فراز از اين نوشتار، در تابش آفتاب كلام حضرت مهدي(ع) قرار مي گيريم و با ديدگاه آن حضرت درباره سپهسالار عشق آشنا مي شويم:
سلام بر ابوالفضل، عباس، پور اميرمؤمنان(ع)؛ آن كه جان خود را نثار برادرش كرد، دنيا را وسيله آخرت خود قرار داد و فداي برادرش شد. او كه نگهبان بود و بسيار كوشيد تا آب را به لب تشنگان برساند و دو دستش در جهاد في سبيل الله قطع شد. خداوند قاتلان او يزيد بن رقاد و حكيم بن طفيل طايي را از رحمت خويش دور سازد.[28]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بطل العلقمي،عبدالواحد، ج 2؛ اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ( ده جلدي )، ص 429.
[2] . مولد العباس بن علي(ع)، محمد علي الناصري، ص 46؛ قمري بني هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 17.
[3] .العباس بن علي، ص 25؛ زندگاني قمر بني هاشم، ص 53-54.
[4] .همان.
[5] . روز كربلا(عاشورا).
[6] . خصائص العباسيه، ص 119؛ زندگاني قمر بني هاشم، ص 53.
[7] . العباس بن علي، ص 25.
[8] . برخي از مورخان ازدواج اميرمومنان علي(ع) با ام البنين را پس از وفات فاطمه زهرا(س) مي دانند و بعضي ديگر معتقدند اين وصلت خجسته را پس از ازدواج علي(ع) با امامه صورت گرفته است.
[9] .ثمرات الاعواد، ج 10، ص 105؛ مولد العباس بن علي(ع)، ص 60.
[10] .فرسان الهيجائ، ج 1، ص 190؛ مستدرك وسائل الشيعه، ج 3، ص 815.
[11] .قمر بني هاشم، ص 19؛ مولد العباس علي(ع)، ص 60.
[12] . مولد العباس بن علي(ع) ، ص 60.
[13] .همان، ص 63.
[14] .بطل العلقمي، ج 2، ص 6.
[15] .وسيله الدارين، ص 269؛ مولد العباس بن علي(ع)، ص 64.
[16] .مولد العباس بن علي(ع)، ص 56؛ مقاتل الطالبين، ص 89.
[17] .سرالسلسله و عمده الطالب، ص 356؛ العباس، ص 80- 81.
[18] .العباس،ص 80، بحار الانوار، ج 101، ص 330.
[19] .سپهسالار عشق، احمد لقماني، ص 32.
[20] .العباس بن علي(ع)، ص 30.
[21] .بطل العلقمي، ج 2، ص 108- 109.
[22] .همان.
[23] .العباس بن علي(ع)، ص 35.
[24]همان، ص 124.
[25] .مولود العباس بن علي(ع)، ص 88.
[26] .خصال صدوق، ج 1، ص 68؛ بحارالانوار، ج 22، ص 274.
[27] .مولد العباس بن علي(ع)، ص 97؛ العباس بن علي، ص 36و 42.
[28] .بطل العلقمي، ج2، ص 311؛ مولد العباسر بن علي (ع)، ص 98؛ العباس بن علي(ع)، ص 41و42.