ستاره ای بدرخشید و «ماه مجلس» شد دل رمیدۀ ما را انیس و مونس شد
جان و جهان انسانی، مسرور و مست از تماشای طلوع ماه بنی هاشم، و نه بگذارم بگویم «ماه بنی آدم» است. ماه وجود مبارک او روشنی بخش آسمان هستی تمام فرزندان آدم است. تمام قافله های انسانس که در بستر تاریبخ پرفراز و فرود عالم خاکی، ویوژن وار، چراغ به دست در پی سرچشمه های معرفت و فضیلت، سرگشته هر واحه و وادی اند. دیدار روی ماه عباس، آبی است بر آتش اشتیاق تمام «رندان تشنه لب» که حقپوی اند و حقیقت مدار و «ولی شناس». در عصر و عهدی که باید چشمه های جود و فضل و کرامت را بازکاوی کرد؛که به تعبیر اسان الغیب:
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت
حضرت ابوالفضل العباس، نخستین مولود عزیزی است که از ازدواج امیرالمؤمنین به دنیا آمد و شهر یثرب، مدینه را غرق روشنایی کرد. خاندان علوی و بیوت بنی هاشم از این میلاد فرخنده غرق شادی و شعف شدند. مولا علی(ع) را که به ولادت این نوزاد بشارت دادند، بی معطلی به سوی خانه شتافت و فرزند عزیزش را در آغوش گرم خود فشرد. بوسه های مهر بر پیشانی سر به مهرش زد و آنگاه در گوش جان او اذان عشق را سر داد. چه زیبا و دل انگیز بود آن لحظه¬¬ای که نخستین آهنگ آسمانی هستی را صدای مستی افزای مقتدای مؤمنان و عارفان در سرسرای جان و روان عباس، طنین انداز کرد: چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن.
حضرت عباس در دامان والاترین مادر که همواره مورد تکریم اهل بیت بود پرورش یافت. ام البنین زنی بلند مقام، عارف به خاندان عصمت، مخلص در ولایت و محبت، و خالص و پاک در رفتار و گفتار و اخلاق بود. به همین جهت نیز خاندان پیامبر(ص) برای او مقام منزلت والایی قائل بودند.او از چنان روح متعالی و متواضعی برخوردار بود که به احترام حضرت زهرا(س) هرگز حاضر نشد او را به نام خودش یعنی فاطمه بخوانند و به همین خاطر به او ام البنین می گرفتند. و او هماره فرزندان ارجمند فاطمه زهرا(س) را بر فرزندان خویش مقدم می شمرد و خود را خدمتگزار آنها می دانست.حضرت عباس در نزد این چنین روح بلندی، نضج و نمو پیدا کرد. عباس را اگر چه به خاطر فرزندش «فضل» لقب ابوالفضل بخشیدند، اما او اگر چه به خاطر فرزندی به این نام نیز نمی داشت، باز هم این چنین کنیه ای از هر جهت سزاوار خصائل متعالی او بود. حضرت اباالفضل العباس، آیینه تمام نمای فضلیل اخلاقی و کمالات عالی بود. و چه خوش گفته است «سید راضی قزوینی» در مطلع یکی از قصاید معروفش در این باب، درباره فضایل بای الحوائج:
اباالفضل یا من اسس الفضل و الابا ابی الفضل الا ان تکون له ابا
«ای اباالفضل، ای بنیانگزار فضل و بزرگواری، ای کسی که فضل و بزرگواری تنها تو را پدر خود دانست.» وجود آن حضرت دریایی از امواج آبی فضایل و خصایل ارزشمند بود. او را باید گلشنی از کنالات ارثی و اکتسابی دانست. وارث بحق تمام صفات الای پدری بی نظیر و بلند قدر چون علی(ع) شاگرد ممتاز مکتب پدر که «باب العلم» بود و دو سبط بزرگوارش حسنین(ع)، در وجود نورانی عباس از همان دوران نوجوانی و جوانی، ایمان به خدا و یقین به حق موج می زد.او مظهر روشن شجاعت، عزت نفس، صبر و شکیبایی، رأفت و رحمت، عصمت، کرامت، وفاداری و وفای به برادر بود.
حضرت امام صادق(ع)دربارۀ عموی خویش می فرمایند: « عمویم عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت.» در باب پایگاه علمی و فقهی آن حضرت نیز در کتاب شریف «اسرار الشهاده» از قول ائمه معصوم نقل شده است که: «ان العباس بن علی زق العلم زقاه عباس، از علم و دانش همچون غذایی گوارا تغذیه کرد.
تعبیر «زق العلم زقا»دربارۀ امام سجاد(ع) نیز در روانات آمده است و ناظر به این معناست که خاندان پیامبر(ص)، روح و جان فرزندان خود را از منابیع حکمت و معرفت سیراب می سازند.
مرحوم سید صالح حلی در وصف حضرت اباالفضل می گوید:
بابی ابی الفضل الذی من فضله السامی تعلمت الوری منهاجها
پدرم فدای ابوالفضل که مردم از فضیلت والایش راه و رسم زندگی را آموختند.زیباترین درسی که حضرت عباش به بشریت داد، در صحنه کار زار طاقت فرسای نینوا و در کنار نهر علقمه بود. همان جایی که دستان رشیدش را در راه پاسداری از حرم اهل بیت از بدن مبارکش قطع نمودند و او همچنان دست از حمایت برادر بر نداشت. و چه شایسته روزی را به نام «روز جانباز» نام نهاده اند. روز ولایت ماه درخشان آسمان معرفت و از خود گذشتگی و جانبازی عاشقانه، خضرت اباالفضل را باید آسمانی از اخلاق الهی و انسانی دانست.
دیشب خیال رویت تشبیه ماه کردم تو، به زماه بودی، من اشتباه کردم