0

زندگینامه شهدای کربلا

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

واضِحِ تُرکی

"واضح" غلام "حرث سلمانی مذحجی" و از نژاد ترک بوده است. او از مردان پاکدامن و شیعیان علاقمند به اهل‎بیت علیهم السلام بوده است. و به شجاعت نیز موسوم بوده است.(1) "واضح" به همراهی "جنادة بن حرث" به امام حسین علیه السلام و یاران او پیوست.(2)

 

شهادت واضح

سماوی می‎گوید: آن چه به گمانم درست‎تر آمده همان است که اهل مقاتل یادآور شده‎اند که واضح در روز عاشورا با دشمن به مبارزه برآمد و پیاده با شمشیری آخته به سوی آنها شتافت، در حالی که این گونه رجز می خواند:

"البحر من ضَربی و طَعنی یَصطلی                 و الجوُّ مِن عَثیر نَقعی یَمتَلی

اذا حَسَامی فی عَینی یَنجَلی                      یَنشقُّ قلبَ الحاسدِ المُبجَلی(3)

از ضربت شمشیر و نیزه‎ام دریا به موج می‎افتد، و فضا از درگیری کشتارم پر می‎شود؛ هنگامی که شمشیرم در دست راستم به حرکت می‎آید، قلب حسدورز را می‎شکافد."

گفته‎اند: هنگامی که "واضح" به زمین افتاد، امام را خواند و از او کمک خواست. امام با شتاب خود را بر بالینش رساند، او را در بغل گرفت و بوسید. "واضح" که در حال جان دادن بود گفت: " کجا چون منی با فرزند رسول الله، اینگونه باشد که او گونه بر گونه‎ام نهد." و سپس جان پاکش از تن به درآمد و به فوز شهادت رسید.(4)

درسی که می‎توان گرفت: تردیدی نیست که امام بر بالین پاره‎ای از یاران خود حضور یافته است. همه یاران و اصحاب امام دارای کمالات معنوی بوده‎اند؛ اما امام برخی را مورد مهر و محبتی ویژه قرار داده که در خور دقت است. از جمله آن کسان، غلامی است که شاید در دیدگاه این و آن چندان به او اعتنا نمی‎شده است. برخورد محبت‎آمیز امام با فردی که به ظاهر از وجهه‎ای چندان در میان مردم برخوردار نیست، خود درسی اخلاقی است. این برخورد محبت‎آمیز، خود او را نیز به حیرت و اعجاب واداشته است.

 

پی‎نوشت‎ها:

1- ابصارالعین، ص144/ فرسان الهیجاء، ج2، ص134.

2- ابصارالعین،ص 144.

3- ابصارالعین، ص145.

4- مقتل الحسین مقرم، ص308/ ابصارالعین، ص144-145.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني .

 

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:06 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

اَسلَم (مُسلِم) بن عَمرو

اسلم" فرزند "عمرو" و از نژاد ترک بود. او افتخار خدمتگزاری و کاتب بودن سید الشهداء علیه السلام را نیز داشت(1) و همچنین از جمله قاریان قرآن کریم بود و با زبان عربی آشنایی داشت.(2)

درسی که می‎توان گرفت: شگفت این که اقوام و تیره‎های مختلف، در صف حق و باطل حضور داشته‎اند و صفوف حق و باطل منحصر به گروه‎های خاص نبوده است.

 

شهادت اسلم

سیره‎ها و مقاتل درباره نحوه شهادت اسلم گفته‎اند: او برای جنگ خارج شد در حالی که این اشعار را می‎خواند:

"امیری حسینٌ و نعم الامیر                             سرور فؤاد البشیر النّذیر؛

امیرم حسین است و او بهترین امیر است، او موجب سرور و شادی دل، و بشارت دهنده و ترساننده از خطرهاست."

اباعبدالله الحسین علیه السلام به سوی غلام خود "اسلم" که در حال احتضار بود، حرکت فرمود.(3) زمانی که او را دید، هنوز رمقی از حیات در تن داشت. به امام حسین علیه السلام اشاره‎ای کرد که امام او را در برگرفت و صورت به صورت او نهاد. او تبسمی کرد و گفت: "چه کسی مثل من است که پسر رسول خدا علیه السلام گونه‎اش را برگونه او نهد." سپس روح پاکش به عالم اعلی پر کشید.(4)

درسی که می‎توان گرفت: او دیگر غلامی است که امام بر بالینش حضور یافته است. او عمری را در خدمت فرزند پیامبر بود و به خوبی از رفتار اهل‎بیت علیهم السلام با خبر بود؛ با این همه، برخورد امام چنان او را به هیجان آورد که به زبان آمد و حالت فخر و شیفتگی در چهره‎اش نقش بست.

 

پی‎نوشت‎ها:

1. منتهی الآمال، ج1، ص654/ تنقیح المقال، ج1، ص124.

2. مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص25.

3. در برخی مقاتل است که «فجائه الحسین علیه السلام، فبکی، و وضع قره؛ امام آمد، بر او گریست و صورت به صورت او نهاد.» سپس آمده «ففتح عینیه و راه فتبسم، ثم صار الی ربه» مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 23، پس از این بود که «اسلم» چشم خود را باز کرد، و همین که امام را دید تبسمی کرد و به سوی پروردگارش شتافت.

4. ابصارالعین، ص 96.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:06 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

بُرَیر بن خُضَیر هَمدانیّ کُوفی

"بُریر عبدالرحمن انصاری" از نیکان و تابعین امام همام، علی ابن ابی طالب علیه السلام است، او از بزرگان و قاریان مسجد جامع کوفه و تفسیر نگاری پرهیزگار و از بزرگان و شرافتمندان قبیله همدان و ساکن کوفه بود.(1) "بریر" دایی "ابو اسحاق عمرو همدانی سبعی" است. ابو اسحاق نیز از جمله تابعین (کسانی که پیامبر را با یک واسطه درک کرده‎اند) و از اهل کوفه بوده است. او چهل سال نماز صبح خود را به وضوی نماز عشاء به جای می‎آورد، و هر شب یک ختم قرآن می‎کرد. در زمان او کسی عابدتر از او نبوده، و مورد اعتماد امام سجاد علیه السلام و اهل حدیث نیز بوده است.(2)

وقتی خبر حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه منوره به مکه معظمه در کوفه پیچید، بریر از کوفه به سوی مکه حرکت کرد تا به جمع یاران امام بپیوندد، و تا آخر امام را همراهی نمود.(3)

 

 

بریر و تجدید عهد با امام حسین علیهاالسلام

دومین روز محرم الحرام بود، امام و یاران وارد کربلا شدند. آن حضرت خطبه خواند. پس از آن، یاران یکی پس از دیگری با امام تجدید میثاق کردند. اما "بربر" پس از "زهیر" از جای برخاست و گفت: "یابن رسول الله! لقد منّ الله بک علینا ان نقاتل بین یدیک، تقطّع فیک اعضائنا، ثمّ یکون جدّک شفیعنا یوم القیامة(4)؛ ای پسر رسول خدا! خدای تعالی وجود مبارکت را بر ما منت نهاده، در رکاب شما نبرد می‎کنیم، در راه شما اعضای بدنمان تکه تکه می‎شود. سپس در روز قیامت جد شما شفیع ما می‎شود."

 

شب عاشورای بریر

سخت‎ترین شبی که بر اهل‎بیت علیهم السلام گذشت شب عاشورا بود؛ اما حالت "بریر" در آن شب دیدنی بود. او در آن شب با "عبدالرحمن" مزاح و شوخی می‎کرد. "عبدالرحمن" به او اشکال گرفت که این ساعت، زمان شوخی و بذله‎گویی نیست. "بریر" در پاسخ گفت: "ای برادر! قوم و تبار من می‎دانند که زمانی که جوان بوده‎ام اهل بذله‎گویی نبوده‎ام، چه رسد به زمان پیری و کهولت سن. اما من واقفم به آن چه به زودی ملاقاتش خواهیم کرد. به خدا سوگند، تنها فاصله ما و حورالعین حمله این قوم با آن شمشیرهایشان است، چقدر مایلم که آن زمان هم اکنون باشد."(5)

 

خطبه بریر در روز عاشورا

صبح عاشورا پس از خطبه زهیر، امام حسین علیه السلام به بریر اجازه خطابه دادند.(6) او در حالی که به سپاه "ابن سعد" نزدیک می‎شد، سخن را این گونه آغاز کرد: "ای مردم! خداوند محمد صلی الله علیه و آله را مژده‎دهنده و بیم دهنده و دعوت کننده به سوی خدای تعالی و چراغی روشنگر در میان ما قرار داد. این آب فرات که نوشیدن آن بر حیوانات مباح است، چرا بر فرزند دخت پیامبر منع شده؟ آیا مزد رسالت محمد، این است؟" این گفتار او اشاره به آیه‎ای از قرآن است که مودت به اهل‎البیت مزد رسالت دانسته شده است.

در پاسخ او گفتند: "ای بریر! زیاد حرف می‎زنی! به خدا سوگند که حسین باید تشنه باشد، همان گونه که کسانی قبل از او تشنه‎کام بودند."

بریر اضافه کرد: " این که بار گران محمد صلی الله علیه وآله بر دوش شما قرار گرفته،(7) در حالی که اینها فرزندان، خاندان، حرم و دختران او هستند، پس بگویید قصد دارید با آنها چه کنید؟ گفتند: "می‎خواهیم امیر، عبیدالله ابن زیاد، بر حسین و خاندانش تسلط یابد و هر چه او خواست انجام شود."

بریر گفت: "آیا نمی‎پذیرید که حسین و خاندانش به محلی که از آنجا آمده‎اند باز گردند؟ ای وای بر شما اهل کوفه! آیا نامه‎هایی را که روانه کردید و عهد و پیمان‎هایی که بستید و خدا را شاهد گرفتید، فراموش کرده‎اید؟ وای بر شما، آیا اهل‎بیت پیامبرتان را دعوت کرده‎اید، در حالی که می‎پنداشتید جانتان را بهر آنها خواهید داد، ولی هنگامی که آنها رو به شما آمدند آنها را تسلیم ابن زیاد ساختید و از آب فرات منعشان کردید؟ با فرزندان پیامبرتان پس از او چه بد برخورد کردید. شما را چه شده است؟ "خدا در قیامت شما را سیراب نگرداند، شما بد امتی هستید."

از میان لشکر دشمن کسانی گفتند: "ای فلان! ما نمی‎فهمیم تو چه می‎گویی."

بریر در پاسخ گفت: "سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آنها بیفکن که تو را در حالی که تو از آنها غضبناک باشی ملاقات کنند."

سرانجام آن گروه بریر را تیرباران کردند و او مجبور به عقب‎نشینی شد.(8)

محرم

درسی که می‎توان گرفت: در سخنان بریر خطاب به دشمن به نکاتی می‎توان اشاره کرد:

1- امام و یاران آن حضرت، هرگز از خیرخواهی خطاب به دشمن به نکاتی می‎توان اشاره کرد:

2- بریر خداپرست است؛

3- او به رسول خدا ایمان دارد؛

4- مزد رسالت محمد صلی الله علیه و آله را که محبت و مودت به اهل‎بیت رسول الله است، ادا کرده است؛

5- وصیت پیامبر که فرمود: من در میان شما دو چیز گرانمایه و پر ارزش (قرآن و عترت) را می‎گذارم، مورد توجه قرار داده است؛ سخن پیامبر در باره اهل‎بیت علیهم السلام مورد اتفاق همه علمای شیعه و سنی است. گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این است: "انی تارک فیکمُ الثَقلین کتابَ الله و عترتی ما ان تسمکتم بهما لن تضلوا ابدا لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من می‎روم و در میان شما دو چیز گرانمایه می گذارم، که قرآن و عترت من است. زمانی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نمی‎شوید، این دو هرگز از هم جدا نمی‎شوند تا که در حوض کوثر به من ملحق شوند."

6- به مردم راه حل مناسب داده که اگر از عهد خود پشیمانید، بگذارید امام برگردد.

7- آنها را به عنوان انسان متوجه عهد و وفای پیشین خود کرده است.

و اما برخورد دشمن با بریر چگونه بود:

1. تو زیاد سخن می‎گویی!

2. حسین باید تشنه بماند، چون قبل از او کسانی تشنه بودند!

3. خواست ما خواست ابن زیاد است!

4. نمی‎فهمیم که تو چه می‎گویی!

5. دست آخر انسان‎های بی منطق او را تیرباران می‎کنند؛ یعنی از زور در برابر منطق بهره می‎گیرند.

 

مباهله و شهادت بُریر

در روز عاشورا «یزید بن معقل» فریاد زد: ای بریر! رفتار خداوند با خودت را چگونه دیدی؟ بریر در پاسخ گفت: جز خوبی از خداوند بر خودم و جز بدی بر تو چیزی ندیدم. یزید گفت: پیش از این دروغگو نبودی، امروز دروغ می‎گویی. آیا به یاد داری روزی را که در بین لوذان با هم قدم می‎زدیم و تو می‎گفتی معاویه گمراه است و امام هدایت، علی بن ابی طالب است. بریر گفت: آری، و به درستی این مطلب شهادت می‎دهم. یزید گفت: و من شهادت می‎دهم تو از گمراهان هستی.

محرم

بریر او را به مباهله فرا خواند. هر دو، دست به آسمان برداشتند و از خدای سبحان خواستند که خود، دروغگو را رسوا سازد و او را بکشد و سپس به نبرد پرداختند. بریر ضربتی به کلاهخود او زد که مغزش متلاشی شد و از شدت ضربه بریر، شمشیر در فرق او گیر کرده بود و بریر تلاش می‎کرد که آن را از فرق او بیرون کشد، در آن گیر و دار «رضی بن منقذ عبدی» به بریر حمله کرد. هر دو دست به گریبان یکدیگر داشتند که بریر او را بر زمین افکند و بر سینه او نشست. رضی یاران خود را فرا خواند و از آنان کمک طلبید. «کعب بن جابر عمرو اسدی» از پشت سر به بریر حمله کرد. در این هنگام «عفیف بن زهیر» (که خود از سپاهیان ابن سعد بود) فریاد زد: این بریر بن خضیر قاری بزرگی است که برای ما در مسجد کوفه قرآن تلاوت می‎کرد.

کعب به گفتار منادی اعتنایی نکرد و نیزه خود را به کمر بریر کوبید. در این حال بود که بریر بر روی سینه رضی افتاد و در حالی که صورت رضی را به دندان گرفته بود از روی او به زمین افتاد و کعب با شمشیر، ضربه‎ای به یار وفادار حسین علیه السلام زد و او را به شهادت رساند.

پس از آن که کعب به سوی اهل و عیال خود بازگشت، «نوار» - همسر او - برخورد تندی با شوهرش کرد و گفت: آیا تو بر فرزند فاطمه حمله‎ور شدی و سید قرّاء را کشتی؟ عجب کار بزرگی را به انجام رساندی! سوگند به خدا دیگر با تو کلامی سخن نخواهم گفت.(9) 

درسی که می‎توان گرفت: داستان مسیحیان «نجران» در قرآن شریف این گونه آمده: پیامبر اسلام به احتجاج برخاست و آخرالامر حاضر به مباهله شدند تا این که هر کدام از خدای تعالی بخواهند، حق روشن شود. هنگامی که پنج تن آل عبا برای مباهله حضور یافتند، علمای مسیح از مباهله با پنج تن آل عبا علیهم السلام سر باز زدند و خود را در مخاطره قرار ندادند. در هر حال، یکی از راه‎های مجادله با اهل باطل، مباهله است که مورد تایید قرآن است.(10)

 

پی‎نوشت‎ها:

1. مقتل الحسین مقرم، ص 285/ ابصارالعین، ص 121.

2. منتهی الآمال، ج1، ص661.

3. ابصارالعین، ص 121.

4. اللهوف، ص35.

5. مقتل الحسین مقرم، ص 262/ تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 425.

6. مقتل الحسین مقرم، ص284.

7. این نکته بریر اشاره به بیان نبی اکرم است که فرمود من از میان شما می‎روم اما دو چیز گرانمایه را به امانت می‎نهم، آن دو، قرآن و اهل‎بیت من است.

8. مقتل الحسین مقرم، ص 285و 286/ نفس المهموم، ص147.

9. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص433/ قتل الحسین مقرم، ص309 و 310/ الکامل فی التاریخ، ج2، ص565.

10. پس از آن که بر تو علم آمد و کسی با شما احتجاج در آن باره کرد، پس بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، و جان خودمان و جان خودتان را بخوانیم و سپس مباهله کنیم و هر کس، لعنت خداوند را بر دروغگو قرار دهد. آل عمران، آیه 61.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:07 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

حَنظَلَة بن سَعد (اسعد) شِبامی

حَنظَلَة بن سَعد (اسعد) شِبامی(1) 

«حنظله» فرزند «اسعد» که او فرزند «شِبام بن عبدالله» از قرآء و بزرگان شیعه است. او از قبیله همدان بود. حنظله مردی فصیح، بلیغ و شجاع بود. او پسری به نام علی داشت که در تاریخ از او یاد شده است.(2) ابن شهر آشوب از او با نام «حنظلة بن عمرو الشیبانی» یاد کرده است.(3) او پس از شهادت «بریر» روانه میدان شد، در حالی که فریادش بلند بود: ای قوم! من بر شما از روزی سخت، مثل روز احزاب و مانند حال و روز قوم نوح، عاد، ثمود و کسانی که پس از آنها بودند بیمناکم؛ آری، خداوند قصد ظلم و تعدی به بندگانش را ندارد؛ و ای قوم! من بر شما از روز تناد و فریادخواهی می‎ترسم. روزی که همه روی برگردانید، برای شما در برابر خداوند پناهی نیست، و هر کس را که خداوند در بیراهه وا نهد، برای او راهنمایی نیست.(4) ای قوم! حسین را نکشید که شما را خداوند به عذابی ریشه‎کن می‎سازد، و البته هر که افترا پیشه کند نومید گردد.(5)

امام حسین علیه السلام در حالی که او را مخاطب قرار داد، از خدای تعالی بر او پاداش نیک درخواست کرد و فرمود: ای پسر سعد! خداوند تو را مورد مهربانی قرار دهد. هر آینه، اینها همان زمانی که به حق دعوت کردی و دعوتت را اجابت نکردند و به سوی تو حمله‎ور شدند تا خون تو و یارانت را بریزند سزاوار عذاب گشتند. (دیگر دیر شده) چه اینها برادران نیکوکار تو را کشته (و دستشان به خون آنها آلوده شده است.) حنظله گفت: این فرزند رسول خدا! شما درست فرمودی. فدایت شوم.(6) شما از من داناتر و به درک حق سزاوارترید. (7)

درسی که می‎توان گرفت: نکته اینجاست که حنظله، در برابر قومی که مدعی مسلمانی است، ولی از قرآن بی خبر است، با تکیه به سه آیه (سوره مبارکه غافر، آیات 30، 31،33 و طه 61) دیدگاه خود را بیان می‎کند. شگفت این که امام سخن او را اصلاح می‎کند و بیان می‎دارد که اکنون جای استفاده از این آیات نیست؛ چرا که اینها با شروع به خونریزی، دیگر خود را مستحق و سزاوار عذاب خداوند کرده‎اند. این انذار پیش از این درگیری نتیجه‎بخش و کارآمد بود؛ ولی الان برای بازگشت قدری دیر شده است. توجه به این نکته، شعار «ما با همه، در هر حال با لبخند برخورد می‎کنیم» را رد می‎کند؛ آری لبخند و موعظه و پند برای بیداری جاهلان است؛ ولی اگر کسی به حدّ عناد و لجاجت رسید و دست به جنایت و ریختن خون این و آن زد، دیگر روش امام مقابله مناسب است: آنها را بکشید تا فتنه‎ای باقی نماند. (8)

محرم

 

شهادت حنظله

پس از آن «حنظله» از امام پرسید: آیا به سوی آخرت شتاب نکنم؟ و به برادرانم ملحق نشوم؟ امام فرمود: حرکت کن به خیر دنیا و آن چه در آن است و بشتاب به سوی حکومتی که کهنه نگردد. به او اذن جهاد داده شد. او این گونه با امام خداحافظی کرد: «سلام بر تو ای اباعبدالله! درود خداوند بر شما و بر اهل‎بیت شما، (خداوند) بین ما و شما در بهشتش آشنایی برقرار کند. سپس امام فرمود: آمین، آمین.(9) سپس به کارزار پرداخت تا این که به فوز شهادت دست یافت.(10)

در زیارت ناحیه مقدسه آمده: السلام علی حَنظلة بن اسعد الشبامی؛ درود بر حنظله پسر اسعد شبامی. (11)

 

پی‎نوشت‎ها:

1. شیخ طوسی او را از اصحاب امام حسین علیه السلام دانسته است. رجال شیخ طوسی، ص73.

2. ابصارالعین، ص130.

3. مناقب آل ابی طالب، ج4، ص113.

4. غافر، آیه 30- 32.

5. طه، آیه 61.

6. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص443.

7. موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 45/ تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص443/ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج2، ص 24/ بحارالانوار، ج45، ص23/ بحرانی، العوالم، ج17، ص267.

8. سوره بقره، آیه 193.

9. موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص450/ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج2، ص24.

10. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 443/ مقتل الحسین مقرم، ص311.

11. اقبال الاعمال، ج3، ص79 و 345.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:07 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

عَبدُالرحمن بن عَبدالله اَرحَبی

«عبدالرحمن» فرزند «عبدالله بن کدن بن ارحب» است.(1) ایشان یکی از فرزندان «ارحب» که نژادشان همدانی است، بوده است. جناب «عبدالرحمن» مردی شناخته شده، شجاع، تابعی (از یاران امام علی علیه السلام) و صاحب نفوذ بوده است. (2)

 

حرکت به سوی امام

تارخ‎نویسان و سیره‎نگاران نقل کرده‎اند که «عبدالرحمن» را مردم کوفه به همراه «قیس بن مسهر» به مکه فرستادند؛ ایشان حدود پنجاه و سه نامه را به سوی امام آوردند.(3) آن نامه‎ها، همگی امام را به سوی کوفه از طرف جماعتی دعوت می‎کردند. پیش از این، «عبدالله بن سبع» و «عبدالله بن وال» تعدادی نامه به خدمت امام برده بودند. بنابراین، عبدالرحمن و قیس دومین فرستاده به سوی امام بودند. پس از این دو، سعید بن عبدالله حنفی و هانی بن هانی سبعی سومین نامه‎رسان بودند که نامه‎هایی را از اهل عراق به سوی امام منتقل می‎کردند. (4)

عبدالرحمن و قیس روز دوازدهم ماه مبارک رمضان وارد مکه شدند و دیگر سفرای اهل عراق در مکه یکدیگر را ملاقات کرده‎اند. (5)

ابومخنف گفت: هنگامی که امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل را فرا خواند و ایشان را به کوفه فرستاد، چند نفر را به نام‎های قیس، عبدالرحمن، عمارة بن عبید سلولی(6) را همراه او به کوفه ارسال داشتند. بنابراین، عبدالرحمن از کسانی بود که بار دیگر خود به سوی امام بازگشت و جزء اصحاب امام شده تا این که روز عاشورا به فوز شهادت نائل آمد.(7)

 

عاشورا

شهادت عبدالرحمن

بعد از نماز ظهر بود که درگیری از سر گرفته شد. عبدالرحمن از امام اجازه گرفت و در حالی که این رجز را می‎خواند وارد میدان رزم شد:

صبرا علی الاسیاف و الاسنة                          صبرا علیها لدخول الجنة

شکیبایی بر شمشیرها و نیزه‎ها، آری، شکیبایی تا که به بهشت وارد شوی. (8)

او پس از این که عده‎ای را از پا درآورد، به شهادت رسید.

بلاذری نقل کرده که «عبدالرحمن بن عبدالله بن کدن» این گونه می‎گفت:

انی لمن ینکر فی ابن الکَدن                          انی علی دین حسین و حسن  

به کسی که من را نشناسد می‎گویم: من پسر کَدَن هستم، آری من بر دین حسین و حسن می‎باشم.(9)

 

پی‎نوشت‎ها:

1. برای اطلاع بیشتر از اجداد ایشان رک: ابصار العین، ص131.

2. ابصارالعین، ص132.

3. الاخبار الطوال، ص339.

4. ابصارالعین، ص132.

5. ابصارالعین، ص132.

6. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 354/ الارشاد، ج2، ص39.

7. ابصارالعین، ص132.

8. ابصارالعین، ص132.

9. انساب الاشراف، ج3، ص196.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:07 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

شوذب بن عبدالله

«شوذب بن عبدالله» زمانی غلام «شاکر» پدر «عابس» بوده است.(1) او از دوستداران مخلص اهل‎بیت علیهم السلام بود. خانه و منزل او پناه و محل تدریس شیعیان بود. در خانه او از فضائل اهل‎بیت علیهم السلام سخن گفته می‎شد.(2) او خود از قرّاء و حافظان حدیث و دلاور یاران امام بود. «شوذب» همچنین سفیر جناب «مسلم بن عقیل» از کوفه به سوی امام حسین علیه السلام بود. او نامه «مسلم» را به مکه برد تا به امام برساند. هنگامی که او به مکه رسید، خدمت حضرت اباعبدالله علیه السلام در مکه اقامت کرد و سپس همراه ایشان به کربلا آمد. (که امام پاسخ مسلم را به «قیس بن مسهر صیداوی» داد که به کوفه رساند.) (3)

 

شهادت شوذب

عصر روز عاشورا «عابس» که از دیگر یاران وفادار امام است، شوذب را صدا زد و گفت: ای شوذب! چه در خاطر داری تا آن را به انجام رسانی؟

شوذب پاسخ داد: چه می‎کنم؟ من همراه تو در راه پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله مبارزه می‎کنم تا کشته شوم.

عابس گفت: همین گونه درباره تو گمان می‎بردم؛ اما اکنون، در برابر ابی عبدالله علیه السلام قرار بگیر تا امام تو را به شمار آورد، همان گونه که غیر تو از یارانش را به شمار آورد؛ و تا این که من تو را به حساب آورم (و در اجر شهادت و فرستادنت به سوی میدان جنگ شریک باشم). پس به درستی، اگر در این لحظه کسی غیر از تو، نزد من عزیزتر بود، او را پیش می‎فرستادم تا که او را به حساب آورم، چرا که امروز روزی است که سزاوار است در آن، با تمام توان خود طلب اجر و پاداش کنیم. چون بعد از این روز دیگر جای عمل نیست و تنها جای حساب است. (4)

شوذب به خدمت امام حسین علیه السلام آمد و گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله و رحمة الله و برکاته؛ سلام بر شما ای اباعبدالله و رحمت و برکاتش بر شما نازل باد. و سپس از امام خداحافظی کرد،(5) و در برابر آن حضرت به دشمن حمله‎ور شد و به فیض شهادت نائل آمد. (6)

شوذب چون دیگر یاران امام در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه مورد سلام قرار گرفته است: السلام علی شوذب مولی شاکر؛ درود بر شوذب، غلام شاکر.(7)

درسی که می‎توان گرفت: بیان عابس شایان توجه است؛ او با خیرخواهی بسیار شوذب را راهنمایی می‎کند تا او کاری کند که لحظاتی وجودش در یاد و ذهن امام نقش بندد، و لحظاتی امام او را به شمار آورد. این درخواست ناشی از بینش عمیق عرفانی و امام شناسی اوست؛ چرا که امام «عین الله» است. در واقع او چشم بینای خداوند متعال است. اگر او به کسی از مهر و صفا نظر انداخت، بی تردید مشمول لطف رحمانی است. ای کاش! چنان بود که همیشه شاهد عنایت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) بودیم تا که مصداق: «و القیت علیک محبة منی و لتصنع علی عینی؛ و من محبت خود را در دل تو انداخته و تو را در برابر چشمانم ساخته‎ام،(8) باشیم. این جمله خطاب به موسای کلیم است.

 

پی‎نوشت‎ها:

1. اعلام الوری، ص145.

2. مقتل الحسین مقرم، ص312.

3. ابصارالعین، ص112.

4. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 444- 443

5. الارشاد، ج2، ص105.

6. مقتل الحسین مقرم، ص 312.

7. اقبال الاعمال، ج3، ص79 و 346.

8. طه، آیه 39.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني .

 

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:07 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

عابس بن ابی شبیب شاکری

«عابس» فرزند «ابی شبیب» است.(1) او از اصحاب حدیث و از روسای قبیله «بنی شاکر» بود از تیره همدان بود.(2) قبیله «بنو شاکر» در روزگار صفین شدیداً مورد مدح امیر مومنان علی علیه السلام قرار گرفتند. آن حضرت درباره آنها فرمود: اگر تعداد آنها به هزار می‎رسید، خداوند آن گونه که سزاوار بود پرستش می‎شد.(3) او از شیعیان ائمه اطهار علیهم السلام، مردی اهل کمال، زهد و ورع بود. بسیار زنده‎دل و شب زنده‎دار بود. پاره‎ای از ویژگی‎های او را «ابومخنف» در باب کوفه و مسلم، مورد توجه قرار داده و نگاشته است.(4)

 

حمایت عابس از امام

مسلم بن عقیل بعد از ورود به کوفه، وارد منزل مختار بن ابی عبید گردیدند، و برای مردم نامه امام حسین علیه السلام را خواندند. در این هنگام عابس بن ابی شبیب شاکری از جای برخاست و بعد از حمد و ثنای الهی گفت: من از دیگران سخن نمی‎گویم و نمی‎دانم در دل‎های آنها چه می‎گذرد و از جانب آنها وعده فریبنده نمی‎دهم، به خدا سوگند از چیزی که تصمیم گرفته‎ام سخن می‎گویم، به خدا سوگند اگر دعوتم کنید اجابت می‎کنم و با دشمنانتان خواهم جنگید، و در راه خدا با شمشیرم می‎جنگم تا به شهادت برسم.(5)

او پس از شهادت شوذب وارد میدان رزم شد و در برابر امام ایستاد. به آن حضرت سلام کرد و این گونه گفت: ای اباعبدالله! آگاه باش، به خدا سوگند، بر روی زمین خواه نزدیک یا دور، کسی نزد من عزیزتر از شما نیست، و کسی را چون شما دوست ندارم. اگر قدرت داشته باشم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم، چنین خواهم کرد. سلام بر شما ای اباعبدالله! شهادت می‎دهم که بر هدایت شما و هدایت پدرتان استوار هستم.(6)

درسی که می‎توان گرفت: او با زبان و عمل در خدمت امام خود بود و تلاش می‎کرد تا ادعای خود را به زینت عمل بیاراید. نحوه شهادتش شاهد این بیان است.

محرم

شهادت عابس

«عابس بن شبیب شاکری» پس از بیان ارادتش به مقام ولایت در حالی که شمشیرش آخته بود و زخمی بزرگ بر پیشانی داشت وارد میدان رزم شد و با فریادی بلند مبارز طلبید. (7)

«ربیع بن تمیم همدانی» می‎گوید: همین که دیدم کسی به میدان رو می‎آورد، او را شناختم. من عابس را در غزوات و جنگ‎ها دیده بودم. او شجاع‎ترین مردم بود. فریاد زدم: ای مردم، او شیر شیران رزم، پسر شبیب است. سپس گفتم: مبادا کسی به تنهایی با او در آویزد. پس عابس فریاد می‎زد: آیا مرد رزم نیست، مرد رزم نیست؟ هیچ کس به سوی او پای پیش نمی‎نهاد. در این میان فریاد عمر بن سعد بلند شد که او را سنگباران کنند. از هر طرف سنگ به سوی او پرتاب می‎شد. عابس وقتی هجوم ناجوانمردانه دشمن را دید، زره از تن به در کرد و پشت بند را گشود و به دور انداخت. گوشت و پوست آن مرد دلاور با برخورد سنگ‎ها آسیب دید، ولی او از مرگ هراسی نداشت. این بود که حمله سختی را آغاز کرد و با نبرد قهرمانانه‎اش بیش از دویست نفر از آن ذلیلان را به خاک انداخت. سرانجام، طاقتی برای او نمانده بود که به محاصره دشمن درآمد.(8) پس او را به شهادت رسانیدند و سر مبارکش را از بدن جدا ساختند. پس از شهادتش دیدم که بزرگ هر گروه می‎گفت: من او را کشته‎ام و دیگری می‎گفت: من او را به قتل رسانیده‎ام. هر یک از آن سپاه سنگدل برای فخر و شرف خویش تلاش می‎کرد تا کشتن او را به خود منسوب کند و سر بریده‎اش را به خود اختصاص دهد. ابن سعد به این نزاع پایان داد و گفت: او را یک نفر نکشته است.(9)

این سر پس از «عبدالله بن عمیر کلبی» و «عمر بن جناده» سومین سری بود که به سوی امام حسین علیه السلام پرتاب می‎شد. (10)

عابس در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه این گونه مورد خطاب امام قرار گرفته است: السلام علی شوذب مولی شاکر؛ سلام بر عابس پسر شاکری.(11)

درسی که می‎توان گرفت: برهنه شدن عابس در برابر سنگ‎اندازان سزاوار تامل است. برخورد او گویای اوج ایمان، معرفت، و یقینش به ساحت قدس امام و راه مستقیم آن ولی الله الاعظم است. آری هرگاه عشق به اوج کمال رسد، چنان انسان از خود بی خود می‎شود که همه چیزش را خالصانه و بی‎پیرایه بر در دوست می‎نهد.

 

پی‎نوشت‎ها:

1. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص443.

2. ابصارالعین، ص126.

3. ابصارالعین، ص127.

4. مقتل الحسین(ع) مقرم، ص 312.

5. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص355.

6. مقتل الحسین مقرم، ص 312؛ ابصارالعین، ص138؛ تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص444.

7. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص444.

8. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص444؛ ابصارالعین، ص138؛ موسوسعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص451؛ بحارالانوار، ج45، ص28.

9. مقتل الحسین مقرم، ص 312؛ تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 444؛ ابصار العین، ص129.

10. ابصارالعین، ص227، فائده 15.

11. اقبال الاعمال، ج3، ص79 و 345؛ بحارالانوار، ج45، ص73.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:07 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

جَون بن حویّ مَولی اَبی‎ذر الغِفّاری

شیخ طوسی جون را از اصحاب امام حسین علیه السلام شمرده است.(1) «جون» (2) اهل «نوبه» و غلام سیاه پوستی بود که «ابوذر غفاری» آن صحابی با وفای پیامبر او را از قید بندگی و بردگی آزاد کرده بود. «جون» از شیعیان امام علی علیه السلام شناخته می‎شد. او پیوسته پس از ابوذر همراه اهل بیت علیهم السلام بوده است. زمانی در خدمت امام حسن علیه السلام و هنگامی با امام حسین علیه السلام بود. او امام حسین علیه السلام را از مدینه تا مکه و سپس از مکه تا عراق همراهی کرده بود.(3) گویند جون در ساخت و تعمیر سلاح جنگ مهارت داشت. نقل شده جون، در شب عاشورا خیمه ویژه‎ای برای خود برپا ساخته بود تا سلاح یاران حسین علیه السلام را تعمیر و اصلاح کند. در تاریخ آمده است، در روز عاشورا، امام درخواست او را برای جهاد این گونه رد فرمود: تو از جانب من اذن (کناره‎گیری از جنگ) داری، فقط فقط تو ما را برای دستیابی به عافیت همراهی کرده‎ای. بنابراین، خود را به راه و شیوه ما مبتلا مساز. گفته شده بعد از این بود که به خدمت دختر امیر مومنان، زینب(سلام الله علیها) و اطرافیان امام رسید تا آنها را شفیع خود سازد. پس از آن از امام اجازه جهاد گرفت و وارد میدان رزم شد.

درسی که می‎توان گرفت: در راه احیای حق، هر کس باید از ابزار ممکن که مورد قبول نیز می‎باشد، بهره‎مند شود.

 

شهادت جون

جون در روز عاشورا در مقابل امام حسین علیه السلام ایستاده و از آن حضرت اجازه رزم خواست. اما امام به او اذن جهاد ندادند و حضرت فرمودند: ما تو را برای ایام عافیت و آسودگی خریداری کردیم ولی الان خود را گرفتار نکن. جون خود را بر قدم‎های امام انداخت و بر آن بوسه می‎زد و می‎گفت: ای فرزند رسول خدا! من برای آسودگی خاطر خویش در گرفتاری از شما کمک می‎گرفتم. من خود می‎دانم که بوی خوشی ندارم، خویشانم افرادی فرومایه‎اند و رنگم سیاه است. اما شما بر من از آن نفس بهشت گونه‎تان بدمید تا که خوشبو شوم، شرافت خویشاوندی یابم و سیمایم سفید شود. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا این خون تیره‎ام با خون پاکتان مخلوط گردد. پس آن گاه امام او را اجاره رزم دادند.(4)

او وارد معرکه جنگ شد در حالی که این رجز را می‎سرود:

کیف یری الکفار ضرب الاسود                                 بالسیف ضربا عن بنی محمد

اذب عنهم باللسان و الید                                      ارجو به الجنة یوم الورود

ای کفار، ضرب شمشیر سیاه را چگونه می‎بینید؟ به شمشیر ضربه‎ای از فرزند محمد، از آنها با زبان و دست حمایت می‎کنم، در حالی که به بهشت در روز قیامت امیدوارم. (5)

بعد از آن، بیست و پنج نفر از سپاه دشمن را به خاک انداخت.

محمد بن ابی طالب می‎گوید: زمانی که جون به زمین خورد، اباعبدالله الحسین علیه السلام بر بالینش آمد و در حق او این گونه دعا فرمود: پروردگارا! سیمای او را سفید کن و او را خوشبوی گردان و با محمد صلی الله علیه و آله محشورش نما، و بین او و محمد و آل محمد، آشنایی برقرار ساز. (6)

علمای ما از امام باقر علیه السلام و از پدرشان امام زین العابدین علیه السلام نقل کرده‎اند: هنگامی که بنی‎اسد برای دفن شهدا، به معرکه جنگ آمدند، بعد از چند روز دیدند که بوی خوشی - چون مشک - از اندام جون متصاعد است. (7)

سلام بر جون در زیارت ناحیه این گونه آمده است: السلام علی جون بن حوی ابن حریّ مولی ابی ذر الغفاری؛ سلام بر جون غلام ابی ذر غفاری.

درسی که می‎توان گرفت: شناخت حق و رهروی آن به ظاهر افراد نیست. استجابت دعای ولی خدا آن قدر با شتاب انجام می‎پذیرد، به گونه‎ای که خواندن او در واقع اجابت خداوند است.

 

پی‎نوشت‎ها:

1. رجال شیخ طوسی، ص70.

2. گاه نام ایشان را «حوی» ظبط کرده اند، ولیکن مشهور «جون» است. مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص237، ولی مفید او را جوین مولی ابی ذر دانسته است. الارشاد، ج2، ص93.

3. ابصارالعین، ص176.

4. اللهوف، ص 47؛ مقتل الحسین مقرم، ص313.

5. بحارالانوار، ج45، ص22؛ ابصارالعین، ص177، با قدری تفاوت در نقل شعر.

6. بحارالانوار، ج45، ص23؛ ابصارالعین، ص177.

7- مقتل العوالم، ج17، ص266؛ بحارالانوار، ج45، ص23؛ نفس المهموم، ص264؛ ابصارالعین، ص177.

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

 

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:08 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

حَجّاج بن مَسرُوق، جُعفِی مُذحَجی

حجاج بن مسروق(1) جعفی مذحجی

«حجاج» پسر «مسروق جعفی» از قبیله «مذحج» از شیعیان مشهور امیرمومنان علیه السلام است. او از صحابه حضرت علی علیه السلام بود که در کوفه زندگی می‎کرد. چون از حرکت امام حسین علیه‎السلام به سوی کربلا با خبر شد، خود به استقبال امام از کوفه خارج شد و رو به جانب مکه، حرکت کرد و در بین راه به امام ملحق شد.(2) وقتی امام حسین علیه السلام با لشکر حُر برخورد نمودند و وقت نماز ظهر شد، امام به وی امر نمودند تا اذان بگوید(3) و تا کربلا لحظه‎ای از امام جدا نشد تا این که روز عاشورا، به شهادت نائل آمد.

 

 

نمایندگی از طرف امام

در «قصر بنی مقاتل» که بیستمین منزل در راه کربلاست، امام، خیمه‎ای برافراشته دید. فرمودند: این از آن کیست؟ پاسخ داده شد که آن برای «عبیدالله بن حر جعفی» است. امام به «حجاج بن مسروق» امر فرمود که عبیدالله بن حر جعفی را دعوت کند تا با او و یارانش همراه شود. حجاج وارد خیمه ابن حر شد، پس از تعارفات معمولی، ابن حر پرسید: چه خبر؟ حجاج پاسخ گفت: برای تو یک هدیه و گرامیداشتی دارم، اگر پذیرای آن باشی! این حسین است که تو را برای یاری فراخوانده، اگر (دشمنانش) را بکشی، اجر و پاداش نصیب تو می‎شود و اگر خود کشته شوی به مقام شهادت نائل آمده‎ای. ابن حر گفت: به خدا قسم از کوفه خارج نشده‎ام مگر بدین سبب که فراوان دیدم افرادی را که برای جنگ با او خارج شده‎اند و شیعیان او به ذلت کشیده شده‎اند، پس از آن دانستم که او کشته خواهد شد و من قادر به یاری او نخواهم بود و البته مایل نیستم که او مرا ببیند و من او را ببینم. (4)

درسی که می‎توان گرفت: این نکته اهمیت بسیار دارد که واژه شهادت نزد حجاج بن مسروق عبارتی شناخته شده است. او کشته شدن در رکاب امام را شهادت می‎داند. از اشعار حماسی او پیداست که او با شهادت آشنا است.

دیگر این که یاران امام خود را «بین احدی الحسنیین» می‎دیدند، یعنی بر این باور بودند که اگر کشته شوند در هر حال به مقامی رفیع دست یافته‎اند، و اگر بکشند و پیروز شوند باز هم اجر و ثواب احیای دین را کسب خواهند کرد. پس هرگز احساس ضرر و خسارتی نداشتند تا عقب نشینی کنند. در حالی که طرف مقابل نه به خیر دنیا دست یافت و نه به رضای الهی.

محرم، امام حسین

شهادت حجاج

ابن شهر آشوب و دیگران گفته‎اند: وقتی که روز دهم محرم شد و جنگ آغاز شد، حجاج بن مسروق جعفی به نزد امام حسین علیه السلام آمد و برای ورود به میدان اجازه خواست. امام به او اجازه داد.(5) پس از شهادت انس، حجاج وارد میدان جهاد شد، و پس از نبردی خونین در حالی که محاسن شریفش به خون چهره‎اش رنگین شده بود، به نزد امام بازگشت و گفت:

اقدم حسینا هادیا مهدیا                                     الیوم تلقی جدک النبیا

ثم اباک ذالندی علیا                                          ذاک الذی نعرفه و صیا

ای حسین! ای امامی که هم هدایت یافته‎ای و هم دیگران را هدایت می‎کنی و امروز جدت پیامبر را ملاقات خواهی کرد،

سپس پدرت علی را که صاحب فضل و جود و احسان است، آن عزیزی که ما او را وصی رسول و جانشین بر حق او می‎دانیم.(6)

سپس امام به او فرمودند: آری، من هم آن دو (بزرگوار) را پس از شما ملاقات خواهم کرد. او بار دگر رهسپار میدان رزم شد و پس از نبردی افتخار آفرین به شهادت رسید.(7) در زیارت ناحیه مقدسه چنین آمده: السلام علی الحجاج بن مسروق الجعفی.(8)

درسی که می‎توان گرفت: در این که برخی از یاران قدری می‎جنگیده اند و سپس باز به سوی امام باز می‎گشته‎اند، سری نهفته است؛ از جمله:

1. علاقه وافر نسبت به امام، آنها را به مرکز و قطب عشق فرا می‎خواند؛

2. این بازگشت را برای تجدید عهد و میثاق انجام می‎دادند؛

3. و خود تجدید قوا با رویت امام را آرزو می‎کردند که برآورده می‎شد؛

4. غرض برخی چون عابس این بود که امام او را به شمار آورد، و جهاد و شهادت او را بپذیرد.

 

پی‎نوشت‎ها:

1. شیخ مفید به جای مسروق، مسرور ضبط کرده است. (الارشاد، ج 2، ص78)

2. ابصار العین، ص151.

3. الارشاد، ج2، ص78/ تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص401.

4. مقتل الحسین مقرم، ص 224.

5. ابصارالعین، ص152.

6. مناقب آل ابی طالب، ج4، ص103.

7. مقتل الحسین مقرم، ص224.

8. اقبال الاعمال، ج3، ص345.

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:08 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

ضَرغامَة بن مالک تَغلِبی

ضرغامة بن مالک تغلبی (1)

جناب «ضرغامة» فرزند «مالک» است. او به واقع - چون اسم خویش- شیری در میدان نبرد بود. شیعه‎ای شناخته شده و از بزرگانی بود که با مسلم بن عقیل علیه السلام در کوفه بیعت کرد. هنگامی که مسلم را مردم کوفه تنها گذاشتند و عهد شکستند، به همراه سپاه ابن سعد از کوفه خارج شد و به حضرت اباعبدالله علیه السلام در کربلا پیوست.(2)

 

شهادت ضرغامه

بعد از نماز ظهر بود که ضرغامه از امام اجازه رزم خواست و در نبردی خونین در برابر امام شربت شهادت نوشید. (3)

 

پی‎نوشت‎ها:

1. تسمیه من قتل مع الحسین(ع)، ش40.

2. ابصارالعین، ص199، مقصد 14.

3. همان .

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:08 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

عمربن عبدالله الجندعی

ابن شهر آشوب بر این باور است که «عمرو» فرزند «عبدالله جندعی» در حمله نخستین شهید شده است.(1) ولی فضیل بن زبیر گزارش نموده است که عمر در روز عاشورا زخمی گردیدند و بعد از یک سال به شهادت رسیدند. (2)

در زیارت ناحیه مقدسه نیز این داستان تایید شده است: سلام بر زخمی همراه سوار، عمر بن عبدالله الجندعی. (3)

 

پی‎نوشت‎ها:

1. مناقب آل ابی طالب، ج4، ص113.

2. تسمیه من قتل مع الحسین(ع)، ش104.

3. اقبال الاعمال، ج3، ص 80.

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

 

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:08 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

ابوعمرو نهشلی

مهران که از غلامان بنی‎کاهل است گفته: من در کربلا در کنار امام حسین علیه السلام خود شاهد بودم که مردی وارد میدان شد و درگیری بسیار سختی داشت. او چون صاعقه‎ای شرربار به هر طرف می‎تاخت، به گونه‎ای که هیچ کس را تاب برابری با او نبود؛ چرا که او به هر گروه که حمله‎ور می‎شد، آن بخش از سپاه را پاره می‎کرد. سپس به خدمت امام بازگشت و عرض کرد:

تو را بشارت، ای پسر احمد که به هدایت رشد یافته‎ای، به باغ فردوس پر می‎کشی و در آن بالا می‎روی.(1)

پس از آن پرسیدم: این کیست؟ گفتند: ابوعمره نهشلی است. پس «عامر بن نهشل» با او درگیر شد و او را کشت و سرش را از بدن جدا ساخت.(2)

 

پی‎نوشت‎ها:

1. مثیرالاحزان، ص57.

2. همان .

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

 

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:08 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

سُوَید بن عمرو

آخرین یاور امام حسین علیه السلام «سُوید بن عمرو بن ابی مطاع» بود. او به میدان آمد و به مبارزه پرداخت؛ اما در حین کارزار با صورت به زمین خورد و همگان پنداشتند او کشته شده، در حالی که زنده ولی بی‎هوش روی زمین افتاده بود.(75) ایشان از  شهدای پس از امام به حساب می‎آید.

 

پی‎نوشت‎ها:   

1. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص453/ انساب الاشراف، ج3، ص204.

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:08 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

سالم بن عمرو

«سالم» غلام «بنی مدینه» بود که آنها تیره ای از «کلب» بودند. او از شیعیان کوفه بود. در ایامی که هنوز جنگ آغاز نشده بود به امام و یارانش ملحق شد. (1)

شهادت سالم

در کتاب حدائق آمده است که سالم پیوسته در خدمت بود تا این که در کربلا به شهادت رسید.(2) ابن شهرآشوب هنگام شهادت سالم را در حمله نخستین پیش از ظهر عاشورا دانسته است. (3) در زیارت ناحیه مقدسه نام او آمده و مورد سلام واقع شده است.(4)

 

پی‎نوشت‎ها:

1- ابصارالعین، ص183- 182.

2- ابصارالعین، ص183.

3- همان .

4- بحارالانوار، ج45، ص 72.

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:09 PM
تشکرات از این پست
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا

حارثُ بن نَبهان

«حارث» پسر «نبهان» بود. «نبهان» خود غلام «حمزه سیدالشهداء» عموی پیامبر اسلام(1) و سواری شجاع بود. «حرث» پسر نبهان به حضرت علی علیه السلام پیوسته بود. سپس امام مجتبی را همراهی کرده و نیز با امام حسین علیه السلام به کربلا آمده بود.(2) در حمله نخستین در راه امام حسین علیه السلام و اهداف او به فوز شهادت نائل آمد.(3)

 

پی‎نوشت‎ها:

1- تسمیة من قتل مع الحسین علیه السلام، ش 24/ الحدائق الوردیه، ج1، ص121.

2- منتهی الآمال، ج1، ص654/ الحدائق الوردیه، ج1، ص121.

3- ابصارالعین، ص 98.

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

پنج شنبه 2 آذر 1391  11:09 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها