در مقاله «تركمنهاي ايران» كه در شماره چهل و دوم مجله «هنر و مردم» به طبع رسيده بود، از دهكده اينچه برون Ince Burun نيز كه در «دشت گرگان» (تركمن صحرا) و كنار رودخانه «اترك» قرار دارد توصيفي شده بود. اينك در مقاله حاضر پس از مقدمه ئي درباره دين و مذهب مردم اينچه برون و طلبه هاي ديني و مساجد آن، موضوعهاي زير هم به ترتيب توصيف خواهد شد:
مراسم مذهبي ـ مراسم تدفين و سوگواري ـ تقسيم ارث و تملك طايفه بر زمين ـ زيارت اهل قبور، قبرستان و سنگ قبرها ـ امامزاده و معتقدات عاميانه.
اينچه برونيها نيز مانند تركمنهاي ديگر ايران، مسلمان و حنفي مذهبند. در دهشان يك «آخوند» و هشت ده طلبه علوم دينی و سه مسجد دارند. يكي از مسجدها را كه در وسط آبادي است، مسجد يُلمِه ـ Yolme مي نامند. زيرا، مردم طايفه يلمه كه يكي از نه طايفه اينچه برون اند آنرا ساخته اند. (1)
اين مسجد، در كنار قديميترين مسجد اينچه برون كه كوچك بود و اينك خرابه است ساخته شده. قسمتي از اين مسجد خرابه را يكي از دكاندارهاي ده با كمی مرمت به انبار اشياء دكان خود تبديل كرده است.
پيشنماز مسجد يلمه، «ملانظر» است و از همان طايفه يلمه. او پيش از مرگ يكي از آخوندهاي قديمي تا مدتي در مكتبش درس مي خوانده است. ولي بعد از مرگ آن آخوند و پيش از آنكه خود به مرحله آخوندي برسد، از درس و دفتر چشم پوشيده و به همان مقام ملائي قناعت كرده است.(2)
هشت ده طلبه كم سن و سال اينچه بروني، يا در مدرسه هاي ديني «گنبد كاووس» درس مي خوانند و يا در گوميشان (3) « gomishan» . در گنبد كاووس و گوميشان و در چند مركز جمعيت ديگر تركمنهاي ايران، براي جوانان تركمني كه طالب علوم ديني هستند، مدرسه هاي ديني دائر است. مدت تحصيل در اين مدرسه ها به استعداد و كوشش طلبه ها بستگي دارد و ممكن است از پنج شش سال تا بيش از ده سال هم طول بكشد. هر يك يا چند طلبه، وقتي كه از مدرسه فارغ التحصيل مي شوند، ضمن اخذ اجازه نامه آخوندي، جشن مفصلي برگزار مي كنند كه همراه با سرور و شادماني عمومي مردم بسي پرشور و هيجان مي شود.
طلبه هاي كوچكتر اينچه بروني كه دست والدينشان از گنبد كاووس يا گوميشان كوتاه است و توانائي پرداخت حتي هزينه مختصر تحصيل در مدرسه هاي ديني آنجاها را ندارند، در اينچه برون و در نزد يگانه آخوند ده درس مي خوانند كه «رجب آخوند» نام دارد و پنجاه و هفت و هشت ساله است، با ريش و دستاري سفيد. «رجب آخوند» ضمناً يكي از پيشنمازان دهكده است كه كشت و زر هم مي كند و دكان كوچكي هم دارد. پيش از آنكه دبستان دولتي اينچه برون دائر بشود (4) كار رجب آخوند پر رونق بود. او به خردسالان و جوانان دهكده مباني و احكام دين و قرائت قرآن و زبان عربي مي آموخت. ولي بعد از تأسيس دبستان دولتي، مكتبخانه را به دكان تبديل كرد.
رجب آخوند و خانواده اش
«قارلي ملا» ي اينچه برون
دورنماي يكي از مساجد اينچه برون
سجاده گليم بافت، درازا بيشتر از يك متر
«رجب آخوند» ،روزگاري كه خودش طلبه بود، در نزد «گوک آخوند ـgwk axund»درس ميخواند كه نزديك به سي سال پيش مرد. «گوک آخوند» كه در همين اينچه برون آخوندي مي كرد عزت و احترامش زياد بود. او در يكي از مدرسه هاي ديني «خيوه» (5) درس خوانده و از آنجا اجازه نامه آخوندي گرفته بود.
اينچه برونيها ، علاوه بر «رجب آخوند»، «قارلي ملا» هم دارند كه در مجالس سوگواري برايشان قرآن قرائت مي كند. تركمنها، هر كس را كه از مدارس ديني براي قرائت قرآن اجازه نامه گرفته باشد «قارلي ـ qarli»(6) می نامند. قارلي ملاي اينچه برون، پيرمرد وارسته ئي است كه كمتر كاري به كار دنيا دارد. او ضمناً پيشنماز يكي از مسجدهاي اينچه برون است كه مردم دو طايفه ديگر اينچه برون آن را ساخته اند. ولي چون قارلي ملا خيلي پير شده است و نمي تواند مرتباً براي نماز در مسجد حاضر بشود، دو نفر از ملاهاي كم سن و سال ده كه هنوز پر باز نكرده اند به جاي او در آن مسجد پيشنماز مي شوند، گاهي اين و گاهي آن.
يكي ديگر از سه مسجد اينچه برون، در انتهاي غربي آبادي است كه فقط ماههاي رمضان در آن جمع مي شوند و نماز مي گزارند. زيرا پيشنماز آن مسجد و قسمت عمده اي از خانوارهاي دور و بر آن ، ده دوازده سال پيش، به علت كم آبي رودخانه «اترك» به دهكده هاي ديگر و يا به «گنبد كاووس» مهاجرت كردند (7) و اينك مرداني كه خانه ها با آلا چيقهايشان در حول و حوش آن مسجد است، نماز ماههاي غير از رمضان را در خانه و يا در مسجد يلمه مي خوانند.
اينچه برونيها، هر سه مسجد خود را با گليمها و سجاده هاي نمدي پوشانده اند. اين سجاده ها را كه فقط به منظور نمازگزاردن ساخته مي شود«نمازلق ـ namazlaq» مي نامند. بعضي ها درخانه هايشان سجاده هاي قالي بافت هم دارند كه از قاليچه هاي كوچك تركمني هم كوچكتر است و به آساني جمع مي شود و البته محصول كار زنان ودختران قاليباف اينچه بروني است.
اينچه برونيها نماز صبح را كه «اِرْتي نَمازْ – erti namaz» مي نامند، چهار ركعت ميخوانند، دو ركعت فرض و دو ركعت سنت. به نماز ظهرشان كه آن را«اُل نماز – wla namaz» مي نامند، علاوه بر چهار ركعت كه فرض است، شش ركعت سنت نيز مي افزايند. نماز عصر را «ايكيِّني – ikkinni namaz» مي نامند كه همان چهار ركعت است، مگر اينكه بخواهند ركعتهايي هم «نافله» بخوانند. نماز نافله را كه البته واجب نمي دانند، هر چند ركعت كه بخواهند به هر يك از نمازهاي پنجگانه مي افزايند.
سجاده قالي بافت، درازا در حدود يكمتر
سجاده نمدي، درازا در حدود يكمتر
نماز مغرب را «آقشام نماز ـAqsham namaz» مي نامند كه پنج ركعت است، سه ركعت فرض ودو ركعت سنت. در نماز عشا كه آن را «ياستي نماز ـ Yasti namaz» مي نامند، علاوه بر چهار ركعت كه فرض است، دو ركعت سنت و سه ركعت نماز «وِتْرْ» هم مي خوانند كه روي هم نه ركعت مي شود. در ماههاي رمضان، به نماز عشا، علاوه بر اين نه ركعت كه معمولشان است، بيست ركعت نماز «تَراويحْ» هم اضافه مي كنند كه البته در فاصله هر چهار ركعت از اين بيست ركعت، دعاي «سبحان الملكوت، سبحان ذي العزة و العظمتة و القدرة و…» را الي آخر مي خوانند. براي برگزاري نماز عيد فطر و نماز عيد قربان معمولاً به مساجد «گنبد كاووس» و يا «گوميشان» مي روند.
سنگ قبر از قبرستان اينچه برون با طرح مهم از نقش شاخ قوچ به ارتفاع تقريبي نيم متر
براي تسليت گويي و دلجويي صاحبان عزا و براي قرآن خواني در جلو خانه اي كه مرده در آن زندگي مي كرده است گردآمده اند .
مراسم مذهبي:
ماه رمضان را اينچه برونيها با روحانيت مخصوصي مي گذرانند. در اين ماه كه بايد روزه بگيرند، معمولاً بيشتر از هر وقت ديگر به مسائل و موضوعهاي ديني متوجه ميشوند. مثلاً سعي مي كنند كه همه نمازها را با جماعت در مسجدها بخوانند.
چند روز پيش از ماه رمضان، هر يك از خانواده هايي كه بالنسبه مرفه اند، بز يا گوسفندي را براي خيرات سر مي برند و جمعي ازهمسايگان و خويشان خود را به آبگوشت دعوت مي كنند. در اين موارد، معمولاً فقط مردها دعوت مي شوند و براي زنان و كودكا هر خانواده ئي مقداري آبگوشت جداگانه مي فرستند. بعضي از مردان، گاهي در يك روز به چند خانه كه در آنجا ها خيرات شده است دعوت مي شود و هر جا در كنار جمعي از مردان ديگر به دور نان و آبگوشت جمع مي شوند و هرچند نفر از يك ظرف و با يكي دو قاشق چوبي كه دست به دست مي گردد غذا مي خورند. اينچه برونيها، خيرات و مبرات را «الله يلي -alla yoli » (در راه خدا) مي نامند و در ماه رمضان بيشتر از هر وقت ديگر «الله يلي» مي دهند و به همين علت در شبهاي ماه رمضان معمولاً بعد از صرف افطار هر ده يازده نفر در خانه ئي كه در آنجا خيرات شده است براي آبگوشت خوري و مصاحبت جمع مي شوند. در اين شب نشيني ها هر يك چنانكه معمولاً عادت دارند براي استراحت بيشتر به پشتيها تكيه مي دهند و پاها را به راحتي دراز مي كنند و آنها كه به « ناس-nas » معتادند در حين صحبت از قوطي هاي مخصوص « ناس» كه همواره با خود دارند اندكي «ناس» به زير زبانشان مي ريزند.
![برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.](http://www.bayragh.ir/uploads/images/img50614c14d8131.jpg)
بعضي از تركمنها شاه قوچ را عيناً بر روي قبر مي گذارند به مفهوم اينكه صاحب قبر مقتدر و دارا بوده است
در شب بيست و هفتم ماه رمضان كه آن را « شب قدر» يا « قَدَرْ گيج- qadar gija» مي دانند تا سحر به شب نشيني و دعا خواني و شيريني خوري مي گذارنند و فقط بعد از سحري خوردن و نماز خواندن به بستر می روند.
هر خانواده ئي فطرية سرانه خود را در خلال ماه رمضان به مستمندان مي دهد فطرية هر نفر پنج « گروان» (9) گندم و ده گروان جو و يا پولي معادل آن است. چنانچه خانواده هائي نتوانند در طي ماه رمضان فطرية خود را بدهند، در روز عيد فطر خواهند داد. در عيد فطر، بعضي خانواده ها، آبگوشت مي پزند و خيرات مي كنند.
اينچه برونيها، عيد قربان را كه پر رونق ترين عيد مسلمانان است، سه روز جشن مي گيرند روزهاي دهم و يازدهم و دوازدهم ماه ذيحجه ـ و خيرات مي كنند. پيش از ظهر اولين روز عيد قربان، برخی از خانواده هاي اينچه بروني گوسفند قرباني مي كنند و گوشتش براي خانواده هاي ديگر مي فرستد. ولي هيچيك از اينچه برونيها تاكنون نتوانسته اند به حج مشرف شوند.
پيش از رسيدن عيد قربان، همه خانواده هاي اينچه بروني، خانه ها و آلاچيقهايشان را روفت روب مي كنند. همه سعي دارند كه خانه و اشياء زندگيشان تميز بشود و جامه هاي نو و پاكيزه بپوشند و در خانه خود مقداري نقل و نبات و شيريني بگذارند تا از كساني كه به ديدن آنها مي آيند پذيرائي كنند (10) در ديد و بازديد ها عيد قربان، البته آنها كه كم سالترند ابتدا به ديدن سالمندان مي روند و بهم تبريك مي گويند و آرزو مي كنند كه سال خوش و پربركتي داشته باشند. در همين ديد و بازديدها، چنانكه معمول است، نقار و كدورت ها را هم از ميان مي برند و خوب و بد رفتارشان را به هم مي بخشند.
![برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.](http://www.bayragh.ir/uploads/images/img50614c43db8ec.jpg)
سنگ قبر ملهم از شاخ قوچ، از قبرستان دهكده «كورنگ- كالپوش» واقع در مغرب « بجنورد» كه روزگاري معبر تركهاي « گرايلي» ( يكي از اقوام ترك آسياي ميانه ) بوده است
در سه روز عيد قربان، پسران و دختران اينچه بروني ، هر روز در جائي دورتر از خانه ها و آلاچيقهاي ده، با جامه هاي نو و پاكيزه ئي كه مي پوشند، به شادماني جمع مي شوند و با چند تير چوب و قطعه ئي ريسمان تاب درست مي كنند و تاب ميخورند و پسران در اين جمع با دختران آميخته اند.
گويا اين جشن كوچك نوجوانان، نشانه ئي از يك جشن بزرگ و قديمي طايفه هاي تركمن باشد كه منع يا منسوخ شده باشد. ولي شكل مسخ شده آن بصورت تاب بازي و جمع شدن پسران و دختران، در پناه عيد مذهبي قربان دوام آورده است.
اينچه برونيها، نيز مانند تركمنهاي ديگر وقتي كه به سن شصت و سه سال برسند(سن پيغمبر ص) جشن مي گيرند و آبگوشتي مي پزند و جمعي را به آن دعوت مي كنند. يا گوشت بز و بزغاله ئي را كه ممكن است به اين مناسبت قرباني كرده باشند، در ميان چند خانوار ديگر تقسيم مي كنند.
نقش شاخ قوچ بر سر ستون يكي از خانه هاي تركمني
مراسم تدفين و سوگواري:
مرده را در خانه يا آلاچيق مي شويند. مرده شوي خانه و مرده شوي ندارند. هر كس ممكن است پيش بيايد و از سر خير و در راه خدا مرده را بشويد. بعد هم، بانظارت آخوند يا پيشنمازان، مرده را كفن مي پوشانند و با نرده بان و يا با هر وسيله ديگري كه بتوان مرده را با آن حمل كرد، او را به جاي گشاده ئي مي برند و روي به قبله ـ تقريباً در جهت شرقي غربي ـ ميگذارند و برايش نماز ميت مي خوانند. يكي از خويشان مرده، يا يكي از پيشنمازان، يا آخوند دهكده، پيشنماز مي شود و ديگران در سه صف يا با هفت صف پشت سر او نماز مي گزارند. وبعد، همه با هم «الله رحمت…. الله رحمت….» ميفرستند. آنوقت، ده دوزاده نفر از ميان اين جماعت مرده را بلند مي كنند وبه قبرستان مي برند و بقيه هم به خانه يا آلاچيقي كه مرده در آن زندگي مي كرده است باز مي گردند. آنجا، در درون يا بيرون خانه، برروي نمدها و گليمهاي گسترده مي نشينند وبا «قارلي ملا» براي مرده قرآن مي خوانند. آن عده ئي كه مرده را به قبرستان مي رسانند، با كمك همديگر، قبري برايش مي كنند و او را روي به قبله درون قبر مي خوابانند.
نقش شاخ قوچ بر روي يك نمد تركمني كه در حدود دو متر درازا دارد
آخوند يا يكي از ملاها سوره «انشراحْ» را بر تكه كاغذي مي نويسد (11) و پيش از آن كه قبر را بپوشانند، آن كاغذ را در برابر چهرة مرده به ديوار قبر مي آويزند. به اين نيت كه وقتي مرده براي سئوال و جواب بيدار مي شود، پيش از هر چيز چشمش به اين سوره مباركه بيفتد. بعد هم، روي قبر را با ني مي چينند وروي ني ها را با خار و بوته ها مي پوشانند تا خاكهائي را كه بر روي قبر مي ريزند به سر و روي مرده نريزد.
در همه اين احوال ، سالمندان ، به عزيزان و بستگان مرده كه در اين مصيبت بي تابي مي كنند، تسليت مي دهند و از آنها دلجوئي مي كنند تا صبر و تحمل بيابند: «…. بعله اين آخر و عاقبت همه ماست …. همه رفتني هستيم … » و از اين حرفها…
وقتي كه آن ده دوازده نفر از بخاك سپردن مرده فارغ شدند، به دور قبر مي نشينند و دعا مي خوانند و در آخر دستي به روي و ريش خود مي كشند و «الله رحمت …. الله رحمت» گويان قبر را رها مي كنند و به نزد جماعتي باز مي گردند كه در خانه به قرائت قرآن مشغولند.
ساختمان امامزاده دانشمند
همان روز چند نفر از خويشان مرده كساني را به آباديهاي اطراف مي فرستند تا خبر مرگ او را به بستگان و افراد طايفه برسانند. صبح فرداي آن روز، از هر سو جماعتي پياده يا سواره به «اينچه برون» مي آيند و هر كدام با هدايائي از قبيل : كله قند، چند متر پارچه، بز و گوسفند يا بره ئي كه با خود آورده اند به خانه ئي كه مرده در آن زندگي مي كرد مي روند و مجلس قرآن خواني و دعا خواني ترتيب ميدهند. هر يك از مهمانان كه از راه دور يا نزديك براي تسليت گوئي و دلجوئي صاحبان عزا آمده اند، و همچنين اينچه برونيهائي كه در اين مجلس حاضر شده اند، در حين قرآن خواني با قوري چاي و پياله ئي جداگانه پذيرائي مي شوند. (12) نزديك ظهر ، بساط ناهار را برايشان آماده مي كنند. در هر سيني و سفره مقداري نان و ظرفي آبگوشت مي گذارند و هر چند نفر دور يك سيني مي نشينند و از يك ظرف با قاشقهاي چوبي كه معمولاً هر قاشقي در دست چند نفر مي گردد غذا مي خورند. بعد هم، هر چند نفر با هم و با «الله رحمت…. الله رحمت» گفتنها از خانه بيرون مي روند. آنها كه از دهكده هاي اطراف آمده بودند از اينچه برون به راه مي افتند تا زودتر به خانه ها و آلاچيقهايشان برسند. (13)
اگر خانواده هاي عزادار توانائي داشته باشند، در روز سوم و روز پنچم مرگ، بزي ذبح مي كنند و آبگوشتي «الله يلي» مي دهند. درروزهاي: هفتم، سي ام، چهلم، شصتم، نودم، صدم، صدو بيستم، صدو پنجاهم، صدوهشتادم، دويست و دهم، دويست و چهلم، دويست و هفتادم و در سال روز مرگ هم خيرات مي كنند. آنها كه دست گشاده تري دارند تا هر چند سال كه بخواهند در سالروز مرگ خيرات خواهند كرد.
![برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.](http://www.bayragh.ir/uploads/images/img50614d45e6add.jpg)
زنان نازا و هر زني كه نذر و نيازي داشته باشد، تريشه پارچه ئي را به درخت كوچك كنار امامزاده دخيل ميبندند. گاهي از يك قطعه تركه و يك تكه نخ ، كماني مي سازند و به شاخه آن درخت مي آويزند
زنان اينچه بروني هم به جامه ها و كلاه كودكان خود دعا و علائمي مي دوزند.
تقسيم ارث و تملك طايفه برزمين:
اموال مرده را در روز هفتم مرگ او بين وارث تقسيم مي كنند. وسيله هاي زندگي و خانه يا آلاچيق و دامها، همانطور كه درشرع اسلام تعيين شده است تفسيم مي شود: يك هشتم به زن مي رسد و بقيه هم به اولادان، هر اولاد ذكور دو برابر هر يك از اناث. ولي زمين كشت شده او را، تا برداشت محصول، فرزندان خانواده و يا يكي از بستگان مرده نگهداري مي كند و بعد هم مطابق معمول خودشان زمين را به طايفه باز مي گردانند. زيرا، اراضي اينچه برون و چند دهكده ديگر اطراف آن را نه طايفي ئي كه افرادشان در اينچه برون و در آن چند دهكده ديگر بسر مي برند متعلق به خود مي دانند. در اين شيوه تملك، زمين متعلق به طايفه است و همه اعضاء طايفه با حقوق برابر از آن بهره مند مي شوند و حتي قطعه ئي از اراضي را به عنوان يك ملك شخصي به كسي نمي دهند. از اين روي، مزارع به قطعات برابر از جانب طايفه براي يك يا چند سال معين به افراد طايفه واگذار مي شود. به اين سبب است كه هيچوقت از پدري به فرزندانش زمين به ارث نمي رسد و هر فرزندي ـ پسر ـ وقتي كه مستقل از پدر به معشيت پرداخت، به اندازه هر فرد ديگر طايفه اش چند قطعه زمين براي كشت و ورز از طايفه مي گيرد.
زيارت اهل قبور، قبرستان و سنگ قبرها:
اينچه برونيها، روزهاي جمعه، در قبرستان، به زيارت اهل قبور مي روند و براي شادي و رستگاري روح مردگان خود فاتحه مي خوانند و خيرات و مبرات مي كنند. قبرستان را در شمال غربي آبادي قرار داده اند. كمي دورتر از خانه ها و آلاچيقها، در انزوا. بعضي از قبرهاي قديمي سنگ نوشته دارد و بعضي ها با تكه آجر يا تكه چوبي نشان شده و بقيه بي نشانه است. برسنگها، نام صاحب قبر. نام پدر و نام طايفه و تاريخ مرگ را نوشته اند: «هذالحجر ناز بردي بن منگلاني طايفه كسرقه ـ 1336 ـ 1337» ، «صاحب هذالحجر توق بنت يكانقليچ طايفه كسرقه ـ 1336 ـ 1337 ـ 1313 ـ تاريخ» و…..
سنگ قبرها ، به طرحي تراشيده شده كه گويا از شكل شاخ «قوچ» ملهم شده باشد. البته در چند نقطه ديگر«تركمن صحرا» ديده شده كه شاخ قوچ را عيناً بر روي قبر گذارده بودند. حتي در يكي دو قبر به يك شاخ قوچ اكتفا نشده بود و چند شاخ را با هم بر روي قبر چيده بودند. به مفهوم اين كه صاحب قبر خيلي مقتدر و دارا بوده است. در واقع، «قوچ» و «شاخ قوچ» درميان همه تركمنها و در قسمتهاي وسيعي از آسياي ميانه «سمبل ـ Symbole» ( نشانه و كنايه) قدرت شناخته شده است. اين نقش درنمدهاي تركمني و در بافتها ودر سرستون چوبي خانه ها هم تكرار شده است. مخصوصاً در نقش نمدها«شاخ قوچ»را به اشكال مختلف وبسيار زيباطرح كرده اند.
اينجه برونيها از كم و كيف سنگ قبرهاي ده خود كمتر اطلاع دارند. همينقدر مي دانند كه اين سنگ قبرها را سابقاً از «گوميشان» مي آوردند و سنگتراش در آنجا بوده است. در سالهاي اخير، روي قبرها را سنگ نمي گذاردند و به همان توده خاك انباشته بر روي قبر قناعت مي كنند.
امامزاده و معتقدات عاميانه:
اينچه برونيها در مواردي كه نذر و نياز داشته باشند به زيارت «امامزاده دانشمند» مي روند كه در همسايگي اينچه برون و در كنار دهكده كوچكي است كه به همين مناسبت «دانشمند» ناميده شده است. نام امامزاده را مي گويند «ملا علي» بوده و علاوه بر فضل و دانش سرشاري كه داشته، نسبش هم به اولاد و احفاد يكي از «چهار يار» (14) مي رسيده است. اينچه برونيها مي گويند كه «ملا علي دانشمند» در همان محلي كه اينك مقبره اوست شهيد شده و تا مدتي قبرش بي حفاظ و بنا بوده است. تا اينكه شصت هفتاد سال پيش،«ابدي ـ Abdi » نامي از اهالي اينچه برون بنا و گنبد فعلي امامزاده را ساخته و خادمي هم برايش در نظرگرفته است. خادم ـ كه خودشان «مجاور» مي نامند ـ مقبره و اتاقهايي را كه در كنار امامزاده ساخته شده است تميز نگه مي دارد و بعلاوه به زائريني كه به امامزاده مي آيند توجه و رسيدگي مي كند. زائرين هم نذرهايي به او مي دهند تا امور زندگيش بگذرد.
زنان اينچه بروني بيشتر از مردها به امامزاده متوسل مي شوند. مخصوصاً، زنان نازا، بز يا بزغاله ئي نذر مي كنند و تريشه پارچه ئي را به شاخه هاي درخت كوچك كنار امامزاده دخيل مي بندند و تريشه پارچه ئي هم از آن مي گشايند. گاهي، از يك قطعه تركه و يك تكه نخ، كماني مي سازند وبه شاخه درخت مي آويزند.
زنان اينچه برون دعا و علائمي به جامه هاي كودكان خود مي دوزند و طلسمهايي بر آنها مي آويزند. بنظر ميرسد كه در اينچه برون هم رواج عقايد عاميانه در زنان بيشتر از مردان است. آنها معتقدند كه :
اگر عنكبوتي از تار خودآويزان شود، مهمان يا مسافري كه چشم به راهش هستند خواهد رسيد. بعلاوه، بعضي ها به عنكبوتي كه جلوشان از تار آويزان شده باشد، ميگويند: «اگر خبرت خوب است پايين بيا و اگر خبر بد داري بالا برو».
هر گاه كف دست شخصي بخارد، خبر خوبي به زودي خواهد شنيد و خوشحال خواهد شد.
اگر در هنگام خمير كردن آرد و پختن نان، تكه اي از خمير بجهد، مهمان خواهد رسيد.
اگر چيزي شكستني مانند پياله، قوري، يا بشقاب چيني و… از دست به زمين بيفتد و بشكند رفع بلا خواهد شد.
چنانچه ننوي كودك را در وقتي كه خالي است تكان بدهند، گوش يا سر كودك درد خواهد گرفت.
چنانچه شخصي در هنگام شب از روي كپه خاكستر بگذرد ،جن او را اذيت خواهد كرد.
اگر شخصي خواب ببيند كه جوراب يا كفشش را گم كرده است، بعد از بيدار شدن بايد همان كفش يا همان جوراب را به كودك يتيمي ببخشد. درغير اينصورت، يكي از بستگانش خواهد مرد.
اگر شخصي در خواب گريه كند، خبر خوشي به او خواهد رسيد. ولي اگر در خواب بخندد، روز بد و تلخي خواهد داشت.
مردم يكي از طايفه هاي اينچه برون ـ طايفه يلمه ـ روز يازدهم هر ماه را بديمن ميدانند و در اين روز مسافرت نمي كنند. مردم طايفه ئي ديگر ـ طايفه كسرقه ـ روز سوم هر ماه را بد مي دانند. ولي همه اينچه برونيها معتقدند كه روزهاي چهارده، بيست و سه، بيست و هفت هر ماه براي مسافرت و معامله و نو بريدن روزهاي خوبي است.
پاورقی ها:
1- نام هشت طايفه ديگر به اين شرح است: «گزممدلي – Goz mamadli»، «شير ممدلي ـ Shir mamadali »، «گوك – Gwk»، «سقوي- Saqavi»، «حبيب لي-Habibli»، «ممدآلق – Mamad aleq»، «دونچي – Dovanci»، «كسرقه – Kasarqa». اين نه طايفه در اينچه برون روي هم صدو هفتاد و پنج خانوارند.
2- تركمنها، آن عده از طلبه هاي علوم ديني را كه هر روز اجازه نامه آخوندي را نگرفته اند«ملا» مي نامند.
3- شهر كوچك «گوميشان»، يكي از قديميترين مراكز جمعيت تركمنهاي ايران است. اين شهر در ساحل شرقي درياي خزر (در تركمن صحرا) و كنار تپه باستاني «گوميش تپه» (جزيره سابق «آبسگون») قرار دارد. تركمنها به علت سكه هاي نقره اي كه سابقاً در آنجا يافته ميشد،آنرا «گوميش تپه» ناميده اند و نام شهر كوچك «گوميشان» را هم از كلمه «گوميش Gomish» (نقره) اخذ كرده اند.
4- دبستان اينچه برون، شش كلاس و چهل و چند دانش آموز پسر دارد و دو آموزگار اين شاگردان را در دو اتاق درس ميدهند.
5- «خيوه ـ xive» كه آن را «خيوق» هم مي ناميدند، يكي از شهرهاي تاريخي حوزه رودخانه جيحون است. اين شهر در قرن هشتم و نهم مهمترين مركز كارواني و داد و ستد «خوارزم» بود. زيرا، قافله هائي كه از آسياي شرقي به اين شهر وارد مي شدند، مال التجاره هاي چيني و هندي خود را در آنجا كاروانياني مي فروختند كه از خوارزم به حواشي «ولگا» مي رفتند و آن مال التجاره ها را با تجار «ونيز» كه به آن حوالي مي آمدند معامله مي كردند.
6- «قارلی»: قاری، قرآن خوان.
7- در ميان اينچه برونيهاي كه در آن سالها از اينچه برون مهاجرت كرده بودند، هفت هشت ملا و چند آخوند هم بودند. از جمله «قليشجان آخوند ـ qolishjan axund » كه بعدها«حاجي قليشجان آخوند» شد و حالا در گنبد كاووس است. و « اوستا آخوند ـ osta axund » كه در دهكده «بي بي شروان» واقه در حومه «گنبد كاووس» آخوندي مي كند.
8- «ناس» مخلوطي است از « برگ تنباكو» و «زرنيخ» و «خاكستر اجاق» كه مي سايند. تركمنها «ناس» را خودشان درست مي كنند و بيشترشان به آن معتادند.
9- «گِروانْ- gervan» معادل چهارصد گرم.
10- در سالهاي اخير معمول شده است كه در عيد قربان به تقليد از عيد نوروزي كه ابداً نمي شناختند نقل و شيريني جلوي مهمانان بگذارند. زيرا تا ده پانزده سال پيش با كباب و آبگوشت از مهمانان پذيرائي مي كردند.
11- اين سوره را نيز از «بِسم الله الرَّحمن الرَّحيم اَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكْ وَ وضعَنا عَنْكَ وِزْركْ …. » الي آخر مي نويسند.
12- در چنين مواقعي، خانواده هاي ديگر اينچه برون، كه هر يك هفت هشت قوري و پياله در خانه دارند، قوريها و پياله هاي خودر ا به صاحب عزا عاريه ميدهند. بعلاوه زنان همسايه در تهيه چاي و پختن نان و غذا به زنان خانواده عزادار كمك مي كنند.
13- زنها هم درمراسم سوگواري مرده، جدا از مردها، مجلس قرآن خواني ودعا خواني ترتيب مي دهند.
14- «خلفاي اربعه» را «چهار يار» مي نامند.
منبع:
مجله هنر و مردم، "تركمنهای ایران"، ش 50 (آذر 45): ص 23-34، هوشنگ پوركریم
توضیح ضروری:
سلسله مقالاتی که روانشاد هوشنگ پور کریم حدود پنجاه سال قبل ، در اینچه برون و به صورت میدانی تدارک دیدند،امروزه تحقیقی کلاسیک در خصوص ترکمن های ایران، بویژه اینچه برون تلقی می شود. بنده در سال 1347 مجموعه ی مقالات را با اشتیاق خوانده ام.ضمن تقدیر از زحمات مرحوم پورکریم،ذکر این موضوع را هم لازم می بینم که در مواردی با نوع نگرش و استنباطات و نتیجه گیری های ایشان موافق نیستم. از جمله در یک تحقیق میدانی آوردن عباراتی چون" تصور منظره کوچ آنها چندان دشوار نیست" ودر بحث فرقه نقشبندیه" ادا و اصول هایی را فراهم نمی آورد"و معتقد بودن به این که علت ازدواج ترکمن ها در سنین پائین" زندگی بدون هیچ آرمانی یا بی هیچ آرزوی جاه و جلال و اسم و رسم و شهرت، همان تولد باشدو رشدو تکثیرو مرگ، چرا که این میل و اشتهای طبیعی را از خود دریغ کنند" است،یا از درگیری ها و مرافعات قبایل به عنوان" جنگ" نام بردن و موارد دیگر علمی و بی طرفانه تلقی نمی شود.بهر تقدیر روانشان شاد باشد.
بنده از " مرکز اسناد و مدارک سازمان میراث فرهنگی" بابت گرد آوری و درج کامل مطالب مجله " هنر و مردم"
بسیار تشکر می نمایم. موفق و مویٔد باشید. محمد قجقی